همراه فکرت باشید.
شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !
ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
به گزارش فکرت، سومین جلسه فصل برکت با حضور چهار تن از اساتید حوزه و دانشگاه برگزار شد، در این جلسه دکتر سعید طاووسی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تهران به موضوع «بدعتگذاری خلفا در دین و تغییر باور دینداری» پرداخت.
دکتر سعید طاووسی ضمن ارائه تعریفی درباره بدعت گفت: اولین بحثی که قابلیت طرح دارد، بحث مفهوم بدعت است. بدعت یک معنای لغوی و یک معنای اصطلاحی دارد. معنای لغوی بدعت هر چیزی است که جدید باشد و نمونه پیشین نداشته باشد. معنای اصطلاحی آن، روش یا رفتاری است که پیروان دین از خودشان، از جانب خودشان و بدون استناد به شریعت آن را بنیادگذاری کنند، ولی آن را به دین نسبت دهند. از آیه 27 سوره حدید چنین استفادهای میشود. هر کاری که به قصد دینگذاری از جانب دینداران، بدون پیشتوانه دینی انجام بشود بدعت است. چه عبادی باشد یا نباشد. منظور از عبادی، مناسکی است. در واقع هرگونه کم و زیاد کردن دین به نام دین است. پس اگر دینداران رفتارهایی انجام دهند، ولی آن را به دین نسبت ندهند؛ در اینجا خارج از معنای اصطلاحی بدعت میشود. مثلاً اگر کسی جشن تولد بگیرد، به این معنا نیست که جشن تولد گرفتن یک رفتار دینی است و دارد آن را به دین نسبت میدهد. چون با این همراه نیست، ملازمهای ندارد و به دین نسبت نمیدهد، پس صدق بدعت نمیکند. در اصطلاحات شرعی، بدعت در مقابل سنت است.
وی افزود: علامه مجلسی تعریفی که از بدعت ارائه داده این است که میفرماید: «آنچه از پیامبر (ص) به عنوان عقیده یا عمل دینی ارائه گردد». ایشان دایره بدعت را در حوزه عقاید هم لحاظ کرده است. مانند عنوان فسق که هم فسق عملی و هم فسق اعتقادی داریم. پس «آنچه بعد از پیامبر (ص) به عنوان عقیده یا عمل دینی ارائه گردد، در حالی که در مورد آن بیان خاصی نرسیده باشد و مصداقی از یک حکم کلی هم به شما نرود یا آنکه آن عمل صریحاً نهی شده باشد». در این تعریف هم به اینکه به عنوان عقیده یا عمل دینی ارائه گردد، تأکید شده است. بنابر روایات، هیچ چیز مانند بدعت دین را نابود نمیکند و بدعتگذاری در حد نوعی شرک و کفر مطرح شده و بدعتگذاران از بدترین و زیانکارترین آفریدگان و مغلوبترین آفریدگان در پیشگاه خدا معرفی شدهاند. شیطان بر آنها چیره شده و در نتیجه به مخالفت با خدا، رسول و قرآن برخواستهاند.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تهران درباره روش برخورد با بدعتگذار یا بدعدگذاران اضافه کرد: مسأله دیگری که در روایات است، لزوم مقابله با بدعتگذاران و برحذر داشتن مردم از آنها است. این کار نه تنها امری دینی است، بلکه وظیفه عالمان شمرده شده است. از جمله در روایت مشهوری از پیامبر (ص) نقل شده است که: «وقتی بدعتها ظاهر میشود، وظیفه عالم این است که در برابر آنها بایستد و دانش خود را عرضه کند. اگر اینکار را انجام ندهد به لعنت خدا دچار میشود». با توجه به مجموعه روایاتی که در مورد بدعت است، فقها بدعتگذاری را از گناهان کبیره و از شدیدترین محرمات دانستهاند. حتی برخی هم تصحیح کردهاند که حرمت بدعت از ضروریات دین است.
استادیار فلسفه و کلام اسلامی همچنین به تقسیماتی که در مورد بدعتها وجود دارد اشاره کرد و گفت: تقسیمبندیهای مختلفی هم در مورد بدعت شده است. مثلاً بدعت هدایت و بدعت ضلالت. بدعت هدایت مثلاً کسی بیاید و وقف کتاب در گردش را ایجاد کند و بقیه هم از او پیروی کنند. بدعت ضلالت هم همین بدعتی است که تا کنون داشتیم در مورد آن صحبت میکردیم. تقسیمبندی دیگری که شده، بدعت حقیقی و بدعت اضافی است. بدعت حقیقی این است که امری را از اساس وارد دین کنیم که در دین نبوده. بدعت اضافی هم این است که تغییراتی را در چیزی که در دین وجود دارد ایجاد کنیم و پیرایههایی به آن اضافه کنیم.
وی در ادامه به بدعتهایی که در صدر اسلام اتفاق افتاد ورود کرده و درباره بدعتهایی که توسط خلفا بوجود آمد اینگونه گفت: یکی از بدعتهایی که بوده و شاید اصلیترین بدعت و مهمترین بدعت هم باشد، قرار دادن خلیفه به جای ولی و امام و تعیین خلیفه با معیاری که دین آن را معتبر نشمارده است. شاید این سر منشأ سایر بدعتهایی باشد که در دوره خلفا ایجاد میشود. وقتی که اینها حدیث غدیر و سایر مستندات ولایت و امامت امیرالمؤمنین علی (ع) را کنار زدند و مسائل دیگری را مستمسک قرار دادند و قدرت را از آن خود کردند؛ مثلا ًاینها که نمیگفتند ما شاه هستیم، شاهنشاه یا رئیس جمهور هستیم؛ اینها ادعای خلافت رسول الله داشتند که از زمان خلیفه اول مطرح شد. ادعای امیرالمؤمنینی داشتند که خلیفه دوم آن را به کار میبرد. حتی یکبار از خلیفه سوم مطلبی در مورد خلیفة اللهی شنیده شد. هر چند از آن عقبنشینی کرد. بنابراین جایگاه خودشان را جایگاه دینی تعریف میکردند و رهبری دینی را به عهده داشتند. اما مسیری که از آن مسیر به قدرت رسیده بودند، مسیر مورد تأیید دین نبود. فرد به غیر معصومِ غیر منصوصی در جایگاه رهبری مردم قرار گرفت و نظر و دیدگاه او به مثابه دین مطرح شد. کما اینکه در منابع است که خلیفه دوم این جمله را دارد که جانشین تعیین کردن سنت است، در طبقات ابن سعد از خلیفه دوم نقل شده که «جانشین تعیین نکردن سنت است». یعنی به زعم او پیامبر جانشین تعیین نکرد و این سنت رسول خدا است. بعد میگوید: «جانشین تعیین کردن هم سنت است». در واقع سنت ابوبکر است. یعنی همانطور که سنت را برای پیامبر به کار میبرد، برای ابوبکر هم به کار میبرد. وقتی هم که در روایت آمده که در زمان امیرالمؤمنین میخواستند نماز تراویح اقامه کنند و امیرالمؤمنین (ع) طبق نقلها و منابعی که داریم با این قضیه مخالف بودند، مشهور این است که گفتند: «وا سنت عمرا». پس مقوله سنت که در مورد رسول به عنوان شارع به کار میرود، به ابوبکر و عمر تسری پیدا میکند. در حالی که اینها امام منصوص معصوم نبودند و جایگاه الهی نداشتند و خلفای مد نظر دین نبودند. اما چنین جایگاهی را برای خودشان قرار دادند. لذا رفتار و روش اینها در منظر پیروانشان، چه در آن زمان و چه در آینده، جایگاه و رفتار دینی پیدا کرد. این یک تغییر مهمی بود که حاکمی که مشروعیت دینی ندارد، جایگاه دینی پیدا کند و مردم رفتار او را به مثابه دینداری تلقی کنند.
وی از خطرات و آسیبهایی که به تبع بدعتگذاری خلفا بوجود آمد به مصادیقی اشاره کرد و گفت: خطر و آسیب این قضیه اینجا است که هر رفتاری که اینها میکردند و در واقع هر اقدامی که انجام میدادند، به پای دین نوشته میشد و رفتار دینی تلقی میشد. بعد از دورهای که مسأله سقیفه پیش آمد و بحران و چالش مشروعیت نهاد خلافت، چیزی که اینها را یک مقدار نجات داد این بود که مسأله پیامبران دروغین، مرتدان و جنگهای رده پیش آمد. لذا اذهان متوجه این قضیه شد که فعلاً اصل اسلام در خطر است. دفع شرّ است و پیامبران دروغین و مرتدان واجبتر از مسأله خلافت است. وقتی که این موضوع مدتی به طول انجامید، خلیفه دید که بد هم نشد. دیگر کسی سؤال نمیکند که تو از کجا آمدهای، چه کسی تو را تعیین کرد و یا چرا با مخالفان چنین رفتار را کردی. بنابراین برای فتوحات تصمیم گرفت. همان فضای مشغولیت مردم در جبهههای جنگ را در این فضا ادامه داد. افراد با انگیزههای مختلف میتوانستند به آن سمت بروند. مثلاً به کسی که انگیزه دینی داشت میگفتند برو و اسلام را گسترش بده. به کسی که دنبال غنیمت بود میگفتند که اگر غنیمت میخواهی در این جنگها است. به کسی که دنبال شهوت بود میگفتند اگر کنیز میخواهی، در این جنگها است. یک سیاستی را ایجاد کردند، سالها به طول انجامید و دامنههای بسیار وسیعی هم پیدا کرد. درحالی که مشروعیت و مطلوبیت این قضیه محل بحث است. تبعات خیلی دراز دامنی داشته و دارد. استاد مطهری میگویند: «پیامبر وصیت نکرد که بعد از من بروید و اینطرف و آنطرف را بگیرید». یا امام خمینی در کتاب البیع اشاره میکنند: «این فتوحات مشروع نبوده و دلیلی بر مشروعیت آن نداریم و رضایت حضرت امیر ثابت نیست». بحث در این زمینه مفصل است. اما فتوحات که به دست خلفا انجام شده، به پای اسلام و دین نوشته شد.
وی در ادامه مصادیق بدعتهای خلفا گفت: در مسائل جزئی، اینها تغییراتی ایجاد میکردند. مانند نماز تراویح که تفصیل اینها در کتاب «اجتهاد در برابر نص» از علامه شرف الدین و ترجمه آقای علی دوانی ذکر شده است. اینها هم در همان راستا است. یعنی حتی عبادت خود را هم باید به نحوی که من میگویم تنظیم کنید. یکبار عثمان در منا نماز دو رکعتی را چهار رکعت خواند. عارش آمد که بگوید اشتباه کردم و گفت که نماز از این به بعد چهار رکعت باشد. در مسائل دینی، شرعی و مناسکی اینگونه رفتار میکردند که بتوانند در مسائل سیاسی و اجتماعی هم بتوانند همین فضا را داشته باشند و در واقع یک پکیج ارائه میدادند. مثلا ً فردی به خلیفه دوم گفت که فلان زمین برای من است. بعد گفت شاهدی و سندی داری؟ حکومت آن محل را تصرف کرده بود. طبق منابع و طبق این نقل میرود و یک سندی به خط یکی از صحابه و با تأیید پیامبر میآورد و میگوید که این زمین برای من است. خلیفه آن را به زمین میاندازد و روی آن میایستد و میگوید: «شما متوجه نیستید که پیامبر چندین سال است که از دنیا رفته و من به عنوان امیرالمؤمنین تشخیص میدهم که این زمین از آن حکومت باشد». جالب است که این مورد در منابع اهل سنت به عنوان یکی از فضائل خلیفه آمده است.
از دیگر نتایج و آثار بدعت خلفا وقوع حادثه عظیم عاشورا بود که دکتر طاووسی به آن پرداخت و گفت: کاری کردند که حاکم به منزله ولی امر در مسائل دین مطرح باشد، بدون آنکه پشتوانه الهی را داشته باشد و مردم فکر کنند که در هر چه که حاکمان فرمان میدهند باید اطاعت کنند. نمود این را در عاشورا میبینیم. استاد جاودان در کتاب «عاشورا، چگونه، چرا» توضیح میدهد که چطور حاکم را به شبه خدا تبدیل کردند. نقل شده که شمر بعد از عاشورا نماز میخوانده و میگفته خدایا من را ببخش، من آدم شریفی هستم. به او میگویند که تو با این کارنامهای که داری، چطور توقع رحمت خدا را داری و چنین حرفی را به خدا میزنی؟ او میگوید: حاکمان ما، ما را به کاری امر کردند و ما باید اطاعت میکردیم. اگر اطاعت نمیکردیم مانند شتران آبکش بودیم. یا خران آبکش بودیم. این نشان میدهد که چنین تفکری در جامعه جا افتاده بود که واقعه عاشورا تا حدودی و تدریجاً این ذهنیت را در فضای اهل سنت شکاند. مثلاً یزید برای بسیاری از اهل تسنن قداست که ندارد، بلکه مورد لعن هم است. همینطور خلفای دیگر. آن جایگاه مذهبی و معنوی، تدریجاً از خلیفه به فقیه و رهبر مذهبی مانند شافعی، ابوحنیفه و دیگران منتقل شد.
وی درباره مشکلاتی که امیرالمومنین علی (ع) در دوران حکومتشان با این بدعتها مواجه شدند نیز گفت: حضرت علی (ع) هم در دوره خلافت خود با 25 سال استمرار بدعت مواجه شدند که این در مسائل مختلف ریشه دوانده بود. از مسأله اقتصاد بگیرید که خلیفه دوم تقسیم بیت المال را طبقاتی کرده بود. یکی از چالشها و دشواریهای حضرت علی (ع) این بود که میخواست با این مخالفت کند و مساوی پرداخت کند. طبق گزارشها و منابعی که داریم اینکار را هم میکرد. مردم متعجب میشدند که چطور عمر مساوی نمیداد و طبقاتی پرداخت میکرد ولی ایشان دارد اینهمه روی مسأله عدالت مساوات اصرار میکند. مسأله مباحث مناسکی و عبادی را مثال زدیم. دشواریهای متعددی که از این جهت بود هم در روایات حضرت منعکس شده. در نهجالبلاغه نامه 53 از حضرت نقل شده است که: «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الاَشْرَارِ، یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی، وَتُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا». این دین در دست اشرار و بدکاران اسیر است. با هوس در آن رفتار میکنند و دنیا را با آن میطلبند. یا این روایت نهج البلاغه خطبه 123 که میفرماید: «وَ لَکِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِی اَلْإِسْلاَمِ عَلَی مَا دَخَلَ فِیهِ مِنَ اَلزَّیْغِ وَ اَلاِعْوِجَاجِ وَ اَلشُّبْهَةِ وَ اَلتَّأْوِیل». چرا با برادران مسلمان خود وارد جنگ شدیم؟ البته این را میدانید که آنها جنگ را برای حضرت وارد کردند. چون در این دین، انحراف، کجی، شبهه و تأویل وارد شده است. بحث متعه حج و متعه نساء و سایر بدعتهایی که در این زمینه وجود دارد. اگر همه اینها را به عنوان یک مجموعه نگاه کنید، خلیفه در جایگاه الهی و یا شبه خدایی نشست. با اینکه استحقاق آن را نداشت. این مهمترین بدعت و مهمترین خطری بود که در آن زمان رخ داد و دامنه آن تا به امروز هم ادامه پیدا کرده است.
گزارشگر: محمدجواد رحمانی
تاریخ انتشار: 1403/01/21
شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.