ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
چندی پیش نشست پایانی همایش «ما و غرب؛ در آراء و اندیشهی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای» با حضور اساتید، پژوهشگران و نخبگان علمی و سیاسی کشور در مرکز همایشهای بینالمللی صدا و سیما برگزار شد. آنچه در ادامه میخوانید، تلخیصی از سخنان مطرح شده در این نشست است؛
دکتر موسی نجفی، استاد دانشگاه و رئیس شورای علمی همایش:
در تاریخ و حافظهی تاریخی ما، سه جزء را باید ببینیم: یکی ایران شیعی پانصدساله از صفویّه به بعد، یکی ایران نهصدسالهی قبل از آن و یکی ایران چندهزارساله که به این سوّمی یک مقداری کم التفات داشتهایم، ولی اخیراً داریم جبران میکنیم و با مطرح کردن همین قصّهی شاپور و والرین، ظاهراً یک توجّه دوبارهای داریم به آن میکنیم که درست هم هست. این سه جزء، هم ریشهی اسلام شیعی ما است، هم زبان فارسی و هم ریشهی چندهزارسالهی تاریخی.
محتاج ادبیات جدید در مواجهه با غرب هستیم
ما وقتی میگوییم غرب، غرب بعد از وستفالیا را میگوییم ــ یعنی سال ۱۶۴۸ ــ و وضعیّت بعد از انقلاب فرانسه که این غرب یک کلّ سلطهگر و یک نظم جدیدی برای خودش نسبت به جهان قائل است. خب حالا وقتی از این کلّیّت غرب صحبت میکنیم، من اینجا یک هشداری بدهم ــ که این به برخی از محافل حزباللهی هم راه پیدا کرده ــ که بعضی وقتها با اندیشههای چپ یا اندیشههای پستمدرن به این کلّیّت توجّه میکنند. باید توجّه داشته باشیم که با شعار «نه شرقی نه غربی»، ما باید حفظ فاصله را از هر دوی اینها داشته باشیم؛ یعنی برای نقد غرب نیازی نیست به قطب دیگر نگاه کنیم؛ ما خودمان یک قطب مستقل هستیم، با یک ادبیّات ملّی و بومی خاصّ خودمان که اوجش هم در بیان رهبر معظم انقلاب است. بنابراین، ما محتاج نوعی ادبیّات جدید هستیم که نسبت خودمان را با غرب بفهمیم.
اندیشهی سیاسی حضرت آیتالله خامنهای یک جریان است، یک شخص نیست و ملهم از انقلاب اسلامی است و در این دههی پنجم، تفصیل شعار «نه شرقی نه غربی» است که این بسیار مهم است و شاخص مهمّ این اندیشه در ابعاد مختلف غربی، استعمارستیزی با غرب است.

تقابل با غرب، ذاتی است
این تقابل با غرب یک تقابل ذاتی است، نه یک تقابل سیاسی و تاکتیکی که یک فرایند طبیعی داشته و قابل تقلیل به اشخاص و احزاب نیست. از سوی دیگر، این تقابل ما با غرب تقابل شرق با غرب نیست. ما شرقی هستیم ولی صرفاً در دایرهی شرق با غرب مقابله نمیکنیم، بلکه از یک ایران مستقل و مقتدر وقتی صحبت میکنیم، این یک نمادی میشود هم در سطح ملّی، هم منطقهای و هم جهانی؛ یعنی به این صورت نگاه کنیم قصّه را. خب حالا این تقابل هم فقط ماهیّت اقتصادی و سیاسی ندارد، بلکه یک نوع مواجههی مقدّس، اعتقادی و هویّتی است.
هژمونی غرب فاقد اعتبار است و ما برای اینکه بتوانیم یک زندگی مستقل و شرافتمندانه داشته باشیم باید توهّم مرکزیّت غرب را از غربیها بگیریم و به آنها بگوییم که غرب تمدّن برتر نیست، تاریخ غرب هم تاریخ جهان نیست و باید به غرب بیاعتماد بود، آنها عهدشکنند، حیلهگرند، منفعتجو هستند و سلطهگر. این دو روی یک سکّه که یکیاش حقوق بشر و لیبرالیسم است و یکیاش سلطه و جنگ، غربیها اثبات کردهاند که هر وقت منافعشان به خطر بیفتد، آن روی سلطهگری و سخت خودشان را نشان میدهند نه آن روی نرم خودشان را؛ به تعبیر رهبری، دست چدنی در دستکش مخملی.
نکتهی بعدی اینکه ایران به مدد ظرفیّت عظیم تاریخیای که دارد و به برکت انقلاب اسلامی، قادر به رهبری و پیشتازی جهانی جریان ضدّسلطه است؛ این هم یکی از ویژگیهایش است. این بیداری و این پیشتازی در قالب یک ناسیونالیسم خشک نیست، بلکه در قالب نوعی بیداری اسلامی با پشتوانهی تمدّنی است.
بیداری ملتها، نقطه عطف ماجراست
از سوی دیگر ما در این منازعهی با غرب، به طبقهی خاصّ اقتصادی، سیاسی یا احزاب و نخبگان نباید تکیه کنیم، بلکه رهبر انقلاب یک تفسیر جدیدی از مردم ارائه میدهند که این تفسیر جدید نه لیبرال است و نه سوسیالیست؛ یعنی یک نوع نگاه خاص به مردم است و دال مرکزیاش هم بیداری ملّتها است؛ یعنی موتور متحرّکهی این قضیّه بیداری ملّتها است.
در ادبیّات حضرت آیتالله خامنهای، ما یک نوع غیرت و عزّت را هم میبینیم. اینطور نیست که در این راهبرد «حکمت، مصلحت، عزّت»، مصلحتش مال وزارت امور خارجه باشد، عزّت و حکمتش مال ایشان؛ اتّفاقاً مصلحت در عزّت است؛ آنهایی که عزّت را از مصلحت جدا میکنند و در سایهی ذلّت معنا میکنند، مصلحت را هم نشناختهاند.
ایران مستقل و مقتدر چون که مبنا و ابتنای ملّیّتش بر دین است، لذا به خلاف ناسیونالیسم غربی یک نوع ملّیّت جدید را هم نشان میدهد و اینجا ما به جای دوگانهی ایران و اسلام میتوانیم به خدمات متقابل اسلام و ایران علیه سلطهی غرب اشاره کنیم. ما با جنبش نرمافزاری و الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، وارد تمدّن نوین اسلامی در این اندیشه میشویم؛ تمدّنی که رو به اوج و استعلا است در مقابل تمدّنی که رو به افول است. اینجا ما یک منازعهی ایدهها را میبینیم؛ منازعهی ایدههایی که به برتری تمدّن ما منجر میشود.
فلسفه سیاسیِ هویتساز
ما در اندیشهی رهبر انقلاب، با عبور از این بحرانهای هویّتی و نظریّهها به طرف یک فلسفهی سیاسی حرکت میکنیم که هم هویّتزا، هم هویّتساز و هم هویّتیاب است. دقّت کنیم که در این نسبتسنجی، ما به نوعی دوباره وارد یک جنگ مقدّس میشویم، ولی نه جنگ صلیبی؛ جنگی که عصر موجود غرب را عصر موعود نمیداند، لذا به نفی پایان تاریخ غرب و نفی پیروزی جنگ تمدّنها حکم میکند. به نظر میآید که خود این یک فلسفهی تاریخ جدیدی را نشان میدهد.
اگر امام در نامهی به گورباچف شنیدنِ صدای شکسته شدن استخوانهای مارکسیسم را اعلام نمود، رهبر انقلاب در نامه به جوانان غربی ــ نه سران غربی ــ ضمن اعلام شکسته شدن استخوانهای لیبرالیسم و سلطهی مدرن غرب، عصر جدیدی را نوید میدهند که بشر دوباره به آسمان نگاه میکند و منتظر ندایی ملکوتی از منجی مقدّس است.
دکتر علی لاریجانی، دبیر شورای امنیت ملّی:
زمانی غرب مدعی بود که بر علم و بر آزادی فکر تکیه زده است، نتیجهاش جنگهای جهانی شد؛ حالا مسیر خود را بهکلی روشنتر بیان کردهاند که قدرت همهکارهی مناسبات است. در طول تاریخ، روابط ایران و غرب به علل مختلف فرازوفرود بسیار داشت که این هم شامل جنبههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی میشد و شاید این روابط جزو پُرنوسانترین تعاملات بینالمللی محسوب میشود.
نگاهی به سه دوره صفویه، قاجاریه و پهلوی
در زمان صفویه، رشد علمی در غرب حرکت عظیمی پیدا کرد. علم به معنای «ساینس» با آراء دانشمندانی مثل دکارت، گالیله، کپلر در مسیر پیشرفت قرار گرفت و از نظر سیاسی با متفکّرانی نظیر هابز و لاک در مسیر دوران مدرن گام برداشتند؛ لذا غرب هم از قدرت پیشرونده برخوردار شد. امّا صفویّه از جهات دیگری ــ چه از بُعد علم، چه تقرّب دینی ــ نگاه متفاوتی داشت و بر قدرت هم متّکی بود. لذا بین ایران و غرب نوعی موازنه ایجاد شد، نه سلطهی غرب بر ایران؛ یعنی عامل پایداری حکومت صفویّه استقلال فکری و اقتصادی و قدرت نظامی بود.
در دورهی قاجار، نفوذ انگلستان و روسیه در امور داخلی ایران افزایش یافت و قراردادهایی مثل گلستان و ترکمانچای و امتیازاتی مانند توتون و تنباکو و دخالتهایی که در عصر مشروطه در دولت و مجلس داشتند، همهی اینها نگاه سلطهطلبانهی آنان نسبت به ایران را نشان میدهد. عواملی نظیر استبداد، عدم توجّه به علم، بیاعتنایی به رشد اقتصادی، عملاً قاجار را در برابر توسعهی پُرشتاب غرب دچار ضعف نمود؛ به طوری که سفرهای اروپایی شاهان قاجار با مخارج زیاد، آنان را دچار ضعف اراده در مقابل ظواهر غرب نمود و مخصوصاً ضعف در قدرت نظامی باعث فرودستی آنان شد.
در دوران پهلوی، تسلّط غرب ــ بهخصوص آمریکا و انگلیس ــ بر دربار و ساختار نیروهای مسلّح و ادارهی کشور علنیتر و عمیقتر شد؛ کودتای بیستوهشتم مرداد گوشهای از این دخالت را آشکار میکند. اگر در دورهی قاجار ایران دچار استبداد و عقبافتادگی بود، در دوران پهلوی دچار استبداد وابسته شد. ایران دوران پهلوی یکسره بندهوار از غرب تبعیّت میکرد. در این دوره، بههیچوجه بحث استقلال مطرح نیست...در تاریخ ایران، دوران پهلوی جزو سیاهترین دورانها از نظر سرسپردگی است. یکی از دلایل حدوث انقلاب همین تحقیرشدگی توسّط غرب است که ملّت بزرگ ایران این امر را تاب نیاورد. ملّتی که از یک سابقهی طولانی امپراتوری برخوردار بود و همینطور از نظر فرهنگی پُرمحتوا بود و از نظر حکومتی ساختار نظاممند داشت که در کلّیّتِ جهان به چنین امری مورد ستایش بود، یکباره پادشاه چنین کشوری باید اوامر چند سفیر غربی را اطاعت کند! ملّت ایران همین ملّتی بود که امروز در مقابل آمریکا و غرب ایستاده است، همین امکانات مالی بلکه بیشتر در دست حکومت بود، امکانات نظامی زیادی هم داشتند، امّا فقر استقلال و حرّیّت حکومت پهلوی ملّت را در مقابل غرب به ذلّت کشانده بود.
تغییر جهت جدّی در عصر انقلاب اسلامی
ایران در عصر انقلاب اسلامی یک تغییر جهت جدی داشت و نسبت خود با غرب را معقول و سنجیده کرد؛ یعنی جهات مثبت و منفی غرب را درست فهم نمود و مناسبات خود را متناسب با منافع خود تنظیم کرد. رهبران صدر انقلاب اسلامی که غالباً افراد عقلگرا و اهل فلسفه بودند ــ نظیر حضرت امام، رهبر معظم انقلاب، آیتالله شهید مطهّری، آیتالله شهید بهشتی و دیگران ــ منهجی را برای انقلاب ترسیم نمودند که ابعاد دقیقی داشت.
اوّلاً در تعامل با غرب از جهت علمی و فنّاوری در همهی وجوه استقبال میکردند. این تعامل علمی در طول این چهار دهه وجود داشته، اساتید و دانشمندان به غرب رفتوآمد داشتهاند و دانشگاهها با یکدیگر مرتبط بودهاند. این وجه تعاملات علمی چون به رشد جامعه میانجامید، همواره مورد تأکید رهبران انقلاب اسلامی بود.
پس از انقلاب، با همهی فرازوفرودها، مبنا قطع رابطهی تجاری با غرب نبود، بلکه مبنا رعایت منافع ایران بود. لذا ارتباطات تجاری ایران با شرق و کشورهای اسلامی و همسایگان نیز بیشتر شد، ولی سالها همچنان غرب شریک تجاری اوّل بود، لکن این روابط با فرازوفرود همراه بود؛ مثلاً سطح روابط در دوران جنگ با قبل و بعد از آن تفاوت داشت.
یعنی رهبران ایران هیچگاه عنادی با غرب نداشتند، بلکه رفتار غرب در قلمروهای سیاسی و امنیّتی و تسلّططلبی آنها همکاریها را دچار بحران میکرد. وقتی غرب به جای احترام به انقلاب اسلامی دنبال مسئلهسازی با ایران و بحران آفرینی داخلی و خارجی رفت، ملّت ایران را به عکسالعمل کشاند...گاه در داخل میشنویم که چرا رهبر معظّم انقلاب نسبت به آمریکا و غرب انذار میدهند که در مراودات خود مراقبت کنید. دلیل آن در تسلّططلبی غرب است؛ وگرنه رهبر انقلاب، چه در مراودات اقتصادی و چه در تعاملات علمی، مؤیّد کار با غرب و شرق بودهاند. امّا وقتی آمریکا به انحاء مختلف ــ چه از طریق اقتصاد، چه فرهنگ، چه سیاست، چه آخرالامر از طریق قدرت نظامی که در این جنگ اخیر رخ نمود ــ دنبال استیلا بر ایران رفت، رهبر انقلاب با قدرت جلوی این حرکت رذیلانه ایستادند، کمااینکه ملّت بزرگ ایران هم در این جنگ با استواری در مقابل آنان قد عَلَم کردند. رهبر انقلاب و ملّت، هر دو، با ایستادگی خود استقلال کشور را صیانت نمودند.
تداوم تبادلات فرهنگی با غرب و شرق
تبادلات فرهنگی با غرب و شرق نیز پس از انقلاب برقرار بود، امّا توجّه رهبران نظام به مؤلّفهی فایدهمندی و تعالیبخشی معطوف میشد؛ یعنی انقلاب اسلامی هیچگاه با عناصر مترقّی در فرهنگ غرب نظیر قانونگرایی، نظمپذیری، توجّه به محیط زیست و نظایر آن تخالفی نداشتند، امّا محل نزاع در دو بخش بود. اوّل آنجا که غرب تبادل فرهنگی را بستری برای تهاجم فرهنگی قرار داد. دهههای قبل، رهبر معظّم انقلاب بر تهاجم فرهنگی غرب انذار دادند، عدّهای آن را برنتافتند؛ ولی مرور زمان نشان داد که غرب دنبال جریانسازی فرهنگی و تسلّط فرهنگی بر دیگران است، چون هم تلقّی بیش از اندازه از فرهنگ خود دارد و دیگران را در سطح فرهنگ خود نمیداند و هم به دلیل تسلّط تکنولوژیک خود نوعی سیطرهی فکری و فرهنگی را برای خود مقدور میبیند که چنین استیلایی پایهی تسلّط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیّتی خواهد بود.
نکتهی دوم که مورد توجه رهبران انقلاب اسلامی در عرصهی تبادل فرهنگی بود، گنجینهی عظیم و ارزشمند فرهنگ ایرانی ـ اسلامی بود که در بسیاری از ساحات، بسی والاتر از فرهنگ غرب، مخصوصاً غرب امروز، مکانت دارد...تأکید رهبر معظّم انقلاب به قلمرو فرهنگ اصیل و تکیهی جامعه بدان از این رو است که حتّی خبرگان غرب بدان اذعان دارند.
نکتهی سوّم مسئلهی سلطهطلبی سیاسی و امنیّتی غرب است که ریشه در چند قرن اخیر دارد. رهبران انقلاب اسلامی از این ویژگی غرب متنفّر بودند و پایهی انقلاب اسلامی بر برکندن این سلطه بود. شعار انقلاب اسلامی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود. «استقلال» بنمایهی همهی سیاستها در جمهوری اسلامی است. اگر «استقلال» نباشد، آزادی هم نخواهد بود، فرهنگ هم استواری نخواهد داشت، اقتصاد هم راه صواب طی نمیکند. اگر بر منهج فکری شهید مطهّری برای جامعه قائل به حیثیّت روحی مستقل باشیم که از فطرت برخوردار است، علیالقاعده «استقلال» یکی از فطریّات روحی جمعی جامعه میتواند باشد.
خوی جنگل در عرصه بین الملل و بیآبرویی مستکبران
هیچگاه چهرهی رژیم صهیونیستی و آمریکا اینقدر پلید و زشت نزد مردم دنیا معرّفی نشده بود. اقدامات اخیر آمریکا و رژیم صهیونیستی، در واقع نوعی پردهبرداری از سرشت استعماری و پلید آنان بود.
وقتی عرصهی بینالمللی خوی جنگل به خود میگیرد و قدرت جای منطق را تنگ میکند، راهی جز آن نیست که با هم باشیم تا قوی شویم. بحث مذاکره را برای تسلیم و سلطهی جدید میخواهند، نه مصالحهی عادلانه. مگر ایران در حال مذاکره نبود که یکباره جنگ راه انداختند؟ برای رئیسجمهور آمریکا ننگی بالاتر از این هست که علناً میگوید من به ملّت ایران کلک زدم و در حین مذاکره با آنها جنگ کردم؟ آمریکا و رژیم صهیونیستی با هدفی در جنگ وارد شدند که ظرف چند روز متوجّه شدند گمانهی آنها اشتباه بود.
طراحی فرمانده کل قوا، صحنه جنگ را تغییر داد
در آن روزهای اولیه جنگ که فشار نظامی همراه با تبلیغات وسیع برای ناامید کردن مردم طراحی شده بود، رهبر معم انقلاب با صلابت و اطمینان قلبی با مردم سخن گفت و نوید بیچارگی دشمنان را داد، صحنهی جنگ را لحظهبهلحظه کنترل مینمود، دستورات لازم را صادر میکرد، به طوری که تقریباً همهی وقت ایشان مصروف جنگ و تأمین نیازهای مردم بود. باید پذیرفت که سه روز اوّل جنگ سه روز پُرحادثه بود، امّا طرّاحی فرماندهی کلّ قوا چنان بود که صحنه را تغییر داد؛ فرماندهی ایشان مستقیم، دقیق و استوار بود؛ با تکتک فرماندهان میدانی تماس داشتند و چگونگی واکنش را تدبیر میکردند. تدبیر ایشان همهی صحنهها را در بر داشت: توجّه به جنگ، به پشت جنگ، تدارکات آن، مخصوصاً نیازها و مایحتاج مردم که کاستیای برای آنان ایجاد نشود؛ همهی اینها با تدبیر ایشان راهبری شد و خداوند این مرد الهی و ملّت نستوه ایران را یاری نمود و صحنهی جنگ تغییر کرد. صحنهی این جنگ صحنهای وسیع و پُرشتاب بود. به همین میزان، صلابت ملّت و همبستگی آن بانشاط و عزّتآفرین بود؛ به طوری که یکی از رهبران مهمّ منطقه گفت جهان همبستگی ملّت ایران را فهم کرد... البته انتظار امروز ملّت ایران از سیاستمداران کشور آن است که قدر این ارادهی ملّی را بدانند و با مواضع و حرفهای غیرضرور، شکاف در صفوف ملّت ایجاد نکنند.
با قدرت جلوی وحشیگری مدرن میایستیم
امروز غرب به جای دانایی از قدرت دم میزند و شرق و ایران از فکر، هویّت ملّی و استقلال؛ و قدرت واقعی این است، گرچه آمریکا مرتّب سخن از هواپیما و امکانات هوایی میگوید. همین نوع سخن گفتن و به نعل و به میخ زدنها نشان میدهد دنبال شکستن ارادهی ملّت ایران هستند.
ایران نه استیلاطلب است، نه استقلال خود را در معرض فروش قرار میدهد و حتّی اگر به قیمت رویارویی تمام شود، باقدرت جلوی وحشیگری مدرن میایستد. کلید کار در تغییر رویکرد غرب نهفته است که دست از تسلّططلبی بردارند؛ آنگاه شرایط عوض میشود، وگرنه تهدیدات آمریکا تأثیری بر ارادهی ملّی ایرانیان نخواهد داشت.
دکتر موسی حقانی، عضو شورای علمی و دبیر همایش:
ما امروز در یک مقطع بسیار حسّاس از تاریخ جهان قرار داریم و آن پوستاندازی نظام بینالملل و واقع شدن جهان در یک پیچ تاریخی مهم است. اتّفاقاتی که در این دو سال اخیر و حتّی قبل از آن رخ داده و بعد از این هم رخ خواهد داد، عمدتاً در راستای همین پوستاندازی و تغییراتی است که در نظام بینالملل دارد صورت میگیرد. طوفانالاقصی و جنگ دوازدهروزه و اتّفاقاتی که الان بین روسیه و اوکراین در جریان است، اختلافاتی که بین آمریکا و چین وجود دارد، آن قدرتطلبی یا خوی استکباری مداخلهجویی که از آمریکا و از رئیسجمهور نادانشان ما داریم میبینیم که حتّی همپیمانان خودشان را هم تحقیر میکند، اینها همه بیانگر این اتّفاق مهمّی است که دارد رخ میدهد.
چرا باید تاریخ بخوانیم؟!
البتّه این تجربهای که ما الان در آن واقع شدهایم اوّلین تجربهمان نیست؛ حدّاقل در دوران معاصر، یعنی در ۲۲۰ سال اخیر، جهان دو بار این تجربه را از سر گذرانده. و اینکه رهبر معظّم انقلاب مدام تأکید میکنند بر مطالعهی تاریخ و جدّیّت در مطالعهی تاریخ، برمیگردد به مرور همین تجربهها و ضرورت مرور این تجربههایی که ما پشت سر گذاشتهایم. در ۲۲۰ سال اخیر، ما با سلطهطلبی غرب در منطقه و علیه خودمان مواجه هستیم.
ما با انقلاب اسلامی وارد پیچ سوّم تاریخی شدیم. تفاوتهای جدّیای هم خوشبختانه بین این دوره با آن دو دوره وجود دارد. درک این مطلب برای جامعهی ما ضروری است که اوّلاً در آن دوره چه بر سر ما آمد و الان ما چه ویژگیهایی داریم، چه نقاط قوّتی داریم که میتواند به ما کمک بکند که باز آن اتّفاق برایمان نیفتد.
دغدغهای که رهبر معظّم انقلاب سالها دارند و تأکید میکنند این است که ما میبایستی در این گذار از نظام قدیم به نظام جدیدی که دارد شکل میگیرد، جوری بااقتدار عمل بکنیم که بتوانیم جایگاه ایران را در نظام بینالملل حفظ بکنیم. این اتّفاق مهمی است که دارد رخ میدهد و جامعهی ما باید در جریان این اتّفاق، توانمندیهای ما و دشمنیهای دشمن قرار بگیرد.
علم راهبردی از نگاه سکاندار انقلاب
برای اینکه ما بتوانیم این را تبیین بکنیم، راهکار اساسیای که خود رهبر معظّم انقلاب مطرح کردند رجوع به علم تاریخ است؛ ایشان میفرمایند که علم تاریخ علم راهبردی است. ما میتوانیم با مراجعهی به تاریخ، به شگردهای دشمن، به روشهای دشمن و به اهداف دشمن پی ببریم؛ حتّی میتوانیم به ماهیّت دشمن هم پی ببریم که اساساً ماهیّت دشمنیاش با ما چیست و ذات این استکبار و این برتریطلبی به چه چیزی برمیگردد؛ میتوانیم بفهمیم اتّفاقاتی که در غرب رخ داد و منجر به شکلگیری غرب جدید شد، حاصل چه تکاپوهایی بود؛ آیا فقط حاصل تکاپوهای علمی بود یا حاصل زیادهطلبیهای استعماری و غارت و کشتاری که اینها در جهان راه انداختند؟
این یک مسیری است که رهبر معظّم انقلاب برای ما روشن کردهاند و نقطهی اتّکاء ما هم در این مسیر، هم حمایتهای ایشان است، هم راهنماییهای ایشان است و اینکه رهبر معظّم انقلاب خودشان وارث یک عقلانیّتِ شیعیِ حدّاقل هزارسالهاند؛ یعنی جریان مرجعیّت شیعهای که در طیّ هزار سال این شجرهی طیّبه را حفظ کرده و باعث شد که ما امروز این میراث غنی را داشته باشیم. ویژگی بعدی این است که خود ایشان مطالعات تاریخی عمیق دارند ــ هم در زمینهی تاریخ ایران، هم در زمینهی تاریخ غرب و اروپا ــ که این هم مزیّتی است که دیدگاههای ایشان ایجاد کرده. و سوّم اینکه خود ایشان حدود شصت سال در متن مبارزهی با غرب قرار دارند.
دغدغه پیشرفت و استقلال
نسل انقلابی و نسلی که در ایران انقلاب کرد، دغدغهاش استقلال بود، منتها استقلال نهفقط برای استقلال. ما میدانستیم که در طیّ آن صدوخردهای سالی که از ابتدای دورهی قاجار گذرانده بودیم، آن چیزی که مانع پیشرفت ایران شد استعمار و البتّه استبداد داخلی بود و استقلال را هم برای پیشرفت میخواستیم.
دغدغهی جوانِ امروز پیشرفت است، اما باید این را بداند که این پیشرفت بدون استقلال محقق نمیشود. متأسفانه جریان غربگرا در کشور ما سرابی از پیشرفت را دارد به جامعهی ما و به جوانان ما نشان میدهد؛ یعنی پیشرفت بدون استقلال. برخی از این کشورهای منطقه را هم به رخ ما میکشند که ببینید مثلاً آنها الان چه وضعیّتی دارند، ما چه وضعیّتی داریم! اوّلاً وضعیّت برخی از آنها از ما بهتر نیست، دوّم اینکه آنها در هیچ عرصهای استقلال ندارند. اوج این را ما در شرمالشّیخ دیدیم؛ یعنی آن رفتار اهانتآمیزی که ترامپ با دنیا کرد. تنها کشوری که زیر بار نرفت، به برکت وجود رهبر معظّم انقلاب و این استقلال و روحیّهای که انقلاب اسلامی به ما داده، ایران عزیز و ایران مستقل و مقتدر بود. شما دیدید چه سیرکی را آنجا اجرا کرد!
اتهام غرب ستیزی!
اینکه ما را غربستیز معرّفی میکنند یک اتّهام است. همانطور که جریان مقاومت را تروریست خطاب میکنند، به ما هم میگویند غربستیز! ما غربستیز نیستیم، بلکه غرب، ایرانستیز و اسلامستیز است. ما بر اساس عقلانیّت شیعی و دینی و هویّت تاریخی و چند هزار سال سابقهی تاریخی و تمدّنیای که داریم، زیر بار سلطه نمیرویم؛ ملّت ایران زیر بار سلطه نمیرود و ما داریم مقاومت میکنیم. اتّفاقاً ما مقاومت عاقلانه، هوشمندانه و مقتدرانه در مقابل غرب داریم و این ویژگی ما است. اینطور نیست که رهبر معظّم انقلاب به وجوه دیگر غرب و تکاپوهای غربیها توجّه نداشته باشند. بالاخره آنها دستاوردهایی دارند و این دستاوردها امروز مورد استفادهی ما است، مورد استفادهی بشریّت است. دعوای ما الان بر سر این ماجراها نیست. البتّه ما با ماهیّت غرب مشکل داریم و ماهیّت غرب با ماهیّت تمدّن دینی و تمدّن اسلامی کاملاً در تباین و تضاد است، اما اینطور نیست که دستاوردهای آنها را بخواهیم نادیده بگیریم؛ نه، ما با آن دستاوردها مشکلی نداریم. مشکل این است که آنها از دستاوردهای علمی خودشان برای فشار به ما و برای اِعمال سلطه میخواهند استفاده بکنند، ما زیر بار این نمیرویم؛ وگرنه هر ظرفیّتی از جهت علمی وجود داشته باشد، ایران اسلامی و ایران مبتنی بر سابقهی تمدّنیِ خودش از آن استفاده میکند.
تاریخ انتشار: 1404/09/08
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.