ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
تاملی در جایگاه زیارت در جبهۀ مقاومت
با آغاز جنگ سرد و طرح کلانِ بلوک غرب برای کشورهای جهان سوم مبنی بر اجرای آمرانۀ برنامههای توسعۀ سرمایهداری (از جمله برنامههای عمرانی در ایران)، «توریسم» و انواع آن، از توریسم ورزشی تا توریسم طبیعی و توریسم جنسی و حتی توریسم مذهبی، تبدیل به یکی از مهمترین ابزارهای بسط سرمایهداری شد. توریسم، یکی از بهترین ابزارهای سرمایهداری مخصوصاً در نیمۀ دوم قرن بیستم برای بازگرداندنِ سرمایۀ در گردش نظام سرمایهداری بوده است. همانطور که میدانیم، سرمایهداری، مخصوصاً در روایت آمریکاییِ پس از جنگ دوم جهانی، عمدۀ درآمدهای خود را صرفِ تبلیغات و تشویق مخاطبان برای مصرفِ کالاهای تودهای سرمایهداری میکند تا از خلالِ این مصرف، گردش سرمایه رقم بخورد و بازار دچار رکود نگردد. در این شکل از سرمایهداری، همانطور که مکتب فرانکفورتیها دربارۀ سرمایهداری آمریکا به آن اشاره دارند، «صنعت فرهنگسازی» با «فریب تودهای»، مانع شکلگیری قیامهای رهاییبخش کارگران میشود و با اعطاء اشکال مهیجیِ از آزادیهای مدنی به مردم از سوی دولت، مخصوصاً در قلمرو امورِ جنسی، اعتراضات نسبت به نابرابری، تبعیض و نظایر آنها را کنترل میکند. از این جهت، توریسم، بهمثابه یک کلانصنعت میتواند مقدمات جهانیشدن سرمایهداری را نیز با منطق حاکم بر صنعت فرهنگسازی فراهم آورد.
سرمایهداری اروپایی قرن نوزدهم، پس از شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی، ناگزیر از جهانیسازیِ سرمایهداری بود تا بتواند مانع گسترش ایدههای انقلابی کمونیسم شوروی در کشورهای جهان سوم گردد. از این جهت، توسعۀ سرمایهداری و توریسم، میتوانست ابزار بسیار مفیدی برای جهانیسازیِ سرمایهداری مخصوصاً از طریق بسط و گسترشِ صنعت فرهنگسازی باشد. به همین دلیل، گسترهای از صنایع فرهنگیِ وابسته به سرمایهداری از جمله سینما و مخصوصاً سینمای هالیوود، سبکهای زندگیِ غربی در تغذیه و سفر و گردش و حتی مسابقات ورزشی جهانی و نظایر آنها، بر مرکب توریسم جهانیِ غربی نشست تا با بسط فرهنگِ سرمایهداریِ غربی، آنچه که در اروپا و آمریکا موجب فریب تودهای میشد، اینبار در کشورهای جهان سوم به ایفای نقش بپردازد.
توریسمهای مختلف، ماهیت برساخته دارند. اساساً صنعت توریسم پیوندی ناگسستنی با تخیل انسانی دارد. گردشگر یا توریست، بهدنبال پرسهزدن در محیطی است که ساختهها و سازههای آن، محصول تخیلِ انسانی است. توریسم ورزشی، گردش در محیطی است که انسان، ساخته است؛ حتی توریسم طبیعت هم دیگر گردشگری در محیط طبیعی و فارغ از دخالت انسان نیست، بلکه محیطی است که انسان در آن، طبیعت دریا یا جنگل یا کویر را دستخوش تغییرات اساسی خود ساخته است. به همین جهت، توریسم اساساً محیطی فارغ از زندگیِ روزمره است. بهتعبیر ارنست بلوخ، محیط توریسم، هستیِ هنوز-نه است که انسان بهواسطۀ تخیل، در فضایی اتوپیایی، هتروتوپیایی یا میکروتوپیایی، برای فرار و گسست از زندگیِ روزمره میسازد. این محیط، از کاباره و ورزشگاه و کویر و دریا تا مسجد و معبد را در میگیرد. آنچه مهم است حضور فعال Imagination بشری در محیط توریستی است که حالتی از خلسه یا فراغت برای انسان مدرن فراهم میسازد. بیجهت نیست که توریسم، با تصویر و عکسبرداری و فیلمگرفتن، گره خورده است. آنچه در توریسم، محو میشود یا به حداقل میرسد، حضور عوامل طبیعی یا مابعدالطبیعی است که مرز میان محیط توریسم و زندگی را برهم زند.
فرایند سکولاریزاسیون که ریشه در تحولات اواخر قرون وسطی و آغاز رنسانس در غرب دارد، همزمان با تبدیل زیارت به توریسم است. همانطور که جان تیلمان در مقالۀ زائران قرون وسطی و ریشههای توریسم نشان داده است، سرآغازِ توریسم در غرب، از خلالِ سکولارشدنِ زیارت کلیسا و کاهش مرجعیتِ آن در جهان مسیحی شکل گرفته است. از این منظر، در جهان قرون وسطی، برخلاف دورۀ معاصر، گردشگری یکی از اقسام زیارت محسوب میشده است، اما با سکولار شدنِ جهانِ مسیحی، این نسبت تغییر میکند و میان گردشگری و زیارت، تفاوت و تمایزی جدی ایجاد میشود. با اینحال در تحولات یک قرن اخیر اروپا، با غلبۀ منطق گردشگری، زیارت تبدیل به یکی از انواع گردشگری مذهبی شده و نسبت میان این دو، کاملاً برخلاف قرون وسطی گردیده است. این تحول، در جهانِ اسلام نیز بهواسطۀ گسترش فرایندهای سکولاریسمِ غربی در کشورهای منطقه، مخصوصاً گردشگریهای مختلف ورزشی، طبیعت، سلامت و گردشگری جنسی، در حال تکرار است؛ هرچند بسط آن در این کشورها، تابع میزان مقاومت یا تندادن به عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و منطقِ سکولارِ حاکم بر آن است.
عربستان سعودی در یک دهۀ اخیر و مخصوصاً بعد از قدرتگرفتنِ بنسلمان، برای توسعۀ خویش، مسیری را در پیش گرفته که شاید ایران، در دورۀ پهلویِ دوم، بسیار جلوتر از عربستان فعلی درگیر آن بود. همانطور که میدانیم آنچه در جشنهای شیراز یا دیگر مراسم یا مکانهای توریستی در دورۀ پهلوی دوم که رابطۀ بسیار تنگاتنگی با بلوک غرب و مخصوصاً آمریکا داشت، رخ میداد، با تکنولوژیهای پیشرفتهتر امروزه در کشورهای عربی از قطر و امارات و کویت تا عربستان سعودی در حال شکلگیری است. جشنهایی که نمود ظاهری آن، بروزات ناهنجار رفتار جنسی یا مراسم رقص و نظایر آنها است، بخشی از طرح قرن بیستمی نظام سرمایهداری در چارچوب صنعت فرهنگسازی است که معمولاً در ذیل اجرای برنامههای توسعه یا همان برنامههای وابستهسازی کشورهای جهان سوم به غرب، برگزار میشود. این جنشها عملاً هرگونه انگیزۀ انقلابیگری یا قیام علیه ظلم آشکار یا پنهان سرمایهداری را از میان میبرد و علقۀ رهاییبخش را میسوزاند. همین سوزاندان علقۀ رهاییبخشی است که باعث میشود عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی، همزمان و توأمان با درپیش گرفتن سیاستهای توسعهگرایانۀ غربی و اجرای نمایشهای اینچنینی که اخیراً با حضور جنیفر لوپز و همکاران، به اوج خود رسید، نسبت به کرور کرور شهدای کودک و زن و مرد مظلوم لبنانی و فلسطینی، بیواکنش باقی بمانند و به عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی راغب باشند. در تمام کشورهای منطقه، روندی یکسان قابل مشاهده است: عادیسازیِ بیشترِ روابط با رژیم صهیونیستی، اجرایِ بیشترِ سیاستهای توسعۀ سرمایهداری و کاهش حساسیت از سنتهای دینی و اسلامی.
در مقابل، در کشورهای محور مقاومت، بیش از یک دهه است که زیارت اربعین، همراه با پیادهروی چندملیتی، تبدیل به میعادی برای شیعیان، مسلمین و حتی پیروان دیگر ادیان گردیده است. فارغ از اینکه این زیارت، در طول تاریخ و حتی در نقطۀ آغاز و تکوینش، با مقاومت علیه ظلم گره خورده است، اما اما حداقل در دورۀ معاصر میتوان به طور قاطع گفت که مخصوصاً در زمان قدرتداشتنِ حزب بعث عراق و دورۀ صدامحسین، تبدیل به محوری برای مقاومت شیعیان عراق شده بود. از این جهت، این زیارت و پیادهروی، پیوند وثیقی میان زیارت و مقاومت رقم زده است. چگالی عظیم و قویِ پیادهروی اربعین، باعث شده است تا بسیاری از مسائل حلناشدنیِ جهان گذشتۀ اسلامی و جهان معاصر، البته به شکلی اسرارآمیز حل و فصل شود. تجربۀ بسیاری از زائران پیادهروی اربعین، گویای سر و رازی در این زیارت جمعی است که گویی انسان میتواند برای مدتی ولو کوتاه، تجربهای از جمع میان جهان سنتیِ دینی و جهان معاصر، به محوریت اسلام و تشیع رقم بزند. پذیرش تکثری از دولت-ملتها که خود پدیدهای مدرن محسوب میشود و تکثری از اقوام و ملل و ادیان و مذاهب، در ذیل پرچم و محبت حسین (ع) (حبالحسین یجمعنا) منجر به پیدایش پدیدۀ بسیار پیچیدهای شده است. با اینحال این تکثرها، چه سنتی و چه مدرن، چه مسلمان و چه مسیحی و یهودی و اهل سنت و شیعه، همگی بر محور مقاومت علیه ظلم شکل میگیرد. در تجربۀ پیادهروی اربعین، مقاومت، تمرین میشود. زیارت، تمرین مقاومت است و به همین دلیل، در زیارت اربعین، خبری از تودۀ فریبخوردۀ صنعت فرهنگِ سرمایهداری نمیتوان یافت. در زیارت اربعین، به لحاظ اقتصادی، همۀ امکانات در خدمتِ زائر است و زائر، طبقاتی نیست. استاد دانشگاه و کارخانهدار و مغازهدارِ خرد و کارگر، همه در موکب، کنار هم میخوابند و مینوشند و میخورند و زندگی میکنند. این زیارت، گسستۀ از زندگی روزمرۀ میزبانان هم نیست. میزبانیِ زیارت اربعین، نه در هتلها و در جایی گسسته از مکانِ زندگی، بلکه در موکبها و خانهها است که محل امن زندگی است. میزبانان، آموزشدیدههای کلاسهای گردشگری و هتلداری نیستند که به میزبانی بهمثابه شغل بنگرند، بلکه با میزبانی، زندگی میکنند. اگر تجربۀ چند روزۀ پیادهروی اربعین را با تجربۀ زندگی در فضای مدرن مقایسه کنیم، شاید بدمان نیاید که تجربۀ پیادهروی اربعین، مهمانشدن در خانههای عراقی و نظایر آنها را بیشتر نزدیک به زندگی بدانیم. ما در تجربۀ پیادهروی اربعین، احساس رهاییبخشی داریم؛ رهایی از تمام قیدوبندهای دست و پاگیرِ زندگی شهری یا زندگی مدرن و از تمام پروتکلهای سیاسی و اجتماعی. در زیارت اربعین، اگر کسی بهدنبال رخنمایی باشد، خیلی زود و سریع، نخنما میشود. هیچ عنصری از استکبار نفس نیست که در این تجربه، آشکار نشود و مورد طعن قرار نگیرد. خلاصه آنکه در زیارت و پیادهروی اربعین، تجربۀ شیرین مقاومت و زندگی، درهم میآمیزد.
با گسترده شدنِ زیارت و پیادهروی اربعین، زیارت در دیگر مکانها مخصوصاً در شهرهای زیارتی بزرگ نظیر مشهد، قم و شیراز در ایران، تبدیل به مسئلهای مهم شده است. با اینحال زیارت، در جهان معاصر، همواره در آستانۀ تبدیل شدن به گردشگری است. گردشگری، با پشتوانهای بسیار قوی در نظام سرمایهداری قدیم و جدید، همواره میتواند بستر تبدیل و دگردیسی زیارت را فراهم آورد. از این منظر، زیارت، زائرین، مجاورین و از همه مهمتر، سیاستگذاران و نهادهای درگیرِ امر زیارت، در جهانِ معاصر، در آستانۀ آزمونی دشوار قرار دارند تا این ظرفیتِ مقاومت در جهان اسلام را تعمیق بخشیده و به گسترش فرهنگ مقاومت اسلامی یاری رسانند یا تن به دگردیسی آن در ذیل گردشگری دهند و این ظرفیت عظیم را فدای منفعتهای کوتاهمدت سازند. از این منظر، سیاستگذاریهای فرهنگی و اقتصادیِ عربستان سعودی برای تبدیل مهمترین زیارت مسلمین، یعنی حج به یک مراسم گردشگرانۀ مذهبی در کنار گردشگریهای طبیعت، ورزشی یا حتی جنسی، تناسب زیادی با سیاستهای این کشور در مقاومتزدایی از منطقه دارد. یکی از عرصههای متاثر از سیاستِ مقاومتزدایی که همان عادیسازیِ روابط با رژیم صهیونیستی است، تبدیل زیارت بهعنوان عنصری از مقاومت در برابر استکبار و ظلم به یک مراسم گردشگریِ مذهبی سازگار با گردشگریهای دیگر از جمله گردشگریِ جنسی است. در حالیکه بخشی از جهان اسلام یا حتی جهانِ عرب، درگیر مقاومت تام و تمام با نظام سلطۀ سرمایهداریِ غربی است، عربستان سعودی که به جهتِ موطن وحیِ اسلام، سردمدارِ اعراب محسوب میشود، میزبان سکولارترین شکل گردشگری، یعنی گردشگریِ جنسی است. در حالیکه جوانان فلسطینی و لبنانی و سوری و ایرانی و نظایر آن، آرزویِ زیارتِ بیتالمقدس را در سر میپرورانند، جوانانِ نشسته بر ثروت نفتِ عربستان سعودی، در ریاض، شیفتۀ جنیفر لوپز و گردشگریِ جنسیِ او شدهاند.
تاریخ انتشار: 1403/09/22
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.