ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
توافق غزه، از منظر شناختی یک نمونه بارز مهندسی اعتبار و بازنویسی نقشه ادراکی عمومی است. ترامپ با بهرهگیری از تکنیکهای تغییر مرکز عاملیت، تبدیل کنشگر منفی به مثبت و وارونهسازی شناختی نه تنها به میانجیگری و صلح منطقهای پرداخت بلکه تصویر جمعی از خود و آمریکا را در ذهن مخاطبان به شکل قابل توجهی تغییر داد. این استراتژی، هم راستا با میانجیگری در آتشبسهای اخیر در هند و پاکستان و مذاکرات ایران-اسرائیل عمل کرد و نشان داد که سیاست خارجی و عملیات ادراکاتی در عرصه جهانی به شکل فزایندهای به هم پیوستهاند. در نهایت، اذهان عمومی بهصورت پیوسته با پیامهای همسو «ترامپ، نماد صلح و عامل اعتبار آمریکا» روبهروست و ایران به عنوان بازیگر منفی و عامل بحران تصویر میشود.
ترامپ و میانجیگری در آتشبسهای منطقهای
اقدام دونالد ترامپ در توافق آتشبس غزه را نمیتوان صرفاً یک موفقیت دیپلماتیک یا پایان یک بحران ۱۲ روزه قلمداد کرد. این میانجیگری بخشی از لایه راهبردی جنگ ادراکات است که در سطح جهانی جریان دارد. جنگ ادراکات نبردی نامرئی است که در ذهن میلیونها مخاطب شکل میگیرد و روایتها، تصویر شخصیتها و اعتبار قدرتها را بازتعریف میکند. در این نبرد نه موشکها و تانکها بلکه روایتها و پیامهای رسانهای ابزار اصلی هستند و موفقیت هر بازیگر به توانایی او در شکلدهی ادراک عمومی بستگی دارد. لایه راهبردی جنگ ادراکات به معنای برنامهریزی هماهنگ و بلندمدت برای بازسازی نقشه ادراکی جمعی است؛ نقشهای که مرکز عاملیت، ارزش اخلاقی کنشگران و نظام خیر/شر را دوباره تعریف میکند. در این چارچوب، اقدامات دیپلماتیک، حضور رسانهای، توییتها و سخنرانیها نه فقط ابزار اطلاعرسانی بلکه سازوکارهای اقناع شناختی و تغییر ادراک عمومی عمل میکنند.
توافق غزه در این دیدگاه نمونهای ملموس از چنین استراتژی است. ترامپ با میانجیگری در این آتشبس و توقف تیراندازیها خود را بهعنوان عامل صلح و میانجی معتبر معرفی کرد، در حالی که ایران و محور مقاومت به عنوان بازیگران مانع صلح و عامل بحران بازنمایی شدند. رسانهها و شبکههای اجتماعی با بازنشر تصاویر شادی مردم، پیامهای رسمی و روایتهای موفقیتآمیز این تصویر را در ذهن مخاطبان تثبیت کردند و موجب کاهش ناهمخوانی شناختی شدند. اذهان عمومی بهتدریج در حال پذیرش «ترامپ، نماد صلح» هستند، حتی اگر تصویر گذشته او بهعنوان فردی جنگنده با آن همخوانی نداشته باشد. برای تثبیت این تغییر ادراک، سه مرحله شناختی اجرا شد: ۱) انتقال مرکز عاملیت، ۲) تبدیل کنشگر منفی به مثبت، و ۳) وارونهسازی شناختی. این سه مرحله با دقت و هماهنگی در روایت رسانهای و پیامرسانی توییتری طراحی شده تا تصویر جدید ترامپ در ذهن جمعی پایدار شود و ناهمخوانی شناختی کاهش یابد.
به این ترتیب، توافق غزه نه تنها یک توقف موقت جنگ، بلکه ابزاری استراتژیک در نبرد ادراکات جهانی و نمونهای از پیوند سیاست خارجی، رسانه و جنگ شناختی است.
فرآیند سهلایهای شناختی در بازنمایی نقش ترامپ
در نبرد ادراکات، هر روایت، هر تصویر و هر پیام رسانهای میتواند اعتبار بازیگران و فهم عمومی از یک رویداد را شکل دهد. توافق آتشبس غزه نمونهای روشن از این فرآیند است، جایی که دونالد ترامپ با بهرهگیری از سه لایه شناختی اصلی، توانست تصویر خود و آمریکا را بازسازی کند: تغییر مرکز عاملیت، تبدیل کنشگر منفی به مثبت، و وارونهسازی شناختی.
لایه اول: تغییر مرکز عاملیت
در جنگ ادراکات، مرکز عاملیت به معنای تعیین بازیگر اصلی یک رویداد است. رسانهها و سخنرانیهای اخیر ترامپ او را بهعنوان میانجی اصلی آتشبس و صلح در منطقه معرفی کردهاند. پیشتر، ایران و گروههای مقاومت – مانند حماس و حزبالله – بهعنوان بازیگران کلیدی تحولات غزه و منطقه شناخته میشدند و اغلب بهعنوان مدافعان مقاومت در برابر اسرائیل دیده میشدند. اما با دیپلماسی فعال و پیامهای رسانهای هدفمند، مرکز عاملیت به سوی ترامپ منتقل شده است. این جابهجایی مرکز عاملیت پایه و اساس فرآیندهای شناختی بعدی است؛ زیرا ذهن مخاطب برای کاهش ناهمخوانی بین تجربه گذشته و روایت تازه آماده پذیرش تصویر جدید ترامپ میشود.
لایه دوم: تبدیل کنشگر منفی به مثبت
در لایه بعدی، تصویر منفی ترامپ به یک کنشگر مثبت تبدیل شده است. طی سالها او به دلیل تصمیماتی مانند انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم و توافقهای ابراهیم – که فلسطینیها را نادیده گرفت – بهعنوان چهرهای حاشیهساز و گاه عامل تنش شناخته میشد. اما اقدامات اخیر او بهویژه در آتشبس غزه،این تصویر را تغییر داد و او را بهعنوان «میانجی صلح» بازنمایی کرد. این فرآیند اقناع شناختی تدریجی است: ذهن مخاطب عام، وقتی با تضاد بین باور قدیمی ("ترامپ عامل بحران است") و روایت جدید ("ترامپ صلحساز است") مواجه میشود، برای کاهش ناهمخوانی شناختی، تصویر جدید را میپذیرد.
در غزه، جایی که تلاشهای دولت پیشین آمریکا ناکام ماند، ترامپ در کمتر از یک سال به توافقی دست یافت که بازگشت فلسطینیها به شمال غزه و آزادی گروگانها را ممکن کرد. او در سخنرانیهای خود تأکید کرد: «این فراتر از غزه است، این صلح برای کل خاورمیانه است.» اقدامی که در جنگ اسرائیل و ایران و در درگیری هند و پاکستان مشاهده شد و او را بهعنوان کنشگری عملگرا در اذهان عمومی معرفی کرد. نتیجه چنین تصویرسازی رسانهای، تثبیت الگوی شناختی تازهای است که در آن ترامپ بهعنوان بازیگری قابل اعتماد و کارآمد در مدیریت بحرانهای پیچیده منطقهای بازشناخته میشود. در این چارچوب، ذهن مخاطب برای کاهش ناهمخوانی شناختی میان گذشته پرتنش او و نقش جدیدش در صلح، تصویر تازه را میپذیرد.
لایه سوم: وارونهسازی شناختی
آخرین لایه، وارونهسازی شناختی است که نظام ارزشها و نقشها را در سطح کلان بازتعریف میکند. در این فرآیند، ایران از «حامی مقاومت و مدافع منطقه» به «عامل بحران و خشونت» تبدیل میشود، در حالی که از «عامل تنش» به «میانجی صلح و ثبات» تغییر نقش میدهد. این تکنیک، که در علوم شناختی با عنوان «بازچینی شناختی و وارونگی اخلاقی» شناخته میشود، بر ناخودآگاه مخاطب تأثیر میگذارد. در غزه، پیشنهاد پیشین برای «انتقال اجباری فلسطینیها» خشم منطقهای را برانگیخت، اما او این تصویر را با آتشبس اخیر وارونه کرد و آن را به «توافق نجاتبخش» پیوند داد. در سخنرانیها و مصاحبههای اخیر، او تأکید کرده است: «ایران ریشه بیثباتی است، اما من صلح را آوردم.» سفر برنامهریزیشده او به اسرائیل در ۱۲ اکتبر و سخنرانی احتمالی در کنست، این روایت را تقویت میکند: «بدون مهار نفوذ ایران، صلح پایدار ممکن نیست.»
در جنگ اسرائیل و ایران، حملات به تأسیسات هستهای ایران بهعنوان اقدامی تهاجمی نقد شد، اما آن را «ضروری برای صلح» بازنمایی کرد و آتشبس ۲۴ ژوئن را به نتیجه رساند. در درگیری هند و پاکستان، فشارهای اقتصادی که برخی آن را «استعماری» خواندند، بهعنوان «دیپلماسی هوشمند» بازتعریف شد. این وارونهسازی، ذهن مخاطب را به سمتی هدایت میکند که ایران را تهدید و ترامپ را ناجی ببیند، حتی اگر شواهد گذشته با این تصویر سازگار نباشد.
نقش رسانههای رسمی در تقابل با روایت آمریکایی
برای خنثیسازی روایت ساختگی «ترامپ، نماد صلح» و جلوگیری از اعتبارزایی مجدد آمریکا بهعنوان منجی منطقه، باید سه لایهی مکمل در پدافند شناختی فعال شود: بازگرداندن مرکز عاملیت، بازتعریف کنشگر مثبت، و خنثیسازی وارونهسازی شناختی.
در لایه نخست، تمرکز باید از ترامپ بهعنوان «عامل صلح» برداشت و بر نقش بازیگران واقعی و بومی منطقه قرار گیرد. رسانههای رسمی باید روایتهایی تولید کنند که ابتکار عمل ملتها و دولتهای منطقه را به نمایش بگذارد؛ از میانجیگریهای عربی گرفته تا مقاومتهای مردمی. همزمان، باید هزینههای سیاستهای آمریکا در سالهای گذشته – از حمایت بیقید و شرط از رژیم صهیونیستی تا ایجاد بحرانهای انسانی در منطقه – برجسته شود تا در ذهن مخاطب این گزاره شکل گیرد که اقدامات امروز آمریکا «جبران خطاهای گذشته» است، نه ابتکار صلحآفرین.
در لایه دوم، راهبرد تقابلی نه در انکار مفهوم صلح بلکه در افشای تناقض درونی ادعاهای ترامپ است. تأکید بر ناهماهنگی میان کارنامهی او و ادعاهای اخیر، ابزار مؤثری برای ایجاد ناهمخوانی شناختی در ذهن مخاطب است. پیامهایی از جنس «همان کسی که سفارت را به اورشلیم منتقل کرد، امروز از صلح سخن میگوید» یا «صلحی که با تضعیف ملت فلسطین همراه باشد، تثبیت اشغال است نه صلح»، بهطور ضمنی چهرهی اخلاقی ترامپ را فرو میریزد. در کنار این، نمایش هزینه انسانی صلح نمایشی از طریق تصاویر میدانی، روایتهای انسانی و تحلیلهای میدانی، به مخاطب نشان میدهد که «آتشبس بدون عدالت، تداوم بحران است».
در لایه سوم، باید از وارونگی نظام خیر و شر در روایت آمریکایی جلوگیری کرد و چارچوب اخلاقی جدیدی بر پایهی مفهوم «عدالت بهجای صلح» بنا نمود. در این چارچوب، صلح از «توقف موقت درگیری» به «عدالت پایدار» ارتقا مییابد. شعارهای رسانهای از قبیل «صلح بدون عدالت، تداوم خشونت است» میتواند این بازچینی ارزشی را در افکار عمومی تثبیت کند و روایت اخلاقی ساختگی ترامپ را خنثی سازد.
در این میان، ایران باید بهعنوان کنشگر اخلاقی منطقهای معرفی شود؛ نه از منظر نظامی یا ایدئولوژیک، بلکه بر پایهی «منطق اخلاقی حمایت از ملتها». این بازکدگذاری، چهرهی ایران را از «عامل بحران» به «مدافع عدالت» تغییر میدهد و سطح گفتمان را از امنیتی به اخلاقی ارتقا میدهد.
در نهایت، واکنش رسانهای جمهوری اسلامی باید آرام، مستند و تحلیلی باشد، نه احساسی یا تدافعی. هدف پدافند شناختی، برانگیختن تأمل و بازاندیشی مخاطب است، نه تحریک واکنش فوری. روایتهای چندلایه، مستند و انسانی بیش از هر چیز توان ایجاد بازاندیشی در مخاطبان غربی و منطقهای را دارند.
تاریخ انتشار: 1404/07/19
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.