در گفتگو با عباس صفایی حائری مطرح شد؛

معنای "انتخاب شهادت" در اندیشه مرحوم صفایی حائری چیست؟

به گزارش فکرت ایام عاشورا و تاسوعا بهترین زمان برای طرح پرسش "چرا شهادت؟" است تا پاسخ آن‌را با حقانیت قیام کربلا پاسخ دهیم. زیرا این واقعه تاریخی افزون بر نمایش مبارزه حق و باطل دارای یک وجهه مهم است که این امر درباره رشد انسان به سوی خدا مشاهده می‌شود. به‌عبارتی‌دیگر، انسان در طریق الی الله همواره با موانع درونی همانند امیال، غرایز و شهوت‌ها روبه‌روست که در اندیشه دینی مبارزه با آنان جهاد اکبر نام دارد. پیروزی در این جهاد، نبرد انسان با سدهای بیرونی را آسان‌تر می‌کند و این‌ها شامل منفعت‌طلبانی هستند که علاقه‌ای به رشد انسان در مسیر الهی ندارند. افرادی که در پی محدودیت و محرومیت آنان هستند و منفعت را در عدم رشد اشخاص جامعه خود می‌بینند. پس در این‌جا مبارزه تا سر حد فدا شدن جان ضرورت پیدا می‌کند و رشد من در مرگ است و این‌گونه شهادت انتخابی معنا پیدا می‌کند. نکته‌ای که در اندیشه مرحوم علی صفایی حائری نسبت به امر شهادت در قیام کربلا وجود دارد و ما می‌خواهیم درباره آن با عباس صفایی حائری، پژوهشگر مطالعات دینی به گفتگو بپردازیم.

 

آیا تعریف مرحوم صفایی از سایرین درباره مقدمات قیام کربلا متفاوت هست؟ چرا؟


بله. پرداخت آقای صفایی به قیام یک پرداخت تاریخی نیست و ایشان در کتابچه کوچک«عاشورا» تحلیلی فکری و عقیدتی انجام دادند. یعنی سعی می‌کنند آن نگرش الهیاتی که به دین و جایگاه امام دارند درباره قیام کربلا نیز حفظ کنند و این را ما می‌توانیم در تحلیل ایشان نسبت به مقدمات واقعه عاشورا مشاهده کنیم. مقدماتی که در دو شکل متصور می‌شوند: 1) عوامل قیام اباعبدالله الحسین(ع) چه چیزهایی بود یا چه وقایعی منجر به آن شد؟ در این زمینه نگاه تاریخی لازم است که جناب صفایی نظر خاصی ندارند و ایشان می‌گفتند اگر من در تاریخ چیزی بلد باشم از پدرم یاد گرفتم. پدرشان شیخ عباس صفایی حائری درباره این موضوع کتاب مفصل و کم نظیری را به‌نام «تاریخ سیدالشهداء» منتشر کرده‌اند که اثر بسیار تحلیلی‌ست. اما تبیین خود آقای علی صفایی ناظر به واقعیت حادثه عاشورا نیست و نگاهی الهیاتی به جایگاه امام و وحی است. درواقع این به‌عنوان یک اصل در تمام آثارشان وجود دارد و در این‌جا نیز مشاهده می‌شود. 2) تحلیل انسانی، کلامی و الهی از عاشورا سوال مقدمات قیام امام حسین(ع) را این‌گونه طرح می‌کند که چه عوامل درونی موجب حرکت امام و یاران‌شان در جامعه اسلامی شد؟ یعنی امام در شرایطی قیام کردند که قسمتی از جامعه مومنین در حالت سکوت بودند و اباعبدالله الحسین(ع) با تعداد اندکی از یاران‌شان برابر طاغوت زمانه قرار می‌گرفتند. 


پس، سوال اساسی این باید باشد که چرا قیام در درون امام و و یاران‌شان شکل گرفت؟


آقای صفایی در این بخش خیلی حرف دارد و باورش بر این است که قیام کربلا اساسا انگیزه‌ها و اهدافی متفاوت از سایر حرکات دیگر تاریخی دارد. به‌همین منظور از نظر ایشان علت جنگ‌ها در چهار محور خلاصه می‌شوند: 1) آزادی از طبقات اقتصادی یا ظلم سیاسی 2) کسب قدرت بیشتر 3) رسیدن به اعتبار و منزلت 4) دستیابی به ثروت. بهترین انگیزه‌هایی که برای محرک درونی جنگ می‌توانیم فرض کنیم همان دسته اول است که افراد برای آزادی وارد میدان می‌شوند و ما نام آن‌را درگیری مقدس می‌گذاریم. زیرا زندگی فرد تحدید شده و او به‌صورت طبیعی مقابل آن قدرت دست به قیام می‌زند. استاد صفایی می‌گویند که انگیزه خیزش امام(ع) به‌جهت هدف بسیار مهم، حتی در اولین مرحله‌اش هم بالاتر از علت گروه اول است. امروز، این انسان که در جنگ با طاغوت قرار گرفته از روزهای خیلی قبل یک میدان مبارزه‌ای در درون خودش ترتیب داده است. در این زمینه یک روایتی از پیامبر (ص) در کتاب جهاد با نفس از مجموعه حدیثی رسائل شیعه داریم. ایشان مقابل اصحاب بازگشته از جنگ می‌فرمایند: مرحبا به شما که از جهاد اصغر فارغ شدید و حالا جهاد اکبر شما باقی ماند. اصحاب با تعجب می‌پرسند که مگر ما از این میدان جنگ، جهاد بالاتر هم می‌توانیم داشته باشیم؟ چون جان ما با انواع شمشیر و نیزه در خطر بود اکنون چطور می‌فرمایید هنوز جهاد اکبری در راهست و چرا این را جهاد اصغر می‌نامید؟. پیامبر (ص) فرمودند شما هنوز از مبارزه با نفس پیروز در نیامدید و آن جهاد اکبر همان جهاد با نفس است. این یک واقعیت است که یاران امام حسین(ع) خیلی قبل‌تر از پیکار کربلا جهاد اکبر خود را گذراندند و آن همان مبارزه با نفس‌شان بود. یعنی آنان با نفسانیت‌ها، منیت‌ها، غرایز و تمام محرک‌های درونی و بیرونی که در انتخاب‌های شخصی دخالت می‌کردند درگیر شدند و سپس در صحنه کربلا حاضر شدند. 


به این‌ترتیب، جهاد با نفس مقدمه درونی قیام عاشورا بود؟


بله، یاران امام حسین(ع) به نقطه‌ای رسیده بودند که داشتن یک انتخاب مناسب جهت رشد انسان مستلزم درگیری با قدرت بیرونی‌ست. بنابراین از منظر آقای صفایی آن کسانی که جهاد یا به یک معنا راهی را انتخاب کرده‌اند که بتواند به مرگ خودشان هم منتهی بشود آنان به‌دنبال انتخاب اصلح برای خودشان هستند. چون معیار یاران اباعبدالله(ع) به میزان برخورداری‌شان از زندگی نبود، بسته به میزان آزادی در اجتماع و یا میزان بهره‌مندی‌شان از ثروت و مکنت مالی نبود. بلکه ملاک آنان میزان رشد در انتخاب‌های‌شان بود و این به عنوان یک اصل در زندگی آنان وجود داشت. حال ما چه زمان با مفهوم انتخاب درست در مسیر رشدمان درگیر می‌شویم؟ هنگامی‌که انتخاب‌های‌مان مبتنی بر سنجش‌ها و سنجش‌ها بنابر بینش‌ها، دیدگاه‌ها و شناخت‌های‌مان باشد. زمانی‌که ما دریافتیم تنهای تنها انخاب یک هدف عالی‌تر مسیر رشد را هموار و استعدادهای ما با پاسخ به به نیازهای‌مان در جریان خواهد افتاد این همان انتخاب سنجش بین موارد مختلف است.

 

پس ما با این نگرش هر لحظه و هر ساعت به سمت هدفی بالاتر در حرکتیم و آن وقت می‌فهمیم که اگر بخواهیم به یک هدف رکود پذیر تن در دهیم یعنی پذیرفتیم خودمان را از یک حرکت بالاتر به سمت هدف پایین‌تر حرکت کنیم. اگر من این معنا را بفهمم دیگر مشکلی نخواهم داشت چون غرایز یا لذائذ راحتی مرا می‌خواهند و به این خاطر هم ما ابتدا با آنان روبه‌رو می‌شویم و سپس محرک‌های محیطی. این محرک‌ها مثل افراد جامعه یا حاکمیت هستند که قصد دارند با هر قاعده و قانونی از رشد ما در مسیر الهی جلوگیری کنند. سدهایی که قصد محرومیت و محدودیت ما را دارند و از منافع دنیوی افراد ساخته شده‌اند. حال این احتمال وجود دارد که ما با چنین افرادی روبه‌رو شویم و آنان اجازه زندگی در رشد الهی را ندهند؛ آن زمان دیگر ما مرگ را انتخاب می‌کنیم. چراکه رشد ما در مرگ است.


آیا معنای شهادت انتخابی همین ادامه رشد در مرگ است؟


مقدمات قیام امام در درون خود حضرت و یاران‌شان همین روند بود که یک سفر درونی به‌شمار می‌رود. درواقع آنان ضرورت رشد را در هر انتخاب خود حس کردند و موانعی که مقابل آنان بود به میدان مبارزه طلبیدند. زیرا به سد کسانی برخوردند که منفعت‌شان در رشد نکردن عاشوراییان بود تا کوچک، ضعیف و حقیر نگه دارند. پس امام حسین(ع) و یاران‌شان زندگی را این‌طور دیدند که یا آن مجالی برای رشد دادن به خودشان باشد یا چنین چیزی وجود ندارد؛ درنتیجه مرگ را انتخاب ‌کردند تا عالی‌ترین مسیر رشد را ادامه دهند. از این روی هم شهادت انتخاب است یعنی آن‌جایی که زندگی من راه رشد بدهد ادامه زیستن را می‌خواهم اما اگر قرار باشد زندگی این قدر بر من تنگ شود که رشد نکنم، مرگ را بر می‌گزینم.


این نگرش آقای صفایی به قیام عاشورا پیامی هم دارد و آن درباره نتیجه واقعیت کربلاست که می‌گوید عقل و روح مردم توسط خیزش اباعبدالله الحسین(ع) ثبات بخشیده شد. این ثبات هم در یاران خود به وجود آوردند و هم برای آیندگان. افرادی که بعد از ایشان آمدند و رشد را می‌خواستند همان مسیر امام حسین(ع) را می‌روند. در این مسیر نیز با دیدن ایشان در مقام یک الگو یا اسطوره تمام حزن‌ها را از خود دور و پای‌شان را در راه حق محکم بر می‌دارند. به این ترتیب باید گفت که امام حسین(ع) برای یاران خود و آیندگان یک حجت بود تا اگر افرادی بهانه آوردند و یا در مخالفت با قیام عاشورا واکنشی نشان نمی‌دادند دیگر عذرشان پذیرفته نبود. این عذر می‌توانست از هر امر دنیایی مثل زن، فرزند، مقام یا ثروت باشد و اگر من بخاطر امور مذکور حق را علی‌رغم حجیت امام حسین(ع) زیر پا گذاشتم دیگر بهانه من کارساز نبود. توضیحی که آقای صفایی هم برای آیندگان از قیام کربلا داشتند چنین بود. با دیدن امام حسین(ع) می‌توانیم ضعف‌ها و کاستی‌های خود را ببینیم و با دیدن ایشان قوت جانی بگیریم که اگر در مسیر حق گام برداریم از کم بودن رهروان نهراسیم و بااستواری به راه خود ادامه دهیم. زیرا که این ایستادگی بعدا برای ما یک علامتی در آینده خواهد ساخت. 

تاریخ انتشار: 1403/04/30

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.