خروج از خنثی بودن

 

وضع توسعه و الگوی توسعه و به تعبیری راهبرد توسعه در دولت سیزدهم؛ شاید برای اینکه در واقع بخواهیم وارد موضوع بشویم، طرح مسئله را باید؛ حالا شما به جوانبی اشاره کردید، اما یک جانب مهمش که در الگوهای مختلف کمتر مورد توجه قرار گرفته این است که مدل توسعه در کشور ما طی سال‌های متمادی یک شکاف و فاصله معناداری با کلان‌راهبرد کشور و اقتضائات سرزمینی و ژئوپلیتیک داشته. ژئوپلیتیکی که جمهوری اسلامی در آن واقع شده و فرصت‌ها و محدودیت‌های را برای آن ایجاد کرده.

خب برای این شکاف و فاصله ما می‌توانیم مصادیق مختلفی را بیان کنیم. از این‌که ما به‌خصوص مثلاً در برهه‌هایی از زمان، خیلی سرگرم واردات شدیم. با اینکه کلان‌راهبردمان بالاخره ایجاد یک قابلیت ملی و یک اقتصاد درون‌زا و دارایی توان ایستادگی در برابر تهدیدهای به تعبیری بازار جهانی داشته. یعنی آن برون افتادگی که به ما تحمیل شد نسبت به بازارهای جهانی و منطقه‌ای. خب ما همواره باید استراتژی را اتخاذ و اقتباس می‌کردیم که ما را بتواند از درون محکم نگه دارد.

 

 اما خب می‌بینیم که توجه زیادی شد به مثلاً واردات محصولات نهایی، شکلی از صنعتی سازی که حالا مبتنی بود بر همین الگوی به اصطلاح CKD , SKD که موسوم است در صنایع ساخت محور؛ یا ما می‌بینیم که با وجود اقتضائات سرزمینی‌مان باید پروژه‌های مهم زیرساختی و پروژه‌های مهم اقتصادی متعددی را با سرعت معناداری و با آهنگ هموار و مستمری اجرا می‌کردیم. اما به‌تدریج می‌بینیم که سهم این پروژه‌ها دارد در حرکت دولت کم می‌شود و متوجه می‌شویم که اساساً یک‌جوری دارد گویی اراده و حمیت برای اجرای خیلی از پروژه‌های مهم دارد از بین می‌رود.

 

 به نظر من آن چیزی که در دولت سیزدهم تلاش شد در واقع فهمیده بشود و بر اساس آن مسیر توسعه کشور بازبینی بشود، شاید نقطه حساس آن همین‌جا بود. یعنی توجهی که مرحوم شهید رئیسی به ائتلاف‌های جدید کردند، توجه جدی که به روابط ما با چین و روسیه شد، یک توجه متفاوتی بود نسبت به در واقع دولتی که در دهه ۹۰ زمام کشور را در دست داشت و اینکه خب خاطرمان هست آن جدیت و در واقع واقعاً اصراری که شهید رئیسی نسبت به پروژه‌های مهم کشور داشتند، با یک تنوع گسترده‌ای که این پروژه‌ها دارد و ایشان واقعاً بعضاً بسیار ریز پروژه‌ها را مراقبت می‌کردند و حواسشان کاملاً به این بود که آن رخوت و آن رکودی که حالا در دهه ۹۰ نسبت به جریان توسعه کشور ایجاد شده، باید جبران بشود و باید مثلاً کشوری در حالا سایز ما که مثلاً حدود ۹۰ میلیون جمعیت داریم بالاخره منابع مهمی داریم، نیروی جوان قابل توجهی داریم، خب این کشور باید بتواند مقدار معتنابهی متناسب با وضعیت خودش از پروژه‌های مهمش را اجرا کند.

 

حالا من برای دوستان مثال می‌زدم که وقتی مثلاً یک نفر مثلاً می‌رود استاد دانشگاه می‌شود او باید یک بالاخره قدرمتیقنی از فعالیت‌های علمی و آموزشی و این‌ها داشته باشد. اگر این را نداشته باشد به‌تدریج می‌بینید که خودش و محیط آموزشی و این‌ها اصلاً از کیفیت و رونق و این‌ها می‌افتد. کشور هم همین‌طور است. یعنی ما چه در اولویت‌ها و چه در ریتم انجام پروژه‌ها و چه در آن جهت‌گیری که باید نسبت به پروژه‌های کشور و ایجاد رونق در اقتصاد کشور ایجاد می‌کردیم، من فکر می‌کنم که اینجا را خیلی شهید رئیسی دست گذاشته بودند و می‌خواستند این را اصلاح کنند که حالا مصداق‌هایش زیاد است.

 

 از اینکه مثلاً البته خب دولت دوساله شاید خیلی فرصت این نشد که پروژه‌های مهم و زیرساختی از آب و گل دربیایند، اما خیلی‌هایشان واقعاً تکان‌های جدی خوردند و منابع قابل توجهی به آن‌ها تخصیص داده شد.

 حالا این توافقات مهمی هم که با آن آشنا هستیم همین توافقی که مجلس با روسیه مصوب کرد، از آن دوره پایه‌گذاری شد. یا بریکس و شانگهای و ائتلاف‌های جدید.

 

 من حالا تا اینجای کار به‌عنوان مدخل قضیه خواستم این را عرض بکنم که دولت سیزدهم شاید آن گام طلایی که برداشت و آن توجه مهمی که کرد خواست کشور را از یک‌جور خنثی بودن و بی‌جهت بودن نسبت به توسعه خارج بکند و دعوای بین بازاری‌ها یا نهادگراها یا نمی‌دانم عده‌ای که به سیاست‌های اجتماعی در توسعه خیلی توجه می‌کنند، این را ببرد در یک سطح بالاتر و مهم‌تری قرار بدهد.

 

 خب این اتفاق می‌توانیم بگوییم افتاد خب البته فقط این نبود و جهت‌های دیگری هم در سیاست توسعه دولت سیزدهم حضور داشت و وجود داشت. من حالا بخواهم تیتر آن‌ها را هم عرض بکنم یکی خود توجهی که مرحوم شهید رئیسی نسبت به مسئله بنگاه‌ها داشتند و رونق و رکود بنگاه‌ها. خب این‌ هم یک توجه جدی و رویکرد واقعاً می‌شود گفت پخته‌ای بود در سیاست‌گذاری توسعه.

 

مداخله دولت

 

در کشور ما این جریان جریان خیلی غالبی است که ما به جای اینکه وارد پیچیدگی‌های بنگاه‌ها بشویم می‌توانیم با یک سری سیاست‌هایی که می‌تواند در واقع در بازار مداخله بکند و یک سری مشوق‌هایی را ایجاد بکند یا اساساً فراتر از مداخلات مربوط به سیاست صنعتی ما اگر مثلاً بتوانیم دست دولت یا مداخلات دولت را کمتر بکنیم و اجازه بدهیم رقابت بیشتری اتفاق بیفتد و یا جلوی واردات را در حوزه خودرو را نگیریم و کارهای این‌طوری می‌توانیم خیلی کمک بکنیم به تولید کشور.

 

 این رویکرد به تعبیری می‌توانیم بگوییم سیاست‌گذاری مبتنی بر بازار که طرفداران زیادی دارد، با سیاست‌گذاری و توجه به نیروی مولد بنگاه‌ها. این هم باز یک تفاوت مهمی بود که در دولت سیزدهم ایجاد شد و خود مرحوم شهید رئیسی به صرافت طبع و تجربه‌ای که داشتند از قوه قضاییه، متوجه شده بودند که خلاصه سلسله‌جنبان حرکت توسعه کشور بنگاه است و نباید اجازه داد بنگاه‌ها به‌راحتی از مدار تولید خارج بشوند.

 

خب ایشان وقت خیلی زیادی گذاشت. چه واقعی و چه نمادین برای اینکه این کار را انجام بدهد. خب یک وجه دیگر را که حالا اجازه بدهید در دور بعد عرض بکنم توجه شهید رئیسی به یک‌جور نوآوری در سیاست‌گذاری توسعه بود. ما به دلایلی دچار یک‌جور اینرسی شدیدی و یک در واقع می‌شود گفت در خیلی از موضوعات یک تکرار ملال‌انگیزی داشت رخ می‌داد. یعنی ما خیلی چیزها را گویی پذیرفته بودیم.

 

اما در دولت سیزدهم واقعاً یک فهرست بلندی از پروژه‌های نوآوری سیاستی به جریان افتاد. از کالاهای اساسی و مسائل سیاست اجتماعی و حوزه ارز و حتی نان و خیلی چیزها. اگر بخواهیم درباره‌اش صحبت بکنیم این فهرست بلند در واقع تلاش داشت یک‌جوری به آن روش و روالی که بروکراسی معیوب دولتی پذیرفته یک تنشی وارد بکند. و واقعاً توجه بکند به راه‌حل‌های برون‌رفت از مسائل.

 

 روز شانزدهم اردیبهشت سال گذشته آخرین جلسه‌ای که ایشان با استاندارها داشتند خاطرم است که آخر جلسه ایشان با یک التهابی و با یک واقعاً کلام بی‌تابی که گاهی باعث می‌شد تن صدایشان هم تغییر می‌کرد خطاب به استاندارها گفتند که همین که ما داریم مسئله‌ها را بعضی مواقع انگار با آن‌ها خو گرفتیم و خیلی از راه‌حل‌ها را و خیلی از اقداماتی را که تصمیم گرفتیم نه‌تنها نمی‌دانم قضا شده، نه‌تنها یک‌بار قضا شده، بلکه چند بار قضا شده. و خیلی نهیب زدند نسبت به یک‌جور بی‌تفاوتی که نسبت به مسئله‌ها ایجاد شده.

 

و البته خب می‌دانیم واقعاً تو آن دوره ده‌ها پرونده در هر وزارتخانه‌ای باز بود و همه درگیر بودند. اما باز ایشان قانع نمی‌شد. اگر دوستان موافق باشند تا همین‌جا..

 

یکی از حضار: خواهش می‌کنم. این نکته مهم و طرح مسئله‌ی بسیار قابل توجهی که آقای شفا گفتند، خب البته ایشان حالا گفتند نقد ولی حتماً با من موافق هستند که از پس اتفاقاتی که در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ افتاد شاید نمی‌شد یعنی ما به‌راحتی واجد یک حرکت تحولی و توسعه‌ای بشویم که در آن مردم حضور واقعی دارند. اراده‌شان و آن به‌هرحال تعارض و آن زنده بودن و آن راه ساختنی که باید از خود جامعه می‌جوشید. ولی به نظر می‌رسد که آقای رئیسی رضوان‌الله تعالی علیه یعنی با آن در واقع یک‌جور ابتکاراتی که داشت من فکر می‌کنم این ابتکارات خیلی جای کاویدن دارد.

 

یعنی ایشان نقاطی را داشت تحریک می‌کرد تا دوباره نیروی مردم شکل بگیرد. از اینکه خودش واقعاً یک حضور به‌هیچ‌وجه سوری در هیچ صحنه‌ای نداشت، به‌هیچ‌وجه حضور تشریفاتی نداشت. مثلاً اگر در مواجهه با استاندار قرار می‌گرفت، ۳۱ استاندار مثلاً هرکدام ۱۰ دقیقه صحبت می‌کردند و ایشان سه چهار ساعت می‌نوشت. و بعد مثلاً از بین صدها مسئله روی ۲۰ تایش مثلاً شروع می‌کرد بحث می‌کرد.

 

 تا می‌رفت مثلاً از در حرکت‌هایی که در سفرهای استانی ایشان داشت واقعاً تشریفاتی نبود. یعنی با یک تعهد جدی نسبت به مسائل منطقه‌ای و تحریک نیروهای منطقه‌ای و چه حالا بخشی از آنکه خود مردم هستند و یا بخشی از آنکه مسئولین هستند.

 

 یا مثلاً الان می‌توانیم خیلی تفاوت این روزها را ما با روزهای مثلاً ۴۰۱ یا ۴۰۲ حس بکنیم.

 

کنترل ارز در کشور

 

 در ۴۰۱ دو بار نرخ ارز افزایش پیدا کرد ولی هیچ‌وقت دوبارش اصلاً.. یک‌بارش که خب دولت اراده کرده بود و می‌گفتش من می‌خواهم یک ارزی را تغییر بدهم همه می‌دانستند قرار است ارز تغییر بکند و یک‌بار دیگر از آن هم به عمد و نه تحت تأثیر مذاکره‌ای و جریان درهم اتفاق افتاد و دوباره ارز متأثر شد و این حسی که الان واقعاً یک‌جور نشستن و منفعل بودن و همه نگاه به کلمات و واژه‌ها بکنند تا حمله کنند به بازار طلا که اوراق طلا بخرند یا سهام بخرند این خیلی چیز شده. یعنی اگر کسی به این بازارها نگاه بکند و به رفتار مردم می‌بیند امروز مثلاً همه دارند اوراق طلا می‌خرند.

 

عرض کنم خدمت شما که یا این توجهی که عرض کردم در دور قبلی خدمت شما که به بنگاه‌ها کرده بود. به پروژه‌ها کرده بود. ایشان اصلاً شوخی نداشت نسبت به پروژه‌ها. یک کیاست حقوقی و قضایی هم آقای رئیسی داشت.

 از نظر من این خیلی به او کمک می‌کرد. شاید ایشان در خیلی از مسائل فنی به‌صورت طبیعی سررشته‌ای نداشت اما آن ممارستی که در کارهای حقوقی داشت به او یک امکاناتی داده بود که مثلاً بتواند بفهمد در یک صحنه پیچیده ، باید روی کجاها تأکید کند و فرضیه‌سازی‌های خیلی دقیق داشت.

 

یک صحنه از آن را خودم شاهد بودم که خیلی برایم شگفت‌انگیز بود. یعنی یک پرونده‌ای بود که به موضوعات ما در شهرداری‌ها برمی‌گشت. من با کلی تلاش خودم پشت‌صحنه‌اش را فهمیده بودم. بعد موضوع در یک پنجشنبه‌ای روی میز ایشان رفت و ایشان همه را جمع کرد و خیلی جالب بود که ایشان دقیقاً به چند تا مورد اشاره کردند و گفتند این‌ها باید پیگیری شود. و واقعاً به‌صورت طبیعی چون عرض می‌کنم سال‌ها این‌جور رفتارها برایشان ملکه شده بود می‌توانست.. حالا آن بحث سیاست همسایگی و ائتلاف‌ها و..

می‌خواهم عرض کنم که لحظه این از دست رفتن مردم حالا درست است در لحظه طلوع انقلاب اسلامی خب با یک اتفاق شگفت‌انگیزی داریم روبرو می‌شویم در آن سال‌ها اما هم قبلش و هم بعدش دوباره ما داریم همان تحریک یک جامعه مصرفی.. بعد هرچه جلوتر می‌آییم اصلاً یادمان می‌رود باید یک پروژه عمرانی را کنیم و یا پولش را نمی‌گذاریم یا رهایشان می‌کنیم. چقدر پروژه بود که واقعاً اصلاً آدم چه معنی دارد که شما یک پروژه بیمارستان مثلاً ۱۰ سال طول کشیده. اصلاً برای همه عادی شده بود.

 

خب ببینید وقتی این‌طور بشود بنگاه‌ها از کار می‌افتد و به لحاظ مثلاً سیاست خارجی دولت نمی‌تواند اصلاً با مردم گفتگو کند و وقتی همه دعواها روی این است که ما نمی‌توانیم واردات خودرو را بیشتر کنیم یا دعوا روی این است که مثلاً دولت روی سیاست‌های توزیعی خودش تأکید بیشتری بکند؛ اصلاً اجازه نمی‌دهد مردمی شکل بگیرند ولی این اتفاق و این تحرکی که تو وجود ایشان و بی‌تابی و جوششی که در ایشان و بالاخره در دولت رخ داده بود، داشت واقعاً یک صیرورتی را رقم می‌زد که حالا به‌هرحال قضای الهی بر این بود که دوباره ما یک وقفه‌ای را تجربه بکنیم. شاید حافظه ما ان‌شاءلله یاری بکند و دوباره مردم به یاد بیاورند که خلاصه واقعاً چیزی بیرون از خودشان وجود ندارد.

 حالا همین تأکیدی که روی تولید هست، روی جغرافیای ایران و بالاخره سیاست‌هایی که در دولت سیزدهم رویش تأکید شد، این‌ها واقعاً اثر یک‌جور نگاه تفننی نبوده، یک نگاه سیاست یک دولت نبوده، بلکه ضرورت‌هایی بوده که بالاخره ما را رها نمی‌کند.

 

ببخشید یک نفری می‌آید به‌عنوان رئیس‌جمهور یک گفتاری را مطرح می‌کند بعد یک‌دفعه در مردم یک اتفاقی می‌افتد و مروم نسبت به او یک اقبال می‌کنند و اینجا مثلاً ... فکر می‌کنم این‌جوری نیست واقعیت‌های حرکت‌های مهم اجتماعی. حالا به‌خصوص در شرایط جامعه ما. یعنی ما اگر موضوع دفاع و امنیت را کنار بگذاریم که خب تاریخ خیلی درخشانی دارد کشور ما و ملت ما، وقتی به موضوع توسعه می‌رسیم، شاید من پیش خودم این‌طور فکر می‌کنم می‌گویم ببینید در اول بحث هم مثال زدم باید ببینیم یک حدی از اتفاقات بیفتد تا خود مردم به‌تدریج آماده و در شرایط امکان یک گفتمان قرار بگیرند و بتوانند واجد یک خودفهمی جمعی بشوند و بتوانند نسبت به یک جهتی اراده کنند. حالا به نظر من ما این را در به‌خصوص در دو دهه ۸۰ و ۹۰ خیلی از دست دادیم.

 

پیگیری پروژه های رها شده

 

آقای رئیسی داشت این کار را می‌کرد که جامعه دوباره در شرایط این امکان قرار بگیرد. ببینید شما عرض کردم وقتی به شکل باورنکردنی پروژه‌ها رها بشود، دولت چطور می‌تواند جامعه را تشکیل بدهد؟ مدل پیچیده‌ای ندارد. خب اولاً یک نفر باید برود در صحنه و خیلی گرم و صمیمی و جدی بایستد و ببیند مثلاً چرا یک پروژه شکل نمی‌گیرد. یا چرا مثلاً بنگاه خوابیده است. یا چرا شما مثلاً نسبت به قفقاز یک‌دفعه دچار یک چیزی شدید مثلاً انگار اسرائیل رفته آنجا خانه کرده. خیلی عجیب است. قفقازی که بخشی از ایران بوده و ما کمک کردیم به اینکه پیروز بشود و قره‌باغ را بگیرد یک‌دفعه.

 

 پالایشگاه تبریز که مقصد حاج‌آقا بود می‌دانید که این پالایشگاه را ۵۰ سال پیش ساختند. ظرف سه سال. ما الان ۱۰ سال است داریم درباره بازسازی آن صحبت می‌کنیم که کهنه شده و اتفاقاً حاج‌آقا داشت می‌رفت که این را تعیین تکلیف کند که آقا این پروژه بازسازی پالایشگاه تبریز که حدود ۱.۷ میلیارد دلار هم هزینه دارد. سال‌هاست این را همین‌طور می‌کشند و آخرش هم تکلیفش را معلوم نمی‌کنند. خب ببینید الان شاید عرضم را دارم دوباره تکرار می‌کنم.

 

جامعه‌ای که امور ساده زندگی‌اش را از دست داده در یک موقعیت یک رهبر و یک پیرو و.. قرار بگیرد و مثلاً یک‌دفعه یک عزم آن‌چنانی در آن ایجاد بشود. باید اول یک مسیری را طی کند تا یک ذره یک ذره متوجه بشود که گذرگاهش، پالایشگاهش یا قفقازش یا ۱۰۰ تا مسئله دیگرش این‌ها چقدر مهم‌اند. دولت آقای رئیسی ویژگی‌اش این بود که.. حالا دولت آقای روحانی که اصلاً خیلی کاری نداشت به این حضور مردمی و منطقه‌ای و تحریک مثلاً نیروهای منطقه‌ای. دولت آقای احمدی‌نژاد هم که اصلاً یک مدل خاصی بود. آقای احمدی‌نژاد گویی یک فاتح بود. می‌رفت همه را بازدید می‌کرد، پول زیادی توزیع می‌کرد و یک مونولوگ خیلی قوی داشت. ولی واقعاً آقای رئیسی خیلی صمیمی می‌گفت آقا ما باید.. حتی لحظه‌ای که شاید طولانی شد دیدار ایشان برای این بود که مردمی که آنجا ایستادند منتظرند مشکلی دارند و با آقای آل هاشم برویم ببینیم چه می‌گویند.

 

 همان سکانس روز آخر را ما نگاه بکنیم مثلاً توجه خود ایشان به آن دیدار یا به آن گذرگاه یا به آن جلسه مردمی و یا به‌سرعت در پالایشگاه رفتن، این‌ها همه نشان می‌دهد که یک چیزی همان جدیتی که آقای نیلی گفتند. این مقدمه‌ای بوده که تا به وجود نیاید ما نمی‌توانیم آماده بشویم برای یک گفتار سیاسی محکم و جهت‌مند. ببخشید من خیلی پرحرفی می‌کنم.

تاریخ انتشار: 1404/03/19

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil