خواجه نصیرالدین طوسی (۵۹۷۶۷۲ ق) یکی از جامع‌ترین چهره‌های تاریخ تفکر اسلامی است که تلفیقی از عقل فلسفی، ریاضی و اخلاقی را در وجود خود گرد آورد. در عصر بحران سیاسی و فروپاشی نهادهای دانایی، او توانست عقل را از سطح نظری به سطح نهادی ارتقا دهد. این مقاله با بررسی ابعاد علمی و سلوکی طوسی، نشان می‌دهد که چگونه “عقل نظام‌ساز” خواجه می‌تواند الگویی برای بازسازی ارتباط علم، اخلاق و حکمت در ایران امروز باشد. عقل در اندیشه طوسی یک مفهوم صرفاً معرفتی نیست، بلکه یک روش سامان‌دهی به وجود و جامعه است که از نظم ریاضی سرچشمه گرفته و در اخلاق اجتماعی به کمال می‌رسد.

 

 عقل به‌مثابه ستون فرهنگ

بازخوانی اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی در روزگار کنونی ضرورتی تمدنی است. او فیلسوف و دانشمندی است که در قرن هفتم هجری، با وجود زوال سیاسی و هجوم مغول، توانست عقل را در شکل علمی، عملی و نهادی بازسازی کند. در دورانی که ساختارهای فکری و سیاسی ایران دچار فروپاشی شده بود، طوسی نشان داد که چگونه می‌توان از دل هرج و مرج، یک نظام فکری منسجم و یک ساختار نهادی پایدار خلق کرد. این قابلیت «نظام‌سازی» ریشه در نوع نگرش او به عقل دارد؛ عقلی که نه تنها به کشف حقایق هستی می‌پردازد، بلکه روش ساماندهی امور فردی، اجتماعی و علمی را نیز به دست می‌دهد.

 

اندیشه طوسی یکپارچه است؛ در آن، ریاضیات پایه منطق است، منطق شالوده فلسفه و کلام است، و فلسفه بستر اخلاق و سیاست است. این یکپارچگی، نشان‌دهنده اعتقاد او به قابلیت عقل برای ایجاد هماهنگی میان تمام ساحت‌های حیات انسانی است. بازاندیشی او نسبت به علم و اخلاق، راهی برای پیوند عقلانیت سنتی با نیازهای مدرن جامعه ایرانی است که امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند انسجام فکری و نهادی است.

 

 سیر علمی و شخصیت جامع خواجه

خواجه نصیرالدین طوسی در طول حیات علمی خود بیش از چهل اثر در فلسفه، ریاضیات، نجوم، اخلاق، کلام، هندسه و سیاست نگاشت. این تنوع موضوعی، نه ناشی از پراکنده‌کاری، بلکه نماد تمرکز او بر وحدت معرفت بود. او در هر حوزه‌ای که قلم زد، تلاش کرد تا مسائل آن را به شکلی سیستماتیک و بر پایه اصول منطقی و ریاضی مستحکم نماید. وی نمونه برجسته‌ای از شخصیت ذوابعاد (چندبعدی) است؛ کسی که مرزهای دانش را در هم شکست و عقل را در همه ساحت‌ها جاری ساخت.

 

مهم‌ترین تجلی عقل نظام‌ساز خواجه، تأسیس رصدخانه مراغه در سال ۶۵۷ ق، به همت هلاکوخان و با حمایت ایلخانان بود. این رصدخانه را می‌توان به حق، نخستین دانشگاه سازمان‌یافته اسلامی پس از دوران اوج تمدن دانست که به طور رسمی بر محور تحقیق و توسعه علمی بنا شد. در مراغه، نه تنها محاسبات نجومی انجام می‌شد، بلکه یک نظام اداری، ترجمه، تدوین، و آموزش نیز مستقر گردید. این مجموعه نشان داد که دانش برای شکوفایی، نیازمند زیرساخت‌های مادی و انسانی منظم است. رصدخانه مراغه تجسم «عقل تمدنی» خواجه نصیرالدین طوسی است؛ عقلی که از تفکر صرف فراتر رفته و ساختارهای اجتماعی لازم برای تداوم و رشد علم را فراهم می‌آورد.

 

نظام فکری خواجه؛ از ریاضیات تا اخلاق

خواجه طوسی با نگاهی کل‌نگر، علوم را به سلسله مراتبی از هم پیوسته تبدیل کرد. در نظر او، عقل بنیادین‌ترین ابزار برای فهم نظام هستی است و این نظام از نظم مطلق ریاضی آغاز می‌شود. این شخصیت جامع، باعث شد که او نتواند میان نجوم و اخلاق، یا ریاضیات و کلام، جدایی بیندازد. هر بخش از دانش، باید در خدمت تکمیل ساختار کلی معرفت باشد.

 

ساختار فکری طوسی را می‌توان به صورت یک هرم تعمیم‌یافته ترسیم کرد که قاعده آن ریاضیات و اوج آن اخلاق اجتماعی است. خواجه نظم ریاضی را شالوده تفکر فلسفی می‌دانست. ریاضیات برای او صرفاً ابزاری محاسباتی نبود، بلکه زبانی بود که جهان با آن نوشته شده است. در هندسه و نجوم، طوسی به دنبال کشف نسبت‌ها و روابطی بود که در همه هستی جاری است. یکی از مهم‌ترین کمک‌های او به نجوم، ابداع ابزاری هندسی بود که به نام زوج طوسی (یا دایره طوسی) مشهور است. این دستگاه شامل دو دایره است که قطر یکی بر محیط دیگری منطبق شده و حرکت دایره کوچک‌تر بر روی دایره بزرگ‌تر، حرکت نوسانی را شبیه‌سازی می‌کند. این ابداع، که بعدها در منظومه کوپرنیک نیز به کار رفت، نشان‌دهنده رویکرد هندسی دقیق او به هستی دارد. این حرکت از قاعده ریاضی محض به سمت توضیح حرکت کُرات سماوی، تجلی نظم‌بخشی عقل به پدیده‌های طبیعی است.

 

در حوزه فلسفه، طوسی نقشی محوری در تلفیق مکاتب ایفا کرد. او شاگرد مکتب مشاء بود، اما روح پرسشگری او اجازه نداد که صرفاً مقلد باشد. شرح او بر اشارات ابن‌سینا، تلاش برای تثبیت و شفاف‌سازی مبانی فلسفی پس از دوران اوج بود. نگارش تجرید الاعتقاد پاسخی منسجم و عقلانی به تلاطمات کلامی و فلسفی دوران بود. طوسی در این اثر، به ویژه در بخش الهیات، تلاش کرد تا کلام را بر پایه اصول فلسفی محکم بنا کند. با آنکه خواجه طوسی مستقیماً پیرو سهروردی نبود، اما در نگاه کلی، تلاش کرد تا میان استدلال‌های مشائی و شهودات اشراقی یک پل ارتباطی برقرار سازد. این نگاه جامع به جای تقابل علم و ایمان، هماهنگی میان آن دو را پیشنهاد می‌کند؛ نظمی که در آن، اثبات وجود خدا از طریق برهان عقلی (مانند برهان صدیقین اصلاح‌شده) با ایمان قلبی سازگار است.

 

 اثر سترگ خواجه در ساحت عمل، اخلاق ناصری است. این کتاب نه یک رساله اخلاق نظری، بلکه نخستین مدل منسجم اخلاق فلسفی-اجتماعی در سنت اسلامی است که به طور مشخص به نیازهای حکومتی و اجتماعی می‌پردازد. طوسی در این کتاب، ساختار جامعه را آیینه ساختار وجود انسان قرار می‌دهد. در اندیشه خواجه، فرد باید ابتدا با تنظیم قوای درون و دستیابی به اعتدال اخلاقی (فضائل اربعه) خود را سامان داده و روابط خانوادگی خود را بر اساس عقل و مصلحت سامان دهد. در سیاست مدینه نیز نظم اجتماعی مبتنی بر ضرورت‌های عقلانی و تحقق فضائل مشترک باشد.

 

این مدل، اخلاق را از ساحت فردی صرف خارج کرده و آن را به یک نظریه سازمانی تبدیل می‌کند. اخلاق در اینجا ابزاری برای دستیابی به سعادت جمعی است و این سعادت تنها از طریق اجرای دقیق نظم در تمام سطوح امکان‌پذیر است. این همان عقل نظام‌ساز است که از تزکیه فرد شروع شده و به تنظیم ساختار دولت ختم می‌شود.

 

عقل و سلوک؛ پیوند معرفت و تزکیه

در دستگاه فکری خواجه، علم بدون تهذیب ناقص است و تزکیه بدون معرفت کور. این پیوند دوسویه، وجه تمایز عقلانیت او با رویکردهای صرفاً ابزاری یا صرفاً عرفانی است. معرفت راستین نیازمند خودسازی است. به اعتقاد او توانایی فهم عمیق حقیقت، ارتباط مستقیم با خلوص باطن دارد. دانشمند باید خود را از قید تعلقات و امیال پست آزاد سازد تا بتواند حقایق الهی و علمی را به درستی دریافت کند. به عبارت دیگر، ابزار ادراک (نفس انسان) باید صیقل داده شود تا بتواند نظم کیهانی را منعکس کند. پژوهش بدون اخلاق، فاقد برکت وجودی است، اگر علم صرفاً برای کسب جاه و مال باشد، تبدیل به ابزاری برای اخلال در نظام اجتماعی می‌شود. این نگرش، دانشمند را در مقام «عامل اخلاقی» بازتعریف می‌کند؛ کسی که دانش را برای اصلاح انسان و جامعه می‌خواهد، نه برای تفوق بر دیگران. این سلوک عملی، ریشه در همان الگوی ریاضی دارد؛ همانطور که در هندسه، مقدمات باید صحیح باشند تا نتیجه درست باشد، در اخلاق نیز مبانی عملی (تزکیه) باید فراهم باشد تا نتایج علمی و اجتماعی (حکمت) محقق شوند.

 

 نسبت اندیشه خواجه با وضعیت امروز ایران

در ایران معاصر، شکاف میان علم و اخلاق، و میان دانش تخصصی و نهادهای سامان‌یافته، مسئله‌ای بنیادین است. ما شاهد تولید حجم عظیمی از مقالات علمی هستیم که اغلب فاقد پیوند معنادار با نیازهای عینی جامعه‌اند، یا نهادهای اداری ما فاقد ساختار منظم و عقلانی برای بهره‌برداری از این دانش هستند.

 

الگوی طوسی یادآور این واقعیت است که علم زمانی ثمربخش می‌شود که در چارچوب نهادیِ عقلانی و اخلاقی قرار گیرد. رصدخانه مراغه به عنوان یک مدل موفق، نمونه‌ای از هم‌افزایی علم، اخلاق و تدبیر اجتماعی است. این مرکز نه یک کتابخانه بود، نه یک مدرسه صرف، بلکه یک واحد پژوهشی-تولیدی متمرکز بود که منابع مالی و انسانی را به سمت اهداف مشخصی هدایت می‌کرد. به همین دلیل، بازخوانی خواجه می‌تواند الهام‌بخش سه تحول کلیدی در وضعیت ایران امروز باشد:

1) بازسازی رابطه علم و ارزش (اخلاق در قلب پژوهش)

کشور ما نیازمند عبور از علم‌زدگی (Scientism) است که ارزش‌ها را نادیده می‌گیرد. الگوی طوسی اصرار دارد که اخلاق و معنا باید به قلب آموزش و پژوهش بازگردند. این بدان معناست که تصمیم‌گیری درباره اینکه «چه چیزی باید پژوهش شود؟» باید بر اساس موازین اخلاقی و نیازهای متعالی جامعه صورت پذیرد، نه فقط بر اساس سودآوری کوتاه‌مدت یا رتبه‌بندی‌های بین‌المللی.

 2) نهادسازی علمی ـ اجتماعی (سازمان‌دهی عقلانی)

مشکل اصلی بسیاری از طرح‌ها در ایران، فقدان ساختار پایدار برای اجرای آن‌هاست. خواجه نصیر نشان داد که برای تحقق یک هدف علمی، باید یک نهاد منظم با سلسله مراتب، مسئولیت‌پذیری و بودجه مستمر تأسیس شود. دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی و نهادهای سیاست‌گذار باید مانند رصدخانه مراغه عمل کنند: مکان‌هایی که در آن‌ها تخصص‌ها گرد آمده و تحت یک مدیریت واحد (عقلانی) در جهت هدفی مشترک حرکت می‌کنند.

 3) شکل‌گیری عقل جمعی و میان‌رشته‌ای (وحدت دانایی)

نصیرالدین طوسی از طریق تلفیق ریاضی، فلسفه و اخلاق، الگوی دانش شبکه‌ای را ارائه داد. در دنیای امروز که تخصصی‌شدن منجر به انزوای معرفتی شده است، نگاه طوسی به ما یادآوری می‌کند که تمام علوم باید به سوی یک هدف نهایی، یعنی فهم نظم هستی و اصلاح جامعه، حرکت کنند. این امر مستلزم شکستن دیوارهای میان دانشکده‌ها و شکل‌گیری مجامع میان‌رشته‌ای است که در آن ریاضی‌دان، اخلاق‌دان و مهندس، مسئله را با هم بررسی کنند.

 

 ویژگی‌های علمی و سلوکی خواجه برای دانشمندان امروز

دانشمند امروز که می‌خواهد الگوی عقل نظام‌ساز را احیا کند، باید این صفات را در خود پرورش دهد:

نظم‌محوری: توانایی درک ساختار و روابط پنهان در پدیده‌ها، و اصرار بر وضوح منطقی در استدلال‌ها که شامل توانایی مدل‌سازی مسائل پیچیده می‌شود.

 

 هم‌زمانی عقل نظری و عقل عملی: عدم تفکیک میان کسب دانش برای دانستن (نظری) و استفاده از دانش برای اصلاح جهان (عملی). هر یافته نظری باید به یک تدبیر عملی منجر شود. پیوند علم با تهذیب نفس: پذیرش مسئولیت اخلاقی دانش و تلاش برای پالایش درونی برای دستیابی به معرفت اصیل.

 

 نهادسازی علمی همچون فعلیت‌بخشی به معرفت: درک این نکته که صرف داشتن دانش کافی نیست؛ باید ساختارهایی خلق کرد که امکان به‌کارگیری آن دانش را در مقیاس بزرگ فراهم سازند.

نگاه شبکه‌ای به علوم: پذیرش وحدت بنیادین دانش و تلاش برای برقراری ارتباط میان تخصص‌های گوناگون؛ هر دانش جزئی از شبکه دانایی کل است.

اخلاق مسئولیت‌پذیری علمی: دانایی نه یک مزیت فردی، بلکه یک امانت اجتماعی است. دانشمند باید خود را خادم جامعه بداند.

 

 خواجه و احیای عقل نظام‌ساز

خواجه نصیرالدین طوسی تنها دانشمند یک عصر نیست؛ او الگوی تداوم عقل تمدنی است. در دوران زوال، او نشان داد که عقل می‌تواند نهادساز باشد؛ می‌تواند علم را در خدمت اخلاق و جامعه قرار دهد. محور اصلی اندیشه او، یعنی “عقل نظام‌ساز”، عقلی است که نظم را از جهان ریاضیات اخذ کرده، آن را در فلسفه محقق ساخته و در نهایت، آن را در قالب نظام‌های اخلاقی و اجتماعی پیاده‌سازی می‌کند. بازگشت به اندیشه او به معنای احیای عقلی منظم، اخلاقی و سازنده است. این احیا می‌تواند ایران امروز را از تشتت فکری و سازمانی به سوی نظام دانایی منسجم هدایت کند؛ نظامی که در آن، پژوهش‌ها هدفمند، نهادها کارآمد و دانش در خدمت سعادت جمعی باشد. این الگوی جامع، راهی برای تداوم میراث حکمت ایرانی-اسلامی در عصر چالش‌های جهانی است.

تاریخ انتشار: 1404/08/11

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil