به گزارش فکرت، مشروح یادداشت از این قرار است؛ 
برای مقدمه ، گذشته و تاریخ حیات هر ملتی، آکنده از تجربیات کوچک و بزرگ است. تا زمانی که انسان ماهیت انسانی دارد، گریز از رفتارهای فردی و جمعی ناصواب برای او بسیار مشکل است. اساساً اشتباه‌نکردن در ذات این جهان امری دور از واقع است. حیات انسانی با همه شمول جوامع و فرهنگ‌ها، همواره در حال تغییر و دگرگونی است. به‌قول بیهقی: «عادت زمانه چنین است که هیچ‌چیز بر یک قاعده بنماند و تغییر به همه چیزها راه یابد.» (بیهقی، ۱۴۰۰: ۱۵۸)

 


ملت‌ها در مسیر شناخت راه درست زندگی به اشتباهاتی نیز دچار می‌شوند. اشتباهاتی که می‌توان از آنها یک دانشگاه ساخت و با کشف علل ارتکاب آنها، سعی نمود تا دیگر اسیر خطاهای تکراری قبلی نشد. مارتین لوتر کینگ در مورد عبرت‌گرفتن از گذشته می‌گوید: «سازوکار یک حرکت اجتماعی را انسان‌ها با تمام ضعف‌ها و قوت‌های خود خلق می‌کنند. آنها باید اشتباه کنند و از آن اشتباهات بیاموزند... باید هم پیروزی و هم شکست را از سر بگذرانند تا بیاموزند که با هر کدام چگونه زندگی کنند.» (لوتر کینگ، ۱۴۰۰: ۲۴۰)


ساخت دو تمدن باتوجه‌به حافظه تاریخی
اصولاً جوامع بشری بر اساس حافظه تاریخی‌شان در ساحت زیست فردی و جمعی، مسیر رشد و ترقی را می‌پیمایند. بدین معنی که هرازچندگاه با بازخوانی و بازاندیشی علمی تاریخشان، نقاط قوت آن را بازشناسی نموده و در عمل پیاده کرده‌اند و نقاط ضعف و آسیب را نیز تشخیص داده و با تأمل و تفکر، سعی در رفع‌ورجوع آنها داشته‌اند. نیچه در تبارشناسی اخلاق به این مسئله اشاره کرده است: «به یاری چنین حافظه‌ای است که انسان‌ها بر سر عقل آمده‌اند.» (نیچه، ۱۴۰۲: ۷۶)


 تمدن غرب، راه رهایی از خشونت‌های خونین و سبعانه اروپای قرون‌وسطی را - که نیچه به برخی آنها در کتابش اشاره کرده است - در بازگشت به حافظه تاریخی و بازنگری و بازخوانی تاریخ سراسر ظلمت و تباهی‌شان و جایگزین‌نمودن نظام خردپسند و دموکراتیک یافتند. بهادادن هر ملتی به تاریخشان یعنی بازخوانی و رمزگشایی عملکردها، کنش‌ها و واکنش‌های گذشتگان به‌منظور پی‌بردن به راز و رمز پیروزی و شکست آنها می‌باشد و سپس با گزینش رفتارهای جمعی گذشتگان و بازسازی و باز تولید آنها در زمان حال سعی دارند از آنان در جهت رفع موانع توسعه و دستیابی به زیست متمدنانه و مسالمت‌آمیز بهره گیرند. میراث و گنجینه غنی و پر بار فکری و فرهنگی یونان و روم باستان را یک‌بار مسلمانان بازخوانی و بازاندیشی کردند؛ خروجی آن، تولد فرهنگ و تمدن اسلامی بود. بار دوم توسط غربی‌های بعد از رنسانس مورد بازخوانی و بازفهمی عمیق قرار گرفت و حاصل آن، تمدن جهان‌شمول غرب بود که اکنون شاهد آن هستیم. این همان اهمیت و بهادادن به حافظه تاریخی است. 


به‌راستی اگر خداوندگاران این دو تمدن به تاریخ تفکر و تمدن یونان و روم باستان عطف نظر نمی‌کردند و بی‌اعتنا از کنار آن می‌گذشتند، آیا تمدن پرثمر اسلامی و تمدن حیرت‌انگیز غربی شکل می‌گرفت؟ از این مقوله می‌توان چنین فهمید که حافظه تاریخی می‌تواند شامل هرگونه آثار بشری، اعم از مادی و غیرمادی باشد؛ اما بیشتر آن را در مورد برداشت جمعی و کلی جامعه از گذشته به کار می‌برند. همچنین حافظه تاریخی بیشتر یادآور امور غیرعادی و مهم در تاریخ ملت‌هاست که می‌تواند نقش مثبت در وحدت ملی داشته‌باشد (مایکل، ۱۳۸۶: ۳۳۸). بر این مبنا، «حافظه به معرفت تاریخی کمک می‌کند. معرفت تاریخی عبارت است از معرفت به آنچه واقعاً اتفاق افتاده‌است.» (نورانی و ترقی، ۱۳۹۴: ۷۵ – ۷۹) 


اهمیت حافظه تاریخی جمعی
از تعریف حافظه تاریخی، می‌توان نقیض آن را به‌راحتی درک کرد؛ زیرا در تعریف حافظه تاریخی آنچه که بیش از هر چیز دیگر برجستگی دارد، عنصر یادآوری و التفات است که اگر آن را از حافظه تاریخی بگیریم به نقیض آن، یعنی فراموشی و نسیان تبدیل می‌شود که نتیجه آن فقدان حافظه تاریخی است؛ بنابراین فقدان حافظه تاریخی را می‌توان این‌گونه تعریف نمود: بی‌توجهی، بی‌اعتنایی، اهمیت‌ندادن و در یک کلام فراموش‌کاری یک ملت نسبت به تاریخ، حوادث و رویدادهای مهم و سرنوشت‌سازی که برای نسل‌های گذشته آنها رخ داده است. هر چه یک قوم یا ملتی پایبندی‌شان به یادمان‌ها، انجام مناسک تاریخی مثل تجلیل از شخصیت‌های تاریخی، توجه و بهادادن به آثار مکتوب آنان و ارتباط برقرارکردن با آنها کمتر و کم‌فروغ‌تر گردد، به همان اندازه حافظه تاریخی آنها ضعیف‌تر و نحیف‌تر می‌شود و در نتیجه اشتباهات و خطاهای آنان افزایش می‌یابد.


مردمی که تاریخ خود را نشناسند و یا آن را نادیده بگیرند و زیر فرش بگذارند، طبعاً هیچگاه رخدادهای تاریخی‌شان را مورد نقد و سنجش نخواهند گذاشت و آن را برای توسعه آینده خویش و دستیابی به زیست معقول و انسانی به کار نخواهد گرفت. ناآگاهی نسبت به تاریخ خویش پیامدهای زیان باری را برای هر ملت فراموش‌کار به بار می‌آورد که در ادامه به چند مورد از آنها اشاره می‌کنیم.


نقش صاحبان قدرت در تحریف تاریخ
تشخیص گزاره‌های تاریخی از نقطه‌نظر صدق و کذب و صواب و ناصواب کار بس دشوار و پیچیده‌است. چرا که مورخان در گزارش‌های تاریخی‌شان امکان تحریف، جعل سازی، اغراق‌گویی، دروغ‌پردازی و خبط و خطا وجود دارد. انسان‌ها در حصار گرایش‌های زبانی، نژادی، قومی، ملی و باورهای دینی محصور و محبوس هستند؛ لذا افکار، گفتار و رفتار آنها در چارچوب همان گرایش‌ها نظم و نسق می‌یابند. شاید شنیده باشید که تاریخ را صاحبان قدرت و سیاست می‌سازند. یعنی ابایی ندارند که به‌خاطر منافع و مصالح سیاسی‌شان حقایق تاریخی را تحریف نموده و وارونه جلوه دهند. هر ملت و قومی که بی‌توجه و بی‌اعتنا به تاریخ شان باشد، گذشته‌شان بیشتر در معرض وارونگی جعل ساز و مصادره به نفع طبقه حاکمه قرار خواهد گرفت. 


بازخوانی یک نمونه تاریخی
اولین زیان جبران‌ناپذیر ضعف حافظه تاریخی این است که مخالفان و دشمنان آن مردم، تاریخ آن ملت را تحلیل وارونه و تحریف عامدانه می‌کنند؛ به‌گونه‌ای که خود قربانیان تبعیض و ستمدیدگان تاریخ را جنایت‌پیشه و خائن ملی معرفی می‌کنند و اعمال غیرانسانی و قساوت بار اسلاف خویش را نسبت به آن ملت، موجه و انسانی جلوه می‌دهند و خویشتن را خدمتکار صادق خاک و وطن و ملت معرفی خواهند کرد. این کارها در خلأ حافظه تاریخی رخ می‌دهد؛ آنجا که ناپیوستگی و گسست میان ملت قربانی و تاریخ آنها بر اثر شکاف عمیقی به‌نام فراموشی و غفلت ایجاد شده‌است، به‌سهولت تحریف تاریخ توسط دیگران اتفاق می‌افتد. 


برای مثال، نلسون ماندلا از رهبران مشهور سیاه‌پوستان آفریقا و از مبارزان بر ضد آپارتاید و تبعیض نژادی که در نوجوانی در بزرگ‌ترین مدرسه آفریقایی به‌نام «هلیدتاون» تحصیل کرده بود، خود را مدیون آن مدرسه و مدیر آن را ولی‌نعمت و الگوی خود قلمداد می‌کرد. او می‌گوید به ما این‌طور القا شده بود و ما نیز باور می‌کردیم که بهترین ایده‌ها، متعلق به انگلیسی‌هاست؛ بهترین دولت، دولت انگلیس و انسان‌دوست‌ترین مردم، انگلیسی‌ها است (ماندلا، ۱۳۹۰: ۵۱ و ۵۲). امکانات تبلیغی و قوای قاهره دشمن، فضای ذهن و ضمیر خالی و خالص نوجوانان و جوانانی چون ماندلا را در جهت منافع امپریالیستی خویش به‌راحتی در خدمت گرفته‌بود؛ به‌گونه‌ای که هرگاه اندیشمند و نخبه‌ای از تبار سیاه‌پوستان بر مسند آگاهی‌بخشی می‌نشست و مشت سفید پوستان و استعمارگران را در جمع باز می‌کرد و نسبت به تاریخ مردم زجردیده خود روشنگری می‌نمود و تبعیض‌ها، بی‌عدالتی‌ها و ستم‌هایی که سفید پوستان و استعمارگران انگلیسی نسبت به سیاهان روا داشته‌بودند را با شهامت، شجاعت و صراحت تمام برملا می‌کرد، در وهله نخست این جوانان ناآگاه و احساساتی سیاه‌پوست بودند که سخنان او را افترا و بهتان و کذب محض تلقی می‌کردند.


جمع‌بندی
هر ملتی که به تاریخ خود بی‌اعتنا باشد، ممکن است منجر به تکرار خطاهای گذشته، عدم چشم‌اندازها و بینش درست و در نتیجه، عدم رشد و توسعه در زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شود و از همه مهم‌تر در مواجهه با سیاست‌های منفعت‌طلبانه قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مرتب رفتارهای ناکام و آسیب‌زا را مرتکب شوند. 
عمر انسان کفاف نمی‌دهد که یک‌بار تجربه کسب نماید و بار دیگر زندگی کند؛ پس باید تجربه‌ها را از دیگران و از تاریخ به‌دست‌آورد و بر اساس آن سعی کرد تا میزان خبط و خطاها را در زندگی به پایین‌ترین درجه رساند. یکی از عواملی که باعث بی‌توجهی آدم‌ها به تاریخشان می‌شود فراموشی و فقدان حافظه تاریخی است که پیامدهای جبران‌ناپذیر را از خود به‌جا می‌گذارد.


فهرست منابع
استنفورد، مایکل، درآمدی بر تاریخ‌پژوهی، ترجمه مسعود صادقی، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۶.
بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، مترجم: خطیب رهبر، تهران: انتشارات مهتاب، ۱۴۰۰.
مارتین لوتر کینگ، زندگی‌نامه خودنوشت مارتین لوتر کینگ، مترجم: محمدرضا معمار صادقی، تهران: نشر کرگدن، چاپ اول، ۱۴۰۰.
ماندلا، نلسون، راه دشوار آزادی (خاطرات نلسون ماندلا)، تهران، اطلاعات، چاپ پنجم،۱۳۹۰.
نورانی، مرتضی؛ ابوالحسنی ترقی، مهدی، تاریخ شفاهی و جایگاه آن در تاریخ‌نگاری معاصر ایران، تهران، پژوهشکده تاریخ اسلام، ۱۳۹۴.
نیچه، فردریش، تبارشناسی اخلاق، ترجمه داریوش آشوری، تهران، نشر آگاه، چاپ ۲۱، ۱۴۰۲.

تاریخ انتشار: 1403/05/13

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil