ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
آقاي محمدرضا نصيري؛ منتقد سینما و کارشناس ارشد علوم سیاسی در سومین قسمت از سری برنامه آینه جادو در نقد فیلم پلتفرم 2، ابراز داشت:
فيلم با يك نماي باز از كودكان در حال بازي شروع میشود. كودكاني كه در وسط و انتهاي فيلم شايد آنچنان بازخوردي به ما ندهد كه اصلاً به چه دليلي اینها اينجا هستند و براي چه چيزي و در پايان هم اینها مثلاً به چه دليل بوده كه اینها آن نفر آخر را از بينشان انتخاب كردند و او برگزيده بچهها بوده است! دليلش مشخص نشد. حالي كار نداريم.
بعد كات میخورد میآید آن مصاحبههایی كه ديديم. اين میگوید من چه چيزي را دوست دارم. غذاهاي مورد علاقهشان را میگویند. دوربين كارگردان ما را حساس میکند به يك شخصيت به قولي فربهای كه آنجا وجود دارد كه خيلي هم پيتزاي پرگوشت ايشان دوست داشتند! و دوربين دارد به ما میگوید كه من میخواهم شما را با اين كاراكتر جلو ببرم. میخواهم با اين شخصيت شما را آشنا كنم.
قاعده كار اين است كه حالا يا قهرمان فيلم هست يا قرباني فيلم هست. قاعده اين است كه بايد يكي از اینها باشد ديگر؛ ولي ما میبینیم كه در بيست دقيقه يا شايد نيم ساعت ابتداي فيلم از داستان حذف میشود! خب اين اولين لقه نوع كارگرداني هست. اينكه شما با دوربينت را وقتي با او شروع كردي و نيم ساعت ابتداي فيلم حذف شد به دلايل نامعلوم هم اين اتفاق افتاد! ببينيد وقتي شما در كاراكترتان شخصیتپردازی درست نكرده باشيد اين اتفاق میافتد. آمدن و همراهي كردن و از بين رفتن به خاطر يكسري دلايل موهوم بوده است.
براي مخاطب باورپذير نيست شخصيتي كه براي يك پيتزا دير رسيدن میخواست آشوب به پا كند و يكسري كارها را انجام بدهد بعد از يك ماه خودكشي كند كه خودش را تنبيه كند! چرا؟ براي اينكه مثلاً آن سه تا تکهای كه مال فلان شخص مرده بود را من خوردم! و موارد ازایندست.
خشونت در سینما چگونه تصویر میشود؟
اين عدم شخصیتپردازی و عدم همراهي مناسب كارگردان در نماها و زياد بودن خشونت فيلم يعني کارگردان شیلنگ خشونت را داخل فيلم گرفته است و به هر بهانهای دارد اين كار را انجام میدهد!
موضوعی كه ما در بحث چگونگي ظهور خشونت در سينما داشتيم اتفاقاً برعكس است شما وقتیکه از يك چيزي بيشتر استفاده كنيد آن به ضد خودش تبديل میشود. شما وقتي میخواهید در سينما و در تلويزيون از خشونت استفاده كنيد يا به طور دقیقتر اگر بخواهم بگويم خشونت را میخواهید به تصوير بكشيد شما بايد آرامش و انتظار قبل از خشونت را درست پرداخت كنيد. براي بیننده بايد اين حس تعليق خشونت متصور شود و او انتظار خشونت را بكشد. مثلاً در نظر بگيريد يك كسي كه مدام دارد دادوبیداد میکند، پرخاش میکند حسي را به مخاطب منتقل نمیکند كه چنين اتفاقي براي اين شخص مثلاً افتاده است؛ اما وقتي میبیند طرف مدام دارد تحمل میکند دوربين دارد كلوزآپ میگیرد عرق كرده اين دارد مدام اين شرايط نامطلوب را تحمل میکند مخاطب ناخودآگاه چه میگوید؟ حالا منتظر يك خشونت هستم؛ پس چه زماني میزند؟ ببينيد ايجاد اين انتظار است كه بيشتر از خود خشونت نشان دادن انتقال حس براي مخاطب میکند.
يك سكانسي الآن يادم آمد اين را گفتم فيلم ايراني پاداش سكوت، يك سكانسي فرهاد اصلاني با پرويز پرستويي داشت در رستوران، پنج دقيقه، ده دقيقه فقط روي اعصاب پرويز پرستويي بود! بعد كه به خشونت رسيد با فرياد يك كلمه بس است ديگر را گفت! ولي آنقدر درست اين اتفاق افتاد آن خشونت و خشم را كاملاً ديديم.
اما شما مثل اين فيلم وقتیکه خشونت زياد و بدون شخصیتپردازی درست را داخل فيلم بگذاريد نتيجه عكس خودش را میدهد يا مخاطب واقعاً ديگر به ستوه میآید و حالش ديگر به هم میخورد از اين حجم از خشونت و سبوعيتي كه در فيلم، بیحساب و کتاب خرج شده است!
معیار نمادگرایی در فیلمها چیست؟
خب حالا در مورد نمادها اگر بخواهم يك اشاره كوتاهي بكنم، ببينيد شما وقتیکه در سينما میخواهید اثر هنري داشته باشيد، همان ابتدا نبايد خيلي مسائل را الصاق به كاراكترتان كنيد. ما در فيلم شخصیتهایی را داشتيم كه بهعنوان وفادار حساب میشدند يا همان لوياليستها. لوياليستها خب قدمت دارد در جنگ استقلال آمريكا از بريتانيا اینها مثلاً با انقلابیها میجنگیدند و در آن زمان وفادار به بريتانيا مانده بودند. حالا از اين در قالب اين فيلم استفاده كرده است. آيا من مثلاً میتوانم بيايم بگويم كه اين نمادان است؟ خب اين بايد به من يك كنش و واكنشي را در فيلم بدهد. درصورتیکه ما آن شخص عدالتخواه را مثلاً يك سكانس بيشتر در كل فيلم نديديم كه به ما اين را بگويد!
مسئله و فكت بعدي، وقتي كارگردان به زبان آن فرد چاق و فربه درواقع اسم روبسپير را میآورد خب روبسپير يكي از سربازان درواقع زمان انقلاب فرانسه بود كه عقيده او اين بود كه آقا ما بايد عدالت را محقق كنيم ولو به زور. اين وقتي به او گفته مثلاً دوتا كاراكتر دارند حرف میزنند میگویند آقاي روبسپير چرا داري اين كار را میکنی و شخصیتپردازی هم نكرده است يعني چه؟ يعني اين حرف كارگردان است. در شخصيت او ساخته نشده است.
كارگردان الصاق كرده، روي اين آويزان كرده است! كارگردان میخواهد به شما حقنه بكند كه بله اين يك شخصيت عدالتخواه است؛ چون حال و حوصله درست شخصیتپردازی كردن را ندارد اين اتفاق را براي شما رقم میزند! وقتي شخصیتپردازی نكرده من نمیتوانم اين را بهعنوان يك نماد حساب بكنم. جهان خود فيلم بايد اين نماد را بپذيرد كه من بگويم نماد. جهان كارگردان با جهان خود فيلم متفاوت است. بله يك چيزهايي در ذهن كارگردان بوده آن نقاشي، اين روبسپير گفتن، اين بحث عدالت، آن بحث اینهایی وجود دارد يك اتفاقاتي است؛ اما آيا در اين فيلمي كه ما ديديم براي ما ساخته شد؟ از ورود كاراكتر اول و ادامه فيلم و حالا مواردي كه وجود دارد اين اتفاق نيفتاد! به خاطر همين است ما میگوییم اين فيلم، فيلم خوبي نيست.
يكسري از بحثها مطرح شده است كه حالا استاد مطرح میکنند در موردش گفتگو میکنیم؛ اما فيلم را اگر بهعنوان يك ساختار و فنداسيون ببينيم میبینیم اين چيزهايي كه كارگردان در فيلم خودش قرار داده است يك حالت ثابت و ثبات داري را روي اين پهناي فيلم ما ندارد. يك بحثهایی است کهای بسا هر كدام از شما بزرگواران يك نقطهنظر خاصي داشته باشيد. بگوييد من اين را اين میبینیم. من اين را مثلاً طبقات میبینم. من اين را اجتماع میبینم.
اما خيلي جالب است من بررسي كردم خود كارگردان اين فيلم گفته است كه اصلاً من نقد اجتماعي است! فيلم من يك نكوهش درواقع جمعي است نه يك نقد اجتماعي. میگوید نوك پيكان من نسبت به فرديت افراد است؛ چون آنجا اصلاً قابليت جامعه را ندارد. آن بحث خود آن آسانسور طبقاتي كه وجود دارد يا مثلاً آن، اصلاً معلوم هم نشد كه مثلاً اين سازندهاش چه كسي است! يعني اين طبقه حاكمي كه در فيلم مدنظرشان بود معلوم نبود كه اصلاً اینها چه كسي هستند! اصلاً براي چه چيزي اين روال را دارند انجام میدهند و مواردي ازایندست.
آقای رسول لطفی؛ دانشجوی دکترای ارتباطات در ادامه نقد فیلم پلتفرم 2، خاطرنشان ساخت:
لایههای مفهومی فیلم
اين فيلم را اگر بخواهيم به سرعت يكسري از نكاتش را عرض كنيم میتوانیم اين را در سه لايه ببينيم:
لايه اولان لايه ظاهري و فرميك كار است كه آيا اين فيلم آن خط و ايده اصلي كه بنا داشته است درواقع حالا اين پلتفرم يك و دو داشت. حالا من مجموعش را میگویم. به نظرم بايد براي فهم بهتر اين فيلم هم يك و هم دو را مدام رفتوبرگشت كنيم تا به يك نتيجه و يك ثبات محكمي راجع به اين فيلم بخواهيم اظهارنظر بكنيم. اين فيلم را درواقع در سه لايه میشود بحث كرد:
يك لايه درواقع ظاهري و فرميك كار است كه به همين خط روايي داستان كه ايده اصلي كارگردان در اين فيلم چه بوده است و اينكه چقدر توانسته است اين ايده خودش را محقق كند و بستر خودش را در اين زمينه درواقع نشان بدهد. اين يك نكته است.
نكته بعدي اين است كه بتوانيم در لایههای پنهان اين كار را بكنيم درواقع بتوانيم نشان بدهيم كه خصوص اين ماجرا اين است كه آيا مسئله اين فيلم اساساً يك نقد ضد سرمایهداری هست يا نه؟ اين چيزي كه در ظاهر و المانها و نمادهايي كه در اين فيلم به كار گرفته است خب درواقع يك بار ايدئولوژيك خاصي در آن نهفته است و يك وجه انتقادي جدیای را تلاش داشته است كه نشان بدهد؛ اما چقدر در اين لايه موفق شده است؟ آيا میتوانیم لایههای پنهان اين فيلم را واكاوي كنيم و ببينيم قصد و نيت كارگردان به چه شكلي بوده است؟
و مرحله سوم كه در اين جلسه هم شايد مقدورمان نباشد لایههای فرا متن كار است. اساساً اين نوع فيلم، چون در اين فيلم هم به شدت مضامين صريحي در نسبت با مفاهيم الهياتي داريم اين فيلم را چقدر میتوانیم از منظر الهياتي تفسير بكنيم؟ چه بار معناي الهياتي و ایدئولوژیک و متافيزيكي میتواند اين فيلم براي ما داشته باشد و به ارمغان بياورد؟ و به نظر من خيلي خوب است كه بتوانيم حالا اين لايه را هم ببينيم.
قبل از شروع آن بحث لايه ظاهري و فرميك اگر بخواهم يك نكاتي را عرض بكنم.
به تعبير استاد عزيزمان مرحوم فرج نژاد كه يك جملهای دارد و ماهيت سينما را خيلي خوب تبيين میکند اين است كه اين يك مديوم مؤثر جهانبینی غرب است. ايشان میگفتند كه اندیشههای ناخودآگاه غرب را اگر بخواهيم ببينيم و تحليل بكنيم اين را به صورت آشكار در سينما نشان داده است؛ يعني ما يك رابطه بسيار مستقيمي بين سينما و علوم انساني میتوانیم ببينيم. آن هم از اين جهت كه درواقع سينما جلوههای ناخودآگاهي اندیشههای غرب مدرن است كه در علوم انساني میآید آنها را تئوريزه میکند. اين يك نكته است.
در مورد فيلم هم عرض كردم كه اگر بخواهيم واقعاً پلتفرم 2 را تحليل كنيم ناگزير از اين هستيم كه قسمت اول را مدام به چشممان بياوريم و مدام بتوانيم در يك رفت و برگشتي بتوانيم يك تفسير کاملتری از اين فيلم بدهيم.
حواشی اکران فیلم از نتفیلیکس
من اگر بخواهم مختصراً راجع به اين سه لايه كه عرض كردم نكاتي را عرض بكنم اينكه در لايه ظاهري، همانطور كه شما استاد بزرگوار فرموديد به نظر من اين فيلم، فيلم ضعيفي است. به شدت هم ضعيف است. فيلم ضعيف اما پر سروصدایی است! يعني اينكه حالا اگر بخواهيم درواقع زمینههای اين فيلم را بررسي كنيم اين فيلم پلتفرم 1 در سال 2019 ساخته شد و نمايش داده شد و در آن زمان در آن تايم ما يك مثلث سهگانهای از فیلمهای مهم و اثرگذار داشتيم كه خيلي مورد استقبال قرار گرفت كه مضامين مشتركي را در دل خودشان جاي داده بودند. اين بحث مسائل اجتماعي و اختلافات طبقاتي. آن سه تا فيلم چه بودند؟ يكي فيلم پلتفرم است كه الآن موضوع بحث ماست. يكي فيلم انگل بود در اين جايزه...
جالب اين است كه اين فيلم دقيقاً ده روز بعد از كرونا توسط نتفليكس اكران میشود! يعني دقيقاً يازده مارس 2020 كه كرونا اتفاق میافتد. بيست مارس 2020 اين فيلم توسط نتفليكس اكران میشود! اين چون در اسپانيا، كارگردان اين فيلم اسپانيايي است و جالب اينكه اولين فيلم بلند او هم هست. درواقع اين كارگردان گويا رسالت خودش را روي اين فيلم خودش ميخواهد نشان بدهد و اینجور هم حالا مصاحباتي كه از خودش داشته است میگوید من ميخواهم اين طرح و اين ایدهای كه به ذهن من رسيده است را بسط بدهم. حالا با اين حال اين نتفليكس هم اين محصول را بعد از اينكه جايزه ميآورد خريداري ميكند و به صورت عمومي پخش ميكند.
اين در قسمت پلتفرم 1 ما يك شخصيتي بهعنوان شخصيت گورن داريم كه او هم با يك اهداف اخلاقي اتفاقاً وارد زندان ميشود؛ ولي در مواجهه با اين سيستم بيربط قرار ميگيرد و چالشهاي آن را ميماند كه آيا عدالت را برقرار كند يا براي بقاي خودش بجنگد و ارزشهاي خودش را كنار بگذارد؟
پس لذا يكي از تفاوتهای جدي در اين فيلم بين پلتفرم 2 و 1 اين است. پس بنابراين در قسمت دوم برخلاف فيلم اول كه بيشتر رقابت و نزاع بر منابع و بر نگاه شخصي متمركز بود در پلتفرم 2 ما به دنبال اين هستيم كه بتوانيم راهحلهای گروهي را براي مقابله با مشكلات و برونرفت از اين چالش پيدا كنيم؛ يعني در پلتفرم 2 اساساً مسئله ما تغيير سيستم است. اتفاقاً در شخصيتهاي فيلم هم اگر بخواهيم نگاه بكنيم اين تمايز را ميبينيم. شخصيت گورن كه در يك هست فردي نسبتاً منفعل است و به دنبال صرفاً بقا است؛ اما در [...] حالا اسم اين شخصيت اصلي يادم رفت! اين اتفاقاً خيلي آدم مستقلي است و آگاهانه ميخواهد يك همبستگي ايجاد بكند و بتواند يك حكومتي را پي بگيرد.
ازجمله مهمترين استعاره كه در اين فيلم به كار ميرود بحث زندان طبقاتي است؛ يعني به وضوح اين فيلم از اين استعاره كمك ميگيرد براي اينكه چه كار بكند؟ براي اينكه جامعه انساني را بتواند تفسير بكند. يك زندان طبقاتي، نمادي براي يك جامعه طبقاتي ميشود و لذا اصلاً اصل اين ايده، اصل فهم مفهوم طبقه است.
خب مفهوم طبقه ميدانيد در جامعهشناسی مدرن هم خيلي جزء کلیدواژههای اساسي است. شما ريشه آن را مثلاً از كارل ماركس ميتوانيد ببينيد كه ميآيد بر اساس روابط توليد مفهوم طبقه را تحليل ميكند و آنجا خب رابطه افراد را با فرايند توليد در نظر ميگيرد كه به طبقه كارفرما و طبقه كارگر تقسيم ميكند. بعدها ماكس وبر با يك نگاه ديگري مفهوم طبقه را باز بررسي ميكند. به جاي اينكه بيشتر بر جنبه اقتصادي تأكيد كند بر جنبههاي اجتماعي و فرهنگي تأكيد ميكند و آنجا بحث طبقه اقتصادي، طبقه اجتماعي و مفهوم قدرت را بررسي ميكند و همچنين مثلاً مثل پير بورديو كه بعد آنجا به لایههای فرهنگي، بحث سرمايه فرهنگي را اشاره ميكند و به دنبال ارزشها و فرهنگ اجتماعي هست و بر سرمايههاي فرهنگي تأكيد ميكند. پس اين نكته اول اينكه اين خيلي استعارههايي ايده جذابي است كه اختلاف طبقاتي جامعه را بخواهيم از اين زاويه ورود بكنيم و ببينيم.
عمل گرايي و پرهيز از شعار زدگي
بهطورکلی حرف من اين است كه اتفاقاً مهمترين مشكل و ضعفي كه فيلم دارد اين است كه بسيار شعارزده عمل كرده است! يعني بناي اين كار اين بوده كه يك ايده جذابي را خرج بدهد. به تعبير ديگري من احساس میکنم كارگردان درگير اين ايده جذاب خودش شده است و گرفتار و اسير ايده شده است.
کارگردان نتوانسته است نهتنها زميني بكند و حتی اين مفاهيم را خيلي شعارزده و خيلي سطحي توانسته است فقط نشان بدهد؛ كه حالا در بحث نقدها حتماً به آن میرسم. درست است كه اين مضامين را و اين استعارهها را خوب دارد طرح ميكند اما اينكه بتواند پرداخت خوبي هم از جنبه سينمايي آن داشته باشد اتفاقاً اينجا پاشنه آشيل كار است.
كما اينكه اگر هم قرار است اين فيلم نقد سرمايهداري باشد كه بنده ميگويم كه اين فيلم نه تنها نقد سرمایهداری نيست بلكه تثبيت مفهوم سرمایهداری است! كه حالا روي آن بحث ميكنيم. اين حتي در نقد سرمايهداري هم به شدت منفعل عمل ميكند و خيلي ضعيف، پرداختهای سطحي! يعني دو تا كار را بايد از هم تمايز بدهيم:
مسئله دوم اين است كه حالا در نقد آن چقدر موفق بوده است كه اینها را بتواند نشان بدهد كه من میگویم به شدت ضعيف بوده است! يعني گويا، همانکه گفتم اسير ايده شده است. يك ايده درواقع خيلي درخشاني در ذهن او نشسته است و حالا به جاي اينكه بتواند اين را عميق بكند، لایهلایه بكند، از همه مهمتر ما در سينما و مديوم سينما با چه چيزي سروکار داريم؟ اينكه بتوانيم آن را تبديل به يك اثر هنري بكنيم و اساساً سينما بر اين اساس شكل میگیرد.
ویژگیهای دراماتیک بر اساس عناصر روایی در فیلمنامه
پس لذا پشتوانه يك فيلم سينمايي اين است كه بتواند درام شود. دراماتيزه كردن آن مفاهيم ارزشمند است. اينكه شما بخواهيد يكسري كليات و يكسري مفاهيم را فقط بدون هيچ پرداخت دراماتيزه و پرداخت هنري نشان بدهي اين يك كار ضعيف میشود. چيزي كه اين شده است. متأسفانه ما در سينماي خودمان هم با همين مسئله مواجه هستيم يعني ما اگر بخواهيم مفاهيمي مثل عدالت را كار بكنيم دیدهاید سريالها و فیلمهایی در اين حوزهها كار شده است و به شدت اين فيلم میبینیم كه توي چشم و توي ذوق میزند! مثلاً يكي از چيزهايي كه میگویم توي ذوق میزند اين است كه شما ببينيد فقط بيشتر بر پايه كلامي شعارزده جلو میرود!
فیلم خواسته انزواي اجتماعي افراد را در جوامع طبقاتي نشان بدهد. هر طبقه دو تا و هيچ كدام هم از طبقههای بالاتر اصلاً خبر ندارند!
بعد رقابت بيرحمانه و فردگرايانه را در اين طبقات بتواند نشان بدهد. همچنين بحث اينكه ميخواهد از طريق اين طبقات آن اخلاق و انسانيت را به چالش بكشاند و بحرانهاي اخلاقي را در طي اين ساختارها درواقع ساختارهاي اجتماعي ناعادلانه توصيف بكند. اينكه حالا چقدر موفق بوده است اين را بايد بحث كنيم.
دوم بحث استعاره غذاست؛ يعني شايد بعد از طبقه؛ استعاره كليدي كه اين فيلم دارد استعاره غذاست. خب قطعاً ميدانيد كه در اين فيلم غذا نماد چه چيزي ميشود؟ نماد منابع در جامعه است. اساساً اين خيلي منبع مادي است. ما اگر خودمان هم بخواهيم نعمت را يك مصداق عيني براي مشخص بكنيم نعمت الهي كه مثلاً میگوییم را در غذا ميبينيم. لذا اين غذا از اين جهت رد اين فيلم خيلي پررنگ است و نماد حتي اخلاقيت و انسانيت دارد خودش را نشان ميدهد. اساساً خوردن و آشاميدن يك استعارهاي براي رقابت، نزاع و مالكيت است؛ يعني ما از دل اینها ميتوانيم اين مفاهيم را ببينيم. خيلي جاي حرف دارد. خيلي جاي بحث دارد؛ ولي چون وقت ما هم محدود است من فقط تيتروار رد میشوم.
اگر اين سلول را ببينيم، اين سيستم را اين كه سيماني هم هستند بهمثابه زمين در نظر بگيريم از منظر الهياتي ميبينيم انسانها به دليل خطاي نخستين خودشان در اين زندان هبوط كردند! هر كدام از اين افراد در مصاحبههایی كه با آن شخص اتاق صفر، كه حالا میرسیم كه يكي از كليديترين و استعارههاست آن طبقه صفر درواقع، كه در آنجا مصاحبه صورت میگیرد هر كدام از آنها يك گناهي داشتند! يك گناه نخستيني داشتند كه به اينجا هبوط كردند! بعد در هبوط، زمين خيلي مسئله ميشود. در كنارش غذا هم خيلي مهم ميشود؛ يعني شما اين مضامين الهياتي را ميتوانيد از اين جنبه هم ببينيد.
مهمترين نكتهاي كه در استعاره غذا ميشود روي آن پرداخت كرد و حرف زد بحث آدمخواری است كه در همين فيلم پلتفرم 2 هم به شدت پررنگ است. آن آنجا كه اینها محاصره شدند و از طريق آن شخصيت اصلي كه ميخواهد اینها را نابود بكند ميگويد به شما غذا نميرسانم. ميگويد خب شما غذا نرسان ما میرویم از اين آدمهای طبقه پايين كه هميار و همگروه شما هستند را میخوریم! خب اين آدمخواری بهعنوان استعاره، يك مسئله خيلي جدي است كه ميشود روي آن چه معاني را باز توليد بكند از اين آدمخواری كه دارد به عرياني نشان ميدهد؟ استثمار شديد انساني را میتواند نشان ميدهد. مصرف و بلعيدن منابع به هر قيمت را میتواند نشان ميدهد. از مهمترین چيزها اين است كه میتواند از دست دادن انسانيت را در شرايط بحراني نشان بدهد!
آدمخواری را براي آن قبايل ديگر [مطرح میکنند.] درحالیکه در هيچ منبع تاريخي ما بحث آدمخواری را در جوامع نداشتيم و همچنين رجوعي ميكند به بحث فلسفه سياسي هابز كه بحث انسان شر انسان است. اين كاشتهايي است كه دنياي مدرن از طريق رسانه در فضاي ذهني ما قرار داده است.
در پلتفرم 2 باز هم ما كودكاني را میبینیم كه دارند بازي میکنند. اين بازي كودكانه چه معنايي میتواند متضمن خودش داشته باشد؟ معنايش اين است كه اینها خب يك هدفي را دارند. هدف آنها اين است كه از يك سرسرهای پايين بيايند؛ اما میبینیم دوباره همين دعوا بين كودكان هم شكل میگیرد. خب اين دعوا كه بين كودكان شكل میگیرد كه از دل آنها يك نفر بالا میآید، يك كودكي مي تواند فارغ شود و بعد آنجا نور به او میتابد يعني برگزيده میشود. كسي كه بعدازاین منازعه توانسته بالا بيايد و رشد بكند.
استعاره طبقه صفر، استعاره كتاب در پلتفرم 1، شما ببينيد در اين شخصيت اصلي تنها چيزي كه براي خودش به پلتفرم 1 میآورد چه كسي است؟ كتاب است و میخواهد خودش را بهعنوان يك نماد روشنفکر در اين جهان نشان بدهد. خب چقدر میتواند موفق باشد؟ اين چيزي كه وجود دارد اين است كه در اين سيستم آيا چاقو به كار شما میآید يا كتاب به كار شما میآید؟
درواقع كارگردان تلاش دارد و استعاره كتاب توجه بدهد كه ديگر اينجا تفكر انتقادي و دانش در اين سيستم به درد [نمیخورد.] در اين سيستم اختلاف طبقاتي ديگر دانش بیمعناست. چيزي كه تو را نجات میدهد آن چاقو، آن سلاح است كه میتواند تو را پيروز كند و همچنين میخواهد نشان بدهد كه ديگر اصلاً دانش و آگاهي بخشي ديگر در اين جامعه اختلاف طبقاتي به كار نمیآید. بگذريم. من اين نكته آخر را بگويم. استعاره زامياتين آن شخصيت...
درواقع خود شخصيت اين زامياتان كسي است كه، نویسندهای است كه ابتدا به كمونيست گرايش پيدا میکند. بعد از وقوع انقلابهای روسيه و میبیند چه فجايعي بار آمده است از آرمانهای كمونيستي تغيير نگرش میکند و در خودش چرخش فكري ايجاد میکند و میآید عليه كمونيست كتاب مینویسد. اين رمان ما را مینویسد. اين شخصيت زامياتان كه اين تغيير نگرش را در خودش ايجاد كرده است دقيقاً در شخصيت اصلي، اين دختر اصلي پلتفرم 2 حلول پيدا كرده است. دقيقاً ابتدا میخواهد با اين قانون جديد همنوایی بكند؛ اما بعد از اينكه میبیند دست او قطع شد و دوستش به آن فجیعترین [...] يعني میبیند كه آن قوانين خشك، سفت بیجهت و بیهدف چقدر میتواند خطرناك باشد! میآید شورش میکند و يك حكومت جديد [ايجاد میکند.] دقيقاً همين الهام گرفته از اين مسئله است.
معنای عدد 333 در فیلم پلتفرم
ببينيد يك وقت اين كليت فيلم اين است كه يك سيستمي دارد تشكيل ميشود كه اين سيستم يك طبقه صفري دارد كه دارد اين سيستم را مديريت ميكند. خب در لايه پنهان ما داريم نقد سرمایهداری میبینیم كه آن را هم ما گفتيم اتفاقاً آن هم نيست! در لايههاي فرا متن آن، ما اين نظام را ميتوانيم بهمثابه يك نظام خلقت ببينيم؛ يعني ما يك اتاق صفري داريم كه يك امر متعالي است، يك امر متافيزيك است كه اين امر متعالي و امر متافيزيك اين نظام و اين سيستم را خلق كرده است. اتفاقاً با اختلاف طبقه هم خلق كرده است؛ ولي ديگر همه را به بشريت واگذار كرده است و هيچ دخل و تصرفي در اين نظام ندارد و اساساً هيچ خبري از اين نظام ندارد كه اینها مدام ميخواهند به آن طبقه متعالي انتقال پيام بكنند. به آن درواقع عرش. خب اين تفسير دئيسم پررنگي است كه در اين فيلم وجود دارد. يا القائات درواقع تفسيرهاي ضد مسيح كه اين فيلم اساساً در يكي کمرنگتر آن شخصيت خودش را ميخواهد در قالب منجي نشان بدهد كه دن كيشوت است كه استعاره دن كيشوت خودش مفصل ميشود بحث كرد.
درواقع در فيلم دوم، در پلتفرم دوم بهصراحت از منجي ياد ميكند يعني آن شخصيتي كه گفتيد كه اتفاقاً يك شخصيت واقعي فرانسوي است كه میخواهد انقلاب كند ما میبینیم در اين سمت يك تفسير ضد مسيح، عيناً میبینیم كه اين مسيح است! آن سكانس هاي آخر و پایانبندی را اگر دقت كرده باشيد كه اين دختر وقتیکه در آن فضا آزاد میشود و بيدار میشود بعد كه میرود آن بچه را نجات بدهد سر او به ديوار میخورد و بعد از دنيا میرود! بعد از سبز، چراغ قرمز میشود؛ يعني اينجا ديگر به حالت توهم يا حالت بعد از فوتش را دارد میرسد قبل از اينكه وارد آن لايه زير طبقه 333 بشود كه به نظرم آن لايه، لايه جهان برزخي میشود اسم آن را گفت، وارد شود قبل از آن يك صحنهای دارد آن هم اين است كه همان مسيحي كه خود اول به آن اشاره میکند كه در طبقه 313 از گوشت خودش به بقيه میداد و باعث میشد كه بقيه بمانند، در آخر اين فيلم همان مسيح را با حواريون میبینیم. اين سكانسي كه كارگردان ساخته است دقيقاً با قصه شام مسيح، شام آخر مسيح تشابه دارد و آنجا آن چاقو را كه به سمتش پرت میکند دقيقاً میخواهد طعنه به بحث ساختار دين مسيحيت بزند.
به نظر من با همه اين اوصاف اين فيلم درواقع در كليت پرداخت فرمي آن، فيلم به شدت ضعيفي است؛ ولي ايده خوب و جالبي دارد؛ البته جالب به معناي خوب نيست. به معناي اين نيست كه مفاهيم خوبي را دارد القاء میکند. اين فيلم كاملاً در بطن سرمایهداری است. حالا فرصت نشد نكاتي را عرض كنيم. اين به شدت ارزشهای ضد مسيحي و ضد ديني را دارد ترويج میکند و مهمترین بحثش اين است كه دارد بنياد بیمعنایی را در اين فيلم تثبيت میکند.
تاریخ انتشار: 1403/10/02
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.