آنچه ملاحظه می‌کنید، تلخیصی از صحبت های دکتر سید ابراهیم متقی، رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران است که اخیراً در نشست رسانه فکرت با عنوان« کدام بازدارندگی؟کدام توسعه؟» برگزار شده است.

ايران از قرن 16 يعني از دوراني كه مدرنيته شكل گرفت و دوراني كه تحولات تکنولوژیک در عرصه كشتيراني در حوزه توپخانه، صنعت چاپ و فضاي توليد ثروت فراهم شد. عمدتاً به يك فضاي تأخيري توسعه در عرصه‌های بحران و تهديد روبرو بوده است.

 وقتي جنگ ايران و عثماني را بررسي می‌کنم و آن را با اقدام اسرائيل عليه جمهوري اسلامي مقايسه می‌کنم می‌بینم كه يك موضوع بسيار اساسي براي ايران در تمامي دوران‌ها وجود داشته است و آن موازنه قدرت است. موازنه قدرت به گونه اجتناب‌ناپذیر تحت تأثير موازنه تكنولوژيك است. يعني فناوري نقش بسيار اساسي و تعیین‌کننده‌ای چه در قرن 16 داشته است و چه در قرن 21. با اينكه پانصد سال تفاوت زماني وجود دارد اما فكر می‌کنم كه تراژدي تا حد زيادي ثابت باقی‌مانده است. ايران به صورت بالقوه يك عظمت تاريخي دارد. يك نوستالژي دارد و يك اراده‌ای براي هویت‌یابی؛ اما تمام این‌ها اگر منجر به ناديده گرفتن تكنولوژي و ناديده گرفتن ساختار نظام بین‌الملل بشود طبيعي است كه چالش‌های زيادي را بايد تجربه بكند.

 پیچیدگی مضاعف فعالیت های اسرائیل علیه ایران

ما امروز هم اين چالش‌ها را تجربه كرديم و اين تراژدي بر ما اعمال شد. حداقل ما پنج سال نسبت به اين موضوع واقف هستيم كه اسرائيل از سازوکارهای اطلاعاتي و امنيتي در كنترل ساختار داخلي و ضربه زدن به عناصر و اركان قدرت بهره می‌گیرد. از آن مقطع زماني كه دکتر علي محمدي شهيد شد. از آن مقطع زماني كه احمدي روشن در فضاي ترور قرار گرفت.

نسبت كنش عملياتي يك بازيگر مهاجم در مقياس يك كشوري كه از ساختار اطلاعاتي و امنيتي سازمان‌یافته‌ای برخوردار است می‌بینیم دچار تأخير است و دچار كسري است. كسري اطلاعاتي و امنيتي ما را با تراژدي روبرو كرد. مرحله‌به‌مرحله اسرائیلی‌ها كارهايشان را پیچیده‌تر كردند. يعني ترور آقاي شهرياري و ترور فخري زاده با چند سال تفاوت زماني همراه بود اما به لحاظ تكنيكي خيلي آن‌ها متحول شدند.

توسعه در مقیاس دوران جنگی

 توسعه يعني اينكه تو قابليت آفندي داشته باشي و قابليت آفندي پيدا كني و همچنين قابليت پدافندي داشته باشي. توسعه يك امر نسبي است مثل معادله قدرت است. اگر معادله قدرت در شما به گونه‌ای باشد كه سطح ارتقاء ساليانه شما پنج درصد باشد، طرف مقابل ده درصد، در وضعيت تأخير توسعه قرار می‌گیرید؛ اما اينكه چرا اين وضعيت ايجاد می‌شود؟

سه تا دليل دارد: يك مورد دليل روان‌شناختی است. ما فكر می‌کنیم به يك اتقان كامل دست پيدا کرده‌ایم. فكر می‌کنیم كه فضاي ما يك فضاي قدرت مطلقه است. همواره درك دقيقي نسبت به ترازيابي قدرت نداريم. آقا وقتی‌که شما می‌دانید در يك محيطي زندگي می‌کنید كه پرمخاطره است، وقتی‌که می‌دانید در محيطي زندگي می‌کنید كه قصد جان و موجوديت و هويت شما را دارند در اين شرايط مهم‌ترین مسئله اين است كه ادبيات شما سكوت باشد و كنش شما معطوف به توليد قدرت باشد. اگر به لحاظ توليد ادبيات همواره در فضايي قرار بگيريم كه طرف مقابل بتواند در حوزه‌های بین‌المللی نشان بدهد كه يك كشوري مثل ايران تهديد موجوديتي براي آن‌هاست و اين را به ادبيات خود ما مستند كند در آن شرايط هرگونه اقدام تهاجمي خودش را می‌تواند توجيه كند و می‌تواند يك قاعده حقوقي براي آن تنظيم كند. همین‌جوری كه در اين مرحله تهاجم مسلط اسرائيل را به‌عنوان دفاع پیش‌دستانه طرح كردند. وقتی‌که به لحاظ حقوقي ما نتوانيم بازدارندگي ايجاد كنيم، وقتی‌که به لحاظ ادبيات سياسي و ادبيات اجتماعي اين بازدارندگي ايجاد نشود طبيعي است كه بازدارندگی‌های ابزاري ممكن است در يك فضاي ابهام قرار بگيرد.

بنابراين بحث خيلي جدي كه من داريم و ادامه بحث شماست مهم‌ترین شوربختي جامعه ايراني است از قرن 16 تا 21، عدم توسعه متوازن در مقياس محيط بيروني و بین‌المللی است. در مقياس محيط منطقه‌ای و بین‌المللی است. اين توسعه يك امر موسعي است. بخشي از آن ذهني است. تئوريك است. بخشي از آن ادبيات است. بخشي از آن قواعد حقوقي است. بخشي از آن رقابت سياسي است. مشاركت سياسي است؛ و بخش ديگر آن ماهيت تكنيكي و صنعتي پيدا می‌کند. تمام این‌ها يك مجموعه را تشكيل می‌دهند. وقتی‌که مقام معظم رهبري در ديدار با رئيس و معاونين قوه قضاييه به پيگيري حقوقي تهاجم اسرائيل به ايران تأكيد می‌کنند و دستور می‌دهند به معناي اين است كه ما در طي اين مدت يعني زمان جنگ و بعد از جنگ اقدامي كه بتواند فضا را به لحاظ مراجع سياسي و حقوقي بین‌المللی پيگير باشد و بتواند نتايج مطلوبي را براي ما ايجاد كند را نمی‌بینیم!

دیپلماسی تراز در دوران جنگ

من ديپلماسي را يك تكنيك و يك تاكتيك می‌دانم. ولي سؤال اين است كه برخي از مواقع در دام قرار می‌گیریم! يعني ديپلماسي يك واقعيت نيست. از اين ديپلماسي چيزي براي تو حاصل نمی‌شود. تو را در وضعيت غافلگيري قرار می‌دهد. مبناي اصلي تحليل تو ادبيات سياسي وزير خارجه و نماينده ويژه دونالد ترامپ و خود ترامپ است كه هر روز هم اين ادبيات تغيير پيدا می‌کند! و درنتیجه به‌جای اينكه ديپلماسي براي ما مسير را مشخص كند در يك فضاي ابهام و سرگرداني بيشتري قرار می‌گیریم!

توسعه يعني اينكه ديپلمات شما، ديپلماسي شما، ادبيات شما بتواند قدرت ملي تو را ارتقاء بدهد. بتواند حقوق ملي تو را تأمين كند. بتواند فضايي را ايجاد بكند كه در وضعيت غافلگيري قرار نگيريد. اگر به لحاظ نظامي و امنيتي غافلگير شديد اگر به لحاظ تكنولوژي نظامي در وضعيت عدم توازن به لحاظ دقت و ميزان عمليات قرار گرفتيد اين نشان می‌دهد كه به لحاظ توسعه در سطح مقياس جهاني نامتوازن هستيد.

نكته اينجا اين است وقتی‌که در فضاي تهديد دائمي قرار داريد توسعه به‌منزله اين است كه چه اقداماتي و چه ابزارهايي را بايد به كار بگيريد براي اينكه تهديدات فراروي تو كاهش پيدا كند. با تهديدات مقابله كني و از همه مهم‌تر اينكه به قابلیت‌های ابزاري دست پيدا بكني كه اقدام متقابل مؤثر به انجام برساني. اجازه ندهي طرف مقابل تو را در وضعيت غافلگيري قرار دهد. وقتی‌که من می‌گویم شوربختي ما ريشه در ادراك توسعه و توسعه ابزاري و توسعه تحليل دارد در همين قالب است.

يك بحث بسيار اساسي كه ما می‌بایست در ستاد كل پيگيري می‌کردیم و مرحله ‌به ‌منزله بر اساس حداقل آن معادله swot سنجش می‌کردیم و ماتريس را تنظيم می‌کردیم بحث تناسبي قدرت است. توسعه يعني قدرت به همان‌گونه‌ای كه اگر قدرت تو كاهش پيدا كند مورد تهديد قرار می‌گیری اگر در فضاي تأخير توسعه‌یافتگی قرار بگيري با چالش امنيتي روبرو می‌شوی. اگر در يك مقطع زماني عدم توسعه منجر به كاهش توليد ناخالص داخلي می‌شد، عدم توسعه منجر به كاهش درآمد سرانه می‌شد امروز عدم توسعه می‌تواند چالش‌های جدي براي بقاء سياسي كشورها به وجود بياورد. به ويژه اينكه ما در منطقه آشوب‌زده قرار داريم و زندگي می‌کنیم. به ويژه اينكه بحران بخشي از واقعيت پایان‌ناپذیر خاورميانه و جنوب غرب آسيا بوده هست و در آينده خواهد بود.

پس زندگي در بحران ايجاب می‌کند كه توسعه شما متوازن باشد، چند بعدي باشد، علم محور باشد، ارتقاء يابنده باشد و مبتني بر شناخت تهديدات باشد.

 شناخت مقدم بر تبیین است

يك بحث خيلي جدي وجود دارد ما اينجا نشسته‌ایم و داريم صحبت می‌کنیم. شما بحثتان اين است كه احتمالاً داريد تبيين را انجام می‌دهید؛ ولي می‌خواهم اين را بگويم در نگرش مقام معظم رهبري جهاد شناخت مقدم بر جهاد تبيين است. حالا شناخت يعني چه؟ شناخت يعني شناخت عناصر توسعه. شناخت يعني چه؟ شناخت يعني هستی‌شناسی امنيت. شناخت يعني چه؟ يعني معرفت‌شناسی امنيت.

 اگر غافلگير شدي، اگر فرماندهانت را زدند نشان‌دهنده اين است كه شناخت ما ناقص بوده است و شناخت ناقص يعني توسعه نامتوازن. به‌این‌ترتیب توسعه يك ضرورت راهبردي ماست. ضرورت‌های توسعه ايجاب می‌کند كه اولاً ما در عرصه حكمراني انگاره مربوط به اجماع را در دستور كار قرار بدهيم. اجماع يعني همبستگي.

 

تغییر ادبیات در دوران جنگ یک تاکتیک است

شما نگاه كنيد خيلي از مراكز رسانه‌ای در فضاي جنگ يك ادبياتي را دارند. جنگ كه تمام می‌شود يك ادبيات ديگري را در دستور كار قرار می‌دهند. اين نشان می‌دهد كه يك قالب اندیشه‌ای مبتني بر همبستگي در ساخت ذهني و سازه ذهني نظام سياسي و اجتماعي و فضاي روشنفكري ما نهادينه نشده است. خب اين توسعه را به تأخير می‌اندازد! اين امنيت را با چالش روبرو می‌کند! به جاي اينكه مثلاً ما سه نفر باشيم و هر كدام از ما به يك بخش از يك موضوع توجه داشته باشيم و شما جمع‌بندی بكنيد و يك مجموعه‌ای بتواند از هر كدام از اين بحث‌ها دو عبارت را به‌نوعی استخراج و استنتاج بكند اگر من باشم يا آقاي دكتر يا آقاي دكتر هر كدام از ما به‌تنهایی نمی‌توانیم همه نيازها و ضرورت‌های يك امر و يك موضوعي به نام توسعه، به نام قدرت، به نام امنيت، به نام مشاركت و همبستگي را معنا بكنيم.

بنابراين ما گام‌های زيادي را بايد طي كنيم. در دوران بعد از دفاع مقدس يعني از سال 1368 به بعد ما توسعه را به منزله رشد اقتصادي گرفتيم. رشد اقتصادي خيلي براي كشور ضروري است ولي نياز به عرصه‌های بيشتري هم داشتيم.

قطعنامه 598 سال 66 صادر شد و ايران سال 67 پذيرفت. يك بحثي وجود داشت و آن اين بود كه ما و آن مربوط به نتايج دو هفته آخر جنگ بود. دو هفته آخر جنگ خيلي براي ما تراژيك بود به اين دليل كه جنگ را بر اساس شناخت ادامه نداديم. شناخت يعني چه؟ همان ترازيابي. شناخت يعني چه؟ يعني موازنه. در شرايطي كه عراقی‌ها در يك سال آخر جنگ از همه جهان تسليحات می‌گرفتند ما در همان مقطع زماني در محدوديت و تحریم‌های همه جانبه قرار داشتيم. آمریکایی‌ها هر روز چالش‌ها و مشكلاتي را براي ما ايجاد می‌کردند ازجمله زدن هواپيماي مسافربري!

بنابراين مسئله مهم اين است كه ما بدانيم اول از همه ـ حرف آخرم اين است. ـ بدانيم كجا هستيم. در كجا قرار داريم و دوم اينكه بدانيم كجا می‌خواهیم برويم. در كتاب «عاليس در سرزمين عجايب» عاليس از گربه چشاير سؤال می‌کند در جنگل، گم شده بود كه من از كدام راه بايد بروم؟ گربه چشاير به او می‌گوید كه تو كجا می‌خواهی بروي؟ می‌گوید نمی‌دانم كجا می‌خواهم بروم! می‌گوید اگر نمی‌دانی پس از هر كدام از اين راه‌ها بروي فرقي نمی‌کند! من چون از اين الهام گرفتم يك چيزي هم به اين اضافه كنم و آن اين است كه تو اول بگو كجا ایستاده‌ای. اگر نداني در كجا ایستاده‌ای در محيط هم‌جوار تو آيا گرگ‌ها هستند؟ شيرها هستند؟ کفتارها هستند؟ چه موجوداتي زندگي می‌کنند و براي حركت آماده نباشي آن هم يك چالش بزرگي است و بزرگ‌تر خواهد بود!

دو قالب مهم اندیشه‌ای در امر توسعه

بنابراين توسعه از نظر من مبتني بر دو قالب اندیشه‌ای است: جهاد شناخت، جهاد تبيين؛ و بر اساس اين دو قالب جهاد رفتاري كه آن جهاد رفتاري اگر به لحاظ تئوريك انسجام داشته باشي به لحاظ برنامه‌ریزی، به لحاظ رفتار هم انسجام داري و مسيرت براي تو مشخص است. اميدواريم كه اين ابهامي كه وجود داشته و اين دغدغه هميشگي كه ما داشتيم حداقل تجارب جنگ ژوئن 2025 بتواند يك نوع به‌نوعی هشدار و يك نوع آگاهي بخشي به ما بدهد كه توسعه به معناي فضايي است كه غافلگير نشويم. توسعه به معناي فضايي است كه در وضعيت كسري قدرت قرار نگيريم و توسعه به معناي فضايي است كه در شرايط ترازيابي و موازنه قدرت در وضعيت محدودتر قرار نگيريم؛ چون در عصر موجود عدم توسعه به منزله عدم شناخت ديگر تأخير در توسعه را ايجاد نمی‌کند. حيات ملي و حيات سياسي كشورها را تحت تأثير قرار می‌دهد.

 

بازدارندگی و بمب اتم

 نگاه كنيد من به اين مسئله واقف هستم كه اگر جمهوري اسلامي داراي سلاح هسته‌ای بود هیچ‌گاه تهاجم اسرائيل به آن انجام نمی‌شد. بنابراين وقتي ما می‌گوییم بازدارندگي، يعني شرايطي كه طرف مقابل ريسك بالايي را براي حمله نظامي به‌طرف مقابل داشته باشد. يعني احساس كند كه طرف مقابل از ابزارهاي تخريب جمعي برخوردار است و هر گونه تهاجم به آن ممكن است براي بقاء خودش چالشي ايجاد كند. فضايي كه ما در دستور كار قرار داديم عملاً هیچ‌گاه به سلاح هسته‌ای نمی‌رسد. يعني اصلاً وجود ندارد به غير از قدرت‌های بزرگ كشوري كه عضو آژانس باشد، پادمان هسته‌ای را پذيرفته باشد و بتواند به سلاح هسته‌ای به عنوان ابزار بازدارنده دست پيدا كند.

بنابراين يك سري موانعي وجود داشته است. يك مانع ديگر مانع خود همين فتواي هسته‌ای است. اين فتواي هسته‌ای از يك سو ممكن است مانع باشد و از يك سوي ديگر شما می‌توانید بگوييد كه براي سال‌ها امنيت سازي را براي كشور حفظ كرد. ولي من به عنوان يك فردي كه پيگير موضوعات روابط بين الملل هستم به اين مسئله واقف هستم كه اگر ايران در هر دوران تاريخي درصدد اصطلاحاً Nuclear breakout يا گريز هسته‌ای قرار می‌گرفت با توجه به سیستم‌های اطلاعاتي تركيبي كه دارند و ابزارهاي نظامي نسبتاً قدرتمند و تهديدات سياسي كه از قبل انجام داده بودند ما مورد تهاجم قرار می‌گرفتیم. كشوري می‌تواند به سلاح هسته‌ای دست پيدا كند كه مهم‌ترین مسئله‌اش سرعت عمل باشد. دسترسي هم‌زمان به يكسري منابع باشد. سيستم حفاظتي شما بسيار قوي باشد. اگر فقط سيستم حفاظتي شما ضعيف باشد يا آن مازاد سازماني براي كسب اطلاعات داشته باشد و از قابلیت‌های تهاجمي هم برخوردار باشد به قول علما دستيابي به سلاح هسته‌ای سالبه به انتفاع موضوع می‌شود. اين يك بحث خيلي جدي است.

 امروز الآن خيلي از دوستان دنبال اين هستند كه ما بايد فضايي را ايجاد بكنيم كه به سلاح هسته‌ای دست پيدا كنيم. حتي اين بحث مطرح می‌شود كه با يك مقداري سانتریفيوژ در يك تأسيسات پنهاني با توجه به اينكه ايران دانش و تكنولوژي آن را دارد و نسبت به فرايندها وقوف دارد می‌تواند به اين قابليت دست پيدا كند.

من يك نكته اساسي دارم و آن اين است كه هر اقدام راهبردي كه می‌خواهی به انجام برساني بايد زماني انجام بدهي كه در اوج قدرت باشي. زماني كه يك لوپ (Loop) تكنولوژيك جديد شكل بگيرد و كسري قابليت تكنولوژيك داشته باشيد نمی‌توانید به آن وضعيت نائل شويد.

بنابراين امروز ما می‌توانیم دو ابزار را براي امنيت بيشتر در دستور كارمان قرار بدهيم نه براي بازدارندگي يعني بازدارندگي در ادبيات سياسي و روابط بين الملل معطوف به شرايطي است كه تهديدي انجام نشود. شليكي انجام نشود. اگر شليكي انجام شد يعني بازدارندگي يا وجود نداشته است يا بازدارندگي شكسته شده است.

لزوم استفاده بهینه از ابزارهای موجود دفاعی

پس آن چيزي كه می‌تواند امروز امنيت بيشتري براي ما ايجاد كند استفاده بهينه از ابزارهايي است كه داريم و عمدتاً در حوزه موشک‌های زمين به زمين و موشک‌های سوپرسونيك است. اين می‌تواند ضريب امنيت ما را ارتقاء بدهد. همان‌گونه‌ای كه از روز چهارم جنگ به بعد ما یواش‌یواش توانستيم شرايط را به گونه‌ای تغيير بدهيم كه اگرچه ما آسيب می‌دیدیم اما اسرائيل هم آسيب می‌دید. اسرائيل در وضعيتي قرار گرفت كه ادامه جنگ معطوف به چالش‌های امنيتي قطعي و اجتناب‌ناپذیر مبتني بر تخريب بود. يعني اسرائيل قادر بود كه از مزيت نسبي اطلاعاتی‌اش و قدرت هوایی‌اش بهره بگيرد و هدف‌هایی را بزند اما موشک‌های ايران هم توانست هم آن فضاي اجتماعي لازم را ايجاد كند حتي در داخل كشور. يك نکته‌ای را من خدمت شما بگويم آقاي دكتر چون شما در حوزه جامعه‌شناسی كار می‌کنید اين قدرت موشكي ما و اثرگذاري كه در ساخت اجتماعي اسرائيل داشت يكي از عوامل انسجام داخلي بود. اگر شما قدرت نداشته باشيد اين قدرت gravity دارد جاذبه دارد. نمی‌توانید ساخت اجتماعي را در ارتباط با خودت حفظ كني. نمی‌گویم حامي خودت بكني حفظ بكني. در يك وضعيت حتي معلق آن را نگه‌داری.

پذیرش آتش‌بس و مزیت ایران

 نكته مهمي كه وجود دارد اين است كه ايران در ابتدا آتش‌بس را نپذيرفت و تأكيدش بر تنبيه متجاوز بود؛ اما ترامپ در اين فضا تماسي با رئیس‌جمهور چين می‌گیرد و اجازه می‌دهد كه ايران بتواند صادرات نفت را براي يك مدت طولاني داشته باشد. يعني آتش‌بس با يك نوع مزاياي اقتصادي همراه بود و نكته جالب اين است كه اولين موشک‌ها را اسرائیلی‌ها زدند. ولي آخرين موشک‌ها را ما زديم. اين بحث بود كه درست است اسرائيل می‌تواند شروع‌کننده باشد ولي تمام‌کننده مبتني بر اراده بازيگري است كه تاب‌آوری بيشتري دارد و از قابليت لازم براي كنش متقابل برخوردار است.

حالا يكي از بحث‌های اساسي كه وجود دارد اين است كه آيا در اين فاصله آتش‌بس نسبي كه ایجادشده است ما چه اقداماتي براي بهينه كردن قابلیت‌های موشکی‌مان برخورداريم؟ طبعاً اسرائیلی‌ها در اين فاصله تلاش می‌کنند كه گراه‌ها را بهتر به دست بياورند، نقاط ضعفشان را در مرحله قبل برطرف بكنند و درنتیجه اگر در مرحله بعد فضاي معطوف به درگيري شكل گرفت آن‌ها از مازاد و ابتكار عمل بيشتري برخوردار شوند.

تاریخ انتشار: 1404/05/08

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil