در فضای اندیشه معاصر، همواره دوگانه‌هایی مطرح شده‌اند که در بستر مناسبات اجتماعی و سیاسی نقشی محوری ایفا کرده‌اند. یکی از این دوگانه‌ها، دوگانه‌ی «مقاومت» و «زندگی» است که توسط جریان‌های غربگرا در داخل و خارج از کشور مطرح شده و بر این ادعا تکیه دارد که مقاومت، به‌ویژه در برابر سلطه‌ی جهانی، به معنای نفی زندگی و محدودیت در امکانات اجتماعی و سیاسی است. این گفتمان می‌کوشد مقاومت را در مقابل «سازندگی» و «زندگی» قرار دهد، گویی که ایستادگی در برابر ظلم و استبداد، راهی به سمت نابودی است و نه شکوفایی.

 

اتفاقات پس از هفت اکتبر و شرایط ویژه‌ای که در عرصه‌ی بین‌المللی به وجود آمده است، بار دیگر این دوگانه‌ی ظاهری را زیر سوال برده است. امروز، صحنه‌های غزه و فلسطین به ما نشان می‌دهد که مقاومت نه تنها به معنای نفی زندگی نیست، بلکه عمیق‌ترین تجلی آن است. مقاومت، همان دمیدن روح زندگی در کالبدهای مردمی است که زیر سلطه و استبداد سعی دارند امید و معنای حقیقی زندگی را بازیابند. در برابر ماشینیسم بی‌روح و اشغالگر که فقط به حفظ منافع خود می‌اندیشد، مقاومت فلسطینی‌ها در نفی استیلا و آغاز دیگری از زندگی، معنویت است. آن‌ها که به طوفان الاقصی خرده می‌گیرند از حقیقت این جنس مقاومت دورند. مقاومت در فلسطین به معنای واقعی کلمه یک جریان مردمی و جهان‌شمول شده است که مرزهای منطقه‌ای را پشت سر گذاشته و به الگویی جهانی برای ایستادگی در برابر سلطه‌گری تبدیل شده است.

 

این نکته بسیار مهم است که «مقاومت» در معنای خود، چیزی بیش از یک واکنش سیاسی یا نظامی است. مقاومت، به تعبیری فلسفی، به معنای تأیید زندگی در برابر تهدیدهایی است که آن را به مرگ و بی‌معنایی سوق می‌دهند. درست در جایی که ظلم، استبداد و تجاوز سعی می‌کنند روح زندگی را سرکوب کنند، مقاومت شکل می‌گیرد و بذرهای امید را در دل مردمان می‌کارد.

 

از این منظر، جریان‌هایی که مقاومت را به‌عنوان چیزی در تقابل با زندگی معرفی می‌کنند، واقعیتی مهم را نادیده می‌گیرند: زندگی در بستر ظلم و بی‌عدالتی نمی‌تواند به معنای حقیقی کلمه زندگی باشد. مقاومت در برابر چنین بی‌عدالتی‌ها، نه تنها زندگی را محدود نمی‌کند، بلکه افق‌های جدیدی از معنا و امکان را برای بشریت باز می‌کند. از این رو، ایده‌ی مقاومت، همانند سیلی است که نظام‌های سلطه را زیر سوال برده و معنای جدیدی از زندگی را به جهان عرضه می‌کند؛ زندگی‌ای که نه در چارچوب‌های تنگ نظری‌ها و منافع اقتصادی، بلکه در گستره‌ی آزادگی و رهایی معنا می‌شود.

 

مقاومت در عصر حاضر، به یک الگوی جهانی تبدیل شده است؛ الگویی که به ما نشان می‌دهد زندگی بدون مقاومت، صرفاً یک حیات بی‌روح و تهی از معناست. جریان‌های فکری که این دوگانه‌ی مقاومت و زندگی را در تقابل با یکدیگر قرار می‌دهند، نه تنها از واقعیت‌های امروز جهانی عقب مانده‌اند، بلکه خود در حال بازتولید همان استیلای فکری هستند که مقاومت در برابر آن شکل می‌گیرد. آنچه در غزه و دیگر نقاط جهان امروز می‌بینیم، نه تنها نفی زندگی نیست، بلکه بسط و تعمیق زندگی است؛ زندگی‌ای که در آن انسان‌ها خود را از زنجیرهای ستم و بی‌عدالتی رها کرده و به سوی آینده‌ای روشن‌تر قدم می‌گذارند.

 

ایده‌ی «مقاومت برای زندگی» در جهان امروز، نه تنها یک پاسخ به سیاست‌های سلطه‌گرایانه است، بلکه راهی به‌سوی بازتعریف زندگی و انسانیت است. مقاومت، بسط زندگی است، نه نفی آن؛ و در این جهان پیچیده، این واقعیت بیش از هر زمان دیگری در مقابل چشمان ما قرار دارد. رسانه فکرت در سالگرد طوفان الاقصی مدنظر دارد به این ایده بپردازد و برساخت‌ روایت‌های متضاد که به دوگانه مقاومت و زندگی می‌دمند را مورد نقد و نظر قرار دهد. برپایه همین تلاش می‌شود در حوزه‌های متناسب، نقش مهم مقاومت در زیست اجتماعی را نشان دهد.

تاریخ انتشار: 1403/07/16

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil