حجاب و مدیریت تمایل در انسان

 وحیده علی‌میرزائی، دانشجوی دکتری مطالعات زنان، گرایش حقوق زن در اسلام 

 

انسان موجودی چندبعدی است و به‌لحاظ هویتی لایه‌های مختلف فکری، روانی و معنوی دارد. دین اسلام در جایگاه برنامه جامع تربیت و رشد انسان به این لایه‌ها نظر دارد. از این منظر اهمیت تربیت عواطف و تمایلات و احساسات بشر (تربیت گرایش‌ها) از تربیت عقلی و فکری او (تربیت بینشی) کم‌تر نیست. دین به‌دنبال این نیست که انسان‌ها فقط چیزهایی را بفهمند و بدانند؛ بلکه می‌خواهد انسان‌ها برخی چیزها را به‌طور عمیق بخواهند. در این میان عمل نیز با ایجاد اتصال میان فکر و قلب، گرایش‌ها و بینش‌ها را به عرصه ظهور خارجی می‌رساند و آن دو را در وجود انسان تثبیت می‌کند و عمق می‏‎بخشد. ارزش دانسته‌ها و بینش‌ها در هماهنگی با واقعیت و حقیقت است. ارزش تمایلات و خواسته‎ها نیز در هماهنگی با فطرت و غایات واقعی زندگی بشر است. دین می‌خواهد در یک فرایند تربیتی همه ساحات وجود انسان را با حقیقت و فطرت همراه کند و غفلت و جهل و ضعف او در این مسیر را با انتخاب خود او مرتفع کند. مدیریت و تربیت بینش‌ها و گرایش‌ها و رفتارها درهم‌تنیده و به‌هم‌پیوسته است. همان‌طور که تغییر اندیشه‌ها به تغییر رفتار و تمایل می‎انجامد، تغییر تمایل و گرایش هم می‌تواند به تغییر اندیشه‌ها و بینش‌ها ختم شود. چه بسیارند اندیشه‌های معوجی که برای توجیه یک تمایل نابجا تولید شده‌اند. به‌طورکلی هر اندیشه یا گرایش یا رفتاری که در انسان متولد و تثبیت می‌شود زمینه شکل‌گیری طیفی از اندیشه‌ها و رفتارها و تمایل‌های هم‌سنخ خود را نیز ایجاد می‌کند؛ «اِن لَم تکن حلیما فتحلّم». بی‎توجهی به پیوستگی عمیق این سه ساحت، بسیاری از کارهای فرهنگی ما را تک‌بعدی و کم‌ثمر می‌کند. ما در عصر دست‌کاری تمایلات و بازتولید ذائقه‌ها زندگی می‌کنیم. دوران ما روزگار استعمار احساس و تمایل است. زمانه فتح قلب‌هاست، عصر نظریه‎پردازی درباره رهایی است. گویی تنها قاعده زندگی بشر پست‌مدرن این است که قاعده‌ای وجود ندارد. همه‌چیز سیال، برساخت بشر و سلیقه‌ای است؛ همه‌چیزِ همه‌چیز، اندیشه‌ها، تمایلات و رفتارها. واقعیت مهلک نیز همین‌جاست که این رهایی افراطی (لیبرالیسم) در حوزه اندیشه و تمایل و رفتار به‌جایی رسیده که انسان امروزی هویت جنسیتی و حتی جنسی خود را هم در گردباد یک سیالیت موهوم گم کرده است. او می‌پندارد که می‌تواند به‌راحتی سلیقه‌های موقت و آرزوهای مجازی خود را بر قواعد طبیعت، غریزه و فطرت ـ که آن‌ها را موهوم می‌پندارد ـ غلبه دهد و شاد و رها در عالم ماده بچرخد.این فاجعه هویتی، جنسیتی و جنسی شاید بیش از آنکه محصول نسبیت در اندیشه باشد محصول رهایی احساس و تمایل باشد. 

اسلام در تنظیم و مدیریت تمایلات و احساسات طبیعی و غریزی و فطری انسان یک منطق روشن و متناسب با آن و یک نظام رفتاری منسجم دارد. کارکرد بسیاری از احکام دین را به‌طور دقیق می‌توان از همین منظر (مدیریت تمایل در انسان) تحلیل کرد. برای تنظیم تمایل باید مرز گذاشت. حجاب به معنای عام آن، همان مرزبندی است. شاید بتوان مدعی شد دلالت حجاب به‌مثابه یک منطق کلی ـ نه فقط یک پوشش ـ مدیریت تمایل و احساس در زن و مرد نسبت به هم و حتی به لحاظ فردی است. روشن است که در یک مدیریت صحیح، هیچ تمایل طبیعی یا غریزی یا فطری نباید نادیده گرفته‌شود یا حتی ناقص به جواب آن برسد. هنر این است که تمایلات و گرایش‌ها به‌گونه‌ای تنظیم شوند که نتیجه‌اش حداکثر رشد شخصیتی و جنسیتی و معنوی بشر باشد؛ چه در زیست جمعی، چه خانوادگی و چه فردی. حجاب از این منظر، یک کلان‌روند است؛ یک رویکرد است. اتخاذ یک وضعیت است؛ نه صرف یک فعل یا یک پوشش خاص. موضوع پوشش و پوشیدگی مردان و زنان تنها یکی از قطعات جورچین بزرگ منطق حجاب به‌مثابه یک رویکرد و وضعیت است. دین هم آنجا که مرزهای پوشیدگی را برای زن و مرد تعیین می‌کند از حجاب می‌گوید؛ هم آنجا که به زن توصیه به خودآرایی و خودنمایی و عرضه جنسی در محیط زناشویی خانواده می‌کند؛ هم آنجا که درباره نازک‌گویی و پرهیز از تبرّج در رفتار و پنهان کردن صدای خلخال می‌گوید؛ هم آنجا که به مرد و زن دستور «غضّ‎بصر» می‌دهد؛ هم آنجا که به دختران توصیه می‌کند خالی از زیور نمانند؛ هم آنجا که از لزوم جدا کردن بستر فرزندان و نیز دور بودن ایشان از بستر جنسی والدین می‌گوید؛ هم وقتی سخن از محبت ویژه مردان به زنان و دختران و مراقبت عاطفی از ایشان می‌گوید یا غیرت مرد را می‌ستاید؛ هم آنجا که به حجاب زن در نماز دستور می‌دهد. همه این‌ها مدیریت تمایل و احساس است که سعی شده در یک نظام رفتاری ارائه شود. 

حجاب با تعریف ما علاوه‌بر مثال‌هایی که گذشت و بیش‌تر به حوزه رفتار مربوط بود یک وجه درونی و قلبی هم پیدا می‌کند. اینجاست که به مفاهیمی مانند حیا و عفت نزدیک می‌شود که آن‌ها هم به‌نوعی به مدیریت کشش و کنش نفسانی برمی‌گردند. به‌نظر می‌رسد در روایات، عفت عموماً ابزار مدیریت ورودی‌های قلب و نفس است و حیا ابزار مدیریت خروجی‌های قلب و نفس. وقتی مراقبت می‌کنیم که زشتی‌ها یا نبایدها وارد حیطه نفس نشوند، عفّت به خرج داده‌ایم. وقتی از بروز یک کشش و تمایل نادرست در رفتار یا پوشش و امثال آن مراقبت می‌کنیم حیا به خرج داده‌ایم. این دو صفت اخلاقی منحصر در عفت و حیای جنسی نیست و در کلیت خود بین زن و مرد مشترک است؛ اگرچه در مصادیق جنسیِ حیاورزی و عفت‌مندی ممکن است تفاوت‌هایی بین زن و مرد وجود داشته باشند. از اساس در منطق حجاب به‌مثابه یک وضعیت کلی، زن و مرد وظایف کلی مشترک اما متفاوتی دارند. این تفاوت به تمایزات جنسیتی و جنسی آنان بازمی‌گردد؛ برای نمونه در موضوع پوشش، نقش و مسئولیت زن پررنگ‌تر است؛ زیرا به‌لحاظ جنسیتی نشو و نمای زن در زینت و محبت است؛ به همین دلیل در مدیریت تمایل و غریزه و احساس به‌طورمعمول از این ناحیه ضربه‌پذیرتر است؛ از این‎رو پوشش، برای او فراگیرتر و زودتر مطرح می‌شود تا مدیریت تمایل و احساس در او بهتر و کامل‌تر شکل بگیرد. این روند باعث می‎شود تمایلات ارزشمند زنانه و جنسیتی او در مسیری سالم به بلوغ برسد و هرز نشود؛ هم‌چنین ابزار حیای جنسی نیز در او قوی‌تر است تا به این مهم کمک کند. گزیده آنکه منطق کلان حجاب به‌مثابه یک رویکرد یا یک وضعیت مطلوب، فراتر از پوشش است و مجموعه‌ای از دستورهای رفتاری و نیز قلبی را در برمی‌گیرد تا درنهایت یک نظم ویژه را در تمایلات و احساسات زن و مرد در زیست فردی و خانوادگی و اجتماعی رقم بزند. محصول این تمایل‌های سامان‌یافته، بلوغ روانی و جنسیتی، طهارت نفس و هماهنگی طبیعت و غریزه با فطرت خواهد بود.

تاریخ انتشار: 1402/07/10

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.