ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
ما در فلسطین شاهد تکرار تاریخ هستیم
واقعیت این است که اسرائیل امتداد یک روند استعماری است، که اروپا و نظم جهانی در دو سه قرن اخیر تقدیم به دنیا کرده و امروز هر چیزی که در فلسطین اشغالی میبینیم، ۵۰ سال، ۶۰ سال، ۷۰ سال، 100 سال، ۱۵۰ سال، ۲۰۰ سال، ۲۵۰ سال پیش ما در دنیا شاهدش بودیم؛ این پدیده اسرائیل و این پدیده استعماری و این کانتون استعماری منحصر به فرد و خیلی عجیب و غریب نیست و اگر هم عجیب و غریب باشد، برای این است که ما حداقل خیلی مطالعه نکردیم.کانتون استعماری، چارچوب استعماری برای بقا چند مؤلفه، ستون و پایه نیاز دارد. برای شهروندان خودش نیاز دارد که تطمیعشان کند، چه در حوزه امنیت، چه در حوزه امکانات؛ یعنی به آنها بگوید که شما امنیتتان اینجا بهتر از جایی است که درش به دنیا آمدید و زیستید و امکاناتی هم که در اختیارتان گذاشته میشود، امکانات متفاوتی با اونجایی است که درونش زیستید؛ یعنی ۱۸۳۰ وقتی فرانسه الجزایر را اشغال کرد، کسی که در پاریس مجرم بود، به او پیشنهاد میدادند که برو الجزایر آنجا دهها هکتار زمین به تو میدهیم؛ کاشت کن. بومی الجزایری، عرب الجزایری را بهعنوان برده در اختیارت میگذاریم. استفاده کن، کاشت کن، برداشت بکن و بردهداری کن، خرید و فروش برده کن و بهجای اینکه در پاریس جیبزن باشی، دزد باشی، برو آنجا آقایی بکن و خان باش.
مجسمه لئوپارد دوم که توسط مردم بلژیک دست ها و چشم هایش قرمز شده است
این مزیت باعث شد تعداد زیادی از فرانسویها از فرانسه به سمت الجزایر کوچ کنند. در کنگو هم همینطور، آقای لئو پارد اول، پادشاه بلژیک، امکاناتی در اختیار بلژیکیها در کنگو گذاشت، که معادن کنگو سمقی که از درختها میگرفتند، تجارتی که میتوانستند در کنگو کنند، با آن میزان از توحشی که به هر حال سربازان بلژیکی در کنگو میکردند، برای شهروند بلژیکی میارزید که به جای یک زندگی خیلی معمولی یا در فقر برود کنگو و شاهانه زندگی کند؛ مزیت چارچوبهای استعماری این است؛ یعنی 1. امنیت به شهروند استعمارگر؛ 2. امکانات و مزایای مالی. در اسرائیل هم همین اتفاق افتاده؛ یعنی ما شهروندی که از لهستان، مجارستان، آلمان، روسیه، اوکراین و سایر نقاط جهان قرار است به اراضی اشغالی سفر کند دو مزیت در اختیارش میگذارند؛ یکی اینکه به او میگویند شما بهعنوان یهودی تنها جایی که برایت امنیت بهطور مطلق برآورده میشود در اراضی اشغالی یا اسرائیل است؛ دو اینکه امکاناتی در اختیار قرار میدهیم که شما در کشور زادگاه، مثلا در لهستان، آلمان، مجارستان و روسیه این امکانات را بهت نمیدهند.
این دو مزیت باعث میشود که شهروندان اروپای شرقی یا غربی، در آمریکا و آمریکای لاتین بروند و ثابت کنند که ما یهودی هستیم و در اشغالی زندگی کنند.
7 اکتبر چند اسطوره را شکست؛ یعنی از لحاظ امنیتی با توجه به اینکه این کانتون و چارچوب استعماری برای بقای خودش باید دو تعریف داشته باشد؛ یک اینکه به قول پدران مؤسس اسرائیل، میگفتند ما باید ثابت کنیم که وحشیتر از پیرامونمان هستیم و توان ویرانگری بیشتری از پیرامونمان داریم، که بتوانیم بقایمان را تضمین کنیم و این بقا را تضمین کنیم؛ خیلی شبیه به فرانسویها در الجزایر دارد؛ شبیه به آلمانیها در نامیبیا و تانزانیا شبیه به بلژیکها در کنگو دقیقا؛ یعنی یک استعمارگر باید ثابت کند که حدی برای توحشش بهخاطر بقایش نیست؛ یعنی به قدری خشن باشد و وحشیانه رفتار کند که آن ملت تحت استعمار، برایش ارزش نداشته باشد که قیام کند.
ما در نمونهای دردناکی که غرب برایمان گذاشته، ۵۰ درصد جمعیت نامیبیا ظرف مدت ۴۰ ـ ۵۰ سال کشته شدند؛ در تانزانیا همینطور؛ در کنگو آقای لئوپارد اول، دستور میدهد کسی که نتواند مثلا ۱۰۰ یا ۲۰۰ گرم سمق در روز تحویل کارفرمای کنگویی بدهد، اول انگشتانش را قطع کنند، بعد مچ دست، بعد تا آرنج دست، ما ظرف حد فاصل حدود ۳۰ ـ ۳۵ سال، ۳۰ درصد از جمعیت کنگو یک دست بودند و این را ما ایرانیها حداقل روایت نکردیم؛ تاریخنگارهای اروپایی روایت کردند. هنوز عکسهای مانده از 1860 و 70 وجود دارد؛ جوانان کنگویی که بدون دست زندگی میکردند.
همین اتفاق در فلسطین به نحو دیگری افتاده و این چارچوب و این کانتون استعماری دقیقا همان کارهایی را که اروپاییها کردند، در فلسطین شروع کردند. همان میزان توحش؛ همان میزان بربریت، رعبافکنی و ختم به امروز شده است. یک مورد که تقریبا فلسطینیها با همه ملتهای تحت استعمار شباهت دارند این است که در تاریخ شبیهش وجود دارد؛ لحظهای که ملت تحت ستم به بالاترین سطح خشونت عادت میکند، دقیقا آن لحظه شروع اضمحلال آن کانتون استعماری است. ما در الجزایر ژنرال مارسل بیژار از حد فاصل ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۷، یک میلیون و نیم الجزایری را کشت؛ ولی دقیقا آن لحظه در ۱۹۴۵ لحظهای بود که مردم الجزایر به آن درد شدید عادت کرده بودند و شروع به مقاومت نسبت به آن درد شدید کردند و ترسشان از توحش ریخت و توانستند استقلالشان را در ۱۹۵۷ ـ ۵۸ بهدست آورند؛ یعنی تمام این توحش فرانسه در الجزایر در نهایت ختم به فروپاشی آن استعمار شد. ضمن اینکه حد فاصل ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۰ بالای یک میلیون فرانسوی، که اینها در الجزایر به دنیا آمده بودند، شبیه به همین اسرائیلیهایی که در اراضی اشغالی به دنیا آمدند، به سرعت برگشتند و به سرزمینهای مادریشان برگشتند.
ما در فلسطین شاهد تکرار تاریخ هستیم؛ یعنی در لحظهای از 7 اکتبر قرار گرفتیم که ترس جامعه فلسطین از میزان خشونت آن استعمارگر که اسرائیل باشد ریخته است. برای مثال در ۱۹۸۲ سنگپرانی بهسمت سرباز اسرائیلی یک کار ناممکن بود؛ یعنی انتفاضه اول، انتفاضهای بود که فلسطینیها به سمت استعمارگر اسرائیل سنگ پرت کردند؛ ولی امروز نسبت به آن سنگ پرانی در ۱۹۸۲، ما امروز یک سامانه مدرنی از سلاح بومی در اراضی اشغالی تولید میشود.
میزان خشونت اسرائیل چند برابر ۱۹۸۲ است و میبینیم مردم فلسطین مقاومت میکنند (با دلیل و رقم)؛ یعنی هفته قبل یا دو هفته قبل از طوفان الاقصی در نظرسنجی که در کرانه باختری شده بود، حماس ۵۲ درصد محبوبیت داشت، امروز ۷۴ درصد محبوبیت دارد؛ در غزه امروز 78 درصد محبوبیت دارد؛ بعد از این میزان از توحش و نسلکشی.
۱۹۴۸ با یکدهم این خشونت ۷۰۰هزار نفر، یعنی ۷۰درصد جمعیت کرانه باختری از خونههاشان فرار کردند. امروز با این میزان از خشونت تمام آفرها و پیشنهاداتی که به مردم فلسطین در غزه میشود برای پناهندگی به آمریکا، سوئد، کانادا و آلمان، تقریبا ما درخواست پناهندگی نسبت به جمعیت اگر ۲ میلیون جمعیت در غزه باشد درخواست پناهندگی نداشتیم یا فرار به سمت صحرای سینا، فرار به سمت مرزهای مصر نداشتیم. این مشخص میکند که اتفاقی که در کشورهای آفریقایی و آفریقای جنوبی افتاد، در کنگو و نامیبیا افتاد در فلسطین هم افتاده؛ یعنی روند ترس از وحشیگری و خشونت استعمارگر منفی شده؛ این ترس ریخته مقاومت بهصرفهتر شده و جامعه فلسطین امروز خیلی محکمتر از جامعه ۱۹۴۸ است، محکمتر از جامعه ۱۹۸۲ است و تصمیم خودش را برای تعیین سرنو شت خودش گرفته است.
وضعیت اسرائیل از این به بعد یک وضعیت بحرانی خواهد بود
وضعیت اسرائیل از این به بعد یک وضعیت بحرانی خواهد بود که برای اولین بار تجربهاش میکند. در متون اسرائیلی که سیاستمداران فعلی خیلی به آن علاقه دارند، بحث نفرین ۸۰ سال یا لعنت ۸۰ سال خیلی جدی است؛ یعنی ما در سه سال گذشته، از وقتی که دولتهای اسرائیل دولتهای یک ساله شدند و تقریبا انتخابات در اسرائیل کارایی خودش را از دست داد، ما مرتب از مقامات عالیرتبه اسرائیل، یعنی رؤسای جمهور فعلی و سابق و اسبق، نخست وزیران فعلی سابق و اسبق، رؤسای موساد، رؤسای شاباک، رؤسای مجلس مرتب این را میشنویم که ما برای سومین بار، احتمالاً دولت را در ۸۰ سالگی از دست بدهیم؛ یعنی معتقدند که دو دولت در تاریخ اسرائیل در سرزمینهای اشغالی داشته که سر ۸۰ سال دچار فروپاشی شده است، دولت پیامبران داوود و سلیمان، بعد از آن یک دولت دیگر که یک ژنرال رومی آن را دچار فروپاشی کرد و این سومین دولتی است که اعتقاد دارند که احتمال دارد سر ۸۰ سال دچار فروپاشی شود. زمینههای این فروپاشی را میتوان بهطور فنی تحلیل کرد؛ یعنی کانتون استعماری که بر دو ستون بنا شده بود، 1. ارتش شکستناپذیر؛ 2. نیروی امنیتی نفوذناپذیر، ۷ اکتبر بهطور جدی دچار خلل و شکست شد؛ یعنی ۱۵۰۰ کماندوی القسام، که احتمالاً خودشان هم باورشان نمیشد که ۱۵هزار نفر نیروی اسرائیلی دچار فروپاشی میشوند، برای گرفتن اسیر و مبادله اسرا وارد شدند؛ ولی وقتی وارد شدند دیدند که آن در غلاف غزه که ۱۵هزار نفر کماندو و سرباز زبده اسرائیلی ازش محافظت میکنند، دچار فروپاشی شدند و توانستند در عمق ۱۱ کیلومتری حرکت داشته باشند و این برای اسرائیل شکست بزرگی بود.نیروی امنیتی اسرائیل هم علیرغم تمام افسانهای هم که در موردش میگویند، نتوانست چنین حملهای را پیشبینی کند. این دو ستون اسطورهای اسرائیل، که جزء دکترین بقاش تعریف میشود، یعنی اینکه به پیرامونتان بگویید که من در نیروی نظامی قدرتمندترینم و در نیروی امنیتی هم نفوذناپذیرترینم، شکست این دو اسطوره بحث بقای اسرائیل را به خطر انداخته است. اسرائیل ۷ اکتبر شکست راهبردی خورده که در یک سال و یک ماه گذشته دنبال این بوده که این شکست راهبردی که خورده را جبران کند و تا الآن به دلایلی که قابل ذکرند نتوانسته؛ یعنی ارتشی که ظرف شش روز. ۴ـ۵ نیروی نظامی عربی را متلاشی میکند و دو برابر سرزمین اشغالی را اشغال میکند، یعنی صحرای سینا، جولان، کرانه باختری، بخشی از رود اردن، سرزمینهای مجاور رود اردن را ظرف شش روز اشغال میکند، و شش لشکر و ارتش عربی را شکست میدهد، امروز یک سال و یک ماه که در برابر چند نیروی پارتیزانی و مقاومت هدف تعریف کرده و به هیچ کدام از اهدافش دست نیافته؛ یعنی حواسمان باشد، پیروز جنگ آنی نیست که بیشتر آدم میکشد یا بیشتر تخریب میکند، پیروز جنگ آنی است که اهدافش را بر دشمنش تحمیل میکند. اهداف اسرائیل روز ۸ اکتبر نابودی حماس، بازگرداندن اسرای خودش، بدون مذاکره با حماس و سپردن غزه به یک نیروی ثالث که میگفتند نیروی عربی.
بعد از یک سال یک ماه حماس هنوز قبراق و فرز نبرد پارتیزانیش را ادامه میدهد. روزانه ارتش اسرائیل خسارت میدهد؛ روزانه سرباز اسرائیلی در غزه کشته میشود و جنازهاش برمیگردد؛ نیروی زرهی اسرائیلی روزانه با سلاح بومی نیروهای حماس هدف قرار میگیرد و تانکهای مرکاوا که فخر صنایع نظامی اسرائیلاند، هدف موشکهای یاسین قرار میگیرند. اسرای خودش را فقط توانسته بکشد، نتوانسته برگرداند؛ یعنی ما در حملات پیاپی که نیروی هوایی اسرائیل میکند، حدودا فکر میکنم بالای ۶۰ اسیر اسرائیلی بهدست نیروهای القسام گرفتار آتش دوست شدند و به هر حال کشته شدند.
در یک سال و یک ماه، اسرائیل توانسته 6نفر را از اسارت خارج کند، که ۴۰۰فلسطینی را به شهادت رساند که 6 اسیر را آزاد کند. پس اهداف اسرائیل در غزه بعد از یک سال و یک ماه به تحقق نپیوستند. اهداف اسرائیل در لبنان هم همینطور، یعنی زمانی که آن ترورهای فاجعهبار را در ضاحیه شروع کرد و تقریبا عملیاتش را در لبنان گسترش داد، هدفش این بود که به عبارتی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار آواره اسرائیلی را به شمال اراضی اشغالی برگرداند.
هدف دومش این بود که موشکپرانی از سمت جنوب لبنان به خودش را قطع کند، یا به حداقل برساند و وارد یک دوره آتشبس با حزبالله بشود.حدود ۲۰ روز بعد از آن توحش در جنوب لبنان، امروز نهفقط ساکنین شمال اراضی اشغالی نتوانستند برگردند، بلکه شهرهایی مثل شهر صفد، کریات شمونه و بندر حیفا هم ۱۰۰ ـ۱۵۰ هزار نفر به آن آوارهها اضافه شدند؛ یعنی ما امروز صحبت ۳۰۰ ـ ۳۲۰ هزار نفر آواره داریم میکنیم؛ که اسرائیل نتوانست هدف اولش را بهدست آورد.هدف دوم اسرائیل به حداقل رساندن یا به پایان رساندن حملات موشکی حزبالله بود که در عمق ۱۵ کیلومتری کار میکردند.
موشکهای حزبالله امروز اولاً تعدادشان از ۳۰ ـ ۴۰ موشک به 200ـ ۳۰۰ موشک رسیده؛ عمقشان از از بین ۱۱ ـ ۱۵ کیلومتر به ۷۰ ـ ۸۰ کیلومتر و به حومه تلآویو رسیده است. این هدف دوم اسرائیل هم تحقق نیافته و امکان تحققش وجود ندارد. هدف سوم فاصله نیروهای رضوان و نیروهای رزمی حزبالله از مرز اسرائیل به ۱۱ کیلومتر بود، یعنی نیروهای رضوان ۱۱ کیلومتر عقبنشینی کنند. ما امروز در نقاط صفر مرزی نیروهای رضوان در چهار پنج روز گذشته معجزه بهپا کردند؛ یعنی تقریبا روزی ۱۰۰ نفر بین کشته و زخمی از گردانهای نخبه جولانی و باقی گردانهای نخبه و کماندویی دارند میگیرند.
کاری کردند که پیشرویهای ارتش اسرائیل در جنوب لبنان، پیشروی ۴۰ و ۵۰ متری باشد و در نهایت عقبنشینی باشد؛ حتی میزان مطالبه انتقام برای خون شهید مقدسمان سیدحسن نصرالله، طوری است که نیروهای رضوان حتی حاضر به عقبنشینیهای تاکتیکی برای به دام انداختن ارتش اسرائیل نیستند؛ یعنی اختلافی که بعضی اوقات سر نقاط صفر مرزی پیش میآید، این است که نیروی رضوان میگوید من همین جا در نقطه صفر مرزی باید سرباز اسرائیل را بکشم و کشتنش خیلی وقت نگیرد.این وضعیت اسرائیل در جبهه غزه و لبنان بعد از یک سال است. وضعیت دیگر اسرائیل در حوزه منطقه این بود که اسرائیل به کشورهای عربی امنیتفروشی میکرد. با توجه به ارتباطاتی که داریم امروز من سراغ ندارم که حاضر باشند از اسرائیل امنیت بخرند؛ یعنی الآن صحبت سر این است که اسرائیل میتواند امنیت خودش را برقرار کند، تا بخواهد به من امنیت بفروشد.
پیش بینی شهید احمد یاسین درباره ی فروپاشی اسرائیل درست بود
در نهایت بقای این کانتون استعماری از این به بعد خیلی سخت خواهد شد، به دلایل منطقی؛ من حداقل علی رغم تمام احترامم به شهید احمد یاسین که پیشبینی کرده بود فروپاشی اسرائیل در سال ۲۰۲۷ را، من از لحاظ منطقی این را میبینم که این پیشبینی درست است؛ یعنی ما بهسمت زوال اسرائیل در حرکت هستیم.
زوال اسرائیل از این باب که جامعه اسرائیل جامعهای است که برای امنیت و امکانات در اسرائیل حاضر است. از این به بعد امنیت و امکانات در اسرائیل مهیا کردنش برای حکومتهای اسرائیل نشدنی است؛ یعنی بازسازی وضعیت اقتصادی اسرائیل با توجه به آسیبهای بزرگی که خورده، زمانبره است.
بازگشت اعتماد به ناخودآگاه یک اسرائیلی برای اینکه برود در غزه دوباره زندگیش را از سر بگیرد، یا در شمال اراضی اشغالی زندگیش را از سر بگیرد، در کوتاهمدت نشدنی است. با توجه به اینکه بخشی از جمعیت اسرائیل گذرنامه اول دارد، یعنی تابعیت اول دارد، نگه داشتنش برای تابعیت دوم و زمین دومش با توجه به اینکه هم ناامن است، هم احیای امکانات تقریبا در کوتاهمدت ناممکن است، کار سختی میشود.
مهاجرت معکوس اسرائیل اگر شکل بگیرد، به این دلایل، یعنی اولاً احساس ناامنی برای زندگی کردن در اراضی اشغالی؛ دوماً مقرون بهصرفه نبودن زندگی در اسرائیل، یعنی اگه قرار است یک شهروند آلمانی که یهودی است و بیاید اسرائیل زندگی کند، زندگی او در آلمان، هم امنیتش بیشتر باشد و هم امکاناتش برایش بیشتر باشد، دلیل ماندنش در اراضی اشغالی موجه نیست.
من فکر میکنم ما در آینده نزدیک به این سمت حرکت میکنیم، یعنی مهاجرت معکوس اسرائیلیها که در سال گذشته بین ۵۰۰ تا ۸۰۰ هزار نفر بوده، طبق آمار متعددی که از خود اسرائیل میآید و مراکز پژوهشی در اروپا، به نظر میرسد با این وضعیت اسرائیل، در یکی دو سال آینده شیب تندی بگیرد.
این شیب تند باعث میشود که توازن جمعیتی هم در اراضی اشغالی به هم بخورد؛ یعنی جمعیت فلسطینیها که زاد و ولدشان با توجه به اعتقادشان، بومی بودن شون و متمسک بودن به سرزمینشان هست، میزان زاد و ولد این توازن را به هم زده؛ مهاجرت معکوس هم این شیب را آنقدر تند میکند که ما در آینده نزدیک حتی در انتخاباتهایی که اگر قرار باشد در آینده در اسرائیل برگزار شود، عربهای ۱۹۴۸ بتوانند نقش مهمتری در سیاستهای آینده اسرائیل بگیرند.
در نهایت به نظر میرسد 7 اکتبر در تاریخ یک روز بزرگی حساب شود و بهطور ویژهای به آن نگاه شود؛ چون آغاز و پایان آخرین چارچوب استعماری را برای منطقه و برای جهان رقم زد و من فکر میکنم امروز اسرائیل تنها استعمارگر باشد، که بقایای آن نظم سفید غربی متوحش باشد که خیلی هم علاقه دارد به دنیا درس اخلاق بدهد. به نظر میرسد که ما در ربع ساعت پایانی این نبرد بومی بین ملتهای طبیعی، واقعی و تاریخی، جغرافیای طبیعی و یک موجود خلق شده، یک موجودی که نه هیچ ربط و نسبتی با خاک، جغرافیا و تاریخ منطقه ندارد، وارد ربع ساعت آخر این بازی شدیم.
من فکر میکنم که دیر یا زود وضعیت تاریخی ایران و منطقه احیا خواهد شد و ما جایگاه تاریخی خودمان را بهعنوان بزرگ منطقه خواهیم گرفت و منطقه هم از یک موجود عجیب و غریب واقعا ناقصالخلقه که تحمیل شد به منطقه و هزینههای زیادی را منطقه در ۷۶ سال گذشته پرداخت کرد، بهخاطر بقای این موجود، فکر میکنم رو به پایان رو به اضمحلال باشد.
تئوری دو کشور فلسطین و اسرائیل و صلح ابراهیم، مرده به دنیا آمدند
یعنی شاخص همان شاخصهای فنی است، یعنی شما یک نیروی پارتیزانی دارید، روبهروی یک نیروی کلاسیک میجنگد این نیروی کلاسیک را ثابت کرده که در افغانستان و عراق مستهلک کرده و باعث خروجشان شده؛ در در اراضی اشغالی هم همینطور، یعنی در سال گذشته ارتش اسرائیل چنان مستهلک شده که امروز با طراوت و با قبراقی نمیواند بهراحتی وارد مرز لبنان شود.
این یک خطر برای چهار تیپ است، که ۱۵روز معطل باشند و احساس کنند فرماندههانشان قدرت تصمیمگیری ندارند. نیرو مستهلک میشود و از لحاظ روحی دچار فروپاشی میشود؛ پس بهترین کار برای برآورد این است که شاخصهای حرفهای را پیش بگیریم؛ همان شاخصهای فنی که جنگ باهاش برآورد میشود پیروز و بازنده با آن برآورد میشود، همانها را اگر در نظر بگیریم میوانیم داده دقیقی از وضعیت جنگ داشته باشیم.
هم صلح ابراهیم، هم بحث دو دولت در فلسطین مرده به دنیا آمدند. متأسفانه ما در رسانه خیلی ضعیف هستیم و خیلی هم علاقهای نداریم، حداقل احساس من این است که خیلی علاقه نداریم که به سمت حرفهای حرکت کنیم و مقتضیات سال ۲۰۲۴ برای افکار عمومی در حوزه رسانه چیست؟ خیلی با تفکر جنگ سرد رسانه را اداره میکنیم؛ ولی واقعیت این است که در واقع دو پدیدهای را داشتیم که مرده به دنیا آمدند.
در مورد صلح ابراهیم، گفته شد اسرائیل متاعی برای فروش به اعراب حوزه خلیج فارس ندارد؛ یعنی تنها بحث صلح ابراهیم تضمین امنیتی به شورای همکاری خلیج فارس، یا بعضی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بود. اسرائیل امروز نمیتواند تضمین امنیتی برای خودش برقرار کند؛ یعنی امروز ۴۸ ساعت اگر نیروی آمریکایی، اسلحه آمریکایی و ذخیره آمریکایی به اسرائیل نرسد، عملاً احتمال فروپاشی اسرائیل وجود دارد.
واقعیت این بعد از صلح ابراهیم این است که آدم عاقل میدانست که اگر زاویه و بعد امنیتی این صلح علیه ایران بود، به هر حال مرده به دنیا آمد. در مورد دو دولت هم اصل دو دولت واقعبینانه نیست؛ نه بهخاطر اینکه فلسطینیها نمیخواهند یا منطقه نمیخواهد، نه، در اسرائیل حداقل در ۲۰ سال گذشته و احتمالاً در ۲۰ سال آینده هیچ طیف سیاسی که باورمند به حل دو دولت باشد وجود ندارد؛ یعنی در ۲۰ سال گذشته نتانیاهو یک ده و اندی از ۲۰ سال گذشته را نخست وزیر بوده و باوری به حل دو دولت ندارد. حل دو دولت سه ستون دارد؛ یعنی قدس شرقی بهعنوان پایتخت فلسطین، بازگشت آوارگان فلسطینی، اعتراف به مرزهای ۱۹۶۷ از طرف اسرائیل. امروز یک سیاستمدار در فلسطین اشغالی نمیتوان پیدا کرد که به یکی از اینها باورمند باشد، یا قبول داشته باشد، یا فکر کند که اگر این را تقدیم کند احتمالاً یک صلح پایداری در منطقه بین اسرائیل و همسایگان اسرائیل بهوجود میآید ضمن اینکه آخرین نفری که باور داشت ترور شد، یعنی آقای اسحاق رابین که این خطر را احساس کرده بود که با این روند امکان بقای اسرائیل ناممکن است و رفت به سمت بحث دو دولتی از طرف همین دولت فعلی ترور شد، یعنی کسی که آقای رابین را ترور کرد، دوست همین آقای اسمورتریچ، وزیر کشور اسرائیل است و همان شخص ترورکننده امروز آزاد است و در دانشگاهها سخنرانی میکند.
بر این اساس راه ما این است که به دنیا یا حداقل به خودمان بگوییم یعنی به خودمان شرح دهیم که این وضعیتی را که برای شما تبلیغ میکنند و میخواهند ما باور کنیم که صلح ابراهیم در روند آرامش منطقه کاراست، یا بحث دو دولتی تنها راه بقای اسرائیلی یا وجود فلسطین است، کارهای ناممکنیاند؛ همانگونه که ما نگاه میکنیم؛ ما هر وقت که اسرائیل گرفتار مشکل میشود آمریکا میگوید راه حل دو دولتی. راه حل دو دولتی از اسلو، سی و یکمین سال صلح آن قرارداد یا تعهد یا توافقنامه اسلو است؛ بعد از ۳۱ سال ۷۰درصد اراضی کرانه باختری، که بهدست فلسطینیها بود، ۱۳درصد شده، یعنی امروز همین دولت خودگردان فلسطین، که تعهد داده امنیت اسرائیل را فراهم کند، ۱۳درصد از اراضی کرانه باختری را در دست دارد.
پس باید بفهمیم که صلح ابراهیم نتیجه ندارد؛ چون اسرائیل توان تضمین امنیت دادن به کشورهای حوزه جنوب خلیج فارس را ندارد و بهترین کار برای کشورهای حوزه جنوب خلیج فارسی این است که مشکلاتمان را با خودمان حل کنیم، چون ما بومی و مستقل هستیم، و این نگاه برونسپاری امنیت و سپردن آن به اسرائیل، عملا ناممکن شده است.
تاریخ انتشار: 1403/08/21
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.