weblog_showcase

استاد تمام دانشگاه تهران در گفت‌وگو با فکرت:

قرائت غلط از اخلاق به دین‌گریزی می‌انجامد

حجت الاسلام برنجکار گفت: اگر بخواهیم به سراغ مسیحیت برویم، باید بگوییم که این دین نیز در اصل همان اسلام است؛ اما افرادی مانند پولوس که آمدند و مسیحیت را تحریف کردند و آن عنصر معنویت اصیل را که در واقع با عبادت و ارتباط انسان با خدا رخ می‌دهد، از بین بردند.

اشاره: عضو هیأت علمی دانشگاه تهران معتقد است که معنویت در مقابل زندگی مادی و روزمره است.  


وی می‌گوید: اگر بخواهیم به سراغ مسیحیت برویم، باید بگوییم که این دین نیز در اصل همان اسلام است؛ اما افرادی مانند پولوس که آمدند و مسیحیت را تحریف کردند. (به‌اعتقاد ما) آمدند آن عنصر معنویت اصیل را که در واقع با عبادت و ارتباط انسان با خدا رخ می‌دهد، از بین بردند.


حجت الاسلام دکتر رضا برنجکار، استاد تمام و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با تحریریه فکرت ابراز داشت که برخی‎ها شریعت را به‎درستی تفسیر نمی‎کنند و جنبه‎های ظاهری آن را می‎نگرند. در حالی که می‎دانیم شریعت برای حقیقت است. همیشه برای نزدیکی به خدا از طریق عبادت بهترین راهکار است. عبادت چنین نیست که ما آن را انجام دهیم و به حقیقت برسیم و آن را کنار نهیم؛ خیر!  


متن زیر محصول گفت‌و‌گوی فکرت با این صاحب‌نظر حوزوی است که تقدیم مخاطبان فرهیخته می‌شود.


* معنویت با چه ویژگی‌هایی شناخته می‌شود؟


در تفسیر معنویت مطالب مختلفی گفته شده‎است؛ اما قدرجامع این است که معنویت در مقابل زندگی مادی و روزمره است. در واقع معنای کلی معنویت این است که بشر می‎خواهد فراتر از زندگی‎ای که به بدن و روال روزمره او مربوط است (نیازهای مادی حداقلی) گام بردارد. ما نمی‎توانیم به‎صورت خاص ویژگی‎های معنویت را بیان کنیم، چرا که تفاسیر مختلفی پیرامون آن وجود دارد. مثلاً معنویت دینی دارای معنا، مفهوم و ویژگی‎های خاص خودش است. معنویت سکولار یک معنا، مفهوم و ویژگی‎های خاص دیگری است. حال اگر بخواهیم یک تعریف کلی و اجمالی بیان نماییم، باید قدر مشترک انواع معنویت‎ها (معنویت‎های ادیان الهی، غیرالهی، عرفان‎های نوظهور، فرقه‎های معنویت‎های سکولار) را بیان کنیم که آن نوعی معنویت در ورای مادیت و زندگی عادی بشر است؛ در واقع معنویت در یک معنا به روح مربوط است، منتهی نیازهای متعالی روح.


*تفاوت‌های ماهوی معنویت اسلامی با سایر ادیان ابراهیمی به‌خصوص مسیحی و یهودی؟


اول باید توجه داشته باشیم زمانیکه ما پیرامون ادیان الهی صحبت می‎کنیم، آنها دارای یک حقیقت واحدند. یعنی اگر امروز ما می‎گوییم مسیحیت، آن مسیحیت واقعی نیست؛ چرا که مسیحیت واقعی همان اسلام است. (إن دین عندالله الاسلام) منتهی زمانی‎که هر دینی می‎آمد، به‎مرور تحریفات در آن صورت می‎گرفت. لذاست وقتی ما صحبت می‎کنیم و تفاوت اسلام و مسیحیت را می‎گوییم، منظورمان تفاوت اسلام با مسیحیت است که در تاریخ به‎مرور رخ داد. و الا در اصل آن مسیحیت واقعی و آن دینی که حضرت عیسی آورد و آن دینی که پیامبر ما آورد، یکی است.


حال اگر ما بخواهیم معنویت اسلامی را معنا کنیم، محوریت آن با «خدا» است و در واقع معنویت وقتی در اسلام بر اساس مفاهیم دینی رخ می‎دهد که ارتباط با خدا رخ داده باشد. حداقل ما می‎توانیم بگوییم که آن مراتب عالی و والای معنویت چنین است. هرچند ممکن است ما بگوییم به هرحال مسائل اخلاقی نیز نوعی معنویت باشد. مثلاً حسن و قبح عقلی، راستگویی، دروغ نگفتن و... نیز ممکن است درجات پایین‎تر معنویت تلقی شوند. اما آن معنویت اصلی که در واقع دین اسلام آن را مطرح کرده دارای چند ویژگی است: 1- محور آن خداست. 2- از طریق ارتباط با خدا مطرح می‎شود. 3- اسم این ارتباط، عبادت و عبودیت است.


حال اگر بخواهیم به سراغ مسیحیت برویم، باید بگوییم که این دین نیز در اصل همان اسلام است؛ اما افرادی مانند پولوس که آمدند و مسیحیت را تحریف کردند. (به‎اعتقاد ما) آمدند آن عنصر معنویت اصیل را که در واقع با عبادت و ارتباط انسان با خدا رخ می‎دهد، از بین بردند و یا به یک معنا کمرنگ کردند. پولوس آمد شریعت و عبادت را تعطیل کرد و گفت اینها الزامی نیست؛ لکن در واقع خود حضرت عیسی و حواریون به تعالیم و عباداتی که حضرت موسی آورده‎بود، عمل می‎کردند. (به‎علاوه مواردی که اضافه شده بود؛ عبادت‎های جدید) اما آن شریعت و عبادت‎های دین حضرت موسی کاملاً کنار گذاشته نشد. اما افرادی آمدند و تحریفاتی را انجام دادند. آنها معتقد شدند که معنویت از طریق عبادات نیست. اتفاقاً مسیحی‎ها، تفکری که در آنها، تفکرِ غالب شد، این بود چیزی هست که در دین یهود گفته شده که بر اساس شریعت بود.


ما در مسیحیت شریعت و آن عبادت کنار گذاشته شد و از طریق ایمان به خدایی که متجسد شده‎است در عیسی مسیح تا اینکه هدیه شود برای گناه اولیه ما تا اینکه ما در واقع از آن گناه اولیه پاک شویم، این از طریق ایمان به خدایی است که متجسد شده‎است در عیسی مسیح. حال شما ببینید چگونه تحریف شد! یعنی معنویتی که از طریق دین حقیقی یعنی اسلام که همه ادیان و پیامبران آن را بیان کرده‎بودند، محور معنویت خدا از طریق عبادت بود. حال این عبادت بر اساس یک آموزه تحریف شده بنام تجسد (در عیسی مسیح) و تثلیث (پدر، پسر، روح‎القدوس) کنار گذاشته شد. این مطلب را افرادی همانند پولوس و یوحنا آمدند و مباح تثلیث و تجسد را مطرح کردند. ما وقتی انجیل یوحنا را نگاه می‎کنیم، آیات اول آن چنین است: «در آغاز کلمه بود. کلمه خدا بود. کلمه عیسی مسیح بود». لذا این تحریف شده‎است. پس ببینید به‎جای اینکه معنویت را در اینجا از طریق ارتباط انسان با خدا جستجو نماییم. و این ارتباط را از طریق شریعت و عباداتی که خدا بیان کرده در کنار اصول اخلاقی که در اسلام به رسمیت شناخته شده و آن مرتبه پایین‎تری است.


اما مرتبه بالاتر آن همان عبادت خدا است که باعث ایجاد تقرب به‎خدا می‎شود و آن تقرب به خدا، همان معنویتی است که دین اسلام بیان کرده است. اما در مسیحیت ما می‎بینیم که این مطلب کاملاً تحریف می‎شود: 1- گناه اولیه: ما در قرآن داریم که هیچ انسانی گناهکار متولد نمی‎شود. اما در مسیحیت تحریف شده چنین آمد که انسان‎ها گناهکار متولد می‎شوند. 2- در واقع خداوند پیامبران را فرستاد تا انسان‎ها از این گناه اولیه پاک شوند، اما این اتفاق رخ نداد. 3- در نهایت خود خدا آمد و متجسد شد تا برای بخشش گناهان انسان فدیه شود و این از طریق ایمان به عیسی مسیح است که عیسی مسیح تجسد خداوند است. ببینید مسیر معنویت چنین است، البته در مسیحیت، همچنان در معنویت، محوریت بحث خداست؛ اما مسیر با اسلام واقعی متفاوت است. به‎تعبیری مسیر به‎جای اینکه عبادت خداوند باشد، ایمان به خدای متجسد شده‎است که در واقع معنویت، پاکی از آن گناه اولیه تلقی می‎شود. در حالی که ما این حرف را نمی‎زنیم و می‎گوییم انسانها برای فطرت متولد می‌شوند و در واقع ارتباط انسان با خدا باعث می‎شود که آن فطرت بیدار شود و انسان‎ها خداشناس به دنیا آمدند؛ منتهی آن غفلت‎ها، حجاب‎ها و... باعث شده که در واقع انسان به خدا توجهی نکند. حال ما فکر می‎کنیم که نماز یعنی رکوع و سجده، در حالی که این چنین نیست و رکوع و سجده ظاهر نماز است. باطن نماز یعنی برگرداندن انسان به آن فطرت خداشناسی است.


بنابراین در این سؤال در باب مقایسه میان اسلام و مسیحیت، می‎بینیم که این تحریف صورت گرفته است. که انسا‎ن‎ها اولاً گناهکار هستند و ثانیاً این گناه از طریق عبادات پاک نمی‎شود؛ (چرا که عبادات کنار گذاشته شد) بلکه از طریق ایمان پاک می‎شود. یعنی آن نمازی که مثلاً پنج وعده است. توجه داشته‎باشید که پنج وعده نماز در دین زرتشت، یهودیت و مسیحیت هم بوده است؛ اما آنها بر اساس چند آموزه غلط همچون فدیه، گناه اولیه، تجسد، تثلیث این را کنار گذاشته و به ایمان توجه داشته‎اند و یک نوع معنویت را ایجاد کردند. حال معنویت یعنی ایمان به خدای متجسد شده برای پاک شدن انسان‎ها از آن گناه اولیه. لذا این مطلب زمین تا آسمان با آن چیزی که اسلام می‎گوید فرق دارد. البته درست است که در هر دو خدا است. البته در ادیان الهی خدا مطرح است. لذا ما این تفاوت‎ها را می‎توان بیان کنیم.


*رابطه‌ی بین معنویت و دین یا اخلاق و شریعت چیست؟


برخلاف معنویت‎های سکولار، ما معتقدیم که دین عنصر اصلی در معنویت است. ما می‎توانیم معنویت را دارای درجاتی بدانیم. فرضاً شخصی را در نظر بگیرید که پیامبر و دینی به او نرسیده‎است؛ اما خود او دارای یک پیامبر درونی به نام عقل است. این پیامبر درونی در واقع پیامبر خداست. دعوت می‎کند به‎خوبی‎ها، عدالت، راستگویی، پاکی، عفت، اعتدال، خویشتن‎داری و... . ما معتقدیم این فضایل اخلاقی، عقل و نوری است که خداوند در قلب انسان‎ها قرار می‎دهد به‎منزله پیامبر درونی.


خودِ این عقل ما را به‎سوی معنویتی توجه می‎دهد و عمل به این فرامین و هدایت‎های عقل، خودش رتبه و درجه‎ای از معنویت را برای انسان ایجاد می‎کند. آن‎وقت زمانی که دین می‎آید، ضمن اینکه این معنویت اخلاقی را تأکید و تأیید می‎کند، به تکمیل آن نیز می‎پردازد. این تکمیل از طریق ارتباط انسان با خدا صورت‎می‎گیرد. ارسطو، افلاطون و یونانیان پیرامون اخلاق بسیار صحبت کردند که در آنها شریعت و ارتباط با خدا وجود ندارد. ارسطو معتقد است که: انسان نمی‎تواند با خدا ارتباط برقرار کند، چون خدا علم به این عالم ندارد. بنابراین معنویت از طریق اخلاق است».


متأسفانه امروزه برخی از آقایان و روحانیون، صحبت‎هایی کردند که من نمی‎گویم چنین منظوری داشتند؛ اما حداقل باعث شد که برخی چنین تلقی کنند که اخلاق را در مقابل دین قرار دادند. ببینید ممکن است کسی به نام اخلاق در مقابل دین ایستادگی کند. یعنی بر اساس یک قرائت غلط از اخلاق، به اسم اخلاق و نه خودِ اخلاق، در برابر دین ایستادگی کند. این کار سوء‎استفاده است و نام آن اخلاق نیست. چنانچه ممکن است از دین نیز سوءاستفاده شود. البته ما در اینجا صحبت از سوء استفاده نداریم؛ بلکه صحبت ما از اخلاق و دین واقعی است. اخلاق و دین واقعی، متعارض نیستند؛ بلکه مکمل یکدیگرند. یعنی دین می‎آید و آن اخلاقی که پیامبر درونی گفته است را تأکید و تکمیل می‎کند.


در قرون وسطی نیز این بحث مطرح بود. افرادی مانند آگوستین می‎آمدند و می‎گفتند اخلاقی که در یونان مطرح است را قبول داریم؛ اما اخلاق دینی یک‎چیز بالاتر است. آن‎وقت آن عنصری که در اخلاق دینی وجود دارد، تکلیف الهی است. ببینید ممکن است کسی حسن و قبح شرعی را قائل شود و بگوید تکلیف فقط الهی است. ما این حرف را قبول نداریم، چرا که قائل به حسن و قبح عقلی هستیم.


ما معتقدیم که تکلیف از دو مسیر می‎آید: یکی مسیر عقل است (که البته آن نیز الهی است، چون پیامبر خداست) و دیگری از طریق شریعت و دین است. دین نمی‎آید اخلاق را نقض کند، بلکه دین می‎آید بر اخلاق تأکید و بر آن ارشاد می‎کند. حال می‎گوید اینکه شما راست گفتید، ظلم نکردید و... خوب است. یعنی تا یک مرحله آمدید و معنویت ایجاد شد؛ لکن معنویت در رتبه‎های بالاتر، زمانی رخ می‎دهد که آن انسان به خدا وصل شود. حال این اتصال چگونه است؟ از طریق تکلیف الهی است. آن چیزی که عقل نمی‎گوید و ورای آن است. یعنی عبادت و شریعت.


برخی‎ها شریعت را به‎درستی تفسیر نمیکنند و جنبه‎های ظاهری آن را می‎نگرند. در حالی که می‎دانیم شریعت برای حقیقت است. همیشه برای نزدیکی به خدا از طریق عبادت بهترین راهکار است. عبادت چنین نیست که ما آن را انجام دهیم و به حقیقت برسیم و آن را کنار نهیم؛ خیر!


انسان باید تا لحظه مرگ عبادت کند و به خدا تقرب بجوید و نسبت به خداوند متعال معنویت داشته‎باشد و این معنویت همیشه در یک رتبه پایینتر از طریق اخلاق است و رتبه بالاتر از طریق ارتباط با خداست. «کِرکگور» نیز همین را میگوید، اما اشتباهش چنین است که معتقد است دین اخلاق را نقض می‎کند. ما سه ساحت داریم: 1- ساحت مادی یا زیبایی‎شناختی. 2- ساحت عقل و اخلاق. 3- ساحت ایمان. اشکال «کِرکگور» این است که این سه را با هم متناقض می‎داند.

 

تاریخ انتشار: ١٤٠٣/٠١/٠٢

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.