همراه فکرت باشید.
شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !
ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
به گزارش فکرت، اولین جلسه فصل برکت با حضور چهار تن از اساتید حوزه و دانشگاه برگزار شد، در این جلسه حجت الاسلام دکتر محمد غفورینژاد، مدیر گروه تاریخ تشیع دانشگاه ادیان و مذاهب به موضوع «مفهوم شناسی دعا در قرآن» پرداخت.
متن کامل سخنان این استاد حوزه و دانشگاه تقدیم فرهیختگان و مخاطبان رسانهی فکرت میشود.
لفظ دعا در قرآن کریم فراوان استعمال شده و البته گاهی همان مفهومی که با لفظ دعا آورده شده است را با لفظ دعوت هم در قرآن کریم داریم. در آیه شریفه «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلَّا كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْمَاءِ لِيَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَال» (رعد 14) می فرماید: «لَهُ دَعْوَةُ الْحَق». مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه می فرمایند: «دعوت و دعا معنای واحدی دارند». در صدر این آیه شریفه لفظ دعوت به کار رفته و در ذیل آیه هم لفظ دعا به کار رفته است. «وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَال».
از نکاتی که در باب مفهوم شناسی دعا در قرآن باید به آن توجه کنیم، این است که اساساً به نظر می آید لفظ دعا در زبان فارسی با همین لفظ در زبان عربی، به لحاظ معنای موضوعٌ له تفاوتی دارد. معمولاً ما دعا را در زبان فارسی به طلب کردن امری از خداوند معنا می کنیم. سؤال و خواستن چیزی از خدا. در حالی که در اصل لغت دعا، چنانچه مرحوم علامه طباطبایی اشاره فرمودند، «دعا و دعوت به معنای توجه دادن نظر مدعو به سوی داعی است». وقتی من خدا را می خوانم در واقع و در اصل می خواهم توجه خدا را به سمت خودم جلب کنم. این جلب توجه گاهی با لفظ است. معمولاً در مورد خداوند متعال با لفظ است. در مورد غیر خداوند متعال، گاهی با اشاره هم صورت می گیرد. در مورد خداوند هم میتوان با اشاره این کار را کرد. وقتی که انسان دست ها را به سوی آسمان بلند میکند، کانّه دارد توجه خداوند را به سوی خود جلب میکند. پس اصل دعا جلب توجه مدعو است. و البته در طی این جلب توجه، گاهی طلب حاجت هم میشود. این سؤال و طلب حاجت در واقع غایت از دعا است، نه خود دعا. چنانکه استجابت و اجابت هم که از ناحیه مدعو انجام میشود، به معنای پذیرفتن دعوت داعی و روی آوردن به سوی داعی است. البته در طی این روی آوردن و در طی این پذیرفتن، گاهی قضای حاجب داعی هم محقق میشود. ولی توجه داشته باشیم که اصل سؤال و درخواست از مفهوم دعا خارج است، چنانکه برآوردن حاجت هم از اصل معنای اجابت و استجابت خارج است.
نکته دوم اینکه از این آیه و همچنین مفهوم دعا استفاده می شود که مدعو و کسی که خوانده می شود، باید صاحب توجه و نظری باشد. که اگر خواست بتواند آن نظر خود را متوجه داعی کند. همینطور باید قدرت و تمکّنی داشته باشد که از استجابت دعا و از برآورده کردن نهایت داعی عاجز نباشد. طبیعتاً دعای اشیاء و اموری که اساساً درک و شعوری ندارند. خواندن بتهایی که فهم و شعوری ندارند. یا مظاهری از طبیعت که درکی ندارند، اینها دعا نیستند. لذا در آیه شریفه دعا به دعای حق و دعای باطل تقسیم شده است. «لَهُ دَعْوَةُ الْحَق». خداوند متعال میفرماید: «دعوت حق و دعای حق برای خداوند است» این نشان میدهد خواندن هر چیزی غیر از خداوند که فاقد درک و شعور هستند، دعا باطل است. «وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ». مثالی هم که در آیه شریفه ذکر شده است، مثال گویایی است. من دیگر وارد آن نمیشوم.
آیه دیگر در زمینه دعا، آیهای بسیار خوش مضمون و لطیفی است. مرحوم علامه طباطبایی در مورد این آیه شریفه میفرمایند: «این آیه در افاده مضمون خود، بهترین اسلوب و لطیفترین و زیباترین معانی را برای دعا در بر دارد». آیه شریفه آیه کوتاهی است که همه شما آن را شنیده اید. می فرماید: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَان» (بقره 186). آیه بسیار زیبایی است. نکات و دقایقی در این آیه شریفه به کار رفتهاست، که وقتی انسان به آن دقت و تأمل میکند، به آن بُعد اعجازی قرآن کریم بیشتر پی میبرد. عزیزان دقت بفرمایید، اولاً خداوند متعال در این آیه شریفه اساس گفتار را بر تکلم قرار داده است. سیاق عبادت متکلم وحده است. در قرآن کریم، خداوند متعال در موارد متعدد از خود به «اسم» یاد کرده است. «إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِير». یا بعضی صفات را جایگزین اسم خود کردهاست. «ٱلرَّحمَنُ عَلَى ٱلعَرشِ ٱستَوَى». یا به ضمیر غائب به خود اشاره کرده است. مثلاً «هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِير». گاهی به ضمیر متکلم از خداوند متعال تکلم کردهاست. به سیاق متکلم معالغیر. مثلاً «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید». اما در آیاتی اندک، خداوند متعال به خود با ضمیر متکم وحده اشاره کرده است و این نکاتی دارد. این آیه شریفه از آن آیاتی است که سیاق آیه شریفه به لفظ متکلم وحده استفاده شده و این نشان می دهد که خداوند متعال نسبت به مضمون و موضوع آیه که دعا باشد، کمال عنایت را دارد.
در این آیه شریفه خداوند متعال 7 مرتبه به سیاق متکلم وحده سخن گفته است. ضمیر متکلم وحده 7 بار در این آیه بیان شده است. «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي» وقتی بندگان من از تو سؤال کردند. «عَنِّي» از من سؤال کردند. «فَإِنِّي» از من. «قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان» من به آنها نزدیکم. عزیزان میدانند که قریب صفت مشبهه است و چون خبر قرار گرفته، ضمیر عائد بهمبتداء، باز هم ضمیر أنا هست. این 4 بار. «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاع»، الدَّاع هم محلی و ال است. این الف و لام، الف و لام معوّض از مضاف الیه است. یعنی در اصل کانه، آیه شریفه اینگونه بوده: «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعیّه». کسی که مرا فرا بخواند، دعای او را اجابت می کنم. دوباره میفرماید: «ِذا دَعانِ» این «ن» وقایة مکسور است و معوض از یاء ضمیر. 7 بار این عنایت در آیه شریفه به کار رفته است.
نکته دوم اینکه در این آیه شریفه خداوند متعال می فرماید: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي» آن وقتی که بندگانم از من سؤال کردند. نفرمود: «وَإِذَا سَأَلَكَ النّاس» وقتی که مردم از من سؤال کردند. تعبیر عِبَادِي، باز هم عنایت ویژه خداوند را به این موضوع میرساند.
نکته سوم در آیه شریفه، واسطه از دور خارج شدهاست. «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي» نفرمودند: فقل کذا و کذا. نفرمودند که در جوابشان اینگونه بگو. بلکه میفرماید: «وقتی که بندگان من از تو سراغ من را گرفتند، من نزدیکم». خود خدا جواب بندگان را میدهد. خداوند متعال حتی از واسطه قرار دادن شخص پیغمبر اکرم هم که مهربانترین مردمان به امت است، خودداری میکند. برای اینکه نزدیکی بیاندازه خودش را افاده کند.
نکته چهارم این است که جمله «فَإِنِّي قَرِيبٌ» با اِنَّ مورد تأکید قرار گرفته است. میفرماید: «پس به درستی که من نزدیکم» برای اینکه افاده تأکید کند.
نکته پنجم این است که نزدیکی به سیاق اسمی بیان شده است، نه فعلی. میفرماید: «إِنِّي قَرِيبٌ». و میدانیم که اسم افاده معنای دوام و ثبوت میکند. خداوند متعال میخواهد بفرماید: منِ خدا از نزدیکیام به بندگان... این یک مفهومی است که از دوام و از ثبوت برخوردار است. خداوند متعال از فعل برای افاده این معنا استفاده نکرده است.
نکته ششم در آیه شریفه این است که خداوند متعال میفرماید: «فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاع». من نزدیکم و درخواست بندگان را اجابت میکنم. أُجِيبُ به صیغه مضارع بیان شدهاست. برای اینکه استمرار در اجابت را افاده کند.
و بالاخره نکته هفتم این است که وعده اجابت در آیه شریفه، هیچ قیدی ندارد. «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَان». تنها قیدی که برای این اجابت بیان شده است، عبارت است از دعا کردن خدا. انسان برای اینکه توجه خداوند را به سمت خود جلب کند، به هیچ قید و شرطی نیاز ندارد جز اینکه خواندن خدا بدون قید و شرط و خواندنی حقیقی باشد. لذا خداوند متعال در این آیه شریفه کوتاه، با تمام اختصاری که در آیه شریفه به کار رفته، به بهترین نحو نزدیکی خود را به بندگان بیان کرده و در آنها انگیزه ایجاد کردهاست که او را بخوانند و وعده اجابت بیقید و شرط داده است. به نظر میآید در دعاهایی که خطاب به خداوند متعال داریم، خواندن هایی که مقام مصدر جمال و جلال الهی را میخوانیم و خواستههایی که در طی این خواندن از خداوند متعال داریم، همین برای ما بس است که خود خداوند فرموده است که من اجابت میکنم. وقتی توجه او را به سمت خودمان جلب میکنیم، یقین داریم که خداوند متعال به ما عنایت و توجه دارد. حتی اگر خواستهای که در پی این خواندن داریم اجابت نشود، به نظرم همین توجه باریتعالی به بنده گنهکار خودش برای او کافی است.
این میتواند پاسخ به یکی از این شبهاتی باشد که در باب این آیه شریفه مطرح می شود. خیلی سؤال میکنند که ما خدا را دعا کردیم ولی مستجاب نشد. مگر خدا نمیفرماید: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»؟. مگر نمیفرماید: «وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَان»؟ مگر هر دعایی مقرون به اجابت نیست؟ یکی از پاسخهایی که میشود به این سؤال داد همین است. حقیقت دعا چیزی جز خواندن نیست و حقیقت اجابت هم چیزی جز توجه مدعو نسبت به داعی نیست. در بحث طلب حاجت، سؤال امری است که خارج از حقیقت دعا است و امری است که در واقع غایت از دعا و متمم دعا است. وگرنه حقیقت دعا، فقط خواستن و جلب توجه مدعو است. حقیقت استجابت و اجابت هم عطف توجه مدعو به سمت داعی است. خداوند متعال بدون هیچ قید و شرطی این کار را انجام میدهد. مفاد آیه شریفه هم همین است. در روایات هم داریم که وقتی بندهای از خداوند چیزی میخواهد، گاهی به صلاح و مصلحت او است که حاجتش برآورده شود و خواسته او در اختیارش قرار بگیرد، اما گاهی بهتعبیر مرحوم فاطمینیا «گاهی اوقات وقتی از خدا چیزی میخواهید در دامنتان میگذارند و گاهی آن را به حسابتان واریز میکنند و در آخرت به شما تحویل میدهند».
نکته دیگری که از این آیه شریفه برداشت میشود. در باب مفهوم دعا و اجابت که در این آیه مطرح شده است خداوند متعال در این آیه شریفه میفرماید: «إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي». تعبیر عبد را به کار برده است. وقتی مفهوم عبد را به معنای بنده و مملوک تحلیل میکنیم، بندهای که مملوک غیر و مملوک مالک خود است. مملوکیت انسان برای خدا و مالکیت خداوند نسبت به انسان، یک مالکیت حقیقی است. مالکیت وضعی، اعتقادی و قراردادی نیست. انسانی که مملوک خدا است، ذاتش و آنچه که متعلق به این ذات است، از صفات، افعال و دیگر اموری که به او متعلق است، ملک طلق خداوند متعال است و مالکیت هم مالکیت حقیقی است. از آنجا که ما مملوک خداوند متعال هستیم و مالکیت خداوند متعال هم یک مالکیت حقیقی است؛ البته آنچه که در اختیار ما قرار گرفته است هم در واقع ملک حقیقی ما نیست و به اذن خداوند متعال در اختیار ما قرار گرفته است. لذا خداوند متعال در آیه شریفه میفرمایند: «قُلْ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَة» (ملک 23) گوش و چشم و دل که در اختیار انسان قرار گرفته است، خدا اینها را در اختیار قرار دادهاست.
خداوند متعال نزدیکترین حقیقت موجود در هستی به انسان است. اینکه خداوند میفرماید: «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه» (انفال 24). خداوند میان انسان و دل او حائل میشود. این به نهایت نزدیکی ذات پرودگار به انسان اشاره دارد. همچنان که در آیه شریفه دیگر میفرماید: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ»(واقعه 85) یا «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید» (ق 16). ما به انسان از رگ گردن هم نزدیک تر هستیم.
آیه 186 سوره مبارکه بقره، به علت استجابت بدون قید و شرط دعا اشاره میکند. اینکه میفرماید: «وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي» معنای عبد مملوک است. مملوک حقیقی هم است. مالک، مالکی است که هر شیء دیگری به این مملوک، حتی از ذات خودش هم به او نزدیکتر است. چون ذاتش را او قرار دادهاست. از صفات و افعالش هم به او نزدیکتر است. بنابراین اینکه میفرماید: «وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَان»، در واقع علت اجابت بدون قید و شرط ذات پروردگار در خود آیه شریفه بیان شدهاست. علت اجابت بدون قید و شرط، نزدیک بودن ذات پروردگار به انسان است. خداوند متعال در این چند کلمه، معارف بسیار بلندی را در زمینه حقیقت دعا، علت اجابت دعا و نزدیک بودن خداوند به انسان بیان کردهاست.
امیدواریم که انشاءالله در این ماه مبارک که فصل دعا و فصل درخواست از ذات پروردگار است، خداوند متعال علاوه بر وعده عمومی که برای اجابت به مطلق دعاهای بندگان در این ماه مبارک داده است، وعده های ویژه ارائه فرموده است. چنانکه در خطبه شعبانیه رسول مکرم اسلام بیان شده است، به همه ما توفیق دعای حقیقی عنایت بفرماید. مطالب دیگری در خصوص حقیقت دعا و اینکه معارف مربوط به دعا وجود دارد. توصیه میکنم که عزیزان مباحث مرحوم علامه طباطبایی را ذیل آیهای که اخیراً عرض کردم مطالعه بفرمایند. مرحوم علامه مطالب بسیار دقیق و عمیقی را در خصوص حقیقت دعا بیان فرمودهاند. بخشی را بنده عرض کردم و بخش عمده آن باقی ماند.
تاریخ انتشار: 1402/12/27
شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.