رسانه فکرت | هانیه دارائی


به‌نظر می‌رسد اینکه نخستین‌بار چه کسی یا کسانی، در چه تاریخ مشخص و در کدام جغرافیای معیَّن، رؤیای زندگانی نیکوتر را در ذهن پرورانده‌اند، هرگز قابل شناخت نباشد؛ زیرا هر زمان و هر مکان که انسانی زیسته، اندیشه «به‌زیستی» تا اندیشه «بهترین زیست» نیز پیوسته با او بوده است. در نتیجه، به این خاطر که از چیستی و چگونگی اندیشه‌های نانوشته بشر اطلاعات دقیقی در دست نیست، نمی‌توان مبدایی را به‌عنوان آغاز آرمان‌شهرگراییِ انسان یا اتوپیانیسم، نقطه‌گذاری کرد. 


از طرف دیگر، تحولات رنسانس در طول تاریخ مبدایی برای تلقی‌ای دیگرگون از خدا، انسان و طبیعت است و بر اندیشه متفکران پساخود سایه افکنده، به‌طوری که دیگر نمی‌توان به‌آسانی مطمئن بود مفاهیم و تعابیری که منسوخ و متروک نشده و امتداد یافته‌اند و هنوز به‌کار برده می‌شوند همان معنای پیشارنسانس را دارند. پس، بنا‌بر آنچه به موضوع نوشتار حاضر نزدیک است باید پرسید: «آیا گسستی در تلقی متفکران از مفهوم آرمان‌شهر رخ داده‌است؟» و «آیا اتوپیا معنای جدیدی در جهان مدرن دارد که متمایز از جهان سنت است؟»


آنگاه که از جامعه ایده‌آل، مطلوب و خوب سخن گفته می‌شود، مهم‌ترین مسأله، تقدم درک اندیشمند از تفاوت جهان سنت و جهان مدرن است. کاربرد نادقیق الفاظ و به‌تبع آن فهم نادقیق از معنا یکی از اساسی‌ترین آفت‌ها و خطیرترین رهزنی‌های مطالعه و پژوهش در زمینه آرمان‌شهر و اتوپیا است. با این روایت، صدرا از جمله متفکرین جهان سنت است و جهان سنت جایی‌است‌که در آن درک تام و ایستایی از آرمان‌شهر وجود دارد. به بیان دیگر، آرمان‌شهر جهانِ سنت، مکانی، یا دقیق‌تر، نامکانی است که همه چیز در آن به‌حدِ نهاییِ کمالِ خود رسیده‌است؛ صد‌در‌صد خیر، صد‌در‌صد نیکویی و صد‌در‌صد حسن تحقق یافته‌است و هیچ خوبی‌ای نیست که در بوته امکان، مکنون باشد یا امری وجود ندارد که بتوان بهترش را متصور شد؛ بلکه همه‌چیز، بهترین است. می‌توان گفت که صفات تفصیلی در زبان و ادبیات ساکنان آرمان‌شهر جایی ندارد؛ زیرا برای توصیف پدیده‌های آرمان‌شهر تنها می‌بایست از صفات عالی استفاده کرد. چه‌بسا در زبان صدرا می‌توان تحلیل را از صفات عالی فراتر برد و گفت که آرمان‌شهر در جهان صدرایی، آرمان‌شهر مصدرها است. همچنین حرکت و تغییر که از مشخصه‌های جهان ماده است در جهانی که به سرحدکمال رسیده راه ندارد؛ از همین رو است که از لفظ «تام و ایستا» استفاده می‌شود. همه چیز در سکون و ثبات به‌سر می‌برد. 


از دیگر ویژگی‌های آرمان‌شهر در جهان سنت، وجه متعالی و الهی بودن آن است؛ به‌تعبیری دیگر، هم در به‌وجود آمدن آرمان‌شهرها الهه‌های اسطوره‌ای یا خدای ادیان نقش مستقیم یا غیر مستقیم دارد و هم انسان‌های ساکن آرمان‌شهر علاوه بر رفع نیازهای مادی‌شان در آرامش، نور، لطف و توجه الهی هستند. درست به‌همین خاطر است که مفاهیمی چون رستگاری و نجات با ادبیات سنتی آرمان‌شهر پیوند خورده‌است و نمونه اعلای آرمان‌شهر جهانِ سنت یا خودِ بهشتِ ادیان است یا بهشت‌گون توصیف می‌شود؛ چراکه بهشت را نمی‌توان از چیزی که هست بهتر کرد. در دیگر سوی اما، تلقی متفاوتی از جامعه ایده‌آل و آرمانی وجود دارد. جایی که به‌تعبیر داوری اردکانی، غرب نامیده می‌شود و مراد از آن، غرب جغرافیایی نیست؛ بلکه گونه‌ای از تفکر است که در غرب ایجاد شد ولی در غرب محدود نماند. «نسبت انسان با جهان تغییر کرد»؛ این بهترین و دقیق‌ترین عبارتی است که می‌توان درباره‌ی نقطه صفر رنسانس در نظر گرفت؛ البته اگر بتوان اساساً برای رنسانس نقطه‌ا‌ی صفر قرار داد؛ زیرا رنسانس یک اتفاق ناگهانی و گسسته از تاریخ نبود، بلکه نتیجه فرایندی بود که داشت در طول تاریخ طی می‌شد. حتی می‌بایست با مسامحه و وسواس از واژه «نتیجه» استفاده کرد. 


بنابراین، آنچه باقی می‌ماند این نکته است که در تحلیل پدیده‌ها، مفاهیم و اندیشه‌ها باید «احتیاط عالمانه» داشت. جهان پسارنسانس، جهان نویی است با درک نو و مفاهیم نو. در این اثنا، «اتوپیا» یکی از همین مفاهیم نو به شمار می‌رود که صرف شباهت‌های ظاهریش با «آرمان‌شهر» نباید اهل تحقیق را به اشتباه بیاندازد و با کاربست نادقیق آن، ایشان را از بن‌مایه‌ها و ریشه‌های موجود غافل کند. اصلاً نگارنده این سطور برای تاکید بیش از پیش روی این تفاوت، آنگاه که از سنت نوشت از تعبیر «آرمان‌شهر» استفاده کرد و این‌گاه که از جهان مدرن می‌گوید، تعبیر «اتوپیا» را به‌کار می‌گیرد.


ایده‌ «تامس مور» در کتاب اتوپیا را از دو جنبه می‌توان محصول رنسانس دانست و نیز از همین دو جنبه متوجه تفاوت «اتوپیا» در جهان مدرن و «آرمان‌شهر» در جهان سنت شد. نخست آنکه اتوپیا نتیجه یک منطق اومانیستی است. بر اساس این کشف که انسان صرفاً برای پذیرش سرنوشت خود وجود ندارد، بلکه برای استفاده از عقل و برای ساختن آینده است که زندگی می‌کند، صورت‌بندی می‌شود. به‌تعبیر دیگر، در رنسانس انسان کشف کرد که گزینه‌های جایگزینی برای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کرد وجود دارد، از نیروی بی‌نهایت عقل آگاه شد و فهمید که ساختن آینده در دستان خود او است. 


بنابراین اتوپیا انسان محور است؛ به این معنا که به شانس یا دخالت نیروهای بیرونی: طبیعی یا الهی برای تحمیل نظم بر جامعه تکیه نمی‌کند. جوامع اتوپیایی با انسان‌ها و برای انسان‌ها ساخته شده‌اند. دومین ویژگی اتوپیا ناتمام، غیرایستا و فرایندی بودن آن است. به‌بیان دیگر، اتوپیا نسخه‌ای پیشرفته، بهبود یافته و جایگزین برای وضعیت فعلی و جامعه کنونی است؛ لذا انسان همراه می‌تواند در نقطه‌ای بایستد و گامی بهتر و نیکوتر را متصور شود، برای تحقق آن تلاش کند و سپس به آن دست یابد و پس از آن باز هم به اطراف نگریسته و طرحی بهتر از طرح پیشین برگزیند و برای تحققش بکوشد و این «فرایند بهتر شدن» تا ابد ادامه یابد، بدون آنکه نقطه بهترین، پایانی و کامل را در نظر داشته باشد. همان‌طور که اسکار وایلد می‌نویسد: «... و وقتی بشریت به آنجا می‌رسد، نگاهی به بیرون می‌اندازد و با دیدن سرزمینی بهتر دوباره به راه می‌افتد. پیشرفت تحقق اتوپیاها است.» بنابرآنچه تاکنون گفته شد، به‌نظر می‌رسد بتوان فهمی از گفته «کریشان کومار» به‌دست آورد زمانی که می‌گوید: «اتوپیا جهانی نیست. این تنها در جوامعی با میراث کلاسیک و مسیحی؛ یعنی فقط در غرب ظاهر می‌شود.» هرچند «کریشان کومار» سرسختانه معتقد باشد که در جوامع غیرغربی اتوپیا وجود ندارد و از این منظر فراتر رود و هرگونه آرمان‌شهرگرایی و آرمان‌شهرپردازی در جهان سنت را نفی کند که به‌نظر نگارنده، نگاهی قابل نقد است؛ اما از آن جهت که تفکیکی میان غرب مدرن و ریشه‌هایش با سایرین می‌گذارد، دقت و ظرافت قابل تاملی دارد. به‌بیان دیگر و بنا‌بر‌آنچه در سراسر این نوشتار کوشیده شد تا تبیین شود، بله، اتوپیا فقط در جهان مدرن است که امکان تحقق یافته؛ اما آرمان‌شهر تقریباً در تمام جوامع پیشارنسانس و پیشامدرن وجود دارد؛ زیرا این آن نیست.


جمع‌بندی نهایی آنکه آرمان‌شهر و اتوپیا در عین حال که بر سر مفاهیمی اصیل از جمله امید و رویای مشترک، هم راستا و هم داستان هستند؛ در نوع نگاهی که به‌جهان دارند، متفاوت‌اند و اهتمام به‌همین تفاوت بنیادین است که پیش از ورود به مطالعه و پژوهش در زمینه‌ی آرمان‌شهر یا اتوپیا حائز اهمیت خواهدبود.


 برای مطالعه بیش‌تر پیرامون مطالب گفته شده رجوع شود به: 
Claeys, Gregory (2010). The Cambridge companion to utopian Literature. Cambridge: University Press

تاریخ انتشار: 1403/03/07

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil