پلتفرم فیلم نت به مناسبت ورود به شب‌های قدر در ماه مبارک رمضان، مینی سریالی را تحت عنوان دختران کوچه غم منتشر کرد. این مینی سریال که حدود سه سال گذشته در قالب یک فیلم سینمایی به جشنواره فجر ارائه شده بود، توقیف شد! تا امروز به این شکل و در قالب سه قسمت در پلتفرم فیلم‌نت به نمایش در بیاید.

 

 در خصوص حواشی و چگونگی این اتفاق کارگردان نکاتی را مطرح کرده که در این نگاشته محل ورود ما نیست هر چند که بایستی جدی مورد واکاوی قراربگیرد. دختران کوچه غم، یک روایت درست و بی طرفانه و همراه با هارمونی فضای قبل از انقلاب است که بدون قضاوت به داستانی در دل فضای دهه ۵۰ ورود کرده است و آن را برای ما روایت می‌کند.

 

 شخصیت اصلی یک روضه‌خوان طلبه به نام مسیح است که در آستانه ازدواج خود به سر می‌برد. ازدواج با دختر استاد خود که رئیس حوزه علمیه شهر است و دارای انحرافات فکری معرفتی در حوزه دین می‌باشد -از لحاظ اعتقادی به تفکر انجمن حجتیه نزدیک می‌باشد- که سعی دارد طلبه‌ها را صرفاً دعوت به درس خواندن کند و آنان را حتی از خواندن اخبار و مطالعات کتب غیر درسی نیز نهی کند.

 

 در این شرایط و فضا برای خواهر کاراکتر اصلی ما اتفاقی رخ می‌دهد و او به دلایلی نامعلومی مرتکب قتل شناخته می‌شود. در این شرایط خواهرزاده او وارد میدان می‌شود و سعی می‌کند این خبر را به او بدهد. خواهری که به دلیل اختلافات اعتقادی بین او و برادرش اطلاعی از شرایط او ندارد. نامزد مسیح که این ارتباط را می‌بیند علامت سوال‌های فراوانی در ذهن او قرار می‌گیرد و او را دچار شک و تردید نسبت به این انتخاب می‌کند و اینجا نقطه اول گره گذاری فیلمنامه است. شخصیت اصلی وارد این گره می‌گردد و سعی می‌کند تا بدون ایجاد اشکال خود را از این شرایط رهایی ببخشد شخصیت پردازی درست کاراکتر اصلی و بازی خوب امیر نوروزی در این کاراکتر کاملا مسئله را برای مخاطب باورپذیر می‌کند. فضاسازی صحیح و انطباق هارمونیک منطق داستان برای مخاطب کاملا عیان است.

 

از خوبی‌های فیلمنامه اثر این است که هرچه جلوتر می‌رویم داده‌ها و فکت‌های بیشتری مقابل روی شخصیت اول قرارمی‌گیرد، شخصیت اصلی آرام آرام خود را در مسیر یک تعالی می‌بیند. تعالی از این نظر و حیث که تا قبل از این صرفاً دغدغه تحصیل خود را داشته اما از این به بعد می‌خواهد وارد جریانی شود که او را نسبت به جامعه و اجتماع، مسئولیت‌پذیر می‌کند. این موضوع خود را در یک دیالوگ اساسی از زبان مسیح به مخاطب نشان می‌دهد، که تلویحا گفت: "نمی‌دانم الان من دارم به ثریا کمک می‌کنم و دست او را می‌گیرم یا اوست که دست مرا گرفته و در حال نجات من است"

 

با توجه به اینکه سریال، حوزه و روحانیونی را به تصویر کشیده که دارای تفکرات ضد اجتماعی و انحصارطلبانه می‌باشند ولی رویکرد سازنده در پشتیبانی از قهرمان فیلم، باعث میشود تفکرات حوزه منظور و رئیسش به حاشیه رود و مذمت گردد. ما در ادامه رشد شخصیت مسیح، طلبه‌ای را می‌بینیم که در قد و قواره‌های یک مصلح اجتماعی و شخصی که جامعه برایش موضوعیت دارد، خود را نمایان می‌کند.

 

کارگردان مخاطب را سردرگم نمی‌کند. اتفاقات یکی پس از دیگری به سرعت و با پرداخت‌های خوب رقم می‌خورد. دیالوگ‌های ناب و باورپذیر برای مخاطب از سوی کاراکترهایی که درست چیده شدند، لذت دیدن این سریال را برای مخاطب دوچندان می‌کند. بازی خوب امیر نوروزی که بدان اشاره کردیم در کنار بازی خوب ثریا با بازی پانته‌آ پناهی‌ها تکمیل می‌گردد. شخصیت ضدقهرمان که ولی مقتول است و او صاحب یک کاباره است باعث می‌شود تا ماجرا مقداری وارد تنگناها و تاریکی‌های بیشتری گردد و قهرمان ما مجبور گردد ابعاد بیشتری از شخصیت خود را به نمایش بگذارد.

 

 مسئله مهم و درست دیگری که سریال بدان اشاره داشته اعتقاد حاکمیت وقت در تایید دین فردی است جایی که حکومت با تفکرات انجمن حجتیه  مخرج مشترک پیدا میکنند. حاکمیت وقت لزوماً با دین مشکلی ندارد. آنان با دین اجتماعی و مسئولیت پذیر مشکل دارند. ارتباط صمیمانه پدر زن مسیح که مسئول مجتمع حوزه علمیه است، با یکی از فرماندهان و رده بالاهای ساواک، به صورت کامل نشان دهنده این موضوع است؛ در نهایت نیز به سمت و سویی می‌رود که بدون شعارزدگی، اهمیت اجتماعی بودن و اهمیت ضدیت با هر دو تفکر را به وضوح نشان می‌دهد.

 

یکی دیگر از زیبایی‌های این سریال پرداخت مناسب و درست به شرایط زندگی کارگران جنسی در دوره پهلوی است. مسئله‌ای که سازنده با روایت صحیح و بدون اینکه در تله و دام نماهای اروتیک و جنسی بیفتد، آن را به درستی و به شکلی انسانی روایت کرد. شرایط جامعه در زمان گذشته گونه‌ای بود که به شکل رسمی از تن فروشی عده زیادی حمایت می‌کرد و آن آن را تبدیل به یک کارتل اقتصادی برای حکومت کرده بود.

 

یک سوم پایانی فیلم اما می‌توانست مناسب تر و با ریتم و کارگردانی صحیح‌تری رخ بنمایاند هرچند که کارگردان و سازنده سعی کرد تا با منطقی‌ تمام کردن و واقعی تمام کردن فیلم و پرهیز از شعار زده کردن کار، آن را به پایان برساند. کارگردان با انتخاب اسم جالب و جذاب کاراکتر اصلی به نام مسیح که در سکانس پایانی تاکید داشت که فرزند مریم است خواست به این مسئله اشاره کند که در نهایت او نیز با پایان خاص سریال همانند حضرت مسیح نوعی به صلیب کشیده می‌شود و باعث نجات جامعه می‌شود.

 

از اشکالات فیلم اما تدوین و عدم انسجام سکانس‌ها بود که البته با سه تکه کردن نسخه سینمایی اثر این مسئله قابل پیش بینی نیز بود. کاراکترهای فرعی بایستی بهتر در اثر به خدمت گرفته میشدند تا هم فضای جامعه وقت بهتر نمایان می گردد و هم کاراکتر اصلی بهتر نمود میکرد. در مجموع باید گفت این مینی سریال کاملا حس معنوی مذهبی را برای طرف مقابل و مخاطب خود بیان داشت، بدون آنکه درگیر شعارزدگی گردد، آرام آرام ما را برای باورپذیر کردن مسئله اجتماعی بودن دین به خودمان نزدیک و نزدیکتر می‌کرد.

تاریخ انتشار: 1404/01/10

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil