ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
لیبرالدموکراسی غرب بیش از هرکس با اندیشههای کارل پوپر قرابت دارد. مالاچیهایم هاکوهن از زبان پوپر نقلی دارد که عبدالکریم سروش اخیرا ضمن مخالفت با رژیم غاصب قدس آن را بازگو کرده است: «صهیونیسم یک اشتباه عظیم و بزرگ بود و تشکیل اسرائیل یک خطای تراژیک و تلخ. در میان تمام کشورهایی که از تمدن اروپایی بهره بردند تنها اسرائیل و آفریقای جنوبیاند که قوانین تبعیض نژادی دارند. این درست است که یهودیان علیه نژادپرستی آلمانیها بودند اما نژادپرستی صهیونیستها به مراتب از نژادپرستی آلمانیها پا را فراتر گذاشته است.
من از ابتدا با صهیونیسم مخالف بودم چون با هر قسم از ملیتگرایی و ناسیونالیسم مخالفم اما انتظار نداشتم صهیونیستها هم نژادپرست شوند. این امر مرا به خاطر تبار یهودیام شرمسار میکند.» اگر امروز پوپر زنده بود و جنایات رژیمصهیونیستی را که رکورد جنایت تاریخ بشری را شکسته است میدید، شاید از لیبرالدموکراسی هم شرم میکرد؛ دستکم از لیبرال دموکراسی به معنای دولتی آن؛ چراکه ملتهای غربی بارها در برابر صهیونیسم ایستادهاند.
اما قصد ما از بازگفت سخن پوپر شامل چند دلیل است:
دلیل اول اینکه ترویج گفتارهایی از این دست و نظیر آنچه پوپر گفته، به بیناذهنی شدن و توافق ذهنیت عمومی جهانیان بر سر آرمان قدس کمک خواهد کرد. دستکم به درد و درک مشترک کمک خواهد کرد.
دلیل دیگر اینکه استنادهایی از این دست، تنهایی و بیبنیادی بیشتر رژیم غاصب را نشان میدهد و نمایانگر آن است که لیبرالدموکراسی هم لزوما حامی رژیم مذکور نیست.
دلیل دیگر، یادآوری آن بود که تقابل با صهیونیسم، محدود به اسلامگرایی و چپگرایی نیست، بلکه یک لیبرال هم میتواند در برابر صهیونیسم باشد. این یک وظیفه انسانی در برابر بدترین و عیانترین شر تاریخ است و مسئلهای مناقشهبرانگیز مانند سرمایهداری، سکولاریسم و... نیست. نهتنها پوپر، که کثیری از فیلسوفان یهودی که چپگرا نبودهاند نیز از در مخالفت با صهیونیسم درآمدهاند. هانا آرنت از آن جمله است.
آرنت: من به یهود ایمان دارم
آرنت بعد از نقل قول از یکی از صهیونیستها میگوید: «شما باید در ذهن داشته باشید که من بهعنوان سوسیالیست به خدا ایمان ندارم. من به یهودیان ایمان دارم.» من از شنیدن این حرف بسیار شوکه شدم. درواقع چنان جا خوردم که حتی نتوانستم پاسخ آن خانم را بدهم اما میتوانستم چنین پاسخ دهم: «عظمت این مردم روزگاری بهخاطر ایمانشان به خدا بود. یهودیان چنان به خدا ایمان داشتند که عشق و اعتمادشان نسبت به خداوند بارها بیشتر از ترسشان از او بود. حالا این مردمان فقط به خودشان ایمان دارند؟ این قرار است موجد چه خیری شود؟» او در جایی دیگر مینویسد: «ما نفس موجودیتمان را ـ بدون هیچ محتوای ملی یا مذهبی ـ بهعنوان منشأ ارزش مطرح کردیم.»
آرنت، یک دگماتیسم مشابه را ریشه صهیونیسم و توتالیتاریسم میدانست. او با همگونخواهی، نژادپرستی و ناسیونالیسم حاکم بر یهودیان صهیونیست مخالفت میکرد: «آن دسته از یهودیانی که دیگر به طریقی سنتی به خدا ایمان ندارند اما همچنان خود را بهنحوی از انحاء برگزیده میدانند، فقط این اندیشه را در سر میپرورانند که طبیعتا بهتر یا عاقلتر یا طاغیتر از دیگرانند یا نمک جهانند و این چیزی نیست مگر نسخهای دیگر از خرافههای نژادپرستانه (این گفته مرا هر جور دلتان خواست تفسیر کنید.)»
بیدولتی؛ سرنوشت کنونی و نهایی صهیونیسم
جودیت باتلر(فمینیست مشهور) مینویسد: «[آرنت] در بازنگری صهیونیس(۱۹۴۴) با قوت هرچه تمام احتجاج میکند که مخاطرات ایجاد دولتی بر مبنای اصول حاکمیت یهودی صرفا آتش معضل بیدولتی را شعلهورتر میسازد، معضلی که در پی جنگ جهانی اول و دوم بهنحو فزایندهای وخامت یافته است. آرنت در ابتدای دهه ۵۰ میگفت اسرائیل در نتیجه اشغال استعمارگرایانه و با تبانی ابرقدرتها و بر مبنای شرایط شهروندی ضددموکراتیک تأسیس شده است. اما در دهه ۳۰ دلنگرانی او این بود که یهودیان دارند بهنحو فزایندهای به مردمانی بیدولت بدل میشوند؛ آوارگی فلسطینیها در دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ سبب شد آرنت بکوشد شرحی جامعتر از بیدولتی به دست دهد.»
چنانکه میبینیم آرنت بیدولتی صهیونیست را امری میداند که حتی از پس از اشغال فلسطین تداوم یافته است. او همچنین بر محصول استعماربودن رژیم تصریح میکند. اگر امروز زنده بود و توحش بیمانند صهیونیستها و حمایت شیطانی کشور مطلوبش یعنی آمریکا را میدید، کتاب «خاستگاه و عناصر توتالیتاریسم» را طوری دیگر مینوشت.
تاریخ انتشار: 1403/07/22
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.