ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
دکتر سعید زیبا کلام:
کلانسیاست نابودی اسرائیل چیست؟ از ابتدای اولین گام بزرگ انقلاب در بهمن ۱۳۵۷ تاکنون نیروهای انقلاب مقامات نظام و سپس نظام برآمده از آن، همواره از نابودی اسرائیل سخن گفتهاند. این شعار با نهادینه شدن سازمانها و برخی از سیاستهای عمده نظام تبدیل به مهمترین کلان سیاست نظام تا به امروز شده است. اینک قصد دارم با یک سؤال به تحلیل این مهمترین کلانسیاست در عرصه سیاست خارجی بپردازم.
وقتی میگوییم اسرائیل باید نابود شود، دقیقاً نابودی چه چیزها، چه افراد و چه نهادهایی را میطلبیم؟ آیا مقصود محو کشوری بهنام اسرائیل از صفحه روزگار و کشتار مردمی است که در اسرائیل زندگی میکنند؟ آیا مقصود نابودی و قلع و قمع تمام یهودیانی است که در اسرائیل زندگی میکنند؟ آیا مقصود نابودی یهودیانی است که از سال ۱۹۴۸ از بسیاری از کشورهای دنیا به فلسطین مهاجرت کردند؟ آیا مقصود نابودی یهودیانی است که پس از جنگ شش روزه اسرائیل با مصر، اردن و سوریه در ژوئن ۱۹۶۷ تاکنون به اراضی اشغالی مهاجرت کردند؟ آیا مقصود فقط نابودی یهودیانی است که پس از جنگ ۱۹۷۳ اسرائیل باز هم با مصر، اردن و سوریه به اسرائیل مهاجرت کردند؟ یا اصلاً مقصود یهودیان نیست، بلکه منظور صهیونیستهاست؟ یا اصلا نابودی یهودیانی که به اصطلاح بهعنوان شهروندان اسرائیل در آن زندگی میکنند، نیست؛ بلکه مراد فقط اضمحلال نظام سیاسی است که بر اراضی اشغالی حکومت میکند؟
در اینجا سؤال کلیدی دیگری نیز جوانه میزند؛ آیا مقصود از اصطلاح و مفهوم نابودی کشتار یهودیان است یا اخراج آنها از اراضی اشغالی و اجبارشان به بازگشت به وطن اولیهشان؟ یا خیر مقصود تنها کشتار صهیونیستهاست؟ چنانچه مقصود اخراج و بازگشت یهودیان یا صهیونیستها باشد چگونه میتوان وطن اولیهشان رو تمییز داد؟ بسیاری از آنها هستند که از سال ۱۹۴۸ که از روسیه، سایر کشورهای اروپایی، آمریکا و خاورمیانه مهاجرت کردند، در آنزمان جوان دهه بیست و سیشان بودند؛ فرزندان آنها الان نیستند، فوت کردند و رفتند؛ فرزندانشان در اسرائیل فعلی متولد شدند. زادگاهشان همین اراضی اشغالی است. در این صورت تکلیف یهودیان یا صهیونیستهایی که در اراضی اشغالی متولد شدند چه میشود؟
این سؤالات را صرفاً برای نمونه مطرح کردم، خیلی دامنه این بحث گسترده است؛ درحالیکه سؤالات بسیار مهم دیگری نیز قابل طرح است؛ اینک لازم است اذعان کنم که در این ۴۵ سالی که از حیات این کلانسیاست خارجی تاثیرگذار میگذرد، هرگز با اجزاء و جوارح بسیار مهم و تعیینکننده آن مواجه نشدم.
هیچ یک از مسئولین نمی گوید که محو و نابودی اسرائیل به چه معنا است.
در حد چند جمله بگویم که سالها قبل از انقلاب، بنده با سازمان آزادیبخش فلسطین در انگلستان در ارتباط بودم؛ خیلی قبل از اینکه آزادی فلسطین و محو و نابودی اسرائیل یکی از کلان سیاستهای بسیار مهم انقلاب و جمهوری اسلامی شود، ما بهدنبال این ماجرا بودیم و در ارتباط بودیم؛ یعنی چیزی نیست که من بهتازگی متوجه آن شده باشم؛ طی این چهل و اندی سال گذشته تاکنون هیچگاه با اظهارات هیچیک از مقامات رسمی مواجه نشدم که این محو و نابودی اسرائیل به چه معناست؟ همینجوری خب یک چیز خیلی کلی و بسیار مبهم است. این این کلان سیاست در عموم مواقف و مواقع به همان صورت بسیار کلی بسیار مبهم و خام از سوی مقامات نظام مطرح شده؛ در این سالهای اخیر چند باری مشاهده شده که برخی از مقامات از انتخابات دموکراتیک در اراضی اشغالی سخنانی کلی بر زبان آوردند، این اتفاق طی این چند سال گذشته افتاده است؛ چنانچه به اظهارات مقامات غربی و بعضاً غیر غربی در این ۴۵ سال توجه کنیم، درمییابیم که عموم ارجاعات به این کلان سیاست در حد همان اجمال نابودی یا محو اسرائیل صورت گرفته، این اندیشکدهها، مقالات، مصاحبهها و گفتوگوها تو اندیشکدهها یا در محافل رسمی حکومتی مثل کاخ سفید، کنگره و امثال آن همواره این سیاست کلان ما را اینگونه بیان میکنند، نابودی یا محو اسرائیل. علاوهبر مقامات این کشورها اصحاب رسانه و کارشناسان و تحلیلگران عرصه سیاست خارجی همواره در تحلیلها و گزارشات خودشان این کلان سیاست را با تعبیر نابودی یا معدوم کردن اسرائیل توصیف کرده و خواستهاند وحشیانه و سفاکانه بودن آن سیاست را تلقین و تبلیغ کنند. نیازی به تصریح نیست که این شیوه توصیف آن سیاست از سوی مقامات و اندیشمندان و روزنامهنگاران غربی، نهتنها هیچگاه از سوی مقامات ایران تکذیب یا تصحیح نشده، که غالباً با سکوتی مورد تأیید قرار گرفته است.
با کمال تأسف این سیاهنمایی و توحشنمایی و قساوتنمایی از این سیاست باعث شده که در سطح بینالمللی تمامیت چهره ایران ذیل این یک کلانسیاست سیاهنمایی و ظلمانیشده بسیار دیوسازی شود؛ ما را دیو کردند. روشن است که این دیوسازی کارکردهای فوقالعاده مؤثر و مهمی برای غارتگران سفاک و مکار آمریکایی علیه ایران داشته است.
مهمترین بهانه غرب برای ضدیت تمام عیار خود با صنعت هسته ای ما، سیاست فوق العاده مبهم ما در قبال اسرائیل است.
آمریکا به کمک اسرائیل، در دهههای متمادی همواره با علم کردن این کلانسیاست بسیار مبهم کوشیدهاند از ایران و نظام جمهوری اسلامی چهرهای سفاک، وحشی، رژیمی مخالف صلح و آرامش و همواره قانونشکن و مخالف اجماع جهانی در اذهان تصویر کنند، این کاری بوده که در آن مداومت هم دارند؛ واضح است که از این دیوسازی سیطرهطلبان و غارتگران نژادپرست غربی بهرههای فوقالعادهای برای پیشبرد اهداف سیطرهطلبانه تجاوزکارانه خود علیه ایران و شرکا و همپیمانان ایران برده و کماکان میبرند.
در اینجا اختصارا متذکر میشوم که مهمترین بهانه غرب برای ضدیت تمامعیار با صنعت هستهای ایران و بهدنبالش تحریمهای گسترده چند دهه گذشته همین کلان سیاست فوقالعاده مبهمی است که راه را برای آن دیوسازیها و تبعات ناگوار متعاقب آن، بسیار باز و گشاده کرده است.
بهعلاوه در یک سال اخیر که شاهد نسلکشی تمامعیار و نقض تمام معاهدات و قوانین بینالمللی توسط رژیم قاتل و غاصب نژادپرست هستیم، هرروز به آگاهی، انزجار و نفرت هرچه بیشتر ملل مختلف از اسرائیل افزوده شده است و این بسیار واضح است؛ اما در میان این حجم گسترده از اعتراضات و ابراز نفرت از اسرائیل و همپیمانان آمریکایی و اروپاییاش هیچگاه ندیده و نخواندهام که از سیاست پایدار حمایت ایران از ملت مظلوم و مغضوب فلسطین تمجید و تحسینی صورت گرفته باشد.
افرادی که اسرائیل را محکوم می کنند، چرا هیچ نسبتی با کشوری که 45 سال است مدافع فلسطین بوده،برقرار نمی کنند؟!
اکنون شخصیتهای بسیاری در ذهن من هستند، ثمنهای زیادی، مؤسسات زیادی در ذهن من هستند، که اینها تا همین یک سال پیش کمترین حرفی راجع به وحشیگریها و سفاکی رژیم اسرائیل چیزی نمیگفتند، اما اکنون موضعگیریهای جدی و محکمی میگیرند، به تعبیر خیلی عرفی و کف خیابانی خودمان هوارشان به آسمون رسیده است؛ برخی اعضای پارلمان اروپا علیه دولتهای خودشان فریاد میکشند و اعتراضهای شدیدی دارند و حرفای تند به آنها میزنند؛ حرفایی که هیچوقت سابقه نداشته که اعضای پارلمان اینجوری با هم درگیر شوند که شما شریک جنایت هستید؛ اینگونه درگیرند.
نمایندگان مردم در بسیاری از کشورهای اروپایی، که اصلا چنین چیزی سابقه ندارد، که در پارلمان ایرلند، انگلستان و کنگره آمریکا نمایندهای بلند شود و اعتراض شدید کند که ما شریک این خونها هستیم، ما در این حمام خونی که اسرائیل راه انداخته شریکیم و بعد مثلاً تحریم ارسال سلاح شروع کنیم.
یک بار من نمیبینم کدامیک از اینها یه ذکر خیری از یه کشوری بکنند که چهل و اندی سال است واقعاً پای این ماجرای مهم بین المللی ایستاده، یک بار هم نمیبینم، خب دل من به درد میآید؛ احساس میکنم خیلی بیشتر از کملطفی است؛ یعنی واقعا اتفاق بدی افتاده؛ ما خیلی هزینه کردیم؛ البته خیلی اشتباهات هم زیاد داشتیم؛ اما جای تقدیر و قدردانی هست.
میتوان گفت که بخشی از آن عدم تمجید به سیطره رسانههای حاکمیتی غرب و دشمنیشان با ایران برمیگردد. من میپذیرم که قسمتی از آن به این مسئله برمیگردد؛ اما آیا بخش مهمی از آن رویگردانی از ایران و عدم قدردانی از سوی بسیاری از شخصیتهای حقگو و ضد صهیونیست و صدها ثمن خودجوش غیر حاکمیتی غربی از ایران به ابهام فوقالعاده آن کلانسیاست و بهرهبرداری از آن ابهام و دیوسازی متعاقب آن توسط مقامات و رجال سیاسی و رسانهای غربی برنمیگردد؟ بخش مهمی از آن به اینجا برمیگردد؛ آری! کلانسیاست عزتآفرینِ باج ندادن و زیر بلیط ابرقدرتها و قلدریهایشان نرفتن، یک علت بزرگ عداوتها و دیوسازیهای غربیها از ایران است. این برای من قطعی است و جای بحث ندارد. اما آیا ما بهنوبه خودمان با صورتبندی بسیار خام و مبهم و در عین حال غلطانداز آن کلانسیاست، آب فراوانی به آسیاب آن دیوسازی نریختهایم؟ آیا وقت آن نرسیده که صرف نظر از کلانسیاست سیاهنمایی غربیها از ایران، اصالتاً (اصلا فرض کنیم آنها اینگونه نیستند) آیا ما برای خودمان نباید تکلیفمان روشن باشد، که وقتی میگوییم که اسرائیل باید نابود شود، دقیقاً چه چیزی میگوییم و چه چیزی میخواهیم؟ یعنی واقعاً میخواهیم با بولدوزد یا موشک یا هر چیز دیگری، که گاهی اوقات در محافل عرفی خیلی عامیانه هم شنیده میشود که مثلا اینا شسته شوند و ریخته شوند در مدیترانه، آخه واقعا این است و ما میخواهیم چنین کاری کنیم؟ آیا وقت آن نرسیده که صرف نظر از آن کلانسیاست سیاهنمایی غربیها از ایران اصالتاً و اساساً آن کلانسیاست را با خودمان در میان خودمان در محافل سیاسیمان، محافل حکومتی، محافل اندیشهای، فکری، دانشگاهی و حوزوی و نخبگانمان مورد تنقیح و تدقیق قرار دهیم و از تبعات بسیار ناگوار آن بهرهبرداریهای شیطنتآمیز نیز ممانعت کنیم؟
مؤسسه بروکینز، یکی از برجستهترین مؤسسات و اندیشکدههای بررسی مسائل کلان ملی آمریکا چه در عرصه سیاستگذاری راهبردی خارجی و چه داخلی، اندیشمندان زیادی آنجا هستند و مقاله مینویسند. این مقاله تحت عنوان «بررسی تهدیدهای روبهرشد ایران به منافع آمریکا» است.
این را کارشناسی نوشته بهنام سوزان ملونی که کمیته سیاست خارجی، کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان و سنای آمریکا، هر وقت قصد دارند راجع به مسائلی تصمیم بگیرند، یکی از کارشناسانی که دعوت میکنند ایشان است. مقالهای که ایشان نوشته برای حدود یک سال پیش است. در پایان این مقاله همین پنج سطر بیشتر نیست.
بیان را دقت کنید. جهنم از این پنج سطر برمیخیزد؛ اما عبارات را نگاه کنید؛ یعنی وقتی مطالعه میکنید میبینید چقدر متوازن و متعادل است؛ ولی سطر به سطر مطالبی جمعبندی میکند، در حال خون ریختن است؛ میگوید با ایران باید چکار کنید؛ مقایسه کنید با نحوه صورتبندیهایی که ما میکنیم.
همین چیزی که حالا دکتر رحیمپور راجع به صورتبندی و اینکه کلمات و تدوینها مهم است، حالا در عرصه دیگر من دارم همان حرف را میزنم. این کارشناس ارشد بسیار مورد توجه و مورد توسل هم کاخ سفید، هم مجلس نمایندگان و سنای آمریکا است.
ببینید در این پنج سطر چه میگوید؛ وقتی این را میخوانی میگویی اینها خوابند متوجه نیستند داریم چکار میکنیم؛ کمی که دقت میکنیم میفهمیم چه خبر است؛ چیکار دارد میکند. هیچ جای ابهامی ندارد؛ هیچ جای توهمی وجود ندارد جمهوری اسلامی یک چالش مهمی برای منافع ایران و امنیت بینالمللی است. این یک دنیا حرف است؛ برای امنیت بینالمللی، یعنی این را باید بهعنوان یک رژیم بهتعبیر عرفی لات، قانونشکن؛ این امنیت بینالمللی را دارد خدشهدار میکند. پرداختن به این چالش ایرانیها مستلزم این چیزهاست: دیپلماسی پرقدرت، ابراز راسخ توانمندیهای آمریکا در سراسر جهان در رابطه با ایران؛ یعنی در کمتر ملاقاتها و دیدارهایی است که با دیپلماتهای کشورهای دیگر داشته باشند و خطر ایران را برای امنیت بینالمللی مطرح نکنند.
اینجا این را میگوید؛ که باید بهطور راسخ توانمندیهای آمریکا را در سراسر جهان به نمایش بگذاریم. این توانمندیهای که میگوید، توانمندیها را دیگر عکس موشک آنجا نمیگذارد، فقط میگوید توانمندیهای آمریکا را در سراسر جهان باید بهطور راسخی نشان دهیم؛ این توانمندیها نظامی، سیاسی، پادگانها، پایگاههای هوایی و دریایی، قراردادهای نفتی و امثال آن با همین کشورهایی که اطراف ما هستند، همینجا و هم غیر از آنها هر جای دنیا که بتوانند یک منفذ و راهی پیدا کنند، قلم بعدی یک آمادگی برای کار کردن و همبستگی با متحدان و شرکایمان و نیز ائتلاف وسیعتری با کشورها؛ دیگر لازم نیست بگوید: «علیه» یا «برای نابودی»؛ اصلا نیاز نیست؛ همین جملات تمیز، صاف و نرم، و بالاخره عزمی برای حمایت از آرزوهای دموکراتیک مردم ایران.
جمله آخر از جاهای دیگر قشنگ باز میشود، که یعنی چی و چکار کنیم؛ نیروهای همسوی خودمان در رسانههای ایران را شناسایی کنیم و امکانات در اختیارشان بگذاریم؛ سمینارهایی در منطقه برگزار کنیم، آرام و بیسروصدا اصلاً؛ یک بار هم مرگ بر ایران نداریم؛ اما آنها در ایران بسیار نیرو تربیت کردند، بهویژه در رسانههای ما. ما چه کردیم؟ ما نمیکنیم، فقط میگوییم نابود میکنیم؛ اولا محدوده چیست؛ ثانیا یک سری شیوهها و سیاستهایی باید طراحی شود؛ بعد در مسیر آنها اقداماتی شود.
همین بند آخر جدید نیست که خانم کارشناس ارشد بسیار مورد وثوق حاکمیت در واشنگتن میگوید؛ سالیان سال است که بنده دارم میبینم برخی از اساتید دانشگاه دعوت میشوند به همایشهای خیلی جمعوجور در کشورهای اطراف که مقاله ارائه کنند، موضوع هم موقعیت راهبردی ایران، موقعیت راهبردی خلیج فارس و ایرانیان عزیز را انتخاب میکنند و امکانات در اختیارشان میگذارند و تبادل نظر میکنند و شخص ایرانی هم اصلا احساس نمیکند؛ مقاله ارائه میکند، تلقی شخصیاش را از وضعیت اهمیت راهبردی خلیج فارس بیان میکند.
ما در این زمینهها چه میکنیم؟ برای نفوذ و رسوخمان و جریان افکار و افکارسازی در آمریکا و غرب چه اقداماتی میکنیم علیه این رژیم قاتل غاصب نژادپرست، ما چه میکنیم؟ این را به عنوان نمونه گفتم؛ از این نمونهها بسیار است؛ مطالعه کنید ببینید اینها راجع به ما چقدر فکر میکنند، چقدر برنامهریزی میکنند و ما نمیکنیم. تاآنجاکه من اطلاع دارم مسئله دیدگاه جمهوری اسلامی مبنیبر برگزاری انتخابات در اسرائیل و عدم شرکت کردن مهاجرین که بارها توسط رهبری هم بیان شده، چند سالی است که از زبان برخی از مقامات مطرح شده، و همیشه آن را ندیدم؛ علاوهبر این ابهامات زیادی دارد.
ضمن اینکه همزمان که فرض میکنیم از همان سال ۵۸ اینگونه بوده، که نبوده، در سالهای اخیر این صحبت شده اما باز هم گفتمان غالب درباره اسرائیل همان محو و نابودی و آن است؛ یعنی همزمان هم که اگر یک دیپلمات ایرانی در یک مذاکراتی در اتاقی پشت در بسته این حرف را به یک دیپلمات فرنگی بگوید، باز هم یکی از سرداران سپاه، مثلاً فرمانده کل سپاه، خب ایشان فرمانده کل سپاهه است نه مثلا یک سرباز، ایشان و امثال این بزرگوار میگوید که اسرائیل باید نابود شود، اینها را چگونه جمع کنیم؟ اینها همه ابزاری میشود برای آن دیوسازیها و ابزار جدی میشود و بعد چوبش را کشور، نظام و مردم میخورند؛ یعنی من یک کلانسیاست مضبوط کارشده ورزخوردهای ابداً نمیبینم؛ ضمن اینکه احتمالا شما جایی شنیدید یا خواندید، آیا شما جایی که خواندید یا دیدید یا شنیدین آیا گفته شده که. منهای مهاجران؟ اصلا منهای مهاجران یعنی چه کسانی؟ اگر مهاجران در انتخابات شرکت نکنند، چه کسانی باقی میمانند؟ چه گروههای نژادی یا دینی باقی میمانند؟ مسیحیها که یک اقلیت بسیار کوچکی را تشکیل میدهند، هم اکنون هم گذشته، اکنون خیلی نسبت به دهه ۵۰، ۶۰ و ۷۰ کمتر شدند؛ بهتدریج مسیحیان کمتر و کمتر شدن بهدلیل سیاستهایی که رژیم اسرائیل اتخاذ کرده است؛ میماند یک سری اعراب و یک سری فلسطینیهای بومی؛ بسیار کم شدند یعنی این ۳۰ ـ۴۰ ساله را تعقیب کرده باشید، میبینیم که مدام این سیاست خراب کردن خانهها و اخراج کردن و آواره کردنشان، یا رفتند به سوریه یا اردن یا لبنان یا مصر و بعد کسانی که امکانات بهتر و بیشتری داشتند رفتند کشورهای اروپایی، آمریکایی و سایر کشورها؛ حال این انتخابات منهای مهاجران اصلا چه کسی باقی میماند؟
من معتقدم باید نظر کنیم که هر روز چند نیروی نظامی اسرائیلی کشته شود
حرف این نیست که در مقابل بمبهای فسفری و یک تنی و اینها که حال ما بنشینیم و نظریه جوابشان را بدیم؛ اصلا اینطور نیست. من معتقدم ما باید نذر کنیم که هر روز چندین نیروی نظامی اسرائیل کشته شوند؛ اما یعنی الآن که این بساط جنگ، کشتار و موشک است، که مسئله موشک در مقابل موشک روشن است. این صحبتها برای این روزها نیست یک حرف کلی را میگویم که چرا یک کلانسییاست به این مهمی را، که پای یک جرثومهای ایستادیم و تاوان میدهیم و هزینه میکنیم؛ جانی، فکری و مالی، اما بهخاطر ابهامی که دارد این باعث صدمات و خسارات زیادی به ایران میشود.
این خلاصه حرف بنده است.اینکه حضرت آقا در یک سخنرانی در یک جایی گفتند که باید همهپرسی شود، من نفی نمیکنم، اما بگویم گفتمان رسمی و حاکم نه بین عامه مردم، بین رجال مملکتی، فرماندهان و مسئولان سپاه، ارتش و دولت، آن را نگاه کنید، آن عبارت است از محو و نابودی و اصلا و ابداً همهپرسی و رفراندوم نمیشنویم؛ این فرمایشات آقا بسیار خوب است؛ اما ای کاش در حد همان محفل جمع و جوری که حضرت آقا اینها را گفته بودند باقی نمیماند و تبدیل به یک گفتمان وسیع ملی میشد، که برای مقامات هم دیگر صحبت از اینکه محو میکنیم، نابود میکنیم، چنان میکنیم، نه آقا این رژیم مشروعیت ندارد؛ چرا مشروعیت ندارد؟ چون نژادپرست است، چون نظام آپارتاید ایجاد کرده است، چون با فلسطینیهایی که حاکمیت اسرائیل را پذیرفتند بدترین رفتار را میکند؛ تمام قوانین مدنی را زیر پا میگذاره و به حقوق آنها مستمراً تجاوز و تعدی میکند ولی وقتی گفته میشود اسرائیل باید محو و نابود شود، این وسیله خوبی میشود برای بهرهبرداریهایی که عرض کردم، برای آن دیوسازیها، که ایران تبدیل میشود به یک دیو مخوف، که توحش، کشتار و خونریزی را مدام تبلیغ میکند، درحالیکه یک سال است اسرائیل مناطق مسکونی را هدف قرار میدهد، اما ما هنوز هم که هنوز است مناطق مسکونی را هدف قرار نمیدهیم.
ما باید مناطق مسکونی را بزنیم!
بنده بهعنوان استراتژی مقابله به مثل که در جنگ ایران و عراق بهکار بردیم، معتقدم این کار باید بکنیم. اتفاقا ما باید مناطق مسکونی بزنیم و این کار بسیار مؤثری خواهد بود، برای اینکه اسرائیل نقطه ضعفش مقر موسادش نیست، چهار تا ماشین و ۱۶ تا تانک و هفت تا پادگان نیست؛ اصلاً اینها نقاط ضعفش نیست؛ مهمترین نقطه، یعنی بزرگترین پاشنهآشیل اسرائیل مردمش هستند؛ با گذرنامههای دومشان برنگردند و این یعنی باید امنیت داشته باشند. وقتی شهرها و غیرنظامی و بیمارستان را با همه مریضهایش میزنی، ما چارهای نداریم، جز اینکه مقابله به مثل کنیم؛ اولا بهعنوان یک اصل جنگی ـ سیاسی، ثانیاً این نقطه ضعف آنجاست؛ شما اما اگه روزی ده تا تانک مرکاوا هم بزنی، ده تا با سرنشینهایش خیلی است، یعنی کلی تلفات بالا میرود، اما فایدهای ندارد، چون از آن سمت یک کریدور مستقیم ساخته شده از فلوریدا و نورسکارولاینا به مدیترانه و اسرائیل مدام این سلاحها جایگزین میشود. البته به آمریکا فشار میآورد؛ اما این نیست که اسرائیل را میلرزاند، بلکه رفتن اسرائیلیها به سمت فرودگاه است که آنها را میلرزاند؛ این را باید ببینیم؛ اتفاقاً یعنی اینجا من معتقدم این کار را باید بکنیم؛ منتها حرفم این است که این سیاست خیلی گیر دارد، باید روی آن کار شود و تبدیل به گفتمان حاکمیتی شود؛ نه اینکه یک چیزی را فرمودند، شما میدانید آقا در این چندین سال رهبریشان بارها سیاستهایی را اعلام کردند، چند تاش تبدیل به گفتمان سیاسی حاکمیت ما شده؟ رهبر نظام چیزی فرمودند و این تبدیل به گفتمان و کلانسیاست نظام شده، شما میدانید خیلی از آنها نشده است.
تاریخ انتشار: 1403/08/17
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.