ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
هنر روایتگری، مهمترین رسالت خبرنگاری در دوران ماست و از این روست که گفتهاند خبرنگارانی در این ساحت، موفق و تأثیرگذار هستند که در وهلهی نخست شناخت و درک عمیقی از اوضاع و احوال زمانه و مناسبات حاکم بر آن داشته باشند، خاصه ناظر به اقتضائات ژورنالیسم اندیشه که طبعاً این شناخت و معرفت، خاصتر و به نوعی نابتر است.
به بهانهی فرارسیدن هفدهم مردادماه، سالروز شهادت محمود صارمی و روز خبرنگار، اعضای تحریریه رسانه فکرت در یادداشتهایی به مهم ترین بایسته های رشد و تعالی فعالیت خبرنگاری و رسانهای در زمینه روزنامه نگاری حوزه فکر و اندیشه پرداخته و ایده های خود را با مخاطبان فرهیخته به اشتراک گذاشتهاند که در ادامه ملاحظه میکنید؛
محمد رایجی
رسانههای اندیشهمحور؛ ناجیان عقلانیت
در جهانی که هر لحظه با انبوهی از اطلاعات و اخبار روبهرو هستیم، رسانههای اندیشهمحور نقشی حیاتی در عمقبخشی به گفتمانهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایفا میکنند. خبرنگاران این عرصه، تنها نقلکنندگان رویدادها نیستند، بلکه تحلیلگران، روشنگران و حتی نگهبانان اندیشهها به شمار میروند.
امروز که دنیا با چالشهای پیچیدهای همچون قطبیشدن افکار عمومی، گسترش شبهاطلاعات و کمرنگشدن مرزهای حقیقت روبهروست، رسانههای متعهد به اندیشه باید چند نکته را به طور جدی مورد توجه قرار دهند؛
1- عمق را فدای سرعت نکنند: در برابر فشار تولید محتوای سریع و سطحی مقاومت کنند و به جای بازتاب صرف رویدادها، به تحلیل ریشهای و زمینهسنجی بپردازند.
۲- گفتمانسازی کنند؛ به این معنا که با طرح پرسشهای اساسی، گفتوگوهای انتقادی را تقویت کرده و فضایی مناسب در راستای تضارب آراء فراهم نمایند، چه آن که در این صورت میتوان به آزادی قلم، گفتار و بیان امید داشت.
۳- روایتگرِ روایتناشدهها باشند؛ بدین معنا که به سراغ سوژههایی بروند که رسانههای جریان اصلی نادیده میگیرند؛ از حاشیهها تا اندیشههای کمتر شنیده شده.
اخلاق حرفهای در تقابل با جریانهای غالب
تعهد یک خبرنگار در وضعیت کنونی میبایست فراتر از انعکاس واقعیت باشد؛ بر این اساس خبرنگار باید؛
۱) مستقل بماند: در برابر فشارهای سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک مقاومت کند و صدایش را به بالاترین قیمت نفروشد.
۲) شکاک باشد: هر روایت را به پرسش بگیرد، حتی اگر با باورهای خودش همسو نباشد.
۳) انسان را فراموش نکند: در تحلیلهای کلان، فراموش نکند که پای سرنوشت انسانها در میان است.
در پایان توجه به این نکته ضروری است که خبرنگار اندیشهگرا نه فقط وقایعنگار، که تاریخساز است. او با قلمش میتواند آگاهی را از انفعال به کنش تبدیل کند. امروز بیش از هر زمان دیگری به رسانههایی نیاز داریم که «تفکر» را ترویج کنند، نه «اطلاعات» را.
محمد حسام جواد زاده
در باب مهلکه بلاگری اندیشه
یکی از عرصه های نو و مهمی که اخیراً بیشتر مورد توجه اندیشمندان و متفکرین معاصر قرار گرفته ، مساله ژورنالیسم اندیشه و مدیوم رسانهای برای علم و دانش است. اگر ارتباطات را از مهمترین ویژگیهای عصر حاضر بدانیم، نمیتوان شبکهای از ارتباطات را در حوزه دانش و آگاهی نادیده گرفت. شبکهای که علم را از حالت جزیرهای خود بین نهاد دانش و اندیشمندان خارجکرده و آنرا به دل جامعه میکشاند. هرچند علم به خودیخود مقولهای اجتماعی است، منتها ژورنالیسم اندیشه فرصتی است که علمرا بیش از پیش اجتماعی کرده و در نتیجه آن، توأمان شاهد تعالی جامعه و رشد علم باشیم. البته همانطور که هر عرصه خطیر و ارزشمندی آسیبهایی دارد، این عرصه نیز مستثنی از این مساله نبوده و نیازمند توجه و بررسی است.
اولین توجه را باید در مفهوم ژورنالیسم اندیشه داشت، اگر پای در جامعهشناسی معرفت نداشته باشیم و علم را از نگاه تراث خود بنگریم، ژورنالیسم اندیشه شاید یک پارادوکس یا حداقل پارادوکسنما باشد. اگر علم را کوششی در دستیابی به حقیقت بدانیم، شاید نتوان آنرا با مفهومی از رسانه که از جنس رتوریک بوده و اساساً کاری با حقیقت و واقعیت ندارد، یک جا جمع کرد و آنگاه که میخواهیم به همچنین پدیدهای دوسویه جان بدهیم، با چالشهای عمیقی روبرو خواهیمشد، لذا نیاز داریم به نحو دقیقی بدانیم که هر قدمی که میخواهیم در این زمین بگذاریم کجا فرود خواهد آمد. آیا پای در زمین حقیقت گذاشتهایم و میتوانیم خودرا خبرنگار حوزه اندیشه بنامیم یا پای در زمین دیدهشدن و جذب مخاطب گذاشته و نهایتاً وارد حیطه بلاگری حوزه اندیشه شدهایم؟
اجازه دهید با یک مثال عینی بحث را ادامه دهیم؛ جنگ ۱۲ روزه نمونه خوبی در تلاقی این دو رویکرد بود. جدا از خبرنگاری روتین در حوزه اخبار جنگ، در این مدت مسائلی پیش آمد که میتوان آنها را در دایره مسائل ژورنالیسم اندیشه دانست. مانند انسجام ملی، تابآوری اجتماعی، ایجاد حس شکست یا پیروزی، اقتدار و عزت ملی، جنگ شناختی و روانی دشمن و... همگی مسائلی بودند که میبایست از منظر های متفاوت علمی مورد بررسی قرار میگرفت و وظیفه ژورنالیسم اندیشه نیز واسطهگری بین نهاد علم و جامعه بود، اما آنچه رخ داد تقریباً برعکس بود. در حالی که برخی از اندیشمندان و نظریه پردازان به بیاناتی خطابی و ژورنالیستی بسنده میکردند، فعالین رسانهای را در ساحت نظریه پرداز و تحلیلگر این مسائل میدیدیم، به ویژه فعالین رسانهای خُرد که حتی در رسانه نیز تخصصی ندارند. انگار تنها کلاس کار راننده تاکسیها و آرایشگرهای تحلیلگر بالا رفته و به جای تاکسی و مغازه در پلتفرمهای داخلی و خارجی، تحلیلهای گرانسنگ خود را ارائه میدادند. این پدیده را میتوان به درستی بلاگری اندیشه نامید.
ژورنالیسم اندیشه به عنوان یک صافی، آنچه که از علم باید در جامعه توزیع شود را تصفیه کرده و به جامعه میرساند، لذا از این منظر جایگاه هدایتگری و تنظیم کنشهای جمعی و اجتماعی را دارد. اما بلاگری اندیشه توزیع و آشفتهگی شبکه کنشگری افراد بوده و کمترین نسبت را با مسائل اولیوتدار اجتماعی دارد.
در بلاگری اندیشه تخصص و نسبت فرد با علم و دانش مطرح نیست و صرفاً تعداد دنبالکننده است که معیار قوت و ضعف تحلیلهای افراد است. این فضا ذاتا محل تزاحم و درگیری آرا است. نتیجه چنین تزاحمی شاید در ظاهر درگیری بین افراد و طرفداران آنها باشد ولی باطن آن ایجاد آنومی و ناهنجاری در معرفت جمعی و نظام ارزشی جامعه ایران است. لذا میبینم که حتی بحث از انسجام ملی نیز گاهی منجر به ایجاد نزاعهایی جدی در شبکههای اجتماعی و تحلیلگران خرد میشدهاست. این بحران ناشی از ایجاد انگارهای اجتماعی است که فعالیت رسانهای را معادل ارائه تحلیل و تحلیلگری به هر قیمتی میداند. و حتی گاهی افراد و مجموعه هایی را که توان کار در حوزه ژورنالیسم اندیشه را دارند نیز به عرصه بلاگری کشاندهاست.
آسیب جدی دیگری که این فضا ایجاد کرده ناظر به مساله بحران مرجعیت است. دیگر مرجعی برای تنظیمگری و ارائه الگو کنشگری در دست نیست. هر مسالهای (حتی گاهی سخن صریح رهبری) در جمعهای متعدد حتی در انقلابیترین گروهها از صافی این تحلیلگران خرد عبور کرده و متأثر از ذهنیت این افراد تبدیل به چندین تحلیل گاها متضاد میشود. این تحلیل های متضاد نیز منجر به ایجاد گروهبندیهای جدیدی حتی در دل خرده فرهنگها میشود و گاهی حتی در یک گروه اجتماعی با اشتراکات مشخص شاهد ایجاد نزاع و افتراق آنهم در مسائل خرد هستیم. این یعنی افزایش کثرت اجتماعی و از بین رفتن بیش از پیش عوامل وحدت آفرین که دقیقا نقطه مقابل ژورنالیسم اندیشه است. در حالی که علم از جنس وحدت است و توانایی حل کثرات اجتماعی را در دل خود دارد.
ژورنالیسم اندیشه را نیز طبعاً میتوان راه حلی عملیاتی در این وحدت آفرینی دانست. لذا برخلاف بلاگری اندیشه که توهم دانستن و آگاهیدادن است، ژورنالیسم اندیشه، سطح نازلی از دانش نبوده و نوعی کنشگری اجتماعی مبتنی بر حقیقت است.
محمد مولایی
سنگربان حقیقت در نبرد روایتها
جنگ اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، نه فقط مرزهای جغرافیایی، بلکه مرزهای اندیشه را نیز جابهجا کرد. این درگیری، فراتر از یک رویارویی نظامی، چالشی عمیق برای نظامهای فکری مسلط بود و فرصتی فراهم آورد تا به بازخوانی مفاهیم بنیادین هویت، قدرت و انسجام اجتماعی بپردازیم. در این میان، وظیفه خبرنگار اندیشه، به مراتب خطیرتر از گذشته است. در هفدهم مرداد، روز خبرنگار، که یادآور شهادت خبرنگارانی است که جان خود را در راه حقیقت فدا کردند، باید به این پرسش اساسی بیندیشیم که چگونه میتوانیم در این نبرد پیچیده، سنگربان حقیقت باشیم؟
یکی از مهمترین درسهای این جنگ، شکست نظریههای غربی درباره جامعه ایران بود. تئوریهای «فروپاشی اجتماعی» که با پیشفرضهایی مانند گسست میان مردم و حاکمیت، آیندهای تاریک برای ایران پیشبینی میکردند، در مواجهه با انسجام ملی شگفتانگیز مردم، ناکارآمدی خود را نشان دادند. این مقاومت، نه از یک منطق صرفاً ناسیونالیستی یا دینی، بلکه از یک «هویت تاریخی-تمدنی» و «صبر اجتماعی» سرچشمه میگرفت که فراتر از فهم تحلیلهای تقلیلگرایانه غربی است. وظیفه خبرنگار اندیشه، درک و تبیین این لایههای عمیق اجتماعی است، نه بازتولید کلیشههای منسوخ و بیارزش.
امروزه، نبرد اصلی نه در میدان جنگ، بلکه در میدان روایتها در جریان است. دشمن تلاش میکند با روایتسازی هدفمند، پیروزی را به شکست و وحدت را به تفرقه تبدیل کند. در این شرایط، قلم خبرنگار اندیشه، قدرتی به اندازه یک موشک دارد. در روز خبرنگار، باید به این باور برسیم که وظیفه ما تنها «نقل خبر» نیست، بلکه «روایت حقیقت» در برابر سیل دروغهاست. این روایت باید عمیق، اصیل و ریشهدار در فرهنگ و هویت ما باشد تا بتواند با روایتهای دروغین مقابله کند.
در نهایت، موفقیت ما در این عرصه به این بستگی دارد که چقدر بتوانیم از تحلیلهای سطحی فاصله گرفته و با نگاهی عمیق و شناختی، از غرش موشکها به درسهای ماندگار اندیشهورزی برسیم. این تنها راهی است که میتوانیم به خبرنگارانی حرفهای، تأثیرگذار و در خدمت حقیقت تبدیل شویم و میراث گرانبهای شهیدان قلم را زنده نگه داریم.
علی دادور
اهمیت فرم و محتوای مطلوب در ژورنالیسم اندیشه
با وجود جذابیت های ظاهری عرصه روزنامه نگاری، گاهی اوقات اهداف مدنظر در این عرصه آن طور که باید و شاید محقق نمی شود چه آن که به عنوان مثال دقت فدای سرعت می شود و به همان نسبت نیز متأسفانه اثرگذاری مطلوب، قربانی هیجان ها و چالش های زودگذر و سطحی می گردد.
در این میان ماجرای ژورنالیسم علم فرق می کند چرا که این گونهی نسبتاً نوظهور در وادی روزنامهنگاری آمده تا کمک کند به موازات دقت نظر و حساسیت نسبت به غنای محتوایی، مفاهیم سخت و پیچیده به زبان مردم، ساده سازی شود، به نحوی که در این روایتگری با وجود فرمی جذاب، اهداف غایی در نشر محتوا نیز محقق شود.
لزوم توجه به مقوله آموزش تخصصی
بر این اساس معتقدم که آموزش های تخصصی بیش از پیش باید در عرصه ژورنالیسم علم و اندیشه مورد توجه قرار گیرد و مراکز علمی و پژوهشی و اندیشکده ها و فعالان این عرصه با حمایت های خود زمینه رشد و ترقی خبرنگاران این حیطه را فراهم کنند.
نکته حائز اهمیت دیگر ناظر به تأکید همیشگی بر اصل پرسشگری و مطالبهگری در این خصوص است، به ویژه ناظر به اوضاع و احوال علوم انسانی در کشور که آسیب شناسی در این مقوله بدون کنشگری فعالانه خبرنگاران و اهالی رسانه امکان پذیر نیست.
رفتار محققانه، عالمانه و در عین حال جسورانه خبرنگاران فعال در ساحت ژورنالیسم اندیشه می تواند به گره گشایی از معضلات و مشکلات علوم انسانی و به طور کلی مقوله علم در ایران کمک شایان توجهی کند به شرط آن که خود خبرنگاران و اهالی رسانه در این زمینه فراتر از رویکرد انشا بنویسی در سپهر رسانه ای، مطالبه گر و جریان ساز باشند.
تاریخ انتشار: 1404/05/16
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.