در نشست «مهاجرت اندیشه‌ ورزان» به میزبانی رسانه فکرت، آقای میرزایی با روایت داستانی شخصی از سختی‌ها و امیدهای مهاجرت، به بررسی تأثیر مهاجرت بر زندگی فردی و اجتماعی پرداخت و از چالش‌های پیش‌روی مهاجران و بازنمایی‌های رسانه‌ای در این حوزه سخن گفت.

آغاز یک روایت شخصی

می‌خواهم داستانی کوتاه را تعریف کنم؛ روایتی که خودم درگیر آن بودم و شاید شروع خوبی برای ورود به موضوع مهاجرت باشد.

پژوهشی درباره مهاجرت‌های بین‌المللی

در دوره دکتری در فرانسه، موضوع پایان‌نامه‌ام مهاجرت‌های بین‌المللی بود و بخشی از آن به مهاجران افغانستانی اختصاص داشت. تحقیق من درباره چگونگی سفر این مهاجران از افغانستان به اروپا بود. در این راستا، روزی با یکی از این مهاجران در شمال فرانسه، نزدیک بندر کاله، جایی که بسیاری از مهاجران برای رفتن به انگلستان تجمع می‌کنند، قرار ملاقات داشتم.

مسیر دشوار پانزده‌ساله

ارتباطم با این فرد زیاد بود و بارها با او دیدار و گفتگو داشتم. او تعریف می‌کرد که پانزده سال طول کشیده بود تا از مزار شریف به پاریس برسد! مسیرش با کمک سیستم قاچاق‌برها پیش می‌رفت. او بدون سرمایه از افغانستان به ایران آمده بود، جایی که نزد یکی از اقوام یا آشنایان تحویل داده می‌شد. هزینه قاچاق را فرد میزبان پرداخت می‌کرد و مهاجر پس از مدتی کار، بدهی‌اش را بازمی‌گرداند. سپس با سرمایه‌ای اندک یا همان سیستم قاچاق‌برها، مسیرش را از ایران به ترکیه، یونان، ایتالیا، فرانسه و در نهایت انگلستان ادامه می‌داد.

این فرد که در آن زمان جوانی ۳۲ ساله بود، از ۱۵ یا ۱۶ سالگی سفرش را آغاز کرده بود. او یک روز خبر داد که قصد دارد به انگلستان برود و بسیار خوشحال و امیدوار بود. از او خواستم که پس از رسیدن به مقصد با من تماس بگیرد. این موضوع برای من، که دانشجوی دکتری بودم، پروژه‌ای بسیار جذاب بود. اما بعد از آن، ارتباطمان قطع شد. هر چه تلاش کردم، نتوانستم او را پیدا کنم. ایمیل زدم، در شبکه‌های اجتماعی پیام دادم، اما بی‌نتیجه بود.

تابستان سال ۱۳۹۲، وقتی به ایران برگشته بودم، تماسی از شماره‌ای ناشناس دریافت کردم. شماره مربوط به افغانستان بود و متوجه شدم همان فرد است. با هیجان پرسیدم چه اتفاقی افتاده است. او گفت داستانش مفصل است و قصد دارد به ایران بیاید و مرا ببیند.

فروپاشی یک رویا

وقتی او را دیدم، داستان تلخی را تعریف کرد. او و گروهی از مهاجران دستگیر شده و به کابل بازگردانده شده بودند. همان مسیری که پانزده سال برای پیمودنش تلاش کرده بود، در شش ساعت او را به کابل برگردانده بودند. این اتفاق تأثیر عمیقی بر او گذاشته بود. وقتی او را دیدم، انگار ده سال پیرتر شده بود. با ناامیدی می‌گفت: «دیگر هیچ چیزی برای زندگی ندارم. هیچ امیدی ندارم.»

بازگشت به فرانسه و تلاش برای کمک به مهاجر افغانستانی

وقتی دوباره به فرانسه برگشتم و آخرهای تحصیلم بود، ماجرای این مهاجر افغانستانی را با استادم مطرح کردم. خودم هم از این جریان تلخ بسیار متأثر بودم. چند هفته بعد، استادم با من تماس گرفت و گفت که با فردی صحبت کرده و شاید بتوانیم برای او کاری انجام دهیم. وقتی پرسیدم چه کاری، گفت که می‌توان او را به فرانسه آورد، برای شش یا هفت ماه در دوره زبان شرکت کند و بعد بورسیه‌ای برایش پیدا کنیم.

استادم تأکید کرد که این ماجرا هر جا نقل شده، تصویری بسیار تراژیک از مهاجرت به‌جا گذاشته است. من هم گفتم اگر این امکان وجود داشته باشد، حتی حاضرم به ایران برگردم و شخصاً برای آوردنش کمک کنم. در نهایت، همه چیز برنامه‌ریزی شد و این مهاجر افغانستانی به فرانسه آمد.

او که تا مقطع دیپلم درس خوانده بود و حتی در مورد اعتبار دیپلمش مطمئن نبودیم، با کمک و تلاش توانست مسیر تازه‌ای در زندگی‌اش آغاز کند. این فرد اکنون دانشجوی دکتری در فرانسه است و همچنان در حال تحصیل است.

چالش‌های مهاجرت: از ناامیدی تا امید

این داستان هم از سختی‌ها و ناامیدی‌های مهاجرت سخن می‌گوید و هم از امیدها و فرصت‌هایی که در این مسیر وجود دارد. همان‌طور که دکتر صادقی اشاره کردند، میل به مهاجرت نه‌تنها در میان جوانان ایرانی بلکه در سراسر دنیا وجود دارد. بسیاری از جوانان ایرانی رؤیای مهاجرت به اروپا را دارند، درحالی‌که جوانان اروپایی نیز رؤیای مهاجرت به آمریکا را در سر می‌پرورانند.

حرکت و نگاه به جلو: فلسفه مهاجرت در جهان امروز

یکی از نکات جالب درباره این مهاجر افغانستانی، فلسفه‌اش نسبت به زندگی بود. او بارها به من می‌گفت: «باید جلو بروم.» این جمله، نه فقط یک شعار، بلکه استراتژی او برای عبور از سخت‌ترین چالش‌ها بود. او از همان روزی که حرکتش را آغاز کرد، تنها به پیش رفتن فکر می‌کرد و این تفکر حتی در سال‌هایی که در ایران زندگی می‌کرد، همراهش بود.

دنیای امروز به‌گونه‌ای تغییر کرده که فرصت‌ها به شکلی متفاوت ارائه می‌شوند. این تغییرات، نگاه به حرکت و مهاجرت را تقویت کرده است. برای بسیاری، پیشرفت در گرو حرکت و سیال بودن در جهان است؛ نگاهی که اکنون بخشی از فرهنگ مدرن شده و با سرعت بیشتری نسبت به گذشته در حال گسترش است.

شبکه‌های اجتماعی و تأثیر آن بر مهاجرت

امروزه دو محور اصلی وجود دارد که می‌توان بر اساس آن‌ها بررسی کرد مهاجرت چگونه می‌تواند امید ایجاد کند یا از دل ناامیدی سر برآورد. یکی از مهم‌ترین عوامل در این زمینه، نقش شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها است. طی ده تا دوازده سال اخیر، شبکه‌های اجتماعی با ارائه تصویری خاص از واقعیت‌های اجتماعی، تأثیر شگرفی بر ذهن افراد داشته‌اند.

شرکت‌های مهاجرتی که گردش مالی سنگینی در این صنعت دارند، تمایل زیادی به بازنمایی مهاجرت به‌عنوان مسیری برای دستیابی به موفقیت‌های بزرگ دارند. آن‌ها معمولاً تصویری اغراق‌شده از کشورهای مقصد ارائه می‌دهند، به‌ویژه کشورهای نزدیک و دسترس‌پذیر مانند ترکیه، عمان، امارات و قطر. این تصویرسازی‌ها، ذهنیت افراد را نسبت به شرایط موجود و امکانات بالقوه مهاجرت شکل می‌دهند.

تغییر نگاه به مهاجرت در گذر زمان

در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ شمسی، کسانی که از ایران مهاجرت می‌کردند، به دلیل تفاوت‌های فاحش میان امکانات و زیرساخت‌ها، به‌نوعی غرب‌زده می‌شدند. به‌عنوان مثال، افرادی که از ایرانِ دهه ۳۰، جایی که هنوز در بخش‌هایی از شهر تهران از الاغ و قاطر برای جابه‌جایی استفاده می‌شد، به پاریس می‌رفتند، با مترو و امکانات پیشرفته مواجه می‌شدند که برایشان شگفت‌آور بود.

اما امروز شرایط به‌کلی متفاوت است. کشورها به دلایل مختلف دچار تغییرات بنیادی شده‌اند و دیگر نمی‌توان به‌طور قطع گفت زندگی در لندن یا پاریس بهتر از زندگی در ایران است. بخشی از این تغییر نگاه، ناشی از تصویرسازی‌های رسانه‌ای است.

در حال حاضر، ایران یکی از معدود کشورهایی است که نه‌تنها از سوی رسانه‌های خارجی، بلکه از درون نیز شرایطش به‌گونه‌ای بازنمایی می‌شود که گویی بدترین نقطه دنیا است. این بازنمایی باعث می‌شود بسیاری از افراد احساس کنند که باید هر طور شده از این وضعیت فرار کنند. به‌عنوان مثال، چند سال پیش در تاکسی فردی را دیدم که تلفنی به دوستش می‌گفت: «من فقط می‌خواهم از اینجا بروم؛ هر جا باشد، حتی یک کشور آفریقایی!»

این نوع نگرش، ناشی از تصویری است که ذهن افراد را آماده کرده تا باور کنند ایران آخرین نقطه دنیاست و هر جای دیگری بهتر است. چنین طرز فکری باعث می‌شود مهاجرت، بدون بررسی دقیق، به‌عنوان راه‌حل قطعی موفقیت در نظر گرفته شود.

من که هفت سال تجربه مهاجرت تحصیلی داشته‌ام، می‌دانم که این‌گونه نیست. دوستانی دارم که در ایران مانده‌اند و بسیار موفق شده‌اند. در مقابل، افرادی را می‌شناسم که در کشورهای پیشرفته زندگی می‌کنند، اما پیشرفت قابل‌توجهی نداشته‌اند. موفقیت به عوامل بسیاری بستگی دارد.

درست است که برخی امکانات و شرایط اجتماعی در ایران کمتر فراهم است و در کشورهای دیگر بیشتر، اما این بدان معنا نیست که مهاجرت همیشه تضمین‌کننده پیشرفت است. همچنین، برخی فرصت‌ها و امکانات در ایران وجود دارد که شاید در بسیاری از کشورهای دیگر پیدا نشود. تصمیم‌گیری درباره مهاجرت باید بر اساس ارزیابی دقیق شرایط شخصی، امکانات موجود و اهداف فردی باشد.

تحلیل تجربی از مهاجرت دهه‌های اخیر

بسیاری از دوستانی که من در دهه هشتاد داشتم، همان زمانی که خودم برای تحصیل مهاجرت کردم، نمونه‌هایی هستند که می‌توان روی آن‌ها بررسی کرد که آیا مهاجرتشان به پیشرفت منجر شده است یا خیر. این سوال که آیا کسی که در ایران مانده و پیشرفت کرده، از کسی که مهاجرت کرده پیش‌تر است یا خیر، پاسخی قطعی ندارد. من معتقدم این موضوع به عوامل بسیاری بستگی دارد که فرد را در موقعیت پیشرفت یا عدم پیشرفت قرار می‌دهد.

در گذشته، مهاجرت اغلب مختص اقشار فرهیخته و ثروتمند بود. طبقه متوسط یا پایین جامعه توانایی مهاجرت را نداشتند. اما از دهه پنجاه و شصت به بعد، این روند تغییر کرد و اقشار اقتصادی و اجتماعی پایین‌تر نیز وارد مسیر مهاجرت شدند. این تغییر تا حد زیادی تحت تأثیر رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، چه در فضای مجازی و چه واقعی، بوده است.

نقش رسانه‌ها در ترغیب به مهاجرت

رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی تصویرسازی‌هایی انجام می‌دهند که باعث ترغیب افراد به مهاجرت می‌شود. به‌عنوان نمونه، چند سال پیش خانواده‌ای را می‌شناختم که بسیار فقیر بودند، اما سه نفر از اعضای خانواده مهاجرت کرده بودند. وقتی تحقیق کردم، متوجه شدم فردی در محله با دریافت مبلغی نسبتاً کم، آن‌ها را به‌صورت قاچاقی از کشور خارج کرده است. این موضوع نشان می‌دهد که هزینه مهاجرت حتی برای اقشار ضعیف هم دسترس‌پذیر شده است و مهاجرت در سطوح مختلف اجتماعی در حال وقوع است.

همان‌طور که اشاره شد، تعداد زیادی از ایرانیان در خارج از کشور زندگی می‌کنند و برخی از آن‌ها زمینه مهاجرت دیگران را نیز فراهم می‌کنند. اما من بر این باورم که مهاجرت معکوس به‌زودی اتفاق خواهد افتاد، هرچند ممکن است این پیش‌بینی جسورانه باشد و برخی با آمار و دلایل نشان دهند که این اتفاق رخ نمی‌دهد.

این پیش‌بینی بر پایه مشاهده موجی از نارضایتی در میان مهاجران ایرانی در کشورهای پیشرفته است. بسیاری از این افراد، انتظارات بزرگی از مهاجرت داشتند، اما وقتی به مقصد رسیدند، متوجه شدند که آن انتظارات برآورده نمی‌شود. در مواردی، حتی مهاجرانی که در ایران شرایط خوبی داشتند، پس از مهاجرت نتوانستند همان وضعیت را بازتولید کنند.

مهاجرت، بازگشت و سرمایه‌گذاری روانی

یکی از دلایلی که مهاجرت معکوس را دشوار می‌کند، سرمایه‌گذاری روانی و مالی مهاجران است. وقتی کسی برای مهاجرت تلاش و هزینه زیادی می‌کند، بازگشت به کشور مبدا برایش سخت‌تر می‌شود، به‌ویژه در فضایی که مهاجرت به‌عنوان یک موفقیت قهرمانانه تلقی می‌شود.

افرادی که از ایران مهاجرت می‌کنند، گاهی خود را از «جهنمی بازنمایی‌شده» رها شده تصور می‌کنند و حس می‌کنند که یک مرحله جلوتر از دیگران هستند. اما حقیقت این است که حتی در کشورهای توسعه‌یافته، وضعیت اقتصادی و اجتماعی لزوماً جذاب نیست. به همین دلیل، با وجود همه دشواری‌ها، مهاجرت معکوس می‌تواند به‌عنوان یک روند محتمل در آینده نزدیک مورد توجه قرار گیرد.

یکی از دوستان ما که در فرانسه زندگی می‌کند، همین تابستان به ایران آمده بود و از شرایط کاری خود گلایه داشت. او می‌گفت که جایگاه شغلی‌اش ارتقا یافته، اما حقوقش افزایش نیافته است. به گفته او، پنج سال است که به جای چهار هزار یورو همچنان دوهزار یورو دریافت می‌کند، و این وضعیت او را ناراضی کرده است. این تنها یکی از نمونه‌های عدم رضایت از مهاجرت است.

دیگر دوستانی که مهاجرت کرده‌اند نیز نگرشی مشابه دارند. البته، آن‌ها تمایلی به بازگشت به ایران ندارند، بلکه به دنبال کشورهایی نزدیک به ایران، مانند دبی یا عمان، هستند. این تمایل به نزدیکی جغرافیایی به ایران، از پیوندهای عاطفی ناشی می‌شود. بزرگ‌ترین چالش مهاجران، اگر مسائل اقتصادی حل شود، موضوعات عاطفی است: دوری از خانواده، دوستان، و فضای اجتماعی که در آن رشد کرده‌اند.

تفاوت نگاه کلان جمعیت‌شناسی و مردم‌شناسی

جمعیت‌شناسان مانند آقای دکتر صادقی، تصویری کلان از مهاجرت ارائه می‌دهند که بسیار جذاب و آموزنده است. اما به‌عنوان مردم‌شناس، من بیشتر بر روی مطالعات موردی (کیس‌ها) تمرکز کرده‌ام. وقتی با افراد مهاجر صحبت می‌کنم، درمی‌یابم که مهاجرت همواره به موفقیت منجر نمی‌شود. تصور رایج در کشورهای مبدأ، مبنی بر این‌که مهاجرت مساوی با پیشرفت است، لزوماً درست نیست.

یکی از دوستان من که به استرالیا مهاجرت کرده بود، با وجود موفقیت‌های ظاهری، مانند دریافت سریع پاسپورت و جایگاه اجتماعی، دچار حال بدی شده بود. او فردی اجتماعی بود که در ایران عاشق گفتگو و مراوده با دیگران بود، اما در استرالیا، از خلأ ارتباطات رنج می‌برد. به گفته او، حتی با ایرانی‌های مقیم آنجا نمی‌توانست ارتباط عمیق برقرار کند. او می‌گفت: «در ایران، هر جا می‌نشستم می‌توانستم حرف بزنم و دیگران گوش می‌دادند، اما اینجا حتی سلام همسایه‌ام را نمی‌دانم جواب می‌دهد یا نه!»

این خلأهای عاطفی و اجتماعی می‌توانند در درازمدت تأثیرات عمیقی بر رضایت مهاجران داشته باشند.

آیا مهاجرت معکوس ممکن است؟

مهاجرت معکوس را نمی‌توان به‌صورت مطلق پیش‌بینی کرد، اما ارتباط مهاجران با کشور مبدأ بیشتر خواهد شد. بسیاری از مهاجران اکنون به بازگشت فکر می‌کنند، اما این بازگشت اغلب موقت است و نه دائمی. آن‌ها با خود می‌اندیشند که آیا شرایط بازگشت دائمی برایشان فراهم است یا خیر.

رسانه و نقش آن در بازنمایی واقعیت مهاجرت

مسئله رسانه در موضوع مهاجرت بسیار جدی است. سیاست‌های رسانه‌ای ما در ایران، چه در حوزه مهاجرپذیری و چه مهاجر فرستی، ضعف‌های جدی دارند. ما توانایی ارائه روایت اول و تصویر واقعی از مهاجرت را نداریم. برای مثال، هنوز روشن نیست که آیا ایران واقعاً به آن اندازه که گفته می‌شود بد است یا کشورهای مقصد بهشت بی‌نقصی هستند.

ما در بازنمایی دقیق و شفاف وضعیت ایران و کشورهای مقصد، چه مثبت و چه منفی، کوتاهی کرده‌ایم. در حالی که رسانه‌های خارجی گاه به سیاه‌نمایی می‌پردازند، ما حتی برای اصلاح این تصویر، تلاش جدی نمی‌کنیم.

چالش بازگشت مهاجران به ایران

یکی از موضوعات جالب توجه این است که چرا بازگشت مهاجران به ایران کمتر مورد بحث قرار می‌گیرد؟ من خودم که به ایران بازگشته‌ام، هنوز با سوالاتی روبرو هستم که چرا برگشتم. بسیاری از افراد ابتدا تصور می‌کنند که بازگشت من احمقانه بوده است، زیرا در شرایط کنونی همه به دنبال مهاجرت هستند. اما پس از گفتگوهای طولانی و بیان دلایل و تجربیاتم، آن‌ها اغلب به فکر فرو می‌روند.

این واکنش‌ها نشان می‌دهد که بازگشت به ایران، هرچند با چالش‌هایی همراه است، می‌تواند نقطه شروعی برای بازنگری در نگاه به مهاجرت و ارزیابی واقع‌بینانه‌تر آن باشد.

به نظر می‌رسد در سیاست‌گذاری‌های مهاجرتی نیاز به بازبینی جدی وجود دارد تا نگاه افراد به مهاجرت تغییر کند. یکی از مشکلات اصلی، عدم شناخت کافی از دیاسپورای ایرانی است. ما نمی‌دانیم ایرانیان خارج از کشور چه کسانی هستند، چه می‌کنند و چه نگاهی به ایران دارند. متأسفانه، تصویری که از ایرانیان خارج از کشور در اذهان عمومی شکل گرفته، عمدتاً یک تصویر اپوزیسیونی است. حتی اگر آن‌ها به ایران برگردند، غالباً با دیده تردید و گاه به چشم جاسوس به آن‌ها نگاه می‌شود.

سرخوردگان مهاجرت و اعتراضات ۱۴۰۱

نگاه نادرست به ایرانیان خارج از کشور اشتباه بزرگی است. برای نمونه، در اعتراضات سال ۱۴۰۱، شاهد تظاهرات گسترده ایرانیان در کشورهایی مانند کانادا و آلمان بودیم. این پرسش مطرح می‌شود که این افراد چه کسانی هستند؟ در سفری کوتاه به کانادا فرصتی پیدا کردم تا با برخی از این افراد گفت‌وگو کنم. بدون ورود به بحث‌های سیاسی، از آن‌ها پرسیدم که چه کسانی هستند و چرا به کانادا مهاجرت کرده‌اند.

نتیجه‌ای که به دست آوردم این بود که بسیاری از این افراد، سرخوردگان مهاجرت بودند. آن‌ها با امید به شرایط بهتر به کانادا مهاجرت کرده بودند، اما پس از چند سال متوجه شده بودند که زندگی در آنجا مطابق انتظاراتشان پیش نرفته است. این افراد جمهوری اسلامی را مقصر شرایط خود می‌دانستند و معتقد بودند که اگر ایران شرایط بهتری داشت، نیازی به مهاجرت نداشتند.

کمبود داده‌های دقیق مهاجرتی

یکی از مشکلات جدی، فقدان داده‌های دقیق در حوزه مهاجرت است. بدون اطلاعات درست نمی‌توان سیاست‌گذاری‌های مؤثر انجام داد. برای مثال، درباره مهاجران افغانستانی در ایران، ارقام متفاوت و گاه متناقضی ارائه می‌شود. برخی ادعا می‌کنند که ایران بیست میلیون مهاجر افغانستانی دارد، در حالی که ارقام دیگر به پنج یا هفت میلیون نفر اشاره دارند. این تناقض‌ها نه‌تنها تحلیل‌ها را دشوار می‌کند، بلکه می‌تواند نگرانی‌های بی‌اساسی در جامعه ایجاد کند.

یکی دیگر از چالش‌های بزرگ، محرمانه بودن داده‌های موجود در ایران است. بسیاری از اطلاعاتی که می‌توانند به پژوهشگران کمک کنند، قابل دسترسی نیستند. این در حالی است که در کشورهای دیگر، داده‌های مهاجرتی به‌صورت عمومی منتشر می‌شود و از هر جای دنیا قابل استفاده است.

ضرورت اصلاح سیاست‌های رسانه‌ای و حکمرانی مهاجرتی

برای رفع این مشکلات، نیازمند اصلاح سیاست‌های رسانه‌ای و حکمرانی مهاجرتی هستیم. باید امکان رصد دقیق مهاجرت‌های داخلی و خارجی فراهم شود. همچنین، باید دیاسپورای ایرانی را بهتر بشناسیم و نگاه واقع‌گرایانه‌ای به آن‌ها داشته باشیم.

تحرکات جمعیتی در داخل کشور نیز نیاز به توجه دارد. مهاجرت‌های داخلی، مانند مهاجرت به شهرهای بزرگ یا مناطق خاص، می‌تواند تأثیرات مهمی بر سیاست‌گذاری‌های ملی داشته باشد. از سوی دیگر، شناخت دقیق افرادی که به ایران مهاجرت می‌کنند (مانند مهاجران افغانستانی) و آن‌هایی که از ایران خارج می‌شوند (دیاسپورای ایرانی)، برای تصمیم‌گیری‌های بهتر ضروری است.

شباهت تاریخی: سیاحت‌نامه ابراهیم بیگ و وضعیت کنونی مهاجرت

یادآوری سیاحت‌نامه ابراهیم بیگ اثر زین‌العابدین مراغه‌ای، تصویرگر جالبی از وضعیت کنونی مهاجرت ارائه می‌دهد. نویسنده که ایران‌دوستی مقیم مصر است، در سفری به ایران، از شکاف عمیق میان مدینه فاضله‌ای که در ذهن داشت و واقعیت تلخ ایران آن دوران، شوکه می‌شود. این وضعیت، اکنون نیز به‌نوعی در حال تکرار است. اما این بار برعکس؛ ایرانیانی که در داخل کشور هستند، بیرون را بهشت ایده‌آلی می‌بینند که در بسیاری موارد، با واقعیت‌های بیرونی فاصله دارد.

برای اصلاح این دیدگاه‌ها، نیازمند داده‌های دقیق، سیاست‌گذاری‌های مؤثر و نهادی قوی هستیم که بتواند این شکاف‌های ادراکی را مدیریت کند.

تغییر نگاه به فرصت‌های مهاجرتی

نگاه به مهاجرت در ایران غالباً تهدیدمحور است؛ خواه درباره مهاجرانی که وارد ایران می‌شوند، خواه درباره ایرانیانی که کشور را ترک می‌کنند. پدیده‌هایی مانند فرار مغزها و نگرانی‌های امنیتی درباره مهاجران ورودی، مانع از بهره‌برداری از فرصت‌های مهاجرتی شده‌اند.

درحالی‌که در میان مهاجران، به‌ویژه افغانستانی‌های مقیم ایران، افراد نخبه و تحصیل‌کرده بسیاری وجود دارند که قابلیت‌هایشان مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. همین‌طور، ایرانیان نخبه‌ای که در خارج از کشور زندگی می‌کنند، پتانسیل بالایی دارند که می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. اما رویکرد اشتباه ما نسبت به این افراد، باعث شده این ظرفیت‌ها تا حد زیادی هدر برود.

نسل جدید مهاجران افغانستانی: فرصتی برای توسعه

نسل جدید افغانستانی‌های مقیم ایران دیگر شبیه گذشته نیست. این افراد اغلب تحصیل‌کرده، باهوش و صاحب توانایی‌های چشمگیر هستند. بااین‌حال، همچنان نگاه غالب نسبت به آن‌ها تهدیدمحور است. ایران به‌عنوان کشوری در حال توسعه، برای رسیدن به ظرفیت‌های واقعی خود نیازمند استفاده از این سرمایه‌های انسانی است.

مهاجرت در دنیای امروز به‌عنوان یک فرصت دیده می‌شود، نه تهدید. ایران نیز باید این نگاه را بپذیرد و فضایی فراهم کند که بتواند از مهاجرت بهره‌برداری کند. سرمایه‌های انسانی، اقتصادی و نمادین که از طریق مهاجرت به دست می‌آید، می‌تواند در توسعه کشور نقش مؤثری داشته باشد.

اما برای استفاده از این فرصت‌ها، باید نهاد سیاست‌گذاری مشخصی در حوزه مهاجرت وجود داشته باشد. این حوزه نباید رها شود تا افراد سودجو یا دشمنان کشور از آن سوءاستفاده کنند.

تاریخ انتشار: 1403/10/06

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil