یادداشتی از محمد‌صادق شهبازی، فعال سیاسی و اجتماعی

وفاق برای حذف آرمانخواهی

مهم‌ترین «مانع این فرایند، ابزار قدرت و وسیله فائق آمدن نظام به چالش‌ها، فراز و فرودهای سیاسی، تهدیدات خارجی، تجدید نظرطلبی از درون و...»، وجود آرمانخواهی و آرمان‌خواهان و مدافعان فداکاری است که فارغ از درون / بیرون قدرت بودن، سود بردن / ضرر کردن، خوش‌آمدن / بدآمدن از مسئولان، از نظام دفاع کرده و همزمان جهت‌گیری‌های انقلابی را در آن پیگیری می‌کنند.

به گزارش فکرت،محمدصادق شهبازی، فعال سیاسی و اجتماعی یادداشتی منتشر کرد. متن این یادداشت به شرح زیر است:

تلاش مشترک آمریکا-ضدانقلاب-غرب‌گرایان اصلاح‌طلب / اصولگرا-محافظه‌کاران- باند قدرت، اشراف و برخی کنترل‌چی ها برای بی‌تفاوت، منفعل یا منحرف کردن آرمانخواهان (انقلابیها / عدالتخوهان و...) در نهایت، تضعیف، استحاله از درون، پیش‌بینی‌پذیر، ضربه‌پذیر و کنترل‌پذیر کردن نظام را نشانه رفته.

 

 

مهمترین «مانع این فرایند، ابزار قدرت و وسیله فائق آمدن نظام به چالشها، فراز و فرودهای سیاسی، تهدیدات خارجی، تجدید نظرطلبی از درون و...»، وجود آرمانخواهی و آرمانخواهان و مدافعان فداکاری است که فارغ از درون / بیرون قدرت بودن، سود بردن / ضرر کردن، خوش‌آمدن / بدآمدن از مسئولان، از نظام دفاع کرده و همزمان جهت‌گیری‌های انقلابی را در آن پیگیری می‌کنند. (نظام انقلابی) اینگونه هم نظام ریشه‌دارتر می‌شود (سازوکار بقا / حفظ نهاد) و هم سازوکار پیشرفت، اصلاح خطاها و نو شدن مداوم از درون (انقلاب مداوم / نهضت) در بدترین شرایط داخلی و خارجی، محقق می‌شود و نظام پشت هیچ سد و مانعی نمی‌ماند.

 

رهبران جمهوری اسلامی در همین چهارچوب ضمن حمایت از همه دولتهای حاکم با جهت‌گیری‌های بعضاً 180 درجه متفاوت آنها با هم، با صحبت کردن فضای عمومی و ترویج آرمانخواهی و جهت‌گیری‌های انقلابی در جامعه، با به راه‌انداختن حرکتهای انقلابی، عدالتخواهانه و... ضعفهای مسئولان و کنار آمدن آنها با چالشها و تن دادن به وضع موجود و مصلحت‌های خیالی و خواست تحمیلی بیگانه را تعدیل کردند. اینگونه حتی در شرایطی که تجدیدنظرطلبانه‌ترین جریانها و حتی در دوره‌هایی مخالفان انقلابی در لایه‌هایی نفوذ کردند یا حاکم بوده‌اند، جمهوری اسلامی مانده و بالاتر پیشرفته و رشد کرده است.

 

جریان غرب‌گرا و تجدیدنظرطلب در دهه هفتاد با فهم این نقش رهبری با تمرکز بر حاکمیت دوگانه (تغییر جهت نظام از طریق نهادهای انتخابی و ایستادن مقابل نهادهای بهقول خودشان انتصابی و هسته سخت نظام) و ایجاد فشار اجتماعی و بهقول خودشان فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا، تلاش در مقابله آشکار با نظام و رهبری نظام داشتند. در همین چهارچوب، لیبرالیسم تند سیاسی و فرهنگی (نمودش روزنامه‌های زنجیره‌ای و بحران‌های هر روزه بود) و بعدها لیبرالبسم اقتصادی با گردش به سیاستهای تند راست اقتصادی به سبک دولت سازندگی را پیش گرفت. هم نظام و رهبری را از دست داد، هم با تندروی، ستیز با مظاهر دینی و سیاستهای تند اقتصادی از مردم فاصله گرفت و در نهایت بهخاطر وجود همین نیروی آرمانخواه که جهت‌گیری‌های انقلابی را برای مردم تبیین و از حاکمیت مطالبه می‌کرد و درون و بیرون حاکمیت نمونه‌های موفقی از ایده و عمل آرمانخواهانه را ارائه می‌کرد، ناموفق و در فتنه‌ها حذف شد.

 

این جریان در دهه نود مدل برخورد خود را عوض کرد؛ از حاکمیت یگانه سخن گفت (یعنی درون نظام و با کاهش تنش و حساسیت، اهدافش را پیگیری کند)،

 

در همین چهارچوب از رادیکالیسم به محافظه‌کاری چرخش کرد و تلاش کرد رنگ و لعاب دینی به حرفهای خود بزند و با محافظه‌کاران و جریانهای سنتی حول مقابله با نگاه انقلابی وحدت کرد و خود / دیگری‌اش را بهاعتدال / افراط تغییر داد. بهسمت سرمایه‌داری‌سازی نظام رفت و با عبور از ادبیات چپ اقتصادی، گردش به راست کرد و به اتحاد استراتژیک با سرمایه‌سالاران و بیش از همه وارداتچیها / خام‌فروشها به‌عنوان ذی‌نفعان وابستگی رسید.

 

با مشخص شدن نتیجه قهری پروژه تنش‌زایی با غرب و ناکارآمدیهای حاصل از آن، سیاست‌های تند اقتصادی راست دهه نود (تسلیم خارجی، سرمایه‌داری و سرکوب داخلی) و از همه بیشتر اشرافیت این جریان باعث شد فضای عمومی را نظیر دهه هشتاد از دست بدهد و به کمترین میزان محبوبیت در طول تاریخ انقلاب برسد.

 

این جریان برای برگشت دوباره به قدرت هنوز احتیاج به حاکمیت یگانه دارد، بهگونه‌ای که هم درون قدرت بماند، هم قدرت را از درون استحاله کند و هم هزینه پیشبرد اهدافش را به حداقل برساند. این‌گونه به‌جای ستیز به ادبیات دینی روی آورد، اذعان به پیروی از رهبری و اساساً مصرف ولایت در مجادلات سیاسی مثل محافظه‌کارها به کارآمد. برای نگه‌داشتن مردم علی‌رغم حفظ شاکله کلی سرمایه‌داری و حامی اولویت تجارت بر تولید و فناوری پیشرفته بودن، صورتی از ادبیات چپ (شبه عدالت‌خواهانه) در دستور کارشان آمد. بسیاری کارهای حساسیت‌زا به سطوح پایین‌تر قدرت که حساسیت کمتری روی آنهاست منتقل شد.

 

ادبیات چپ، ادبیات دینی، اظهار تایید نظام و ولایت، مردم‌گرایی هم سپر این اقدامات میشود. هم برای بقا درون حاکمیت هم برای پوشاندن نداشتن بدنه مردمی و هم برای جلو رفتن کار در تعامل با کنشگران دیگر قدرت، که ذی‌نفع تضعیف آرمانخواهی در اداره کشور هستند، و فاق ایجاد و امتیاز رد و بدل میشود.

 

تاریخ انتشار: ١٤٠٣/٠٦/١٥

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.