ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
نبرد همه یا هیچ
چرا شرایط برای جبهه حق و جبهه صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است؟ من به نظرم میآید تا این را باور نکنیم، هیچ کنش واقعیای صورت نمیگیرد، کنشها فیک و نمایشی است و در حد یک آدمی است که هزار کار دیگر هم میتواند بکند، این هم یکی از کارهایی است که دارد میکند. این را طرفین ماجرا به زبان آوردند، سخنگوی کابینه رژیم صهیونیستی گفته که ما وارد جنگ شدیم که برای بقای اسرائیل است و هم در این سمت در جبهه حق، ۲ خرداد ۱۴۰۳ آقا با رئیس مجلس لبنان این حرف را طرح کردند، هم تاریخ خیلی به ما نزدیکه و درون واقعه است و هم طرف شنونده موضوعیت دارد در تفسیر این، صراحتا فرمودند شرایط کنونی منطقه بهگونهای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق.
یک کنشگر واقعی هم حالت خوف و رجا را باهم دارد
چیزی که به نظرم مانع درک است، چون من هم الان یه تحلیلی ارائه میکنم، یک تحلیل است ممکن است ابعاد دیگری از این تحلیل را شما بهتر از بنده داشته باشید و حتی نمیتوانم بگم حتما آقا بر اساس این تحلیل آن جمله را میفرماید؛ اما قبل از اینکه آن تحلیلها را عرض کنم، به نظرم یک حالت روحی روانی مانع درک این سخن ظریف، چیزی است که مرحوم شاهآبادی در اول کتابش «شذراتالمعارف» فرموده. مغرور شدن به حقانیت و بعضی از حقایقی که داریم موجب میشود که ما این حرف را خوب گوش نکنیم.
من خودم الان نسبت به این حرفها متهم هستم، که موجب ناامیدی میشه. خب رهبر انقلاب فرموده، مگر وقتی مسئلهای را چشمهایمان را ببندیم واقعیت عوض میشود؟ دشمن ممکن است به شکل بسیار بدترش ایجاد ناامیدی کند، اصلا امیدی که همراه با نگرانی نباشد رجاء صادق نیست، یک رجاء کاذب است. ولی یک دستگاه خبری دوست دارد اینطوری رجا درست کند، که من بهش میگم خوشخیالی خوشخبری، به آن نمیگویم رجا، رجا همیشه در کنار خودش خوف دارد، یعنی انسان هم نگران است هم امیدوار است.
یه کنشگر واقعی این است، آن حالت روحی روانی این است، آن حالت روحی روانی این است که من هیچ وقت در این مدت؛ بیپرده بگویم نه خودم در این زمینه سخنرانی کردم، از این حرفهایی که الان میگویم و نه آقایوای که تا الان منبر رفتند در این زمینه، یعنی نپسندیدم هر کدام را گفتند، قرائت توحید افعالی فلان فرمانده شهید لبنان را با قرائت یک آدم نشسته بیتحرک یکی نگیرید.
همان حرفها را یک آدم بزند نتیجهاش تخدیر است، نتیجهاش سکون و بیحرکتی است، تقدیر تعریف شهادت از سوی سیدحسن نصرالله، که وسط معرکه شهادت را فتح و گشایش تازه معرفی میکند، با کسی که اینجا وقتی سیدحسن ما را زدند صراحتا بگوید شهید شد و شهید... تو بمیر؛ تو داری خفه میکنی حرفی را؛ یک خونی که میتوانست تبدیل به انتقام بزرگ شود را ترجمه تقدیری نکنیم؛ او خودش در درون میدان میگوید شهادت را دارد.
من بر روی منبر و بعد جایی بنشینم بگویم شهید که خونش هدر نمیرود، حتماً برمیگردد، خب قطعاً برمیگردد؛ ولی کی؟ کجا؟ در کدام زمان؟ جنگ لحظههاست؛ جنگ وجودی یعنی جنگ لحظهها.
واقعا قصد نداشتم بحث را الهیاتی کنم، حرفهای الهیاتی بنده در این زمینه خیلی بیشتر است. من راحت بگویم، تحقیقات مفصلی حتی درس گفتار در این زمینه دارم؛ تیه و سرگردانی یهودیها در زمین است؛ تیه و سرگردانی شیعیان در زمان است.
هر دو سرگردان میشوند. در آخر دین حق پیروز میشود «یظهر الی الدین کله» به وقوع میپیوندد؛ ولی تیه و سرگردانی در زمان، که اسم دیگر آن بداء است، که اتفاق میافتد؛ یعنی اینجور نیست که هر وقت شما مواجهه کردید، همیشه نتیجه اینطور باشد؛ همیشه الان شما چون در مقام برتری خودتان هستید مثلاً فرض کنید حتماً الان آن گشایش لازم پیش میآید؛ بحث الآن ربطی به ظهور حضرت مهدی ندارد.
پاشنه آشیل اسرائیل، دوگانه ملت _دولت
در مبانی که عرض میکنم دقت لازم است. اسرائیل یک دوگانه اصلی و پاشنه آشیل دارد، که به لحاظ تئوریک آن دوگانه دولت _ سرزمین است؛ نه سرزمینی که خودش تو هر دولت و ملتی ارض است؛ نه سرزمین اینجا یعنی ارض موعود.
از حیثی که صهیونیسم یک پدیده مدرن است و تو دنیای مدرن اتفاق افتاده؛ خب در بستر سکولاریسم شکل گرفت؛ در بستر سکولاریسم این است که شما یک دسته معماها را هم میدانید؛ مذهبیترین کشور دنیاست؛ در عین حال سکولارترین کشور دنیاست؛ یعنی مثلاً پایتخت همجنسگرایان دنیا اسرائیل است؛ این دلیلش همین دوگانگی است.
از حیث تقاضای جهانی برای آن، که دنیای مدرن آن را را ساخته و مولود آن، دنیاست و در بستر سکولاریسم دنیای موجود صهیونیسم صورتبندی شده، از همه داشتههای قدیمی یهود، آن مقداری که برای صهیونیست لازم داشته استفاده کرده، اما یک خوانش مدرن از یهودیت است. اینجا سکولاریسم دارد و وقتی سکولاریسم دارد، جلوه اصلی اش در دولت اسرائیل بروز میکند؛ بله دولت اسرائیل هم باید مثل همه دولتهای دیگر یک سرزمین داشته باشد؛ که حتی اینجا دعوایی است، وقتی اسرائیل میخواهد تشکیل شود، اول پیشنهاد قبرس است.
مسیحیان صهیونیست تورات را فسفری میکنند میفرستند که باید بیایید اسرائیل، این زمین مقدس، اینجا، اینجا سرزمینت باشد، نه هر دولت و ملتی؛ خب این یک اقتضاء است، چون اینجا میدانیم پایتخت همجنسگراهایی هم میشود، آقایانی که درونش حکومت میکنند سکولار برخورد میکنند، یک تقاضای مذهبی یهودی هم دارد، چون مخاطب اصلیش یهود است، در آن سرزمین اسرائیل، ارض موعود؛ اما سرزمین بدون دولت نمیتواند به اینها برگردد.
این موجب میشود دو طیف سکولار و به اصطلاح مذهبی در مناسباتشان باشند؛ یک اتفاقی از ۱۹۶۷ که نقطه عطف برای اسرائیل است، افتاد که این دو به هم گره خورد؛اولاً تئوری یهودیت و صهیونیست این دوتا عجین نیستند، یعنی یهودیها ارض مقدس را ممکن است بخواهند، حتی بدون دولتی بهنام دولت نتانیاهو و دولت اسرائیل؛ اگر راههای دیگری برایشان مقدور بود.
اما یک اتفاق افتاد، که یک دولت بهخصوص وقتی که دولت در دنیای مدرن و سکولار متولد میشود که این دو را به هم گره زد و یکی کرد؛ آن چه بود؟ پیروزیهایی بود که از اعراب بهدست آوردند، صحرای سینای مصر و یک قسمتهایی از جولان سوریه به آن ملحق شد، یک دسته از اماکن مقدس توراتی به اسرائیل ضمیمه شد؛ اینجا یک ادبیاتی تولید شد، در بدن مذهبی گفتند معجزه شده است. دولت اسرائیل برای قوم یهود که ارض مقدس آرمان اصلیاش است، معجزه کرده است و اینجا صراحتاً دولت اسرائیل و سرزمین اسرائیل یکی پنداشته شد و به هم گره خورد. اینجا صراحتا ارتش اسرائیل، ارتش خدا نامیده شد، ادبیات قوی دینی در این زمینه تولید شد.
تقلیل دعواها به نتانیاهو اشتباه است
پس سرزمین اسرائیل، همان سرزمین آرمانی و امثال اینها بیان شد. هر وقت هم که حزب لیکودیها هستند شتاب بیشتری هم میگیرد و آزادیهای بیشتری هم به آن گروهها میدهند؛ طوری که مثلاً یکی از پدران معنوی یکی از این جنبشهای صهیونیستی، که از خاخامهای یهودی است، صراحتا میگوید، یهود صهیونیسم پاسخی به ندای پروردگار است، باید گفت که صهیونیسم نشئتگرفته از اراده الهی بوده و در قالب جنبش سکولار ظهور کرده است.
اراده خداوند را اجرا میسازد؛ صهیونیستها اگر بهدنبال اجرای یک پروژه سکولار ملی باشند، به تقدیر خدای متعال هستند و میتوانند یهود را به سرزمین خودشان برسانند؛ یعنی با مدرن و سکولار بودن و لوازمی که بعضاً در خود مذهبی یهود پذیرش نمیشود، از این حیث مشکلی ندارند. خب چه چیزی را گفتند؟ هر چیزی که این پیوند را باز کند فدایی اسرائیل است.
این است که دوستان تقلیل دعوا به نتانیاهو اشتباه محض است. این را آمریکاییها هم میخواهند، نتانیاهو برود و یک شخص ملایمتری بیاید. باز کردن این دو از هم که دیگر ارض موعود این دولت نمیواند حافظش باشد، که الان مرکزیت اصلیاش قدس است.
اگر اسرائیل دست به تخریب بیت المقدس زد، تعجب نکنید
مثلا یک کار هنجارشکنی دیگهای که برایش مانده به جز شهید کردن سیدحسن نصرالله، تخریب بیتالمقدس است، که آن هم خیلی عجیب ندانید اگر در همین سالها رقم بزنند. اینجاست که باز کردن این اصلیترین استراتژی، بین دولت اسرائیل و ارض موعود یهود، اگر درست کردید، از درون ایدئولوژی این رژیم دیگر شکاف درست شده و موخوره پیدا کرده است.
به نظر بنده اصلیترین چیزی که این ضربه را زد، خود انتفاضه است، یعنی در بیانات خودشان هم هست، که انتفاضه الاقصی در همان سال ۲۰۰۰، چون یک خوانش مذهبی داشت و ارض مقدس را گرفته بود؛ ملیهای فلسطین با دولت ـ ملت اسرائیل کنار آمدند؛ کسانی که امروز هم میگویند دو دولتی در این پارادایم حرف میزنند؛ اما مثلاً در انتفاضه، از انتفاضه الاقصی تا طوفانالاقصی اینها یک حرف مشترک دارند؛ آن هم این است که این قدس برای مسلمانهاست و اصل این کیان از بین میرود؛ تا دیروز دولت اسرائیل یک دولت قدرتمندی بود که کشورهای عربی را بیرون کرد و توانست از این سرزمین حفاظت کند؛ حتی بعضی از قسمتهای مقدسش را بهش برگرداند و اضافه کند. از انتفاضه به این سو، این رو به اضمحلال است؛ طوفانالاقصی نشان داد که یک گروه چریکی میتواند این دولت را به شکل جدی تهدید کند و یک سال بعدش آن نتواند از بینشان ببرد؛ الان به شکل جدی این شکاف بین این دو در حال باز کردن است و وقتی میگوییم جنگ وجودی است، یا دولت دوباره میتواند آرمان ارض مقدس را به یهودیان اطمینان دهد، یا دیگر برای همیشه تمام است.
اگر پروژه امت سازی شکل نگیرد باعث نابودی ما است
اما چرا برای ما و جبهه حق، جنگ وجودی است؟ چیزی که اینجا در جبهه حق حائز اهمیت است، این است که خب ما هم دوگانه داریم. در کلمات تسامح به کار میبرم؛ مثل دوگانه ملت ـ دولت که ملت ـ امت که استفاده هم شده اینجا، یه مشکلاتی دارد که در بحث مفصلتر بهتر میشود تبیینش کرد، که ما در انقلاب اسلامی به یک خوانش درست و همافزایی از ملت ـ دولت رسیدیم، که حالا مثلاً در قانون اساسی، بند ۶ اصل سوم را اگه ملاحظه کنید، مذاکراتش را نگاه کنید، خیلی مفصل است؛ کلمه را الان نمیدانم چه کلمهای بگویم که بینیاز از توضیحش باشم، که خوب من بگویم دوگانه جمهوری اسلامی ـ انقلاب اسلامی؛ چه بگویم دوگانه ملت ـ امت این هم پاشنه آشیل ماست، که باید مراقبت جدی بشود؛ از طرفی در بند دولت ـ ملتهایی هستیم که ما هم یکی از اعضای سازمان ملل هستیم؛ قواعد سازمان ملل را باید بپذیریم، به حریم دولت ـ ملتی ورود نکنیم؛ ببینید ما هیچ جایی بدون اجازه دولت ـ ملتهای آنها مداخله و ورود نکردیم؛ در عراق، سوریه و در جاهای دیگر؛ از طرفی هم وظیفه امتی داریم؛ که عرض کردم مثل همین بند ۱۶ صراحتا میگوییم تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام تعهد برادران نسبت به همه مسلمانان و حمایت بیدریغ از مستضعفان جهان، دو اصل ۱۵۰ قانون اساسی درباره سپاه پاسداران چیزی نزدیک همین را میگوییم، که باید حافظ همینها بماند.اکنون نکته این است، که اگر پروژه امتسازی در عین حفظ این دولت ـ ملتها شکل نگرفت، این هم وجه نابودی ماست.
وجه نابودی ما به معنای از بین رفتن ایران و حتی جمهوری اسلامی نیست. این ادعای مواجهه نهایی که آرمان بوده، دیگر اضمحلال پیدا میکند و در لحظه مرگ و حیاتش است؛ یک چیزی نیست که ده سال دیگر هم اگر از بین رفت دوباره بتوانید احیائش کنید؛ چون هلال شیعی، که پروژهاش را آمریکاییها شروع کرده بودند، شکست خورد؛ کسی دیگر الآن باور نمیکند هلال شیعی است؛ بلکه یک منطقه بزرگ اسلامی و امت اسلامی در حال شکلگیری است یک امت اسلامی که از روز اول مقام معظم رهبری این را میفرمودند؛ پس امت اسلامی یک هلال شیعی، احیای صفویه و امثال آن نیست.
این با مشکلات جدیای مواجه است، که سروران بهتر میتوانند واردش شوند و به تفصیل حرف بزنند؛ ببینید حشدالشعبی به تعبیر آقای علیزاده یک چهره نهضتی در ماجرا بود و البته خب از مرجعیت جوشید؛ ایران کمک کرد، داعش را حذف کرد؛ بعد از ماجرای حذف داعش حشدالشعبی چه شد؟ رفت درون ملت ـ دولت عراق و در قواعد ملت ـ دولت ورود میکند. اون چیزی که شما به آن میگویید مقاومت عراق و ازش یاد میکنید که همراه جمهوری اسلامیست، دیگر آن نیروی بزرگ نیست که رفته آنجا الان جزئی از آن شده و بدون اجازه آن نمیتواند. بعد از زدن سیدحسن، چون وزن سیدحسن بزرگوار و ابهتی و کاریزمایی که در منطقه داشت، این پیشنهادها قابل طرح نبود، غیر از منافع ملی که برای خود لبنان داشت؛ بعد از زدن سیدحسن این حرف را شما از چند مقام لبنان شنیدید؛ که جنگ و صلح دست دولت است؛ بهویژه که این بار جنگ برای لبنان شروع نشده؛ یعنی در دفاع از لبنان شروع نشده، در دفاع از طوفانالاقصی غزه شروع شده؛ یعنی حتی میتواند به لحاظ بیرونی هم بگوید که او که وارد مرز تو نشده بود.
حزبالله را برگردان طبق قواعد و کنوانسیونهایی که قبلاً درست کردند، برگرداند دوباره در درون دولت ـ ملت لبنان اینکه عرض کردم این کلمه نارساست و تسامحی درش هست و دوباره تبدیل شود به حشدالشعبی عراق، این هم خطر آنجاست.
هر کس میخواهد یک کار عملی برای مقاومت کند، اول مقاومت را مقاومسازی بکند
امالقرای مقاومت که ما هستیم، اتفاق عجیبتر و پیچیدهتری دارد درش میافتد؛ خب اینجا ما که خودمان یه کشوریم، گروه مقاومت که نیستیم، نه حشدالشعبی هستیم و نه حزباللهیم؛ یک کشوریم، یه نظامیم؛ ما که دولت ـ ملت مان با امتسازی مان تفاوت ندارد که، در یک راستاست؛ اینجا هم خوب دقت کنید، من یک سندی را فقط میخواهم بخوانم که دیگر تحلیل نگویید، عین خبر را بگویید؛ یک دعوایی درون رجال جمهوری اسلامی بوده، که از دهه ۷۰ بوده، دهه ۸۰، سندش را میخوانم، که سال ۸۴ از آن پردهبرداری شده؛ هنوز هم خیلی از مردم، بهویژه نیروهای انقلابی نشنیدند، درحالیکه همان روزی که طرح میشد، اگر مردم محرم باشند، باید با مردم طرح میشد، که رجال جمهوری اسلامی اینگونه فکر میکنند. آدرس میدهم ملاحظه کنید؛ ماهنامه راهبرد شماره 39 این را چاپ کرده است: آقای حسن روحانی که آنموقع رئیس جمهور نبود، در همین شورای امنیت ملی بود؛ ایشان در افتتاح یکی از مراکز گازی یک سخنرانی کرد؛ گفت دعوای جدی در بین ما مطرح است که آیا تقدم با ثروت ملی باشد، یا قدرت ملی؟ منظورشان از قدرت ملی، قدرت موشکی و کره شمالی شدن است؛ ثروت ملی بدترین قرائتش چین شدن است، بهترین قرائتش هم اتحادیه اروپا شدن است، که با آنها در ارتباط باشیم؛ بعد خودش میگوید که نیروهای انقلاب اسلامی، تصمیمسازان جمهوری اسلامی بین این مسئلهاند.
عزیزان گزینه درست جمهوری اسلامی، نه قدرت ملی است نه ثروت ملی؛ اما در این دوگانه سانسور است و گفته نمیشود؛ اون قدرت اصلی که ساخته میشود که آقا بارها میفرماید که قدرت مردم، قدرت داخلی مردم و امتسازی در منطقه است. این اصلا بیان نمیشود، پس پروژه هیچیک از دو طرف نیست؛ یا حداقل ایشان آن را سانسور میکند، اگر هم کسانی پروژهشان میخواهد با نگفتنش از آن بگذرد؛ آیا تقدم با قدرت ملی باشد، کأنّ میخواهد بیشتر به نیروهای نظامی و اینها نسبتش بدهد یا ثروت ملی.
ثروت ملی یعنی طوری که اگر وقتی ایالات متحده، کشورهای اروپایی یا عربستان خواستند به ما حملهای کنند، دارند به منافع خودشان حمله میکنند؛ سرمایهگذاری خارجی درون ما انجام شده، تقدم ثروت ملی را پذیرفتیم و همین بازدارندگی برایمان آورده، که خب تمام توالی از برجام به بعد تماما برای تقدم ثروت ملی است؛ یعنی هر کس این گزینه را پذیرفت، یک دسته توالی دارد.
رسمیت شمردن اسرائیل یکی دیگر از لوازمش است؛ خیلی از چیزهای فرهنگی حقوق بشری و امثال اینها یک زنجیره است؛ ما نمیتونیم بریدهاش کنیم، نمیتونیم سیاستش را از اقتصادش برش دهیم، و نمیتونیم اقتصادش را از فرهنگش برش دهیم؛ ما نمیتوانیم یه الیگارشی درست کنیم فرهنگشو نپذیریم، دور دور کردن پورشه را نپذیریم.
کتاب ریچارد نفیو را خواندید به نام «نگاهی از درون میدان» طراح تحریمهای هوشمند دوره اوباما، که کتابش الان چاپ و ترجمه شده؛ که چرا بعضی از کالاهای اساسی در ایران تحریم بود، اما بعضی از کالاهای تزئینی و لوکس تحریم نبود؛ ازش استفاده میکردند؛ دقیقاً آنجا توضیح میدهد؛ میگوید ما ۱۰۰ تا تحریم را بررسی کردیم، دیدیم از قضا تحریم موجب همبستگی ملتها میشود؛ قدرتهایشان را با هم جمع میکنند، به هم همبسته میشوند؛ پس هوشمندیاش به این است که اولاً استقامت مردم را بشکند، درد درست کند، اول درد درست کند، به خود مردم برسد، نه فقط نیروی نظامی دردش را متوجه شود، نه فقط کابینه همه مردم دردش را متوجه شوند و دوم استقامتش را بشکند.
درد که واضح است، وقتی به دلار و بنزین دست بزنید درد عمومی میشود، اما وقتی استقامت میشکند که پورشه در خیابان دوردور کند، دوای خاص نباشد، نیازهای ضروری نباشد، این میشود تحریم هوشمند؛ که پاها را برای مقاومت سست میکند؛ یک جمله اینجا لازم است خیلی مهم است، هر کس میخواهد یک کار عملی برای مقاومت کند، اول مقاومت را مقاومسازی بکند، یعنی نگاه کند جاهایی که ممکن است مقاومت مفصلهاش بشکند به لحاظ استراتژیک آنها را پیدا کند و محکمشان کند؛ یکیش همین است.
بعد آقای حسن روحانی در این سخنرانی میگوید دعوای عقبتر از این مسئله، که تقدم با قدرت ملی باشد یا ثروت ملی، این است تقدم با جمهوری اسلامی ایران است، یا انقلاب اسلامی! از این صریحتر کسی حرف نزده؛ به نظر آقایان تقدم با جمهوری اسلامی ایران است، همین جا بود که گفتم اگه میخواهید بهش بگویید دولت _ ملت ایران، که علیالقاعده نباید با دو دولتی مشکل داشته باشیم؛ خوب فلسطینیها هم یک کشور دارند، آنها هم کشور دارند تمام شد؛ آنی که نمیتواند بپذیرد، بعد نهضتی است که البته ما بینش جدایی قائل نمیشویم، ما میگوییم جمهوری اسلامی اصیل هم همانی است که انقلاب اسلامی، نمود و صورت آخر انقلاب اسلامی باشد.
جمهوری اسلامی یا انقلاب اسلامی !
یکی از مباحث مهم و زیربنایی در این زمینه همان بحثی است که کم و بیش هنوز در گوشه و کنار فضای ذهن نخبگان ما خلجان میکند و اینکه آیا میخواهیم جمهوری اسلامی ایران، حالا این تازه در صورت گفتنش است، در مقام تحقق تقلیلش میدهیم در همین آقایانی که هستند در همین طیفهایی که بهرهمندند یعنی در مقام تحقق مثل اینکه در نظریه میگوییم مدارس خاص باشند یا نباشند، در عالم تحقق میبینیم یه چیز دیگر محقق شده، پول دارد مدرسه خاص تأمین میکند نه تیزهوشان؛ یعنی وجه گرفتن مجوزش را میگویی تیزهوشان، ولی آنی که روی زمین محقق میشود، اولا کسی است که ثروت دارد و قدرت تستزنی فقط دارد، حتی همان هوش ریاضی بالاتر ندارد؛ بگذریم از پنج گوشه دیگر، که هیچ مدرسه خاصی ندارند؛ اینجاست که میگوید آیا میخواهی جمهوری اسلامی ایران باشد، یا انقلاب اسلامی باشد؟ اگر بناست انقلاب اسلامی باشیم، رسالت بسیار بزرگی بر دوش داریم؛ یعنی ما انقلاب اسلامی هستیم میخواهیم این فرهنگ را در سطح منطقه و جهان اسلام نشر بدیم؛ اضافه کنید جمله آقا امتسازی کنیم و قاعدتاً قدرت و ثروت خودمان را هم در سایه آن میبینیم و بر این مبنا هر مقدار انقلاب اسلامی بسط و گسترش پیدا کند، بهطور طبیعی بر قدرت و حتی ثروت ما افزوده خواهد شد؛ اما اگر میخواهیم جمهوری اسلامی ایران باشیم، رسالت اولیه و اولویت ما جمهوری اسلامی ایران است؛ پس باید مسیر دیگری را بپیماییم و با اقتدار جمهوری اسلامی ایران و تأمین قدرت و ثروت است که به استحکام آن خواهیم رسید و هدف محوری ما هم حفظ همین نظام خواهد بود؛ که عرض کردم جلوترش هم گفته تقدم ثروت ملی بر قدرت ملی.
تاریخ انتشار: 1403/08/19
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.