نقد فیلم «شمال از جنوب غربی»؛ ضعف فیلمنامه، پاشنه آشیل سینمای ایران

 

سید محمدمهدی موسوی در یادداشتی نوشت: فیلم «شمال از جنوب غربی» از آن دسته آثاری است که باوجود موضوع جذاب و تلاش‌های صورت‌گرفته برای پرداخت مناسب، بار دیگر نشان می‌دهد که فیلمنامه همچنان پاشنه آشیل سینمای ایران است.

 

حمایت و پشتیبانی نهادهایی چون بنیاد فرهنگی روایت فتح و انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس از چنین آثاری، ضرورتی انکارناپذیر است. بااین‌حال، حمید زرگرنژاد به‌عنوان کارگردان نتوانسته به‌درستی از ظرفیت‌های این سوژه بهره ببرد. او، باوجود تجربه در مستندسازی و ساخت چند فیلم، همچنان نیازمند دقت نظر بیشتری در فیلمسازی است.

 

فیلم روایتگر مقطعی از دوران دفاع مقدس در اردیبهشت ۱۳۶۱، پیش از فتح خرمشهر است. عراق قصد دارد کامیونی پر از مواد منفجره را وارد ایران کرده و در یکی از نقاط حساس کشور منفجر کند. دراین‌بین، نیروهای اطلاعاتی کشور پس از اطلاع از این نقشه، کامیون را زیر نظر می‌گیرند، اما به‌دلیل حوادثی از پیش طراحی‌شده، این وسیله نقلیه در یکی از استان‌های شمالی مفقود می‌شود. ادامه ماجرا نیز به مجموعه‌ای از رخدادها منتهی می‌شود که تماشاگر باید خود آن‌ها را در فیلم دنبال کند.

 

ضعف روایت باعث شده که فیلم در شخصیت‌پردازی نیز با مشکلاتی جدی روبه‌رو شود. مخاطب عام سینما که آشنایی چندانی با وقایع امنیتی دهه ۶۰ ندارد، به‌سختی می‌تواند با فیلم ارتباط بگیرد. شخصیت‌های قهرمان و ضدقهرمان نیز به‌درستی معرفی نمی‌شوند و روابط علت و معلولی میان آن‌ها گنگ و مبهم باقی می‌ماند. درنتیجه، روایت فیلم درنهایت مغشوش و الکن به نظر می‌رسد.

 

نوشته ابتدایی فیلم نیز این ضعف را ناخواسته تقویت می‌کند، گویی از پیش هشدار می‌دهد که در روایت با مشکل مواجه خواهیم شد. باوجود این تمهید، مخاطب همچنان آن‌طور که باید درگیر قصه نمی‌شود. البته باید اذعان کرد که سوژه فیلم خاص و کم‌سابقه است و تاکنون اثری مشابه آن در سینمای ایران ساخته نشده است.

 

بااین‌حال، ضعف فیلمنامه نکته‌ای نیست که بتوان به‌آسانی از کنار آن گذشت. به‌ویژه آنکه برخی گره‌های داستانی همچنان مبهم باقی می‌مانند؛ ازجمله این سؤال که فرد نفوذی در میان نیروهای خودی چگونه و چرا شناسایی شده و اینکه چرا در انتهای فیلم، در داخل بازداشتگاه، توسط یک نیروی نفوذی دیگر کشته می‌شود.

 

از منظر بصری نیز فیلمبرداری و قاب‌بندی‌ها یادآور فیلم موفق «ماجرای نیمروز» است. این مسئله نشان می‌دهد که فیلمسازان ایرانی همچنان به تقلید از آثار موفق گذشته گرایش دارند، درحالی‌که سینمای ایران نیازمند نگاهی خلاقانه و مبتنی بر درک صحیح از سینما و کارکردهای آن است.

 

البته نمی‌توان نادیده گرفت که کارگردان و عوامل فیلم، باوجود حمایت‌های تهیه‌کننده و سایر نهادهای پشتیبان، تا حدی توانسته‌اند برخی اقتضائات ژانر تریلر سیاسی و جنگی را برآورده کنند. تولید اثری در دل جنگل، آن‌هم با صحنه‌های اکشن، قطعاً چالش‌های خاص خود را دارد. بااین‌حال، این تلاش‌ها زمانی ثمربخش خواهند بود که ضعف‌های ساختاری فیلم، به‌ویژه در حوزه فیلمنامه و روایت، برطرف شوند.

 

بررسی بازی‌ها و روایت در فیلم «شمال از جنوب غربی»

 

قاب‌هایی از فیلم شمال از جنوب غربی | عکس

 

آنچه در خصوص بازیگران این فیلم مشهود است، بهره‌گیری از چهره‌های شناخته‌شده و کاربلد سینما و تلویزیون است. این انتخاب نشان می‌دهد که سازندگان ریسک نکرده‌اند و تلاش کرده‌اند تا حداقل از این منظر، بازی‌هایی یکدست و قابل‌قبول ارائه دهند. بااین‌حال، مشکل اساسی همچنان به فیلمنامه و به‌ویژه شخصیت‌پردازی ناقص بازمی‌گردد.

 

مصطفی زمانی، امیر آقایی، علی دهکردی و تا حدی سیامک صفری، بازی‌های قابل‌قبولی ارائه داده‌اند، اما بهناز جعفری در ایفای نقش خود، باوجود اهمیت آن، موفق نبوده است. برای نمونه، شخصیت «بابک» (با بازی امیر آقایی) که از نبود فرزندش «بهروز» نگران است و درگیر طرح عملیاتی گروهک منافقین شده، همچنان در سردرگمی به سر می‌برد و نمی‌داند که چرا همسرش «زهره» از او گریخته و به این گروه پیوسته است. این ابهام باعث شده است که مخاطب نیز در درک انگیزه‌های شخصیت‌ها دچار مشکل شود.

 

در یکی از سکانس‌ها، «زهره» (با بازی نه‌چندان موفق بهناز جعفری) در گفت‌وگو با یکی از اعضای شاخص گروهک، معروف به «کالدوها»، می‌گوید: «من برای سازمان، خانواده‌ام را به لبه پرتگاه آورده‌ام، نذار چیزی دست و پاتو ببنده.» او در ادامه، ناظر به نیروهای انقلابی که آن‌ها را «مرتجع» می‌خواند، می‌افزاید: «ما باید دست و پاشونو ببندیم و جنگل بشه براشون جهنم سبز!»

 

ضعف در باورپذیری و روایت داستان

 

مشکل اصلی این فیلم، همانند بسیاری از آثار مشابه، ضعف در باورپذیری روایت است. لکنت در داستان‌گویی موجب شده که حتی صحنه‌های اکشن و تعلیق‌های ایجادشده نیز نتوانند این نقص را جبران کنند. سینما، به‌ویژه در روایت تاریخی، نیازمند فیلمنامه‌ای منسجم و شخصیت‌پردازی دقیق است تا بتواند ذهن و دیدگاه مخاطب را با خود همراه سازد. این نکته، به‌ویژه در پرداختن به مقاطع حساس تاریخ معاصر ایران، اهمیتی دوچندان دارد، چراکه درباره این دوره، روایت‌های دیگری—گاه ناصواب و تحریف‌شده—نیز مطرح است.

 

ریتم، تدوین و برخی سکانس‌های زائد

 

باوجود ریتم مناسب در بسیاری از سکانس‌ها، در برخی لحظات فیلم دچار افت می‌شود. این مسئله نشان می‌دهد که اثر برای اکران عمومی نیازمند تدوین مجدد است. افزون بر این، برخی سکانس‌ها و نماها در صورت حذف شدن، تأثیری بر کلیت فیلم نخواهند گذاشت.

 

برخی صحنه‌ها نیز، متناسب با نوع فیلمبرداری، بیشتر به‌دنبال برانگیختن احساسات در یک فیلم اکشن جنگی هستند. برای مثال، صحنه کشتار زنان و کودکان بی‌گناه در روستا به‌شدت بر جنبه احساسی تأکید دارد، درحالی‌که سکانسی دیگر، که در آن یکی از سران گروهک در باتلاق جنگل گرفتار می‌شود، کارکردی نمادگرایانه داشته و ممکن است شعاری به نظر برسد. همچنین، سکانس پایانی که پس از اعلام خبر آزادسازی خرمشهر، کودکی را در حال بازی در کنار سواحل دریای خزر نشان می‌دهد، پایانی تأمل‌برانگیز اما شاید کم‌اثر برای فیلم است.

 

ضرورت تولید آثار مستند و سینمایی درباره دهه ۶۰

 

درنهایت، تولید فیلم‌ها و سریال‌هایی با محوریت دهه ۶۰، دفاع مقدس و مبارزات انقلابی همچنان یک ضرورت است. ای‌کاش، در این حوزه، آثاری با حمایت نهادهای فرهنگی ساخته شوند که نه‌تنها ازلحاظ فرمی و محتوایی قوی باشند، بلکه بتوانند بر مخاطب عام نیز تأثیر بگذارند. بی‌تردید، سینما نه‌تنها هنر، بلکه صنعتی است که به‌عنوان یک رسانه، نقشی مهم در انتقال تاریخ و مفاهیم فرهنگی ایفا می‌کند.

 

 

تاریخ انتشار: 1403/11/17

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil