ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
آنچه در ادامه میخوانید، یادداشت دکتر سیدمحمدمهدی شرفالدین، عضو تحریریه رسانه فکرت است که به مناسبت سالگرد تأسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، متن آن منتشرمی شود؛
چهل سال پیش، پس از فروکشکردن هیجانات سیاسیِ ابتدای انقلاب، ایدهای با عنوان «انقلاب فرهنگی» روی میز سیاستگذاران قرار گرفت؛ ایدهای که قرار بود سدی باشد مقابل نفوذ فرهنگی غرب، و از خانواده و مدرسه تا دانشگاه را در برابر «بیگانگی فرهنگی» واکسینه کند. نتیجه این دغدغه، تأسیس شورایی بود که نامش بزرگ ولی مأموریتش مبهم بود؛ شورایی که بعدها به صدور مصوباتی چون اسلامیسازی علوم انسانی، تحول بنیادین آموزش و پرورش و بازنگری در کتابهای درسی مشهور شد.
اکنون، پس از چهار دهه، زمان آن رسیده در فضای نخبگانی از ضرورت انقلاب فرهنگی سخن بگوییم؛ یا اینکه حتی عقبتر برویم و بپرسیم اصلاً انقلاب فرهنگی شدنی است؟ بهویژه در جهانی که مرزهای فرهنگی فرو ریخته و کالاهای فرهنگی غربی از ذهن نوجوان تا سبک زندگی خانوادهها را اشغال کردهاند. بعد از سوال از امکان و ضرورت این انقلاب، باید پرسید جایگاه شورای عالی انقلاب فرهنگی در این مسیر چیست؟ خالق این انقلاب است یا فقط ناظرِ آن؟ وظیفهاش «مهندسی فرهنگ» است یا «مراقبت از ساختار فرهنگی»؟ و مهمتر از همه نقش حاکمیت سیاسی در تحقق این انقلاب دقیقاً چیست؟
وقتی به کارنامه شورا در چهار دهه گذشته نگاه میکنیم، پرسشها بیشتر میشود. آیا این شورا موتور محرک یک انقلاب فرهنگی بوده؟ یا فقط ناظری بوده بر مصوبات فرهنگی حکومتی؟ شواهد موجود، بسیاری از تحلیلگران را به این جمعبندی رسانده که شورا در چهار دهه گذشته بیشتر «ناظر» بوده تا «مبتکر»؛ نهادی که کمتر توان خلق یک «پدیده در اندازه انقلاب» را داشته است. همین نگاه، نقدها را نهتنها متوجه عملکرد افراد، که متوجه فلسفه وجودی شورا کرده است.
گذشته از عملکرد دبیران و رؤسای شورا، ترکیب اعضا نیز نقطه پرسش است. در فهرست اعضا نام فیزیکدان، شیمیدان و مهندس زیاد دیده میشود اما جای جامعهشناس، مردمشناس، انسانشناس و متخصص فرهنگ عمومی خالی است. نتیجه این ترکیب روشن است؛ بخش قابلتوجهی از مصوبات شورا با «زندگی واقعی مردم» نسبتی ندارد. وقتی نبض جامعه درک نمیشود، طبیعی است که نسخههای فرهنگی، از کلاس درس تا شبکههای اجتماعی، کارایی لازم را نداشته باشند.
جداافتادگی از واقعیتهای اجتماعی باعث شده مصوبات شورا، اغلب «مسئله» را نشناسند و بنابراین «حل مسئله» هم در کار نباشد. در همین سالها، مفهوم توسعه فرهنگی اهمیت تازهای پیدا کرده و حتی برخی اقتصاددانان ریشه مشکلات اقتصادی را در بحرانهای فرهنگی و ضعف سرمایه اجتماعی جستجو میکنند. در چنین فضایی، پرسش اساسی نهتنها از شورا، بلکه از کل ساختار حکمرانی فرهنگی است: بدون شناخت دقیق جامعه، چطور میتوان نسخه تحول فرهنگی نوشت؟
سالروز تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی، فقط یک مناسبت تقویمی نیست؛ بهانهای است برای فکر کردن. برای پاسخ دادن به پرسشهایی که چهل سال است بیپاسخ ماندهاند. برای بازخوانی ضرورت انقلاب فرهنگی و چرایی آنکه چرا این انقلاب، با وجود همه تأکیدها، هنوز بر زمین مانده است؟ در حالی که همواره یکی از مطالبات رهبری و یکی از نیازهای اساسی کشور بوده است؛ پرسش اصلی این است: با این سازوکار و این شورا، آیا میتوان به آن مهم رسید؟
تاریخ انتشار: 1404/09/19
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.