ششمین قسمت از برنامه آینه جادو با موضوع نقد و بررسی فیلم «ماری»، با حضور حجت‌الاسلام دکتر سعید ارجمندفر،متخصص سینمای مسیحیت و محمدرضا نصیری، کارشناس و منتقد سینما، برگزار شد. این برنامه با حضور جمعی از علاقه‌مندان به سینما و به همت رسانه فکرت برگزار گردید.

 

محمدرضا نصیری

کارشناس و منتقد سینما

ادعای روایت برتر

در نمای ابتدایی فیلم وقتی شروع می‌شود، یک نمای لانگ دارد و می‌خواهد معرفی کند کاراکترهای خودش را؛ ابتدائا با معرفی قهرمان این کار را شروع می‌کند؛ اصطلاح خودمان زبان حال حضرت مریم در ابتدا بود، که کارگردان و نویسنده به این شکل آورده روی زبان ایشان که می‌خواهم یک روایتی از خودمان بکنمم، روایتی که شما مانند آن را شاید نشنیده باشید، یا اینکه روایت‌های گوناگونی را شنیده باشید، اما چیزی که ما می‌خواهیم برای شما روایت کنیم، تا کنون نشنیدید. این یعنی ادعای سازندگان به اینکه بقیه را کنار بگذارید، اینی که ما می‌گوییم درست است؛ یعنی این ادعایی که ابتدای فیلم شروع به گفتنش می‌کند.

بعد اینکه این ادعا را می‌کند، شما یک دیزالو می‌بینید، یک انطباق از چهره حضرت مریم به آن نور پشت سر ایشان. ما در جلسات قبل گفتیم، یکی از المان‌هایی که تقدس‌بخشی به کاراکترهای ما می‌کند، استفاده از نور است. وقتی کارگردان از یک نمای نورانی می‌خواهد استفاده کند، یعنی می‌خواهد یک تقدس‌بخشی به آن کاراکتر بکند؛ ما می‌فهمیم که قرار است قهرمان ما چه کسی باشد؟ جناب مریم در این فیلم باشد؛ اما وقتی کارگردان کارش را شروع می‌کند، ما می‌بینیم که آن چیزی که خودش خواسته را هم نتوانسته، درست و حسابی وارد منطق روایی در فیلم بکند. جسته و گریخته یک سری به قهرمان داستان می‌زند، سراغ ضد قهرمان ما می‌رود، که هیرود هست و آنتونی هاوکینز بازی کرده، که آن هم یک داده‌هایی را به مخاطب می‌دهد، از صبوعیتش، از ظلمش، از مواردی که داشته؛ اما وقتی به فیلم نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که این سیر روایی برای هم قهرمان و هم ضد قهرمان آنچنان که باید و شاید در نیامده و بعضی از جاها برای مثال بعد از ازدواج حضرت مریم یک دفعه می‌بینیم غیبش زد، کاراکتر یوسف نجار اصطلاحا، که همسر حضرت مریم در فیلم بود؛ یک دفعه می‌دیدیم این روایتش دیگر نیست؛ بعد از مثلاً یک ربع، بیست دقیقه سر از آن زندان درآورد.

 

 

فیلمنامه دستکاری شده

این فیلم نشان می‌دهد، دستکاری زیادی در فیلم‌نامه‌اش صورت گرفته؛ یعنی نت‌فیلیکس به‌عنوان سازنده این فیلم، دستکاری زیادی در فیلم‌نامه‌اش داشته و به‌دلیل اینکه برایش این مسئله خیلی مهم بوده، چون ارتباط با یهود دارد و ارتباط با صهیونیسم دارد، خواسته آن چیزهایی در فیلم بیان و مطرح شود که مد نظر خودش بوده؛ حال چقدر موفق بوده یا نبوده بحث دیگریست.

اینکه بازیگر و کاراکتر جناب مریم در فیلم یک تازه‌بازیگر هست، یا حداقل بازیگری است که تا کنون بازی او را جای دیگری ندیدیم، نشان‌دهنده این است که برای سازندگان این روایت مهم است. ارجاعات ذهنی که ما با سایر بازیگران داریم، اینجا نداریم و خود همین کمک می‌کند به روایت شدن این مسئله. ما افراد زیادی داشتیم که برای مسیحیت فیلم ساختند، از بازیگرانی استفاده کردند که جاهای دیگر معروف بودند، ارجاع ذهنی برای مخاطب دارد و باعث می‌شود که آن روایت توسط سازندگان و مخاطب دست چندمی شود؛ اما در این روایت، ما بازیگری را داریم، که تا کنون او را ندیدیم؛ المان‌های خاصی دارد، از لحاظ چهره، صورت، زیبایی و به‌ویژه معصومیت و این را آورده و این بازیگر را دال مرکزی روایت خودش قرار داده است.

 

ماری یک دختر صهیونیست

این بازیگر هم یک دختر صهیونیست است که این فیلم را بازی کرده، وقتی که این اتفاق می‌افتد، کاملا متوجه می‌شویم که نتفلیکس و جهت‌گیری‌هاش و المان‌ها و کدگذاری‌هایی که در فیلم هم گفته و مدام از قوم یهود صحبت می‌کند، از‌ نجات‌بخشی یهود صحبت می‌کند؛ اینجا متوجه می‌شویم که به چه شکلی این کار را انجام داده است.

کارگردان حد خودش را در نشان دادن زندگی شخصی حضرت مریم رعایت کرده؛ یکی از دوستان اینجا الآن به شوخی گفت که چرا سانسور کردید این فیلم را نشون دادید؛ گفتم به این فیلم اصلاً دست نزدیم، سانسور نکردیم؛ اما خود کارگردان می‌بینید که همه چیزها را رعایت کرده، حتی لمس کردن، نوع پوشش و لباسشان را سعی کرده به آن المان‌ها و بازهای تاریخی مقید باشد؛ چون این روایت برایشان مهم است و دارای تقدس است؛ پس خودشان وقتی که حرف خودشان و آن روایت خودشان در میان باشد، سعی می‌کنند حد و حدود را رعایت کنن، این به‌عنوان یک نکته.

 

تقابل هیرود و حضرت مریم

نکته بعدی اولین تقابل هیرود و جناب مریم را حضرت مریم را در فیلم اگر به‌خاطر داشته باشید. اولین تقابل هیرود و حضرت مریم در فیلم می‌بینید دو تصویر کلوزآپ داریم، که مستقیم جابه‌جا می‌شد و اینها آی‌لول بود، یعنی زاویه دوربین یک زاویه مستقیم بود و این نشان‌دهنده چه بود، اینکه کارگردان می‌خواست بگوید که این تقابل و قدرت حضرت مریم و قدرت هیرود برابری می‌کند؛ حال باید در ادامه داستان برویم؛ اینها با یکدیگر به اصطلاح گل‌آویز شوند و ببینیم که در نهایت کدام پیروز است؛ نگاه کارگردان به این است که قدرت حضرت مریم، آن قدرت معنویش، نه قدرت جسمانیش، برابری می‌کند با فرمانروای رومی آنموقع که می‌یند فرمانروای روم بوده، فرمانروای ضد قهرمان ما، و این زاویه دوربین نشان‌دهنده این مسئله است که اینها اندازه یکدیگرند و چقدر مقام حضرت مریم برای کارگردان اینجا بالا می‌آید و برای مخاطب همچنین، وقتی که شما این زاویه را می‌بینید که در آن قاب کار شده است.

این‌ها نکاتی است که نشان می‌دهد، این روایت و قرائت از جناب مریم برای سازندگان اهمیت بالایی دارد؛ آنها این را در استمرار خودشان می‌دانند انحرافاتی که درش بوده مسائلی که بوده، نگاه تخصصی هست؛ اما از لحاظ قالبی، از لحاظ فرمی، از لحاظ افرادی که ساختند، این نشان‌دهنده یک خط فکری است که مورد تأیید آنهاست و اگر نبود به این شکل پروموت نمی‌شد و توسط سازندگان حمایت نمی‌شد.

 

حجت الاسلام و المسلمین دکتر ارجمندفر

متخصص سینمای مسیحیت

 

داستان تولد مسیح

داستان تولد حضرت مسیح یک تاریخ مسجلی و مشخصی ندارد. چیزی که الآن معروف است به‌عنوان تولد حضرت مسیح، حتی روزش، با خود کتاب مقدس جور نیست؛ چون در لحظه تولد حضرت مسیح در فیلم هم دیدید، چوپان‌ها در بیابان گوسفندها را شبانه خوابانده بودند، نه اینکه برده بودند در اصطبل، الآن هوا چگونه است؟ الآن گوسفند را می‌توان بیرون نگه داشت؟ آنهم کجا، در مثلا سرزمین فلسطین. حال مکانش بماند، کلیتش را می‌گویم. این خود خیلی مهم است، که بدانی که آن زمان؛ مکانش چون قرینه‌های خاص باید مطرح شود، اما زمانش کاملا مشخص است؛ این زمان نمی‌شود و با کتاب مقدس جور نیست. این پادشاه در تاریخ پادشاهان روم باستان هم باز زندگی‌اش به تاریخ صفر میلادی بر نمی‌خورد؛ یعنی یا ۱۰ سال قبل از این بوده، یا ۱۰ سال حداقل حالا این را خیلی خودشان نرم می‌گویند، یا ۱۰ سال قبلش بوده یا ۱۰ سال بعدش؛ یعنی ۲۰ سال اختلاف.

 

ماجرای حضرت مریم

مادر حضرت مریم فرشته وحی را می‌بیند و با او ارتباط هم برقرار می‌کند. فرشته وحی از جهت فرم لباسش دقت کنید، لباسی که پوشیده، یک لباس خاصی است برای الهیات یهودی نیست. برای الهیات مسیحی هم نیست. در آیینه‌های شرقی بیشترین لباس دیده می‌شود. اما رنگ لباسش آبی است. اعتقاد به اینکه خون اجنه آبی است؛ اگه خونی داشته باشند، یکی از چیزهایی که غالب بر لباس این می‌شود؛ حتی در یک جای فیلم می‌پرسد می‌گوید فرشته وحی با من حرف زد، گفت همان که لباس آبی تنش بود؛ یعنی تأکید روی این مسئله می‌کند؛ چون اینها اعتقاد دارند شیطان هم نوعی فرشته بود، از درگاه خدا رانده شد. پس الهیات دقیق تطبیق می‌شود و جلو می‌آید. اما چهره‌ای که برای فرشته وحی در نظر گرفتند، چهره زیبایی نیست؛ چهره خشنی است. در مقابل این چهره، چهره شیطان را مقایسه کنید. چهره شیطان چهره جذابی است. البته جذاب که چه عرض کنم، مرد است اما چهره زنانه دارد. این نگاه چهره زنانه عرض خواهم کرد، یک نوع نگاه من اینجور احساس می‌کردم چهره رو که نگاه می‌کردم، یک حالت فرد دوجنسه حتی او را می‌دیدم؛ نگاه ال‌جی‌بی‌تی در آن وجود دارد. این کدها را داشته باشید. چون معنای آن را می‌خواهم بیرون بکشم.

 

زیبایی شناختی فیلم

یک کد دیگر هم بگویم چون زیاد از آن استفاده نمی‌کنیم؛ فقط اشاره می‌کنم؛ در فیلم هرگاه صدای مگس می‌شنیدید، یا یک مگس مشاهده می‌کردید، باید یقین پیدا می‌کردید شیطان حضور دارد و بلافاصله ظهور پیدا می‌کند یا تجسم پیدا می‌کند. این یک کد برای شیطان بود. کد خوبی هم انتخاب کرده؛ انتخاب مگس یک نوع آلودگی را می‌رساند. می‌گوید این شیطان می‌خواهد دامن این بانو را آلوده کند. کد قشنگی انتخاب شده در بحث زیبایی شناسی می‌شود این کد را تحسین کرد، کد زیبایی انتخاب شده است. البته چیزهای دیگری هم وجود دارد، که برخی از آنها تقبیح هم دارد.

داستان جلو می‌آید، داستان پدر را بگذریم؛ حضرت مریم متولد می‌شود؛ تبریکات سراغشان می‌آید؛ شادی کودکانه‌اش می‌گذرد، تا زمانی که این را می‌خواهند به معبد ببرند؛ با کرنش و بی‌میلی به طرف معبد می‌رود و اگر دقت کنیم، این چهره غمگین بازیگر را، که اینجا به‌عنوان حضرت مریم یا ماریا مطرح می‌شود، تا انتهای فیلم در چهره این شخص می‌بینیم. یعنی انگار میلی به شریعت ندارد. این نکته را من اینجا معنا کنم. حضرت مریم را ما یک قدیسه می‌دانیم. یک پاکدامن می‌دانیم که سیده زنان عالم در زمان خودش بود. علت اینکه معبد اجازه داد در آنجا باشد، به‌خاطر همین پاکدامنی‌اش بود.

 

تقدس زدایی از حضرت مریم

فیلم حضرت مریمی که ما ساختیم، خیلی تقدس به حضرت مریم داد؛ اما اینجا تقدس‌زدایی می‌کند؛ حتی دختری که در معبد است، اجازه ندارد ازدواج کند. می‌رود لباس بشوید، وقتی می‌بیند یک پسری این را می‌بیند، می‌خندد، خوشحالی می‌کند؛ هرچند سریع از روی حیا و مثلاً مسئولیتش جمع می‌کند، اما دوست دارد دیده شود؛ می‌گویند دختر است، دوست دارد عروسی کند، و امثال اینها؛ نه این مأمور به این است که ازدواج نکند. بعد شخصی به من می‌گفت که داستان خیلی پرت و پلا بود، یک دفعه این داستان طوری می‌شود که این عروسی می‌کند، خب اگر منع شده برای ازدواج کردن، چرا عروسی می‌کند؟ این نذر شده، به او گفتند باید برود در معبد بماند. پدرش با جبرئیل عهد بسته که باید در معبد بماند. منطق داستان به هم می‌خورد. اینکه می‌گویم داستان یک روایت درستی ندارد و درست چیده نشده این است.

وقتی که این دختر وارد معبد می‌شود، دو نقض تاریخی وجود دارد. یهود اجازه ورود زن را به معبد نمی‌دهد؛ اما معبد پر زن است، از نبیه گرفته تا غیر نبیه و بیشتر مواقع این زن نبیه است که منجی می‌شود و نجات‌دهنده این دختر می‌شود. اصلا یهود اعتقادی به نبیه بودن زن ندارد، مگر یک جا؛ در کل کتاب مقدس یک جا، یعنی چند جا هست، اما خیلی قدیمی است، به نبی بودن زن اشاره شده، اما اکثر نبیه‌ها دروغگواند. یک جا فقط هست که حرف از نبیه راستگو می‌زند؛ آنهم جرئت نمی‌کند به او دروغگو بگوید؛ آنهم عرض می‌کنم چه نوع نبیه‌ای است. نبیه در آنجا یعنی پیشگو، نه به‌عنوان نبیه‌ای که ما می‌گوییم؛ اصلاً با این نگاه نگاه نکنید. آنهم خواهر حضرت موسی است. آنهم نبیه فردی نیست، نبیه دسته‌جمعی است.

 

انبیا در یهود

یهود دو دسته انبیا دارد. انبیای دسته‌جمعی، انبیای فردی؛ انبیای فردی‌شان دوره زمانی‌شان حدوداً ۳۰۰ سال بعد از حضرت سلیمان تا ۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، حدود ۳۰۰ سال، کل دوران انبیا اینها ۳۰۰ سال است. پس منظور این نبی نیست؛ نبیه دسته‌جمعی است. نبیه دسته جمعی شرایط خاصی داشتند، مثلا بیشتر پیشگویی می‌کردند. خودشان را سخنگوی خدا می‌دانستند، اما به‌واسطه کارهای عجیب و غریب؛ مثل حلقات سماعی که صوفیان ما می‌گیرند؛ حلقه‌هایی مثل آن را می‌گرفتند، از خود بیخود می‌شدند کارهایی می‌کردند، می‌گفتند ما داریم پیشگویی می‌کنیم، حرف خدا را داریم می‌زنیم. نبیه این‌گونه بوده، نه اینکه فرشته وحی به آن نازل شود و حرف بزند. این‌ها اصلاً در یهودیت وجود نداشت. اما این فیلم مدام این بحث نزول را تکرار می‌کند.

البته می‌توانید اعتراض کنید و بگویید که علتش این است که این فیلم مسیحی است، یهودی نیست. بله مسیحیت دارد این را رواج می‌دهد، یعنی در تفکر خودش هم دارد، بعدها دارد، که مثلا حضرت مسیح وقتی که در فلان جا می‌رود و مهمان فلان شخص می‌شود، فلان شخص سه دختر داشت، اینها نبیه بودند؛ اما در یهودیت چنین چیزی نداریم. عرض کردم یهودی‌ها اگر می‌فهمیدند کسی نبی یا نبیه است او را می‌کشتند؛ می‌گفتند تو دروغ می‌گویی. در فیلم حضرت مریم هم خیلی خوب در مورد حضرت یحیی حرف می‌زنند؛ مدام مسخره‌اش می‌کنند. می‌گویند تو داری دروغ می‌گویی. این نگاه رو داشته باشیم.

حال وقتی وارد این معبد می‌شود، شما می‌دانید زنان یهود حجاب دارند، یهود امروز را نگاه نکنید. یهودی‌ها حجاب دارند و حجابشان از ما سخت‌تر است. از وقتی که یک دختر یهودی ازدواج می‌کند، فقط بر شوهرش محرم است؛ حتی به پدر، مادر و برادر خودش هم نامحرم می‌شود؛ تا این حد؛ بعد اینجا چگونه نشان می‌دهد؛ کاملا باز، کاملا لارج، کاملا آزاد و راحت وارد معبد می‌شوند؛ راحت در داخل معبد مثلا روابط عشقی وجود دارد؛ عاشق می‌شوند. چرا این جریان است؟ جریان به این صورت ورق می‌خورد که جبهه یهود را در اینجا مقداری عقلانی نسبت به امروز و یک مقدار جامعه‌گرا، متعارف و یک مقدار از آن دُگم بودن خارج کند.

 

روایت ضعیف

باز ضعف روایتی داستانی آن، در زمان حضرت مسیح، آنهایی که در معبد حاکم بودند، اشاره کنم که یهودی‌ها دو دسته بودند، فریسیان و صدوقیان؛ آنهاییی که حاکم معبد بودند صدوقیان بودند؛ اما در این داستان گفته می‌شود فریسیان بودند و اصلا حرفی از صدوقیان به میان نمی‌آید؛ چرا؟ ببینید در داستان‌های یهود گفته می‌شود که کسی که باعث کشتار مسیح شد، چه کسانی بودند، یهودی‌ها بودند. می‌گویند کدام یهودیان بودند، می‌گویند صدوقیان بودند. صدوقیان کجایند؟ می‌گویند سال ۷۰ میلادی همه آنها کشته شدند. می‌گویند پس شما چی هستید؛ می‌گوید ما فریسیانیم. ما اصلا از اول هم با آنها مخالف بودیم. اینجا چون قرار است یهود تقدیس شود، آن لحظه تقدیس‌هایی که در انتهای فیلم اتفاق می‌افتد، مسیح را می‌آورند این داستان بازگشتش برای نامگذاری فقط نیست. اصلش برای ختان است؛ چون این‌ها باید روز هفتم بچه را ختان کنند. برای ختان برمی‌گرداند به معبد که در معبد ختان صورت گیرد، تقدیس می‌شود؛ که بزرگان جمع می‌شوند، تبرک می‌جویند. در کتاب مقدس، انجیل یوگا، می‌گوید فقط یک پیرمرد آمد یک لحظه این بچه را در دستش گرفت، حال شاید بحث ختان را ایشان انجام داده، یا مثلا اسم‌گذاری را ایشان انجام داده، به چشم این نگاه کرد گفت خدایا شاکرم که به من اجازه داد در عمر طولانی خودم بالاخره به آرزویم رسیدم و چشم در چشم خدا دوختم. همین را می‌گوید؛ هیچ چیز دیگری در مورد بازگشت وجود ندارد. تازه انجیل متی می‌گوید حضرت مریم توسط یوسف نجار فراری داده می‌شود، به مصر می‌رود، کی برمی‌گردد بعد از مرگ هیرودیس، یعنی مثلاً ۱۲ سالگی حضرت مسیح، که وقتی برمی‌گردد، چه اتفاقی می‌افتد، کتاب مقدس هم هست؛ یعنی آن لحظه برنمی‌گردد؛ پس باز نقص داستانی و روایی می‌بینیم.

 

دفاع از یهود

چیزی که در این فیلم به آن به‌گونه شدیدی پرداخته می‌شود، دفاع از یهود است. این خیلی مهم است. حال ما خیلی نمی‌توانیم معنای صهیونیست را از آنجا بیرون بکشیم؛ اما یهود خیلی راحت آنجا قابل شهود است. در لحظه‌ای که این دختر وارد معبد می‌شود؛ هرچند نگهبان‌ها اجازه ورود نمی‌دهند؛ اما یک یهودی است که او را دعوت می‌کند. آن اسقف اعظم یا مثلاً کاهن اعظم یهودی‌ها به‌راحتی این دختر را می‌پذیرد، هرچند اول اشکال وارد می‌کند، اما‌ به‌راحتی می‌پذیرد و مسائل دیگر.

برخی از صحنه‌ها هم می‌گویند در داستان‌های یهود وجود ندارد؛ چون اینی که مطرح می‌کند، برای ما عجیب است. برای یهودی‌ها و مسیحی‌ها اصلا عجیب نیست؛ اینکه من میگم التقاط، اعتقاد داستانی یا عدم راست بودن روایت برای ما عجیب است. ما دوست داریم تقدس بدهیم و می‌گوییم روایت باید عین داستان بوده باشد. حتی مثلاً سریال امام رضا را می‌سازیم، می‌خواهیم امام رضا صحبت کند، می‌آییم کلماتی که امامان قبلی در روایت‌هایشان گفتند، به زبان امام رضا جاری می‌کنیم؛ چون در روایت داریم که روایات ما را می‌توانیم به هر کسی نسبت بدهیم. روایت‌هایی که از زبان امام رضا خارج می‌شود را از متن روایاتمان خارج می‌کنیم می‌گوییم، نه اینکه خودمان حرفی در دهان امام رضا بگذاریم. مسیحی‌ها و یهودی‌ها اصلا تقیدی به این مسئله ندارند، چون اساسا قائل به عصمت نیستند و خودشان هم مسئول نمی‌دانند، می‌گویند ما هم خطا می‌کنیم.

 

تحریف

اینجای داستان عجیب است. در کتاب مقدس می‌گوید که بعد از این قضیه یوسف نجار از این خواستگاری می‌کند. کتاب متی می‌گوید بعد از این قضیه که باردار شد، یوسف نجار از این خواستگاری می‌کند. بعد متوجه می‌شود که این باردار است. یوسف نجار متوجه می‌شود. قصد می‌کند نامزدی را به هم بزند، در خواب فرشته وحی را می‌بیند، که به او می‌گوید نه این کار را نکن؛ این باردار خواهد شد و مثلاً و تو وظیفه داری این را حمایت کنی؛ اما در اینجا وحی به یوسف نجار را من ندیدم؛ فقط تنها جایی که فرشته وحی به سمت آن آمد، خواست این را چشم هیز این را قشنگ‌تر هدایت کند. بگوید اینجا نایست؛ اینجا نمی‌توانی شکار کنی، شکار اصلی‌ات آنسمت است؛ برو آنجا شکار کن. تنها جا اینجا بود، من جای دیگر ندیدم؛ اما کتاب مقدس می‌گوید برای این نازل شده، کاملا ادبیات هالیوودی است.

شاید مثلاً تهیه‌کننده یا نویسنده خواسته که این معقولیت را درش جا بزند که چرا یوسف نجار بچه را برداشت با خودش برد؛ چرا به این ازدواج تن داد؛ شاید می‌خواهد این را بگوید که فاش می‌شود حضرت مریم حامله است و به دنبال آن می‌روند که بگیرند و سنگسارش کنند. در کتاب مقدس چنین چیزی نداریم؛ طهارت حضرت مریم در کتاب مقدس به هم نمی‌خورد و اصلاً یوسف نجار را در این داستان به زور آنجا گذاشتند، که بگویند که این فرزند برای یوسف نجار است، نه بگویند از یک جای دیگر است.

حال بحث فرم موهای اینها در معبد، بحث لباسشان، همگی معنا دارند. بله لباس آن ملت درست طراحی شده، اما لباس یهودی‌ها، لباس آن دخترانی که در آنجا حضور دارند، الگوها الگوهای یهودی نیست؛ الگوهای سبک خاصی است. حال برای چه فرقه‌ و دیدگاهی است، من نتونستم پیدا کنم؛ اما برای یک جامعه یهودی نیست؛ هرچند اگر دقت کردید، دختر موهایش را بافته بود و به پشت سرش آورده بود. لباس و الگوی لباسش مثل بودایی‌ها بود؛ اما این بافت موها از بغل گوش به یهودی‌ها می‌خورد؛ چون یهودی‌ها باید موی بناگوش خودشان را ببافند، بلند کنند؛ اما مردان نه زنان؛ باز داستان یک جور عجیب و غریبی ورق می‌خورد.

 

التقاط

پس یکی از چیزهایی که در اینجا مشاهده می‌کنیم، بحث التقاط است که در جای جای این مسئله وجود داشته است. بحث عمومیت وحی را من معنا کنم؛ البته عرض کردم مسیحی‌ها می‌خواهند بگویند که بعد از آمدن مسیح، ارتباط با خدا نزدیک شد و هر کسی می‌تواند این نبوت را کسب کند؛ چون یک واژه‌ای دارد، به حضرت مسیح «کلمة الله» می‌گویند؛ هم در قرآن گفته می‌شود، هم مسیحی‌ها می‌گویند. به او «لوگوس» می‌گویند؛ می‌گویند «کلمة الله»، واژه کلمه را به‌کار می‌برند. اعتقاد مسیحی‌ها این است که قبل از حضرت مسیح خدا وقتی لوگوس را فرستاد به تکلم مکتوب می‌شد، اما با آمدن حضرت مسیح این کلام مکتوب خدا، تبدیل به تجسم و تجسد شد؛ حضرت مسیح آمد؛ یعنی خود کلام خداست. اینگونه معنا می‌کنند. بعد می‌گویند یعنی چی خود کلام خداست؟ العیاذ بالله می‌گویند خود خداست. تا کنون برای انبیا فقط نبوت می‌کرد، از امروز به بعد آمد برای همگان نبوت کند.

بحث عمومیت بخشیدن به وحی هم دارد زمینه‌سازی می‌کند. هرچقدر هم جلوتر می‌رود، این وحی‌ها بیشتر می‌شود و افراد بیشتری مورد خطاب وحی قرار می‌گیرند. پس مقوله وحی‌‌اش هم یک داستان حسابی و مهمی دارد. الگوی چینش آن به قول خودشان یک الگوی معقولی است.

ببینید اینجا قصد دارد بگوید برای اینکه مسیح‌ بیاید، باید هزاران کودک کشته شود، چیزی که به ذهن من تبادر کرد، کشتار کودکان غزه بود؛ یعنی فیلم به نوعی یهود را تطهیر می‌کند. می‌گوید اگر کودکی در اینجا کشته می‌شود، شما زیاد بد نبینید، شاید مقدمه ظهور مسیح باشد. این به ذهن من تبادر کرد؛ خیلی هم جدی است. عرض کردم در فیلم‌های قبلی اصلاً این صحنه را ندیدم.

حداقل چند فیلم در مورد تولد حضرت مسیح دیدیم؛ یک فیلمی است به‌نام «کودکی مسیح» در آن هم همین داستان است؛ داستان فرار را نشان می‌دهد، داستان برگشت را نشان می‌دهد؛ اما هیچ حرفی از این کشتار نمی‌زند. این کشتار من را به این یاد انداخت که نوعی توجیه این کشتارهاست. این بحثی که عزیزمان در مورد صهیونیست و دفاع از صهیونیست مطرح کرد، احتمال دارد بیشتر باشد؛ چون تا کنون خودشان هم جرأت نمی‌کردند این کار را بکنند؛ چرا نمی‌کردند؟ چون برای اینها رومی‌ها خیلی ارزش داشتند. همیشه رومی‌ها را مبرا از قتل مسیح می‌دانستند؛ چون دو ساختار حکومتی بعد از رنسانس، الگوی حکومتی غرب است. از جهت فرهنگی یونانی‌ها و از جهت حکومتی رومی‌ها به آن می‌گویند دوران «عصر طلایی».

در همین فیلم گلادیاتور می‌بینید که برگرفته از فیلمی است به‌نام «بنهور» که فقط بعد الهیاتی آن را حذف کردند، داستان همان فیلم «بنهور» است؛ فقط نکته اینجاست که این شخص گلادیاتور که همه کارها را انجام می‌دهد، در آخر مرگ همسر خودش را می‌بیند، آنجا در آخر کشتار و به صلیب کشیده شدن مسیح را می‌بیند و ایمان به مسیح می‌آورد. اصل داستان این است که از فیلم‌های ماندگار در سینمای مسیحیت است، که بازسازی هم شد؛ سال ۲۰۰۵ دوباره بازسازی شد؛ اما گلادیاتور آمده این بعد الهیاتی را حذف کرده، دوباره همان فیلم را با همان روایت و داستان روایت کرده است. اما در آنجا می‌آید این جامعه را تقدیس می‌کند؛ می‌گوید اگر روم هم فاسد داشت، منجی هم در بینش بود. افراد خوب هم در بینشان بود، بعد جامعه یهود را می‌گوییم فقط این امپراتور بد بود. بقیه خوب بودند. اصلا کل داستان گلادیاتور این است.

 

الگوهای هالیوودی

در کل این فیلم چند الگویی که امروزه در فیلم‌های هالیوودی باید وجود داشته باشد را درون خودش به راحتی جای داده است. یکی از مهم‌ترین الگوها دفاع از یهود است. شما در این فیلم، به‌گونه خیلی عجیب و غریبی دفاع از یهود را می‌بینید که در داستان‌های مسیح، هرگز این داستان را به این صورت نمی‌بینید؛ حتی فرقه‌ای به‌نام صدوقیان را که مهم‌ترین عامل در زمان تولد حضرت مسیح و قیام حضرت مسیح بوده را حذف می‌کنند؛ اصلاً حرفی صدوقیان زده نمی‌شود؛ فقط و فقط فریسیان هستند و خیلی خوبند. بعضی جاها حضرت مریم را از معبد اخراج می‌کنند، آنهم طبق قوانین و ضوابط و دوباره او را می‌پذیرند. اگر العیاذ بالله این بدکاره است، چرا دوباره او را می‌پذیرید؟ دلیل بر پذیرش دوباره چیست؟ وقتی مریم برگشت باید بگیرید او را سنگسار کنید. ضعف‌های داستانی، اما این تقدیس را باید برساند؛ از آنطرف هم نمی‌خواهند تمام روم را خراب کنند، بچه‌ها را نمی‌کشند، فقط آنها را می‌گیرند، از مادرانشان جدا می‌کنند و دستور کشتار می‌دهد، اما اتفاقی برای کشتار نمی‌افتد.

این یک گوشه از فیلم‌های امروزی، الگوی دفاع از یهود است. حتی الگوهای دیگری مثل بعضی از کد‌هایی که داشت، برای من عجیب و غریب بود. تولد حضرت مریم در اینجا برای من عجیب بود. پدر با حضرت جبرئیل یک عهدی می‌بندد که فرزندی خواهی زایید، بلافاصله این فرشته در کنار مادر مریم ظاهر می‌شود و آن صحنه را ببینید صحنه زشتی است. بیشتر باز نمی‌کنم؛ یک معنای دیگری پشت سرش است؛  هرچند که عزیزمان فرمود، کارگردان خیلی رعایت کرده حتی لمس‌ها درست باشد؛ نگاه‌ها درست باشد؛ اما آن صحنه صحنه زشتی است. کامل حس را می‌رساند؛ یعنی آن چیزی که تا کنون در مورد حضرت مریم، یهودی‌ها یا مسیحی‌ها می‌گفتند؛ در مورد حضرت مریم در بین خود مسیحی‌ها چند نظر وجود دارد؛ یک گروهی از این‌ها که خیلی عوضی هستند، بحث رحم مقدس را می‌گویند یا زاده مقدس را می‌گویند. البته ما هم داریم. در قرآن به‌گونه دیگری این مسائل داریم: «وامه صدیقه» یا «الذی احسنت فرجها»، رحم پاکدامن را داریم. اما اینها رحم مقدس را که می‌گویند، منظور چیز دیگریست؛ می‌گویند جایی که محل نزول خداست. من بیشتر باز نمی‌کنم. همین قدر. خودشان هم جرأت نمی‌کنند بیش از این حرف بزنند؛ اما معناش مشخص است. ارتباط فرشته با حضرت مسیح را الهامی نمی‌دانند؛ یک جور دگیر نگاه می‌کنند؛ آن داستان را اینجا برای مادر حضرت مریم داریم می‌بینیم. این‌ها القائات یهودیست، که در کتاب‌های یهودی همین داستان‌ها روایت شده؛ اما به حضرت مریم بدترین چیزها را نسبت دادند. در تلمود یهودی داستان حضرت مریم نسبت داده می‌شوند و می‌گویند که حضرت مریم العیاذ بالله حضرت عیسی را از همان سرباز رومی حامله شد. اینجا می‌بینید فیلم را؛ چندین جا این را محاصره می‌کند؛ تحت فشار قرار می‌دهد. من احساس می‌کردم در آخر اینهم مسیحی شود؛ دیدم نه، با همین روحیه، این حالت خشونتش تا آخر است. اینها الگوهای یهودیست که در داخل این فیلم وجود دارد.

تاریخ انتشار: 1403/10/13

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil