مسئله مقاومت ابعاد مختلفی دارد.یک بعد آن مسیری است که مقاومت در دهه‌های اخیر طی نموده است و بعد دیگر آن تطبیق آن با نگاه داخلی ایران نسبت به این مقوله است.

اساساً درک موضوع و تلقی جامعه از مقاومت، در لایه ملی بسیار شدنی­تر است تا لایه امتی. مردم برای حفظ منافع و امنیت خود می‌پذیرند که باید مقاومت نمایند و حتماً نیازمند به ایدئولوژی خاصی ندارند. و این به دلیل که احساس فطری عزت طلبی و استقلال طلبی است که در ملت‌ها وجود دارند.

عملیات وعده صادق2 نشان داد که مردم احساس غرور و عزت خاصی نسبت به ایده مقاومت دارند. اما زمانی که این ایده بیرون از مرزها وارد می‌شود و منافع ملی جایگزین منافع امتی، جمعی و منطقه‌ای می‌گردد، پذیرش مقاومت برای برخی سخت شده است. یکی از علت‌های آن، عدم ارتباط حضوری مردم ایران با آن چیزی است که در غزه در حال جریان است. برخلاف جوامع عربی که از 1948 با این مسئله به طور حضوری و مستمر ارتباط برقرار کرده‌اند. در سال 1948 در جنین عراق، 200 شهید از شهدای عراق وجود دارد. یا جنگ 68، 73 و 56 نشان می‌دهند که جوامع عربی با مسئله غزه درگیر گردیده‌اند. به دلیل حاکمیت گفتمان قومی
عربی در آن دوره که چپ‌ها رشد کرده‌اند و شوروی سربرآورده اس تو چپ عربی شکل گرفته است و گفتمان پیشتازی داشته است. اولین جریان بعد از پیروزی در سال 59، فتح شکل گرفته است.

بنابراین مسئله فلسطین بیش از آنکه مسئله امت و اسلام باشد، مسئله عربی بوده است. بعد از انقلاب اسلامی، شاهد رشد جریانات اسلامگرا می­باشیم. جریاناتی مثل حماس، جهاد اسلامی و حزب الله پس از انقلاب شکل گرفته‌اند.

به این دلایل جامعه ما با این مقاومتی که مصداق آن لبنان و فلسطین است، خیلی شاید احساس درک حضوری از آن ندارد. ما هم کم کاری‌های متعددی داشته‌ایم. شاید آخرین فیلم سینمایی که مردم ما می‌توانند در حوزه فلسطین نام ببرند، همان فیلم بازمانده سی سال پیش است. کم کاری‌های تبیینی داشته‌ایم. و به لحاظ روابط کشورها هم حضور مردم ایران و فلسطین در دو کشور با موانعی همراه بوده است.

نگاه امنیتی هم غلبه داشته است و همین علت کاهش و فقدان ارتباط مستمر بین دو کشور است. و همین موجب عدم تجربه زیسته از فلسطین و غزه است. ساکنان فلسطینی
لبنانی داخل ایران بسیار کم می‌باشند.

در اتفاقات اخیر دقت می‌کردم و می‌دیدم که جامعه ما بیش از لبنانی‌ها فلسطینی دیده‌اند و درک حضوری از لبنانی‌ها ندارند. و علت آن هم مسائل امنیتی است که بهانه برای قطع ملت‌ها گردیده است. ما حتی پدر و مادر شهید لبنانی ندیده‌ایم. امیدوارم این اتفاقات موجب گردند که این نگاه‌ها حداقل در حوزه فرهنگی اصلاح گردد و جامعه لبنانی وارد ایران شود و ایران را ببینند و حرف بزنند و درک جهان اسلامی و امتی ما بالا رود.

 

روایت اجتماعی راجع به اتفاقات اخیر نداریم.

در ایران کسی عربی بلد باشد، یک کارویژه است. و یا اگر دو رفیق خارجی داشته باشد، این یک کارویژه است. و این نشان می‌دهد که تربیت امت­گرا که مقاومت ذیل آن تعریف می‌شود، بسیار ضعیف است. درک تاریخی هم بسیار ضعیف است. در جمع نخبگانی و دانشجویان رفته‌ام و کسی تاریخ رخداد جنگ جهانی را نمی‌داند.

نقاط عطف در تاریخ تحولات سیاسی را نخبگان ما نمی‌دانند. رهبر انقلاب هم تاکید بسیار بر تاریخ انقلاب‌ها دارند و خصوصاً برای انقلاب فرانسه بسیار اهمیت قائل هستند. پس موانع بسیاری در جامعه ایرانی برای درک این مقوله وجود دارد.

جامعه ما بیش از آنچه که باید باشد هست. یعنی آن مقداری که ما آورده داریم، تعبدا جامعه ما پای کار است. تحلیل نظری نمی‌توان کرد که چرا این جامعه این مقدار پای کار است. هرجا که دست بگذارید، کم گذاری شده است. یک روایت سیاسی و نظامی خاصی از آن مناطق شده است.

روایت اجتماعی اساساً صفر است. یک مقاله از یک جامعه شناسی درباره جامعه فلسطینی و انسان فلسطینی وجود ندارد. با شناخت این نکته را عرض می‌نمایم. به همین جهت است که جامعه ما مسئله و نکته دارد و به نظر من از این نظر حق دارد و باید بیشتر از آنچه امروز وجود دارد، داده و تحلیل به او ارائه شود. جریان‌های ملی گرایی و غرب گرایی و مذهب گرایی، سه مانع امت گرایی هستند. چه آنهایی که در دوره شاه ضریب گرفته‌اند و ایران باستان را ضریب داده‌اند و گزاره‌های ضدعربی را در ذهن ایرانی‌ها کاشته‌اند و چه جریان‌های مذهب گرایی که ضدیت با اهل تسنن داشته‌اند و هنوز هم دارند و در حوزه و در جاهای مختلف قدرت دارند و امام خمینی (ره) خطر اینها را در منشور روحانیت تذکر می‌دهند. جریان غرب­گرا هم نگاه تحقیر آمیز به هر شرقی دارند.

تفاوتی بر او نمی‌کند که ایرانی است یا افغانستانی یا پاکستانی. این نگاه تحقیر آمیز از دوره شاه باقی مانده است. بنابراین یک بسته پر معادله‌ای است که به نظر من به نسبت نظرسنجی‌ها، بخشی از جامعه پای این کار  هست. اما علت آن را من نمی‌دانم. یک زمان آقای اسامه حمدان، معاون بین الملل حماس برای من تعریف می‌کرد که ما این فیلم خداحافظ رفیق را تماشا می‌کنیم و گریه می‌نماییم.

از علت آن پرسیدم؛ گفت که ما هم درک مشابهی از رفتن رفیق و برنگشتن او داریم. و می‌گفت که برای ما این تصویرسازی شما از جبهه و جهاد خیلی مهم است.

می‌توان گفت یکی از علت‌های پای کار بودن جامعه ایرانی با وجود کم کاری‌های تبیینی موجود در این صحنه، تجربه جامعه ایرانی از دفاع مقدس هشت ساله و هم چنین شخصیت عاطفی ایرانی‌ها می‌باشد. بنابراین اصل و روح مقاومت در جامعه ایرانی فهم گردیده است.

یک عنصر مهم در فهم این روح اصیل، تجربه زیسته جامعه ایرانی از راه عزتی است که شهدای ما طی نموده‌اند. اما به نظر می‌رسد که در لایه جزئیات حتی نخبگان نمی‌توانند ورود جدی در این زمینه داشته باشند. و تنها در لایه تحلیلی قوت دارد.

درک حضوری هم وجود ندارد و درک حصولی هم درصد پایینی دارد.  به حوزه‌های علمیه در این زمینه توجه فرمایید. امام خمینی (ره) یک پشتیبانی نظری برای اندیشه مقاومت در منشور روحانیت فراهم آورده‌اند. اما هنوز در حوزه‌های ما کسانی سؤال می‌پرسند که آیا می‌توان بر یک میت اهل سنت نماز خواند؟ آیا می‌توان کلمه شهید را بر یک اهل سنت استفاده نمود؟ این نشان دهنده اوج کم کاری نظری و گفتمان سازی است.  کسانی در حوزه‌ها تریبون دارند و در هیئت‌ها و مساجد حضور دارند و نوعی تربیت فکری می‌نمایند و حتی از منبری‌های معروف کشور هستند.

این افراد در چارچوب خود، امت اسلامی را پشتیبانی نمی‌کنند. یک نگاه حداقلی دارند. تنها می گویند که بیچاره مردم را کشتند. اما دیگر آن را در فضای تمدنی و امت اسلامی نمی‌بینند. تنها به کلیات ابوالبقاء اکتفاء نموده‌اند. در حالی که باید به سمت حل لایه‌های فکری و نظری نسبت به اندیشه مقاومت در عامه مردم رفت.

 

آنچه امروز نسبت به مسئله غزه حاکم است، اغلب فضای عاطفی است و عقلانیت لازم در آن دیده نمی‌شود. و همین موجب می‌گردد که با پخش یک کلیپ توسط اهل سنت اهل غزه علیه شیعه، همه معادلات در ذهن مذهبی‌ها تغییر یابد.
 

انقلابی های جامعه ما به لحاظ  معرفتی ذیل انقلاب اسلامی قرار ندارند!

امروز مشاهده می‌نماییم که افرادی در جامعه مذهبی که به عنوان پژوهشگر و منبری شناخته می‌شوند، به دنبال احیاء درگیری‌های تاریخی هستند.

چنین شخصی اساساً دیگری او اهل سنت است. و همین موجب می‌گردد که مردم نسبت به این مسائل نگاه «بزن دررویی» داشته باشند. تبدیل به یک دغدغه جدی برای مردم نگردیده است. یک نمونه از این مسئله، کسانی هستند که در قم معروف به تمدنی‌ها هستند. و جالب این است که مسئله امت اسلامی برای این جریان هم دغدغه نبوده است.

لذا این مشکل نه تنها در بخشی از جامعه حضور دارد بلکه در لایه نخبگانی نیز این مشکل وجود دارد. این نشان می‌دهد که این جریان‌ها تنها به دنبال امور انتزاعی هستند و به سمت آنچه واقعیت صحنه است پیش نرفته‌اند. یکی از واقعیت‌های صحنه امروز، دست دادن با یکدیگر و اتحاد امت اسلامی است. نمونه‌ای دیگر از این خلأ نظری و فکری، یکی از دوستان من است. او خامنه­‌ای پژوهش بود و در حال پژوهش منظومه فکری مقام معظم رهبری بود.

او به من می‌گفت که چرا ما باید به مسئله وحدت در این حجم بپردازیم؟! و من از بیان این شخص واقعاً تعجب کردم. بنابراین به تعبیری می‌توانم این گونه بیان کنم که طیف انقلابی جامعه ما، به لحاظ سیاسی تنها ذیل انقلاب اسلامی قرار دارد اما به لحاظ معرفتی ذیل انقلاب اسلامی قرار ندارد.

 

مردم فطرتاً مایل به پذیرش استبداد نیستند
 

متاسفانه در جامعه ما یک جریان غرب­گرایی حضور دارد که جریان غربی را پرموت بازنمایی و نسبت به فضای داخلی، حالت اپوزوسیون دارد و اساساً به دنبال هم­نوایی با غرب و قوانین است.  لایه مهم­تر از همه این مسائل تجربه زیسته مردم است. در ماجرای 1401 شما مشاهده می‌کنید که اگر مردم همراهی نمی‌کردند، دچار یک مسئله امنیتی جدی می‌گردید.

آن زمان فضای تبلیغاتی بسیار حاکم بود. این تجربه زیسته نشان داد که مردم یک فهم عمیق از دین و شخصیت‌های دینی دارد. اساساً مردم از نظر فطری مایل به پذیرش استبداد نیستند. جامعه فهمیده است که استقلال سیاسی بسیار ارزشمند است. به همین جهت است که با این مسائل آشوب ساز همراهی نمی‌نماید. مردم به این فهم رسیده‌اند که با هر ایدئولوژی خود می‌خواهند برای خود تصمیم بگیرند.

 

و اتفاقاً اسرائیل در منطقه خاورمیانه کاشته شده است تا استقلال این منطقه را تضعیف نماید. وضعیتی که اکنون در ترکیه حاکم است، به خوبی این طراحی غرب را نشان می‌دهد.

ترکیه به شدت وابسته اسرائیل گردیده است و نمی‌تواند حرکت جدی در زمینه مسئله غزه و لبنان داشته باشد. به هرترتیب آنچه امروز در منطقه در حال رخدادن است، منشأ بسیاری از تغییرات بزرگ در سالهای آینده خواهد گردید. هم چنان که پیش از این در جنگ‌های پیشین نیز در پی جنگ تحول فکری یافتند. به عنوان مثال اندیشمندانی مثل طاها عبدالرحمن که به دنبال عقل عربی هستند، بیان می‌دارد که من جوان شاعری بودم و بعد از جنگ 1967 و شکست اعراب در شش روز دچار تحول فکری گردیدم و یا شخصیت‌هایی مثل عبدالوهاب نصیری و خیلی دیگر از افراد. بنابراین با ان شاء الله پیروزی حزب الله در منطقه، از پی آن جریان‌های فکری شکل خواهند گرفت که در پی آن جریانات سیاسی زایش می‌یابند.

اهمیت اندیشه مقاومت با شناخت جایگاه امروز جمهوری اسلامی در نگاه دشمنان او قابل فهم است. تا پیش از این جمهوری اسلامی همواره محل نقد در دفاع از کشورهای منطقه همچون عراق و سوریه بود. اما امروز به ویژه پس از عملیات طوفان الاقصی محل مدح دشمنان گردیده است. و می‌توان گفت این از نتایج مقاومتی است که مردم در این دهه‌ها داشته‌اند.

 

طوفان الاقصی معادلات را تغییر داده است


بنابراین جمهوری اسلامی و مقاومت مردم، به تعبیر قرآن کریم «لتکونوا شهداء علی الناس» و الگوی کشورهای منطقه گردیده است. یکی از نمونه‌های بسیار روشن این الگوگیری، جریان بیداری اسلامی است که تقریباً پانزده سال پیش در منطقه شکل گرفت. در آن جریان نیز البته رژیم صهیونیستی شکست خورد اما آنچه در آن جریان حائز اهمیت بود، استقلال طلبی مردم منطقه بود. و پس از آن پروژه «داعش» شکل گرفت که البته آن هم با اندیشه مقاومت شکست خورد.
 

 آنچه امروز پس از عملیات طوفان الاقصی رخ داده است، توجه و تمرکز ملت‌ها و دولت‌های منطقه به ایران است. امروز فکرها به سمت تشکیل اتحادیه‌های بزرگ اسلامی رفته است. چه اینکه دولت‌ها و ملت‌ها در حال قدرت گیری هستند.
 

امروز با شفافیت مسئله غزه، امت اسلامی به خوبی مورد توجه قرار گرفته است. و همین پشتوانه فکری و عملی برای پیشبرد اندیشه امت اسلامی است. یکی از علماء بزرگ جهان اسلام، «شرقیطی» که نقدهای متعددی علیه ایران و روسیه داشته است، اما امروز به دلیل دفاع از ایران، دچار انتقاد همفکران خود قرار گرفته است.
 

لذا امروز هرچند در داخل کشور، زیرساخت فکری لازم برای پشتیبانی از اندیشه مقاومت شکل نگرفته است اما مشاهده می‌نماییم که طوفان الاقصی چگونه معادلات داخلی را در بین عموم و نخبگان مردم تغییر داده است.
 

امروز مشاهده می‌نماییم که بسیاری از نهادهای داخلی به مانند سازمان ارتباطات، توانایی لازم برای شکل دهی لازم به اندیشه آحاد مردم را ندارند و اما در مقابل این ظرفیت مردمی است که می‌تواند نقش فعالانه‌ای را ایفا نماید. آنچه امروز به عنوان یک مانع جدی در برابر اندیشه مقاومت قرار دارد، نگاه امنیتی داخلی است.
 

 این نگاه امنیتی افراطی موجب گردیده است که تعامل تجربه زیسته بین کشورهای منطقه و مقاومت، به درستی صورت نگیرد. لذا باید تغییر جدی در این نگاه صورت گیرد. امروز تنها دولت نفت­گرا به دنبال تشدید این نگاه است که البته اشتباه است. امروز در منطقه ایران، بسیار جایگاه موفقی یافته است.
 

این ادعا را به دلیل سفرهای متعددی که در منطقه داشته‌ام عرض می‌نمایم. یکبار در مالزی، به دلیل همایشی حضور داشتم. یک نفر من را دید. پاسپورت من را گرفت و گفت «احمدی نژاد؟». حالا عرض من این است که هرچند دعواهای سیاسی در ساختار سیاسی ما وجود دارد اما این شخص به عنوان یک نماد استکبارستیزی در منطقه معرفی شده است. در مقابل اما نگاه دولت نفت­گرا، به دنبال مسائل امنیتی است. در بحبوحه جنگ، مسئله منافع ملی را مطرح می‌نماید. و این نشان از ضعف این نگاه است. و متوجه به این معنا نیست که این جنگ، بیش از آنکه جنبه نظامی داشته باشد، جنبه معرفتی و ایدئولوژی دارد.
 

 امیدوارم با تغییر در نگاه‌ها و البته توجه به ملاحظاتی که در هر منطقه وجود دارد یک گشایشی نسبت به مسئله حضور و هم زیستی اهالی منطقه مقاومت ایجاد گردد. لایه‌های مختلف، طبیعتاً وظایف مختلفی دارد. یکی از مشکلات ما این است که جریان نخبگانی مهم‌ترین مسئله خود را مسئله غزه نمی‌داند. اساساً اندیشکده های ما نسبتی با رژیم صهیونیستی و مسئله غزه ندارند. به عنوان مثال رژیم صهیونیستی چند سال پیش در بحرین به دنبال حرکت‌های مردمی بود. به دنبال فعالیت‌هایی در راستای توسعه اقتصادی بودند.
 

 به دنبال ایجاد خط و کلیدورهای اقتصادی میان بحرین و اسرائیل بودند و به دنبال تشکیل اتحادیه اردن، یونان و رژیم صهیونیستی در مقابل طرح موازی چین بودند. این ایده‌ها امروز دیگر کاربرد ندارند اما موجب تصویرسازی در منطقه می‌گردند. این نشان می‌دهد که رژیم به چه میزان به دنبال اتحاد و وحدت است.
 

لذا نمی‌توان صرفاً با همایش و حرف‌های کلی به دنبال شکل گیری و بسط اندیشه مقاومت بود. باید به دنبال رویدادهای ایده پردازی بود. از اهالی منطقه دعوت کرد و به دنبال ایده‌های نوین بود. باید به دنبال پول و توریسم مشترک بود. باید به دنبال هاب مشترک اقتصادی با اهالی مقاومت بود.
 

متاسفانه میز مقاومت و میز غزه جایگاه ثابتی در اندیشکده های ما ندارد. این میز ثابت باید ایجاد گردد. اندیشکده های جدی که وجود دارند و می‌توانند پیگیر تولید و بسط لایه نظری اندیشه مقاومت باشند. و این لایه را در حوزه‌های مختلف اقتصادی و صنعتی گسترش دهند. و با همین نگاه است که می‌توان همکاری‌های منطقه‌ای را شکل داد و صرفاً در منافع ملی منحصر نمی‌مانیم.
 

اما در این میان اندیشکده های اقتصادی ما بیش از شناخت اقتصاد منطقه، اقتصاد آمریکا را می‌شناسند و همین از کم کاری و کم توجهی ما به مسئله غزه و مقاومت است. امروز می‌بینیم که چطور تبادلات اقتصادی میان عراق و ایران و دیگر کشورهای منطقه، موجب افزایش ترنوال اقتصادی و مالی کشور در حوزه اقتصادی گردیده است. لذا می‌توان این نگاه را بسط و گسترش داد.

تاریخ انتشار: 1403/08/02

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil