ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
من هميشه مخالف خوان در زندگي بودم! من فكر میکنم كه رؤيا اولاً از جنس تصوير ذهني نيست. رؤيا از جنس افق امكاني زيست است يعني از جنس امر جمعي ممكن است. زيسته شده است و از اين جهت اتفاقاً اگر به يك معناي لكاني به آن نگاه كنيم به روايت ژيژك فانتزي طور هم هست يعني هيچ وقت محقق نمیشود؛ چون لحظه تحقق رؤيا لحظه مرگ يا امتناع زندگي جمعي است و در مورد ايراني بودن آن فكر میکنم كه مسئله مهمي كه بايد در مورد آن صحبت كنيم سياسي بودن را اگر در خودش نداشته باشد اصولاً بیمعنا هم هست. چون...
وقتي میگوییم رؤياي ايراني اصولاً به چيز نامشخص و معدومي در فرهنگ و تاريخ ارجاع میدهیم كه نه میشود آن را شناخت و نه میشود چيز مشخصي در مورد اين گفت. از اين جهت من با آقاي دكتر هم رأي هستم كه بحثمان در مورد رؤياي ايراني را میتوانیم از مشروطه در مورد آن صحبت كنيم. از جايي كه ما دقيقاً به عنوان يك ملت در معناي جديد كلمه در حال شكل گرفتن هستيم و نهادهاي سياسي جديد را داريم تأسيس میکنیم؛ اما نه بر اساس يك الگوي غربي، شرقي يا هر چيزي. بر اساس الزامات موجود در زيست سياسي اجتماعي. مثلاً من میتوانم بگويم كه رؤياي ايراني آنجور كه امروز در موردش صحبت میکنم پاسيبيليتههاي امكانات افقي، افقمند، تاريخمند من ايراني يعني ماي ايراني به عنوان اعضاي يك واحد سياسي.
اولاً كه عرض كنم خدمتتان كه ما هيچ وقت در ايران به اين معنايي كه شما فرموديد به سمت مدرن شدن نرفتيم. ما به سمت نوساخته شدن رفتيم اما اين به اين معنا نيست كه به سمت مدرن شدن رفتيم يا اصلاً مدرن شديم. ما تلاش كرديم كه نوسازي را، اگر به پرسش عباس ميرزا برگرديم پرسش عباس ميرزا از مدرنيته نيست از نوسازي است. پرسش از ابزار است. پرسش از فرهنگ نيست. بايد در مورد اين مفصل صحبت بكنيم.
نه ما سعي میکنیم نو ساخته شود. حالا در مورد اينكه چه تفاوتي اين دو تا دارند میتوانم بعداً بيشتر صحبت كنم. ولي در مورد رؤياي آمريكايي خب من داشتم قدمهایی را میچیدم كه در ادامه به رؤياي آمريكايي برسم كه خب شما خودتان زودتر اين را مطرح كرديد. ببينيد در مورد رؤياي آمريكايي ما با يك فراخوان، رؤياي آمريكايي يك فراخوان است. محقق نيست. نبوده، نيست و نمیتواند باشد. هيچ فراخواني نمیتواند محقق بشود. فراخوان به چه چيزي است؟ فراخوان به شكل خاصي از زندگي كه در آن طبق فرمايش آقاي دكتر امكان شكوفا شدن به وجود میآید. شكوفا شدن تو همانگونه كه هستي.
پس آن چيزي كه به آن رؤياي ايراني میگویم يعني آن فهمي كه از آن دارم اینطوری است مفهوم سياسي محصول تأسيس سياسي است و بهطور طبيعي عرض كنم خدمت شما كه با مشروطه براي ما شروع میشود. چون اصولاً ما در مشروطه است كه به عنوان يك واحد سياسي تأسيس میشویم به معناي خاص كلمه. درست است قبل از مشروطه حالا میتوانیم به يك معنايي اگر مثلاً روايت دكتر طباطبايي را جدي بگيريم میگوییم از صفويه مقدمههایش شروع میشود ولي اتفاق در مشروطه میافتد. حالا در مورد تأسيس و دولت مدرن بودن هم كه آقاي دكتر عناصرش را گفتند میتوانم يك چيزي را بگويم ولي براي اينكه خيلي بحث من در اين بخش طولاني نشود يك نکتهای هم در مورد جمعي بودن كه شما فرموديد آقاي دكتر بگويم.
رؤيا عموماً در معنايي كه حالا من در ذهن دارم و فكر میکنم كه موضوع اين جلسه است جمعي است البته؛ اما اينكه يك سوژه خاص به اين بينديشد از جمعي بودن اين كم نمیکند يعني پرسش عباس ميرزا پرسش ايراني است. هر چند پادشاهي يا وليعهدي ايراني به آن بينديشد. مسئله، مسئله ايراني است.
رؤياي ايراني فقط به نظر من حداقل وقتي معنا دارد كه به عنوان مفهوم سياسي فهميده شود. به عنوان مفهومي كه درنتیجه تأسيس ايجاد میشود و به عنوان مفهومي كه با دولت ملي پيوند خورده است فهميده میشود. صفويه و حالا قاجار بهطور خاص اهميتشان در همين است. چون من فكر میکنم كه تاريخ ايران معاصر تاريخ تأسيس دولت مدرن است و منظورم از دولت مدرن تأسيس قدرت متمركز با شموليت سرزميني است كه به نحو يكساني از طريق بروكراسي قوانين خودش را در سراسر سرزمين اعمال میکند. در فهمي كه از مدرنيته اينجا دارم و تفاوت اساسي آن با نوسازي، برابري و قدرت متمركز بر چه اساسي است؟ يعني من فكر میکنم كه آن چيزي كه آقاي دكتر و آقاي دكتر فرمودند مشاركت سياسي، اراده عمومي، اینها اصولاً فقط از بعد تأسيس دولت ممكن میشود. چون تنها پس از تأسيس دولت است كه مردم به ملت تبديل میشوند. بنابراين من چون فكر میکنم كه تاريخ ايران معاصر تاريخ تأسيس دولت مدرن و تأسيس ملت است. خب عنصر اساسي در اين تعريف برابري و قدرت متمركز است. برابري در مقابل قانون.
بنابراين من میتوانم بگويم كه ـ آنطور كه من میفهمم. ـ تاريخ ايران معاصر تاريخ تأسيس قانون هم هست. خب اگر همه اینها را كنار هم بگذاريم آن موقع میتوانم بگويم كه ما از قاجار تا امروز با يك فرايند تاريخي شکلگیری، تأسيس و بسط دولت سروکار داريم. دولت فراتر از نظام فرمانروايي، فرماندهي كه پيش از آن تاريخ هم در ايران وجود داشته است اين نظام تربيت است. سازوکارش شكل بخشيدن به مردم است كه هم در آموزههای تربيتي و هم در قانون نهفته است و از طريق نظام آموزشوپرورش، پليس، قوه قضاييه و ارتش و نيروهاي نظامي و امنيتي عمل میکند.
بنابراين من فكر میکنم كه ما با يك شيوه جديد از كنترل و ساماندهي سروکار داريم كه عالیترین صورت آن در جمهوري اسلامي و بعد از انقلاب اسلامي محقق میشود. ما از دوره قاجار است كه ميل به تشكيل نهادهايي داريم كه به نام دولت امور و نظام آموزشوپرورش مدرن ما از آنجا دارد شكل میگیرد. نظام آموزش و پرورش مدرن نظام انتقال دانش تخصصي جديد نيست. نظام تربيت انساني است كه شهروند مطلوب دولت باشد. بله نهادها دارند شكل میگیرند. وقتي آموزش مدرن شكل میگیرد، وقتي دخترها، پسرها به يك اندازه به مدرسه میروند و براي اين كار مبارزه میشود، وقتي قانون سجل احوال کمکم تأسيس میشود. ما در قاجار وقتي دغدغه شهروندان ايراني در كشورهاي همسايه، نمیدانم كشورهاي اروپايي به وجود میآید اینها همه آنجایی است كه دولت يعني قدرت سياسي از تختگاه و حرمسرا، توجهش ديگر حالا کمکم معطوف به مردم است. اين ایدهای است كه از آنجا شروع میشود. قدرت متمركز مركزي از آنجا دارد شروع میشود.
ما چند تا مشكل داريم در مورد اينكه چرا رؤياي ايراني؟ به نظر من ما هنوز درك روشني از ما به عنوان دولت نداريم. به خاطر همين است كه آن چيزي كه به آن افول رؤياي ايراني ميگويند. ما درك روشني از برابري هم نداريم و اين ميراث تاريخي ما است از قاجار مخصوصاً در پهلوي، همانطور كه برنامه توسعهای ما ميراث دوران پهلوي هستند. ما قبل از جلسه با دوستان صحبت میکردیم توسعه نامتوازن ميراث پهلوي است؛ ولي خب انجام شد. آن را اجرا كرديم. براي همين مثلاً تهران تنها شهر ايران به لحاظ شهريت است. بقيه روستاهاي بزرگي هستند يا شهرهاي سنتي بزرگي هستند اصفهان باشد، شيراز باشد، تبريز باشد. شهريت به معناي جديد نداريم. يا مثلاً شما ببينيد كه ما در كوير مثلاً فولاد داريم اين به خاطر اين است كه درك روشني از ما به عنوان ملت چه جغرافياي دولت نداريم. طرح كلي توسعه هم نداريم. از اين جهات ما مشكل داريم و اين باعث ميشود كه ما نتوانيم در مسير درست حركت كنيم.
مسئله ما دقيقاً اين است كه ميخواهيم يك دولت نرمال باشيم؛ يعني برخلاف آن چيزي كه تبليغ ميشود و بعضي از ما هم در ايران پذيرفتهايم مشكل اين نيست كه ما دولت نرمالي نيستيم. مسئله اين است كه ما ميخواهيم دولت نرمالي باشيم. دولت نرمال چيست؟ دولت نرمال يك نظام تصميم است. يك نظام خود آيين تصميم است كه منافع خودش را، در محيط پيرامون خودش، در عاليترين صورتش دولت ایالاتمتحده كيلومترها، هزاران كيلومتر اين طرفتر منافع خودش را دنبال ميكند؛ يعني ميگويد كه آقا اگر عباس علي در فلان كشور به حكومت برسد منافع مردم من.
خب پس دولت نرمال يك نظام تصميم متمركزي است كه بيرون از مرزهاي خودش منافع خودش را اگر توانست از طريق ديپلماتيك، اگر نتوانست از طريق اسلحه دنبال بكند. بزرگترین مشكل جمهوري اسلامي و مشكلي كه پهلوي هم با دولت ایالاتمتحده آمريكا داشت از يك جهاتي دقيقاً اين بود كه ميخواست درباره خودش تصميم بگيرد و اين يعني دولت نرمال بودن. دولت نرمال دولتي است كه اگر مثلاً كاري كه هلوي میکند در عنوان گروههاي مخالف حكومت همسو انقلاب ميكنند به آن كمك ميكند؛ چون منافعش ايجاب ميكند. اتفاقي كه در جهان بعد از جنگ جهاني دوم ميافتد اين است چيزي كه ایالاتمتحده آمريكا نظم بعد از جنگ جهاني دوم، نظم تکپایه است؛ يعني تنها آمريكاست كه دولت است. بقيه فقط خورده فرهنگهايي هستند كه پليس خودشان را دارند؛ يعني مثل اين ميماند كه مثلاً جهان ایالاتمتحده آمريكايي باشد. يك دولت فدرال دارد بقيه ایالتها ميتوانند قانونگذاری داخلي خودشان را بكنند در محدوده قوانين، ولي حق ندارند ارتشي داشته باشد. براي همين نبايد اسير اين روايت بشويم. مشكل جمهوري اسلامي ايران، مشكل پهلوي و مشكل همه دولتهاي جديد در ايران معاصر با بيرون از خودش هميشه اين بوده است كه ميخواسته دولت نرمالي باشد. حوزه نفوذ داشته باشد. منافع داشته باشد و خودش تصميم بگيرد.
من دوست داشتم كه از اول حالا بحثمان به يك سمت ديگري رفت. دوست داشتم به رؤيا داشتن و اميدوار هستند را با همديگر توضيح بدهم و نشان بدهم كه اصولاً رؤيا كه از آن حرف ميزنيم با اميد نسبت دارد؛ اما نه اميد در مقام باور كه بتوانيم با چهارتا كار رسانهاي و منتشر كردن دو تا خبر پيشرفت و نشان دادن فلان موشك و فلان دستاورد آن را ايجاد كنيم. اميد به معناي افق گشودهاي در مقابل خود ديدن براي زندگي است. اين افق يا درنتیجه تأسيس و نهادمند شدن قدرت مؤسس در مقابل مردم قرار ميگيرد يا آن قدر مردم از آن نااميد ميشوند كه نيروي آنها به سيلي تبديل میشود و آنجوری كه حضرت امام قبلاً هم گفتند بيست و دوي بهمن ديگري اتفاق ميافتد؛ يعني به ادبيات حضرت امام یومالله ديگري اتفاق ميافتد؛ چون مردم زنده هستند، تحت تأثير ميل به حياتشان روشهاي متفاوت زندگي را زیر زمین، روي زمين زندگي ميكنند. نهادهاي تازهای ميسازند و وقتي آن نهادها آن قدر قدرتمند شدند كه يك نظمي را بربیندازند، منظورم حكومت نيست، منظورم يك شكل زندگي زيسته شده است، آن موقع آن شكل زندگي قديمي را پس ميزنند بهطور طبيعي نهادهاي سياسي در آن شكل زندگي را.
بنابراين بله ما يك تاريخي را شروع كرديم و آن را بههرتقدیر و به هر ترتيب ادامه میدهیم؛ چون افق جلوي ما باز است. بسته به اينكه چقدر مقاومت در مقابلش باشد، چقدر فهميده شود و چقدر به زبان نظم مستقر پاسخ مثبتي به آن داده شود میتوانیم اميدوار باشيم كه ايران و مردم آن تداوم پيدا میکند.
تاریخ انتشار: 1403/12/18
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.