ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
به گزارش فکرت، چندی پیش نشست تخصصی «نقش غرب در مدیریت و نهادهای علم» بهعنوان یکی از پنلهای تخصصی دومین همایش بینالمللی دشمنشناسی با ارائه دکتر محمد محمدینیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به همت رسانه فکرت و با همکاری مدرسه استاد فرجنژاد برگزار شد و آنچه در ادامه ملاحظه میکنید؛ چکیدهای از مهمترین مباحث مطرح شده از سوی دکتر محمدی نیاست؛
علم چرا برای ما مسئله است؟ اصلاً علم چرا باید مهم باشد؟ با اینکه همه میدانند بین علم یا ثروت کدام را باید انتخاب کنند، همه میدانند که ثروت را باید انتخاب کنند. خیلی در زندگی امروز روشن است و کسی که علم میگوید هم واقعی نمیگوید و آنچه در آخرش بین علم و ثروت مهم است، ثروت مهمتر است، اما علم چرا برای ما امروز میتواند مهم باشد؟ علم خیلی پول هم میسازد. اصلاً شاید غربی که الآن به این ثروت و به این قدرت و به این فناوری و صنعت رسیده و از طریق آن دارد سود میکند و ثروت دارد، به خار همین علم بوده است.
پس اگر همان چیزی که همهما عمدتاً درک میکنیم که ثروت بهتر است، چرا باید علم مسئله ما باشد؟ و سؤال بعدی اینکه اساساً بین علم و غرب چه رابطهای وجود دارد؟!
ابزار غرب برای سلطه بر جهان
حقیقتی که وجود دارد این است که غرب وارد استعمار شد و ممالک مختلف را گرفت. حقیقت دوم این است که اگر علم نداشت نمیتوانست این کار را انجام بدهد و بقیه منقاد و تسلیم و خاضع در برابر علم شدند ابتدا. بعد قوت نظامی، سیاسی آمد. ابتدا آن خضوع و انقیاد و تسلیم در برابر علم بوده است وگرنه کسانی که مناطقشان اشغال شد و زمینها و همه چیزشان گرفته شد و با خشنترین حالت و با قساوتترین حالت این اتفاق برایشان رخ داد، سلحشور تر از اروپاییها بودند. هوشمندتر از اروپاییها بودند. با سابقهتر و ریشهدارتر از اروپاییها بودند. در جنگیدن فداکارتر بودند. هنر جنگیدنشان هم چهبسا بهتر بود. سرخپوستها همین طوری بودند. هندیها همین طوری بودند. خیلی از کشورها همین طوری بودند. آفریقاییها هم همین طور بودند. چه چیزی آنها را مُنقاد کرد؟ چیزی که در تاریخ خودشان نداشتند. آن هم علم بهمعنای جدیدش که چون نبود، منقاد این ماهیتی شدند که با غرب پیوستهاست و بعد از این سیاست توانست مسلط بشود. قدرت نظامی توانست مسلط بشود. اقتصاد توانست مسلط بشود. بر این پایه بقیه بنا سوار شد. بر پایهی علم بود که اقتصاد توانست چیره بر همه عالم بشود. اقتصاد غربی و نظامی گری غربی و سیاست غربی و بقیه شاخصهای تمدنیاش.
تداوم سلطه غرب بر اقتصاد و سیاست
شما امروز وارد علم هم که میشوید تحت همان سلطه اقتصاد و سیاست غربی قرار دارید و علم بی طرف نسبت به آنچه که در اقتصاد و سیاست میگذرد مطرح نیست. اما این حقیقت را وقتی میخواهید از منظر فلسفی با لنز فلسفه مورد توجه قرار دهید، ابتدا باز میگردید به تولد غرب و تولد علم. چون گفتیم که این دو تا اصل کاری هستند و گفتیم که غرب برای ما مسئله است. ما آن حالت و آن وضعیتی که نسبت به غرب داریم با مغولها نداریم. با اینکه آنها زمینهای ما را اشغال کردند و بر ما حاکم شدند. غربیها این طوری نشد حداقل در مورد ایران و ترکیه و عثمانی. اما ما نسبت به غرب یک حالتی داریم که به مغولها این حالت را نداریم. یعنی غرب برای ما مسئله ایجاد کرد. وقتی که میشود این مسئله را با لنز فلسفه نگاه کرد که درکی از یونان داشتهباشیم. یونان نقطه آغاز علم است، به این معنی و نقطه آغاز غرب بر این اساس به شمار می رود.
پس استعمار علم به این معنای سادهاش نیست که اروپاییان یا مثلاً امروز آمریکایی که جای اروپایی قرن نوزده هستند، آنها اجازه نمیدهند که بقیه جاها عالم بشوند. این اجازه دادن یا ندادن اگر درست و دقیق به کار نبریم، داریم خودمان را فریب میدهیم. آنها [اروپاییان و آمریکاییها] یک کاری دارند میکنند. آن کاری که دارند انجام میدهند چیست؟ اجازه نمیدهند که آن نقطه و لحظههای تاریخی که از راه علم باز میشود، اجازه نمیدهند به این آسانی شما در آستانهاش قرار بگیرید. یک راه و یک سلوکی است که ما باید این راه و این سلوک را طی کنیم. آنها اجازه نمیدهند در ابتدای آن سلوک شما به آسانی قرار بگیرید. شما را وابسته نگهمیدارند. شما را در حال تنش و بی ثباتی و جنگ قرار میدهند. تو را درگیر میکنند به انواع تفرقهها و تجزیهها و مشکلات. تو را وابسته خودشان در اقتصاد و سیاست و فرهنگ میکنند. تو را تحقیر میکنند. اعتماد به نفست را از تو میگیرند. عزت نفست را میگیرند. این کارهایی است که میکنند. و آنجایی که قرار است تو پیشرفتی کنی، آن راه را بر تو تنگ میکنند. اگر قرار است چیزی پژوهش بشود، راه بسته میشود. موضوعات، هدفمند طوری هدایت میشوند که شما به ریشههای مولد نرسید. به بذرهای مولد نرسید. مشغول بشوید به چیزهایی که مولد در زندگی تو نیستند. آره این اتفاق میافتد. در سازمان پژوهش در سطح کلان، وقتی پژوهش را بهصورت یک سازمان نگاه کنید در سازمان پژوهش بهصورت کلان این اتفاقات دارد میافتد. یعنی موضوعات فرعی و موضوعات دست چندم، موضوعاتی که قرار است پازل را در جای دیگری تکمیل کند نه اینکه تو را ارتقا دهد. این اتفاقات رخ میدهند. رشتههای اساسی در کشور تو، ضعیف و نحیف و کم عِده و عُده هستند. در حالی که چیزهایی که در پیشرفت و توسعه تو نقش مهمی هم ندارند زیاد میشوند. نفوذ صورتمیگیرد. همه این اتفاقات هست.
اما میخواهم بگویم که بین این حادثه و بین حقیقت علم فرق هست. حقیقت علم نه به کسی میشود اعطاء کرد، بهجز خدا را دارم میگویم، روابط انسانی را دارم میگویم، نمیتوانم استعمار با اینکه عربستان سعودی برایش خیلی حیثیتی است در منطقه ما و اردن برایش حیثیتی است و رژیم اشغالگر قدس برایش حیثیتی است در این منطقه غرب آسیا را دارم میگویم، استعمار نمیتواند کاری کند که اینها صاحب علم بشوند. همان طور که کسانی هستند در ایران و عراق که در مقابل این استعمار صف ایستادهاند و جبههای را تشکیل دادهاند. همان طور که اینها اگر به راه علم بروند استعمار نمیتواند جلوی آنها را بگیرد. استعمار این قدرت را ندارد. خود استعمار مبتنی بر یک ایدهای از علم شکل گرفته است. استعمار ایدهای از علم ابتداء بوده است.
معنای علم در عصر جدید چیست؟!
علم در معنای جدیدش، دانستن یک چیزی که در طبیعت هست نیست. علم در معنای جدیدش، یعنی طبیعت را آن چنان که میخواهی ایجادش نمایی. یعنی طبیعت را انسانی کردن. علم بهمعنای جدیدش این بوده است. یعنی تو از طبیعت چیزی را بخواه به تو بدهد که تو خواستی. این علم جدید است. این ایده با استعمار رابطه و پیوندی دارد. یعنی در این ایده از علم، استعمار مینشیند، در زمین استقرار پیدا میکند و تثبیت میشود. اما اگر ایده بدیلی از علم وجود داشتهباشد چهبسا استعمار از آن بیرون نیاید. هم چنان که گفتم اشغالگری بوده است. جنایت بوده است. قساوت بوده است. اما این استعمار به این شکل هیچوقت رخ ندادهاست. این استعمار در تاریخ بشر بی سابقه است. چون این ایده از علم بی سابقه است. و استعمار با این ایده از علم پدید آمده است. تو میخواهی راه دیگری بهعنوان ایرانی مسلمان داشته باشی، باید ایده علم دیگری داشته باشی. اگر طرح دیگری از علمداری، میتوانی تمدن و جامعه دیگری هم داشته باشی.
سیاست گذاری علمی و تلقی ما از علم
سیاست گذاری علم میتواند در تکنوساینس کاری بکند اما در علم نمیتواند. بهاندازه فراهم کردن مقدماتی از دور موافقم. تاثیراتی دارد اما کار اصلی را نمیکند. اما در تکنوساینس همه کاره است. اصلاً پیدایش رشته سیاست گذاری بهمعنای عامش که سیاست گذاری علم و فناوری و تحقیق بهعنوان شاخه اصلی سیاست گذاری است که سیاست گذاری علم و فناوری و تحقیق. وزارت علوم در کشورهای مختلف از جمله ایران خودمان، کارش سیاست گذاری علم و فناوری و تحقیق است. براساس یک تلقی از علم که من اسمش را تکنوساینس میگذارم پدید آمده است. یعنی اگر این تلقی نمیبود در جایی که پدید آمد، بیشتر این روحیه آمریکایی است. اگر این تلقی و روحیه آمریکایی نبود و اروپا بهشکل آلمانی خودش بسط پیدا میکرد، چهبسا رشته سیاست گذاری کنونی پیش نمیآمد و پدید نمیآمد این رشته.
یعنی این رشتهها منطقی نیستند. این رشتهها نتیجه یک جور تلقی از حقایق هستند. مثلاً از علم، از انسان، از سیاست. بعد آن تلقی خودش را در یک رشتهای در دانشگاه نشانمیدهد. در آکادمی خودش را نشانمیدهد. نه اینکه آنها بهطور منطقی هستند، پیشینی هستند و بعد ما حالا میآییم و یک کشوری میخواهد استفاده کند و یکی نمیخواهد استفاده کند. تا وقتی که دانشگاه اروپایی و آلمانی بود، ما اصلاً سیاست گذاری دانش نداشتیم. وقتی آمریکایی شد پدید آمد. این یعنی اینکه آمریکا توانست این گشودگی را برای خودش داشتهباشد که از علم اروپایی سهم و تفسیر جدیدی داشتهباشد که به انسان آمریکایی بخورد. ما هم باید این شجاعت را داشتهباشیم.
خدمت انقلاب اسلامی چه بود؟
انقلاب اسلامی از جمله کمکهایی که به انسانِ ایرانی کرد، این است که بیشتر این موانع را برداشت. بیشتر این موانع برداشته شد. یکسری هنوز هست و یکسری را هم انقلاب برداشت. این کمک به انسان ایرانی شد که این اتفاق بیافتد. اما اگر این کمک ادامه راه در این جاده شما سلوک نکنید، صرف این کمک، هیچ فرجامی نخواهد داشت. و همه دنیا اینطور است.
مثلاً نگاه میکنید که موقعیتی که ما در آن هستیم، بسیاری از کشورها به این نقطه نرسیدهاند. یعنی هنوز درگیر استعمار به شکلهای نوینش هستند. هنوز تصمیم گیرنده در آنجا آمریکاییها و انگلیسیها و صهیونیستها هستند و هنوز آنها هستند که مقدرات سیاسی و اقتصادیشان را تعیین میکنند. دیکته میکنند خیلیوقتها به آنها و به آنها تحکم میکنند و آنها را در تنگنا و فشار قرار میدهند. از آنها باج میگیرند. ما تقریباً بسیاری از آنها را عبور کردهایم. از این مخمصه عبور کردهایم، اما اینکه از مخمصه عبور میکنید بهمعنای پیدایش و تولد علم نیست. تازه باید راهت را شروع نمایی.
پیامبر اکرم(ص) دربارهاش اینطور گفته شدهاست. پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم، فرض بفرمایید به تعبیر امام علی(ع) بخواهم بگویم، بندها را از پای انسان گشود. بندهای اسارت را آزاد کرد. باز کردن بندهای اسارت توانست در سیصد سال بعدی خودش را در نقاطی مثل ایران نشان بدهد. اگر واقعاً مردم ایران نبودند و آن ایرانی و ماهیت ایرانی بودن اگر نبود چهبسا آن حرکتی که پیامبر کرده بود به این نقطهاش نمیرسید. یعنی اینها در تقاطع با همدیگر و با ترکیب شدن با هم دیگر این نتیجه را میدهند.
ما انقلاب کردیم و بند اسارت از پای ما گشوده شد. اما یک راه را هم باید برویم. آن راهی که باید برویم را نمیتوانیم آن را فاکتور بگیریم و بگوییم انقلاب همه کارها را برای ما کرده است. انقلاب تو را از اسارت آزاد کرد. حالا که از اسارت آزاد کرد، کی میخواهی بروی؟ وقتی میخواهی بروی پای غرب وسط میآید. چون تمدن حاضر، تمدن غرب است. علم حاضر، بهمعنای جمعش ها! اولش گفتم که علم آنجایی است که همه علمها در آنجا جمع میشوند. این الآن گهوارهاش غرب است. تو میخواهی این راه را بروی نمیتوانی یک میانبر این بغل بزنی و بگویی من از این میانبر و خاکی میروم. تو باید مستقیم بروی و از دل غرب عبور کنی و راه را جلو بروی. نمیتوانی در جاده خاکی بیاندازی و بگویی من حالا این را ندیده میگیرم و از این بغل میاندازم و میروم. چنین چیزی در تاریخ نیست.
من تصورم این است که آنجایی که علم، علم است، تکنولوژی نیست که نامش را علم میگذارید و تکنوساینس نیست که اسمش را علم میگذارید و در نقاب علم نیامده است در حالی که در پشت این نقاب علم نیست و شما یک اسم به آن اطلاق میکنید. همواره در آنجا رابطه و نسبت خاصی با الهیات وجود دارد. یعنی در دوره جدید و در تأسیس علم جدید این رابطه را میبینیم. یعنی رابطه با الهیات گسسته نشده است. بلکه رابطه جدیدی باز تعریف شدهاست. اما آنچه شما اشاره کردید تفسیر جدی است و گفتهمیشود. میگویند که گسستی از الهیات رخ میدهد و سکولار شدن یعنی گسست از الهیات. اما بنده خیلی همدل با آن نیستم. به نظرم یک رابطه جدیدی بازتعریف میشود و نه اینکه گسسته بشود و قدس زدایی و الهیات زدایی بشود.
تاریخ انتشار: 1403/06/05
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.