اشاره: جریان روشنفکری در ایران معاصر، سال‌ها در تلاش بوده است تا هویت ایرانی را به عنوان یک هویت برده و مقلد در برابر هویت غربی معرفی کند؛ اما با همه‌ی این تفاسیر ملت ایران هیچگاه تن به خواسته‌های فکری این جریان نداده و همیشه برای سربلندی ارزش‌ها و جریان فرهنگی ایرانی_اسلامی خودش، قهرمانانه چون رزمندگان دفاع مقدس و مدافعان حرم، مجاهدت کرده است. رسانه فکرت برای تبیین عناصر موفقیت ملت ایران در برابر جریان‌های مهاجم و بررسی هویت ایرانی_اسلامی از دیدگاه علامه مصباح(ره) به سراغ حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم ابراهیمی‌پور، عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) رفته است. وی همچنین عضو شورای سياست‌گذاری توليد علوم انسانی اسلامی و دبير گروه علمی علوم اجتماعی مركز تدوين متون درسی حوزه‌های علميه است. آنچه در ذیل می‌خوانید مشروح گفت‌و‌گوی فکرت و این استاد حوزه است که تقدیم مخاطبان فرهیخته فکرت می‌شود.


* فرهنگ از دیدگاه علامه مصباح(ره) چه تعریفی دارد؟

 

جناب استاد مصباح(ره) توجه مفصلی به مقوله‌ی فرهنگ و جامعه داشتند و در آثار متنوع خودشان و در ضمن دروس اخلاق هم توجه جدی به این مقوله کردند و آنرا به جامعه ایران تطبیق دادند. اینکه فرهنگ چیست وعناصر آن چه چیزی از منظر از علامه مصباح هست را می‌شود چیزی شبیه به همین تعریف رایج، استنباط کرد که مجموعه‌ای از باورها، ارزش ها و آداب و رسوم و عادات اجتماعی و سنن قومی قبیله‌ایست و اینها مجموعه‌ای از عناصری هستند که فرهنگ را تشکیل می‌دهند. اما قلب فرهنگ عقائد و باورهای بنیادین است که براساس آن ارزش‌ها شکل می‌گیرد. بنابراین آنچیزی که قوام بخش و انسجام بخش هست و می‌شود وجود آنرا دلیلی بر یک کل به هم پیوسته تلقی کرد باورها هستند که جامعه  و روح حاکم بر آن را تشکیل می‌دهند.


* هویت اجتماعی چگونه شکل می‌گیرد؟

 

همین باورها نقش مهمی در هویت فرهنگی و اجتماعی دارند که افراد کسب می‌کنند. البته آن چیزی که مشهور است این است که به لحاظ هستی شناسانه، علامه مصباح اصالت فردی هستند یعنی وجود جامعه را نمی‌پذیرند اما به لحاظ اجتماعی، کاملا اصالت جمعی هستند و در باب نسبت فرد و جامعه، جامعه را اصیل می‌دانند به این معنا که اکثریت در جامعه اهل تقلید هستند؛ هر چند که این تقلید رفتاری آگاهانه و اختیاری هست اما به هر حال تحت تاثیر اقلیتی خاص هویت اجتماعی شکل می‌گیرد. حال این اقلیت خاص می‌تواند گونه‌های متفاوتی داشته باشد. مثل دانشمندان، انبیاء و اولیاء باشد که به طور کلی مصلحان اجتماعی هستند یا می‌تواند در زمره‌ی افراد منافق و کفار و گروه دیگری باشد. حتی قهرمانان ملی و دسته‌ای از ورزشکاران یا طیف وسیعی از افراد را می‌شود قرار داد که عده‌ای پیرو آنها هستند.  البته به تناسبی این بحث وارد مسائل تاریخی-اجتماعی می‌شود اما چون غرض ما ایران معاصر و تطبیق با فرهنگ معاصر است از تبیین آنها صرف نظر می‌کنیم.

 

* تأثیر کدامیک از نهادهای اجتماعی بر تربیت انسان‌ها بیشتر است؟ 

 

علامه مصباح وقتی درباره‌ی نهادهای اجتماعی صحبت می‌کنند، اعتقاد دارند که دین اسلام را نهاد ندانسته بلکه آنرا فرا نهاد می‌دانند، چراکه در همه‌ی نهادهای دیگر نفوذ جدی دارد، سپس نهاد خانواده و بعد نهاد اقتصاد، نهاد آموزش، نهاد سیاست و به‌ جای دین که جامعه شناسان آنرا نهاد می‌دانند، ایشان حقوق را به عنوان نهاد معرفی می‌کنند. نکته‌ی محوری که به هویت ربط پیدا می‌کند و علامه مصباح بحث مفصلی درباره آن دارند، روابط بین نهادی است؛ که ایشان مدل‌های مختلف بین نهادی را بحث می‌کنند، و نهاد محوری را نهاد آموزش و پرورش می‌دانند و معتقدند با این نهاد است که می‌شود جامعه‌ای را تعالی بخشید یا دچار انحطاط کرد، چراکه مهمترین نهاد از حیث انسان شدن انسان و انسان ماندن او و تعالی او به آموزش بستگی دارد و سایر نهادها هم نسبت به ارزش‌های خودشان نیازمند آموزش و پرورش هستند. لذا اگر ما مشکلات هویتی در ایران معاصر داریم بخشی از این مشکلات به این نهاد بر می‌گردد و اگر تعالی و موفقیتی داریم نیز به همین نهاد بر می‌گردد.


*ویژگی‌های هویتی جامعه‌ی پس از انقلاب چیست؟

 

علامه مصباح جامعه‌ی ایران پس از انقلاب را یک جامعه‌ای می‌دانند که در آن عنصر ولایت، حاکمیت پیدا کرده و براساس آن یک نسل ولایی شکل گرفته که هویت کاملا ویژه‌ای دارد و همچنین  در فرهنگش، تحول بنیادین رخ داده است. هرچند ظرفیت های فرهنگ معاصر قبل از انقلاب هم وجود داشته به دلیل اینکه فرهنگ ما ریشه‌های تاریخی و تمدنی عمیقی دارد و از فلسفه و عرفان  و به طور کلی حکمت سیراب می‌شود، لذا یک فرهنگ بسیار غنی و دارای ثبات و پایداری وجود داشته است؛ اما  بالفعل شدن بخش هایی از این ظرفیت مربوط به پس از انقلاب است.


*واکنش گروه‌های دیگر نسبت به نسل ولایی و هویت انقلابی مردم ایران چه بود؟ 

 

خب روشن است که وقتی چنین ظرفیتی بالفعل می‌شود و نسل ولایی شکل می‌گیرد، سایر گروه های اجتماعی در مواجهه‌ی با آن خودشان را باز‌تعریف می‌کنند. الان گروه‌های منافق یا گروه‌های کافر و ملحد داریم اما یک نسل ولایی هم داریم که از دل آن گروه های جهادی، مدافعان حرم و یک نسل متعالی که پیرو ولایت و ذوب در ولایت هستند شکل می‌گیرد. بنابراین یک هویت جدیدی در این جامعه شکل می‌گیرد که هویت ولایی هست. البته در عرض آن و ذیل آن هویت های دیگری شکل می‌گیرد یعنی مثلا بخشی از جامه ی ما تمایل به غرب دارند که نفوذ سبک زندگی غربی را کاملا در فرهنگ خودمان می‌بینیم و بخشی از جامعه‌ی ما تمایل به شرق دارند که با یک تاخیری نسبت به نفوذ غرب، نفوذ شرق هم در سبک زندگی و هم در بینش‌ها و گرایش‌ها  دیده می‌شود؛ و بخشی از جامعه‌ی ما خیلی تمایل به ایران باستان و سنن قومی قبیله‌ای گذشته دارند و اینها هنوز زنده هستند ولی آن روح غالب و حرکت کلان جامعه به سمت هویت جدیدی تحت عنوان نسل ولایی می‌رود که این نسل ولایی یک ویژگی‌ و عنصر درونی دارد و در مقابل سایر هویت‌ها، عناصر دیگری را دارند که باید باهم سنجیده شود.


*عنصر خود‌تحقیری چه نسبتی با هویت ایرانی دارد؟

 

مثلا عنصر خودتحقیری یک امر شایع و یک رکنی از هویت ما، قبل از انقلاب بود که مرحوم امام بسیار تلاش کردند عنصر خودباوری را جایگزین آن کنند. در انقلاب هم تأکید کردند و در دفاع مقدس این عنصر خودش را نشان داد؛ الان نیز خودباوری و عبارت ما می‌توانیم حتی شعار برخی دولت‌ها و گروه ها می‌شود و وقتی این شعار محقق می‌گردد،  می‌بینیم که در عرصه های پزشکی، نظامی، تکنولوژی موفقیت های چشم گیری داشتیم. مثلا عضویت بین 5 کشور یا 7 تا 10 کشور دنیا در نانو، سلول های بنیادین، غنی سازی اورانیوم و خیلی از چیزهای دیگر، از تحول در شعارها و آرمان ها توسط امام(ره) که مجسم در خودباوری بود، نشأت گرفته است. بنابراین اگر خود تحقیری را در بخشی از جامعه داریم ناشی از غرب گرایی است که از مدت ها قبل مثل ملکم‌خان‌ها شعار سر تا پا غربی شدن را سر می‌دادند و الان هم اینها با فراز و فرود هایی ادامه دارند و وقتی به قدرت سیاسی یا مجلس دست پیدا می‌کنند، حرف‌هایشان شایع شده و بر سر زبان‌ها می‌افتد که اینها بزرگترین موفقیت های ما را زیر سوال می‌برند به این صورت که وقتی صحبت از رونمایی یک ماهواره یا موشک می‌شود، زود با این بهانه که مردم گرسنه هستند و مردم مسکن ندارند و موشک می‌خواهیم چه کنیم؟این خود تحقیری را فریاد می‌زنند.


*در کنار خودباوری چه عنصر دیگری با جریان خودتحقیری روشنفکرمآبان مواجه بود؟

 

در مقابل این جریان یک جریان خود باور وجود دارد که یک عنصر سومی هست و آن تاب آوری ایرانیان است که یک مثال بسیار ریشه دار تاریخی است. مثلا در برابر تهاجمات گسترده، ایرانیان تحمل بسیاری زیادی از خود نشان دادند که این مسأله برمی‌گردد به سیاست صبر که با فروعاتی مثل تقیه یا انتظار هویتی را شکل می‌دهند که یک شخص ایرانی و جامعه‌ی ایرانی می‌تواند در برابر معضلات و مشکلات بنیادین تاب بیاورد و اگر این مشکلات در کشورهای دیگر رقم می‌خود، این ظرفیت را وجود نداشت. به عنوان نمونه بعد از انقلاب تهاجمات نظامی و غیر نظامی فراوانی علیه کشور ما صورت گرفته و دسیسه‌ها و کودتاهای زیادی از سوی غرب انجام شده که یکی از اینها برای از پای در آوردن کشورهای دیگر کافی بود؛ اما مجموع اینها نتوانست این اتفاق را در ایران رقم بزند؛ آنهم بخاطر ظرفیت تاب آوری ایرانیان بود. 

 

می‌خواهم بگویم یکسری مفاهیم کلیدی داریم که اگر اینها را فهم نکنیم، ممکن است هویت ایرانی را خوب درک نکنیم. حالا این هویت چهل تکه‌ای را که برخی بیان کردند را نمی‌خواهم بگویم چراکه این نسل ولایی، و آن ذخایر غنی تاریخی- تمدنی حکمت شیعی، یک صورت نوعیه‌ی واحدی را بر عناصر فرهنگی و هویتی پوشانیده و بدان انسجام بخشیده است. بنابراین یک عناصر و مفاهیم بنیادینی  وجود دارد که می‌تواند بقیه‌ی مفاهیم را تحت تاثیر قرار بدهد و تعریف ما از آن متفات بشود. پس اینکه ایرانی ها معماگونه و غیر قابل پیش بینی هستند درست است. اما اینها به همان باورهای اصیل ما برمی‌گردد.»


*علامه مصباح تهاجم فرهنگی را چگونه تحلیل می‌کنند؟

 

یک بحث بسیار مهمی را جناب استاد مصباح بیان می‌کنند در کنار نظریه اشاعه‌ی فرهنگی، که مورد توجه جامعه شناسان است و براساس آن اشاعه تبادلات فرهنگی صورت می‌گیرد. ایشان ابتدا تهاجم فرهنگی و بعد از آن مفهوم شبیخون فرهنگی را مطرح می‌کنند و حول این مفهوم شروع می‌کنند به نظریه پردازی و تبیین ایران معاصر که وقتی یک فرهنگی تلاش کند با طرق مختلف و فشارهای نظامی و اقتصادی و رسانه‌ای، عناصر فرهنگی خودش را یا آرمان‌ها و اهداف فرهنگی خودش را تحمیل بکند به فرهنگ دیگر، در اینجا تهاجم فرهنگی می‌گوییم؛ اما خیلی ها تلاش کردند این مسأله را تبادل و اشاعه‌ی فرهنگی بدانند ولی به نظر می‌رسد که خیلی بی‌دقت و بی‌سلیقگی است؛ اگر ما این ابزار تحمیلی را که از بیرون دارد مورد استفاده قرار می‌گیرد، متوجه نباشیم و تهاجم را تبادل معنا کنیم!

 

در واقع آنان تلاش کردند با الفاظ خاصی مثل توهم توطئه و توهم تهاجم یا غیر علمی خواندن تهاجم فرهنگی یا از آن سخیف‌تر،  با نقدهایی مثل اینکه بگویند تهاجم فرهنگی، معادل انگلیسی یا فرانسوی در ادبیات جامعه شناختی ندارد، تهاجم فرهنگی را انکار کنند. به تعبیری اینقدر اینها مقلد هستند که اگر مفهومی را یک جامعه شناس غربی به کار برده نباشد، آنرا غیر علمی می‌دانند! در حالیکه این مسأله مصداق دارد.


*مهم‌ترین عوامل ایستادگی مردم ایران در برابر تهاجم فرهنگی چیست؟

 

در این تهاجم فرهنگی هم عوامل و هم ابعادش را استاد مصباح توضیح می‌دهند و اینکه چگونه مردم ایران در مقابل این تهاجم ایستادند، که در اینجا مبانی و یا باورهای بنیادین فرهنگی مثل توحیدباوری و معادباوری و پذیرش ولایت ائمه و نائبان ایشان و ظرفیت های اینچنینی را در این تاب‌آوری، مهم می‌دانند.

 

بنابراین هویت ایرانی-اسلامی بعد از انقلاب، یک هویتی است که رو به تکامل و تعالی دارد و مهمترین مفاهیم بنیادین را  خداباوری و معادباوری می‌داند که دال مرکزی و مفهوم محوری آن به نظر، مفهوم ولایت است که این هویت یکپارچه‌ی رو به تعالی را در ذیل خودش تعریف می‌کند و حتما هویت گروه‌های زاویه دار را نیز می‌تواند تعریف کند و آنها را ببیند. بدین شکل که غربگرایان، غرب گریزان و غرب گزینان از این دسته هستند که مواجهه متفاوتی با انقلاب پیدا می‌کنند. مثلا متحجران یک فرقه ی کاملا انزوا طلب هستند که اصلا نمی‌خواهد درباره مسائل فکر بکنند یا مثلا فرقه‌ی غرب گرا که سبک زندگی غربی را در دستور کار خود قرار داده است. اما یک فرقه ی فعال و درگیر با غرب که اهل تلاش، جدیت و ذوب در ولایت است، اهل خودباوری و تاب‌آوری بسیار بالا است، که شاید در همینجا یک مفهوم بسیار مهم دیگر علامه مصباح، تکلیف گرایی باشد. چراکه همشه موانع اقتصادی و سیاسی فراوانی بر سر راه اینان قرار داشته و اگر این تکلیف گرایی نبود، حتما این موفقیت ها رقم نمی‌خورد.

 

به صورت جمع بندی می‌توان ولایت مداری، تکلیف‌گرایی و تاب‌آوری ایرانیان را مهم‌ترین ویژگی هویت ایرانی-اسلامی بدانیم که در برابر تهاجمات فرهنگی ایستاده است.

 

گزارشگر: علی عسگری

تاریخ انتشار: 1402/09/13

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil