به گزارش فکرت، به تازگی نشست علمی با موضوع «ماهیت اجتماعی دولت در اندیشه امام(ره) و تجربه انقلاب» با عنوان "ایده روح الله" و به همت رسانه فکرت برگزار شد که در آن حجت‌الاسلام مجتبی نامخواه، سردبیر فصلنامه نامه جمهور و محمد رایجی، پژوهشگر علوم اجتماعی به بحث و ارایه نظر در رابطه با موضوع یادشده پرداختند.
آن چه در ادامه ملاحظه می کنید، تلخیصی از مهم ترین دیدگاه های حجت الاسلام نامخواه در این نشست است؛

 

لزوم پرسش از هستی دولت و اندیشه درباره آن
ما اغلب عادت داریم که در سطح عمومی و رسانه‌ای به مسئول دولت فکر می‌کنیم. همین الآن اولین پرسش برای ما این است که مسئول یا رئیس دولت آینده چه کسی است؟ شاید اشکال نداشته باشد که آخرین سوال‌های ما این باشد اما اولین سوال ما نباید قاعدتاً این موضوع باشد، بلکه ما باید به هستی دولت آینده فکر کرده و درباره آن بیندیشیم.
واقعیت آن است که ما دولت و نهاد دولت را بیش از آن که متأثّر از مسئول و ریاست دولت بدانیم، باید متأثّر از ایده‌ای تلقی کنیم که در باب دولت مطرح است.
به خاطر عدم توجه به این نکته کلیدی است که نوعاً دولت‌ها به روزمرگی دچار می‌شوند و معمولاً هم دولت‌های با ایده‌های متفاوت، نتایج مشابهی به بار می‌آورند.


بیایید یکبار از این مسیر بیرون بیاییم و از این چرخه‌ای که در آن افتاده‌ایم و مرتب از مسئول دولت می‌پرسیم، خارج شویم و از هستی دولت سوال بپرسیم. البته هستی دولت هم یک موضوع بسیار مفصلی است و از زاویه‌های مختلفی در موردش می توان صحبت کرد که در همین خصوص نگاهی به اندیشه امام و تجربه انقلاب اسلامی بسیار راهگشاست.
چرا اندیشه درباره ایده دولت مهم است؟!
از سوی دیگر، شیوه اندیشیدن ما به دولت، اغلب به شیوه‌ای است که درباره‌ی مثلاً ابعاد قدرت دولت یا منشأ مشروعیتش صحبت می‌کنیم؛ این که مشروعیتش از کجا آمده و چقدر حالا مثلاً الهی یا غیر الهی است و حال آن که این‌ها خیلی کمکی نمی‌کنند به ما برای اینکه بتوانیم آن دولت [مطلوب] را بسازیم. 


ما اندیشیدن به ایده دولت را برای تولد دولت جدید می‌خواهیم و البته چند دهه است که در این لحظه هستیم و باید اینجا بپرسیم که دولت را ما برای چه چیزی می‌خواهیم؟!
ما بعد از انقلاب اسلامی با مسایل مختلفی مواجه هستیم و این که به هر حال نظم قبلی فروپاشیده و نظم جدیدی روی کار آمده است.
در این نظم جدید از ذبح شرعی و گوشت‌های یخ زده‌ای که از مثلاً بیرون می‌آید تا امنیت بیرونی و داخلی تا حجاب و اجرای حدود شرعی در این نظم جدید مطرح است.
اندیشه امام(ره) که بخشی از آن در تجربه بعد از انقلاب است، بخشی هم در قانون اساسی است و بخشی هم در اندیشه امام است.

در نگاه امام(ره)، دولت پدیده‌ای رو به جامعه است که مسئولیت حمایت از جامعه را دارد. مسئولیت تأمین حداقل‌های رفاهی – اجتماعی را برعهده دارد و مسئول تحقق عدالت اجتمای، رفاهی، حمایتی است. سیمای کلی دولت در نگاه امام این است. 


راز ایجاد تشکل های انقلابی در ایده امام(ره)
ما بعد از انقلاب به رغم همه پیچیدگی‌هایی که برای خلق یک نظم جدید داریم، به وضوح می‌بینیم که هم از ساختار رسمی دیوان سالاری، امام(ره) و ایده انقلاب این را می‌خواهد و هم چون می‌داند که آن ساختار رسمی نارسایی‌هایی دارد از طریق خلق ساختارهای جدید مثلاً ایجاد نهادی چون جهاد سازندگی یا کمیته امداد و ...می‌خواهد که این عدالت اجتماعی – رفاهی محقق شود.
در واقع انقلاب اسلامی این نهادها را ایجاد می کند تا در جاهایی که نقص و ضعف است به رفع و رجوع امور بپردازد و اگر در جاهایی کندی وجود دارد، شتاب لازم در مسیر خدمت به مردم و تأمین همان حداقل های رفاهی در راستای تحقق عدالت شکل بگیرد.


یک نکته مهمی که حتماً باید به آن توجه کنیم این است که سیمای دولت اسلامی مربوط به اجرای احکام شریعت است. ایده انقلاب اسلامی این بود که من دولتی می‌خواهم که چیزی شبیه به دولت رفاهی و دولت اجتماعی و دولتی باشد که مسئولیتش شبانه روز همین مسایل و ایجاد سازوکارهای رفاهی باشد اما با این حال پرسشی که مطرح می شود این است که دولت اسلامی که ما اغلب تصویر می‌کنیم و تفسیر می‌نماییم چطور است؟
انقلاب اسلامی به واسطه جهان معنایی متفاوتی که خلق کرد، توانست برای ما تجربه‌ی نقش رفاهی دولت را رقم بزند و ما در این تجربه از مطالعه آن عقب‌تر هستیم. از خود تجربه عقب‌تر هستیم و این تجربه را مطالعه نکرده‌ایم. فارغ از اینکه ایده را تبدیل به سیاست نکرده‌ایم اما همین تجربه را هم مطالعه نکرده‌ایم و این عدم مطالعه باعث شده تا این تجربه بازتولید نشود و شما امروز، می‌بینید که مثلاً هشتاد مدیر ارشد در ادوار مختلف دولت‌ها و یا نمایندگان فعلی و سابق مجلس برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرده‌اند و باز مساله اصلی این نیست.

از سوی دیگر به نظر می رسد که ذهن دولتمرد ما و حتی ذهن نهادهای سیاستی ما از چارچوب و فضای کلی دولت رو به جلو و حمایتی و رفاهی به کلی خارج شده و باید برای این قضیه فکری کرد.


امروز شما اگر همین دوربین و دم و دستگاه را داخل خیابان ببرید و از فعالان مثلاً کسانی که روشنگر این میدان هستند درباره کلیدواژه دولت اسلامی بپرسید به چه نتیجه ای می رسیم.شاید فکر کنیم که ما یک دولتی می‌خواهیم که در واقع دولت قدرتمندی باشد که دست بزن هم داشته باشد و اگر هم پول خرجی نداد مهم نیست. اگر با تحلیل بخواهم توضیح بدهم این است که ببینید صحنه دولت، میدان دولت، میدان کشمکش است. 


در قانون اساسی این ظرفیت را ما داریم و در ایده انقلاب اسلامی و تجربه آن هم هست و بعد این ها را رها کرده‌ایم. اینکه در کارگاه‌های شما شوراهایی شکل بگیرد که در پیش نویس قانون اساسی و این‌ها، شورای قسط به آن می‌گفتند. شورای کارگری شکل بگیرد و تشکل‌های کارگری شما مالیات می‌دهند و یک ده هزارمش هم به آن‌ها این مالیات نمی‌رسد. اصلاً حق تشکل به یک معنا در عمل نیست. حق تشکل ندارند و از این دست مسایل بسیار می شود مثال زد...یا موضوع دیگر موضوع قانون کار است. در قانون کار، فقه به معنای عادی و معمول خودش نمی‌پذیرد. می‌گوید که شما یک اجیر دارید و یک موجر دارید و با هم قراری گذاشته‌اند و دولت حق دخالت ندارد. امام با ایده‌ای که از دولت دارد می‌گوید که دولت مسئولیت برقراری عدالت است و چون این فضا تراز نیست پس اگر این قانون نباشد به آن کارگر ظلم می‌شود. و این هم برای امام هزینه دارد. از معدود فقهایی که همراه با امام در داخل جریان انقلاب بودند و بعد از انقلاب تبدیل به شورای نگهبان می‌شوند در مقابل امام می‌ایستند و مسیر، مسیری است که بعد از آن، از آن موقع به بعد اتفاق نیافتاده است. اینکه دبیر شورای نگهبان به اعتراض استعفا بدهد، یا مثلاً در موضوع تسعیر و قیمت گذاری که فتوای امام داخل تحریر این است که تسعیر حرام است. ولی بعد با یک اتفاقی در بیرون که می‌افتد، امام ، دو تا تغییر فتوای مهم به یک معنا نسبت به تحریر دارند که یکی حرمت حیله ربا است. در مورد ربا روایت در مورد حلیتش نداریم و طایفه‌ای از روایات در مورد حلیتش داریم. امام حکم به حرمت می‌دهند با اینکه فتوای آن موجود بوده است.


ضرورت توجه به ظرفیت قانون اساسی در شناخت ایده دولت
نکته حائز اهمیت دیگر این که خود قانون اساسی به جز تجربه انقلاب و بیانات امام، یک منبع قابل توجهی است. مثلاً فرض نمایید که در بحث مسکن، دولت تکالیف متعددی دارد. در حوزه کار تکالیف متعددی دارد. در حوزه روابط کار، در حوزه بهداشت، آموزش عمومی رایگان. این‌ها همه تکالیفی هستند که قانون اساسی نسبت به دولت دارد. این قانون اساسی محصول ایده انقلاب به یک معنا با فراز و فرودهایش در مجلس خبرگان قانون اساسی است. 


می‌خواهم بگویم که ما با چنین ایده‌ای مواجه هستیم. اما بعد از دهه نخست انقلاب و محدودیت‌های جنگ که محدودیت‌ها خیلی مهم هستند، در واقع حالا من نمی‌خواهم بحث‌های نظریش را بکنم اما یک مفهوم مهمی به نام وضعیت استثنایی است. می‌گویند که دولت‌ها با وضعیت استثنایی سیاست را تعلیق می‌کنند. 
وضعیت استثنایی پس از جنگ و وضعیت استثنایی تحریم، سیاست را تا حدی تعلیق می‌نماید. البته این بحث کارشناس‌های خودش را دارد و نمی‌خواهم در این مورد صحبت کنم. اما سیاست اجتماعی را حتماً تعلیق می‌کند. یعنی آنجایی که دولت نسبت به جامعه وظیفه حمایت دارد با استدلال جنگ و تحریم و هزینه‌های تحمیلی جنگ و تحریم، آنجا این سیاست اجتماعی تعلیق می‌شود و سیاست تعدیل خلق می‌شود...در فضای سیاسی هم تقریباً همین است. ما در فضای سیاسی هم نخواستیم. ما دولت روبه جامعه نداریم به این دلیل که اساساً نخواسته‌ایم که این دولت را داشته باشیم.


ویژگی های ایده دولت در نگاه امام(ره)

ایده دولت امام دو ویژگی مهم دارد؛ یکی این که این ایده اساساً به همان میزان که فقهی است و اگر فقه را به معنای طرف مباحثه امام در این سه موضوع بگیریم، به همین میزان غیر فقهی است. یا به عبارتی فقه جواهری که امام می‌گویند، حداقل این است که فقه جواهری در دو طرف مباحثه‌ای که امام و در واقع آیت الله گلپایگانی دارند . امام اعتقاد دارد که فقه جواهری در این کرسی که من هستم این فقه جواهری است و نه لزوماً آن فقه. 
بنابراین اگر بگوییم که فقه آن چیزی است که لابلای مطالب کتاب است و لزوماً فتوا در آمد و شد با واقعیت نیست. کما اینکه مسیر عادی استنباط هم همین است. می‌گوییم که از منابع شروع می‌کنی و به فتوا می‌رسی و حالا یک عملیات‌هایی هم آن وسط هست و خب دیگر بعد از فتوا هم کار فقیه نیست.

 ایده دولت امام به این دلیل که بوده است می‌تواند همچنان هم باشد، اما سرچشمه‌های اجتماعی و فکری و فقهی و سیاسی او، این‌ها همه دایما در حال رو به خشکی رفتن است.یعنی ما یک فقهی را نداریم که آرزوی در واقع یا تجویز کننده تسعیر و قانون کار و این چیزها باشد. برایش این‌ها دیگر مساله نیست. 
حتی فقهی که با انقلاب همراه است، در این سه مورد حداقل که حالا موارد زیادی می‌شود مثال زد اما در این دوگانه‌هایی که سر این بزنگاه‌ها شکل می‌گرفت طرف امام نایستاده است و خیلی آرام در مقابلش سکوت کرده است و برای امام آنقدر مهم بود که در روابط کار رخ می‌دهد که حتی براساس واقعیتی که در روابط کار هست، بیاید و در مقابل استدلال پیشین فقه بایستد. 
برای فقه باز تأکید می‌کنم که فقه سیاسی اجتماعی همراه انقلاب، خیلی اهمیتی ندارد که در روابط کار چه اتفاقی می‌افتد و وضعیت مالکیت زمین چه اتفاقی برایش رخ می‌دهد، برایش مهم نیست. 


درکی که امام از مالکیت زمین دارند این است که مالکیت زمین یک شیوه‌ای از نظم سیاسی – اجتماعی را به دنبال دارد و متن واقعیت است. همین مثال‌هایی است که عرض می‌کنم: قیمت، زمین، کار. قیمت کالا، وضعیت توزیع زمین و روابط کار. این‌ها از نگاه امام متن واقعیت است. اما برای فقه و علوم اجتماعی که البته استثناها را نمی‌خواهم نادیده بگیرم برای نهاد علم به این معنا، اهمیتی ندارد.

عدالت زدایی از هویت انقلابی
من تصورم این است که حداقل نسبت به هویت انقلاب اسلامی، دچار یک عدالت زدایی از هویتمان شده‌ایم و در اثر این عدالت زدایی از دین، از دولت و مشخصاً از دین و دولت حالا و دیگر نهادها، از نهاد آموزش هم این را نمی‌خواهیم اما از نهاد دین و دولت عدالت را نمی‌خواهیم. و اقتدار را در احکام شرعی را می‌خواهیم که مرتب اقتدارش بیشتر می‌شود و ابتکاراتی هم انجام می‌دهند و بدنه این را می‌خواهد. اما به خاطر عدالت زدایی از هویتمان آن عدالت را نمی خواهیم .

 

این نکته را هم عرض کنم به هر حال ما که مثلاً مدعی نخبه بودن هستیم نمی‌توانیم مساله مردم را صورت بندی کنیم و به طور طبیعی در سطح سیاستی نمی‌آید و تا زمانی که وضع فکر و سیاست ما این است، این خواسته محقق نخواهد شد. ما باید به سمتی برویم که از عمق وجود بخواهیم و عمق وجود ما فکر و فقه و کارهای سیاسی ما است. واقعاً این را نمی‌خواهیم و به طور طبیعی وقتی نمی‌خواهید، دولتی خواهید داشت که حتی بندهای غیر هزینه‌ای هم رعایت نمی‌کند و برایش مساله نیست و هزار و یک موضوع دیگری دارد که روزمره است. 


ما دولتی می‌خواهیم که قدرت داشته باشد و همه‌اش در مورد این صحبت می‌کنیم که چقدر قدرت دارد و این قدرت از کجا می‌آید و باید از مردم بیاید و من هم از این حرف‌ها می‌توانم بزنم و خیلی دوست داریم از این حرف‌ها بزنیم و اینکه نسبت خدا با این مردم چیست و نسبت مردم با خداوند چیست. ما فقط دولتی را می‌خواهیم که قدرت داشته باشد. حالا یک سرطیف می‌گویند خدا قدرتش را می‌دهد و یک سرطیف می‌گویند که مردم قدرت را می‌دهند، اما در این کشاکش درباره دولتی حرف نمی‌زنیم که این قدرت را خرج چه چیزی کند و اگر این مسیر را طی نکنیم حتماً چنین دولتی را نخواهیم داشت و خیلی طبیعی است و تا زمانی که طلبش را نداشته باشیم اراده‌اش شکل نمی‌گیرد و تحقق هم نخواهد یافت. 
 

تاریخ انتشار: 1403/03/20

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil