ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
انقلاب اسلامی ایران، حرکتی بود که با تکیه بر خودآگاهی جمعی و هویتیابی شکل گرفت اما اکنون در آستانه دهه پنجم خودبا پدیدهای مواجه است که رهبر انقلاب در سخنرانی ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ آن را «خودفراموشی اجتماعی» نامیدند و از آن بهعنوان خطری پنهان برای هویت انقلاب یاد کردند. این مفهوم نهتنها یک هشدار بلکه دعوتی است به تأمل و بازنگری در مسیر طیشده و پیشرو. خودفراموشی اجتماعی چیست؟ ریشههای آن کجاست؟ و چگونه میتوان با آن مقابله کرد؟
رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر خود ،خودفراموشی اجتماعی را حالتی توصیف کردند که در آن آرمانها، هویت و فلسفه وجودی انقلاب به حاشیه رانده میشود. این تعریف در متن موردنظر با نگاهی شناختی تکمیل شده و به گسست میان گذشته و حال اشاره دارد، گسستی که ارزشهای بنیادین انقلاب یعنی عدالت،استقلال و خودباوری را از حافظه جمعی جامعه محو میکند. خودفراموشی در این معنا فرایندی تدریجی است نه یک فروپاشی ناگهانی بلکه فرسایشی آرام که مانند رطوبت در دیوار یک بنا بهتدریج پایهها را سست میکند. این تصویرهم ذهن را به تأمل وا میدارد و هم ضرورت هوشیاری را گوشزد میکند. از منظر روانشناسی اجتماعی خودفراموشی زمانی رخ میدهد که سرمایه هویتی یعنی حس تعلق و معنای مشترک تضعیف شود. این تضعیف نتیجه فشارهای مداوم اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است که ذهن جمعی را از اهداف اولیه منحرف میکند و بهتدریج هویت انقلابی را به محاق میبرد.
چه عواملی جامعه انقلابی را به سوی خودفراموشی سوق میدهد؟ متن موردنظر با اشاره به سخنان رهبر انقلاب ضعف در مبارزه با فساد و دوری از خودکفایی را از جمله این عوامل میداند. این دو بهعنوان نمونههایی از انحراف ساختاری نشاندهنده نقصهایی در عملکرد نهادها هستند که اعتماد عمومی را خدشهدار میکنند. اما آیا ریشهها تنها در ساختارها نهفتهاند؟ تحلیل شناختی اما رابطهای دوسویه را میان ساختارها و ذهنیت جمعی ترسیم میکند. از یک سوناکارآمدی نهادها و فاصله گرفتن آنها از آرمانهایی چون عدالت و خدمت زمینهساز بیتفاوتی یا گرایش به الگوهای خارجی میشود. از سوی دیگر شکافهای اجتماعی چه قومی، چه سیاسی و چه فرهنگی ذهنیت جمعی را پراکنده میکند و این پراکندگی خود به تعمیق گسست هویتی میانجامد. این رابطه مانند سیستمی است که در آن نقص در اجزا، کل را مختل میکند و ضعف کل اجزا را از کار میاندازد.
تاریخ آیینهای است که پیامدهای خودفراموشی را بهخوبی بازتاب میدهد.عثمانی، با دوری از هویت اسلامی-جهانی و تقلید از غرب، دچار فروپاشی درونی شد در حالی که ژاپن با بازسازی هویت جمعی به پیشرفت دست یافت. ما حالا باید دید جایگاه ایران در این طیف کجاست؟ اگر هویت انقلابی که بر پایه استقلال و مقاومت شکل گرفته در ذهنیت جمعی کمرنگ شود آیا انسجام و پویایی خود را حفظ خواهد کرد؟ این پرسش، نهتنها به گذشته نگاه دارد بلکه آینده را نیز به چالش میکشد.
یکی از جنبههای قابلتوجه ای موضوع اشاره به نقش عوامل تفرقهافکن است. این عوامل چه در داخل با سوءمدیریت و چه از خارج با تهاجم فرهنگی، خودفراموشی را تسریع میکنند. آنها با تضعیف اعتماد و پراکنده کردن ذهن جمعی زمینه را برای انحراف از هویت انقلابی فراهم میسازند. تصویر ارائهشده در متن افرادی که برای منفعت کوتاهمدت بنیان ساختمانی را که خود در آن ساکناند تخریب میکنند بهخوبی نشاندهنده تناقض و نابخردی این رویکرد است.
با استناد به سخنان رهبر انقلاب دو سطح راهکار را می توان در پیش گرفت ابتدا نقش کارگزاران و سپس مسئولیت مردم که از منظر شناختی این دو مکمل یکدیگرند. کارگزاران باید با شفافیت، عدالت و تقویت خودکفایی، اعتماد را به ذهنیت جمعی بازگردانند و از فرسایش ساختارها جلوگیری کنند. مردم نیز از طریق آموزش و بازآفرینی ارزشها باید حس تعلق به هویت انقلابی را احیا کنند. تشبیه این فرایند به بازسازی یک پل با استحکام ستونها و هموارسازی مسیر تصویری روشن و حرفهای ارائه میدهد که هم ضرورت اقدام ساختاری را نشان میدهد و هم نقش فعال جامعه را برجسته میکند. این راهکارهانهتنها عملیاتیاند بلکه به خواننده حس امید و مسئولیت میبخشند.
خودفراموشی اجتماعی تهدیدی است که درغفلت ریشه میدواند و هویت انقلاب را از درون متزلزل میکند. این پدیده همانطور که متن موردنظر تأکید دارد هم زنگ خطری برای بیداری است و هم فرصتی برای بازنگری. اگر امروز این گسست مهار نشود فردا ممکن است چیزی برای بازسازی باقی نماند. انتخاب پیش روی جامعه انتخابی جمعی است. هویت خود را بازیابی کنیم یا به تاریخ اجازه دهیم آن را از ما بگیرد؟
تاریخ انتشار: 1403/12/27
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.