ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
دکتر عاطفه خادمی در نشستی که با موضوع "کشور سودان و دومینوی پروژه لیدری زنان" به همت موسسه رسانهای فکرت برگزار شد. مطرح کرد: اساساً نظریههای حوزه حکمرانی در غرب، در واقع میشود گفت طی سالهای اخیر به این سمت رفته است که از تمرکز و پاسخ دادن به این پرسش که چگونه باید جامعه را اداره کرد، باید شیفت به سمت این پیدا کنیم که چگونه راهبری فضای اجتماعی را به عهده داشته باشیم به نحوی که مردم با نظام ارزشی و هدفگذاری که ما دنبال میکنیم. یعنی دیگر نظریههای قدرت به آن معنا با قرائتهایی که در واقع میشود گفت در عقبه تاریخی خودش داشت، در دنیای امروز کفایت نمیکند و بحث حکمرانی کلیدواژه جایگزینی است که شکل گرفته است. در این حوزه حکمرانی، مشخصاً یک فهم عمیقی شکل گرفته است از ضرورت پرداختن به وجوه نرم حکمرانی برای اینکه شما را به مقاصد و اهدافتان برساند.
یکی از این وجوه حکمرانی، حکمرانی روایت است و معنا که میتواند در دل همین روایت جا بگیرد. لذا شما در مواجه با همه نظام مسائلی که به دنبال حلشان هستید و اهدافی که به دنبال تحققشان هستید، حکمرانی روایت را بهعنوان یک زیرساخت خیلی جدی مورد توجه قرار میدهید و بر حکمرانی روایت متمرکز میشوید. ارتباط این حکمرانی روایت با موضوع شما، یعنی من مسئلهی سودان یا مصادیقش که سوژههایی که به صورت مشابه علاوه بر سودان در کشور ما هم به سمت شکلگیریاش رفت و در فضاهای دیگری که وجود دارد، به نظرم ارتباطش برمیگردد به اینکه این سوژه عاملیت خیلی خوبی برای حکمرانی روایت دارد. شما در حکمرانی روایت، راوی میخواهید. در حکمرانی روایت به دنبال این هستید که یک حافظه جمعی یک جامعه را با خودتان همسو و همراه بکنید. وقتی همسو و همراه شد دیگر نیازی به کار سختافزاری ندارید. بهواسطه کار نرمافزاری دقیق، روایت سازی و در دست گرفتن حافظه جمعی یک جامعه توانستید به هدفتان برسید. دقیقاً استراتژیای که الان اسرائیل بعد از جنگ 12 روزه متمرکز شد روی همین استراتژی و رفت به این سمت که از همین سبک حکمرانی و در واقع بحث روایت استفاده بکند و روایتسازی بکند. عبارت ایران تهدید جهانی یک عبارت روایی بود که الان کاملاً برجسته میشود در مجامع جهانی بهواسطه کارهای رسانهای. میبینید روایت ساخته میشود. وقتی روایت ساخته بشود همه آن زیرساختها برای اینکه شما را به هدفتان برساند محقق میکند.
سودان و مهندسی اجتماعی
آن چیزی که درک میکنم این است که همه این اتفاقات در مهندسی اجتماعی این مدلی از ناحیه غرب مدیریت میشود. سودان هم زمین و سرمایه خیلی خوبی است. برای تسلط بر این سرمایه و در اختیار گرفتن این ظرفیت، این را استفاده میکنید. لذا میبینید از جنس این سوژه بودن و عامل بودن زنان، که تمرکز این نشست هم است، آنجا هم فعال میشود در صورتی که عقبههای تاریخی و فرهنگی و زیست اجتماعیاش با مصادیق دیگر مثل ایران و کشورهای دیگری که سراغ داریم، خیلی متفاوت است. اما این سوژهسازی و روایت کارآمد است. لذا شما میبینید که یک طراحی شکل میگیرد که شما به دنبال این هستید بیشتر یک اجماع جهانی و ذهنیت ساختاریافته و مهندسی شده را بتوانید در فضای جهانی اعمال کنید و روی این متمرکز میشوید. این اتفاقی است که در کشور ما هم شاید تجربهاش به همین نحو بود اما خیلی متفاوت است بسترهای حاکمیتی و فرهنگی و تاریخیاش.
شاید بشود گفت سودان در این موضوع که خیلی روایتش برجسته نمیشود حتی در فضای منطقه و کشور ما و جامعه جهانی، یک بخشاش به خاطر این است که خیلی زحمتی ندارد چون این عقبه قوی در حوزه فرهنگی و اجتماعی نیست و فرهنگی که بر جامعه سودان حاکم است و ترکیب قومیتی که وجود دارد خیلی مساعد این نیست یعنی خیلی بستر و زمینه این نیست که در حوزه داخلی، در حوزه فرهنگش بخواهید چالشهای عمیقی داشته باشید.
فمنیسم با وجهه امپریالیسم
شاید بحث نظامی عقبه ارتباطی با جامعه سودان بیشتر برقرار بکند به جهت فرهنگ قبیلهای و قومی در آن کشور تا عقبههای فرهنگی. چیزی که وجود دارد این است که یک ترکیبی از فمینیسمی که وجه امپریالیستی دارد و یک برندسازی رسانهای و در نهایت براندازی نرم. این ترکیب خیلی ترکیب جذابی است که در منطقه غرب آسیا و کشورهایی از قبیل ایران و کشورهای دیگر که غرب به صورت مشخص رویش سرمایهگذاری میکند قابل تست است و میتواند مسیر را برای شما هموار بکند و میشود دقیقاً گفت این اتفاق رقم میخورد.
به نظر من یک منطق و مدل دارد این حکمرانی که در واقع باید شکل بگیرد و کارآمد بشود و این روایت سازی را غرب بر اساس آن طراحی میکند و آن اینکه رفتن به جهت زن در این فضا به دنبال این است که یک سوژه ایدئال داشته باشد در فضای مدیریت کردن جمعی در کشور هدف و چه جامعه جهانی. این سوژه باید ایدئال باشد که در واقع میشود گفت غرب در یک چیدمان خیلی تمیزی این را دنبال میکند از شبکههای رسانهای و بنیادهای سیاسی فرهنگی، اتاقهای فکر، ان جی اوهای بینالمللی، همه اینها دستبهدست هم میدهد و ترکیبی از سوژه را برجسته میکند. لذا یک ویژگی مشخص متمرکز میشود روی معیارهای محتوایی روایی. یعنی در این کشورها عموماً باید بروید سراغ کیسها و سوژههایی که قربانیانی هستند که قابلیت همذات پنداری وجود دارد. لذا قربانی حکومت مستبد یا سنت یا فضای بسته هستند که آدمها وجه اشتراک بین خودشان و سوژه موردنظر پیدا بکنند.
معیار بعدی این است که این سوژه که جزو معیارهای روایی محسوب میشود این است که عقبه بهنوعی بدی نداشته باشد مثلاً بحثهای مالی نداشته باشد، وصل به گروه قدرت و حزبی نباشد و رویش مانور بدهند.
زنانگی و معیارهای هویتی و نمادین
یک سری معیارهای هویتی و نمادین است و عموماً در اینجا زن جوان تحصیل کرده که وجود دارد، رفتار و ظاهرش رفتار و ظاهر مدرنی است و اگر وصل به یک قوم یا قومیت خاص باشد یا گروه مذهبی خاصی باشد وجه مزیتش میشود. لذا میبینید در مواجهه غرب، مثلاً سوژه زن جوان تحصیل کرده که درگیر ساختارهای متصلب مذهبی در یک جامعه است این سوژه را انتخاب میکند. ولی یک زن روستایی که در فقر و فلاکت در همان کشور نمونههایش زیاد است زندگی میکند سوژه غرب نمیشود. چرا؟ چون قابلیت تبدیل شدن به امر سیاسی برای غرب برای مدیریت کردن حافظه و ذهنیت جمعی را ندارد. ولی این یکی دارد و با این یکی میتوانید روایت را باهاش تمام بکنید و روایت را باهاش بسازید.
در واقع شبکه تعاملی و ارتباطی را شکل میدهند. لذا میبینید سوژه انتخاب میشود. یک کنش دارد و بهواسطه این کنش در اتاقهای فکر تحلیل و ارزیابی میشود و در یک فضای رسانهای برجسته میشود. بعد میبینید با یک منطق به او بورس تحصیلی داده میشود و کیس جایزههایی میشود که در فضای بینالمللی مطرح است و کتاب و اینها برایش فراهم میشود و بعد به مجامع بینالمللی دعوت میشود. کاملاً به صورت پلکانی منطقی طرحریزی میشود تا یک روایتی را بسازد. این روایت بتواند غلبه پیدا کند بر فضای واقعی که در آن جامعه وجود دارد و ذهنیت اجتماعی مردم را مهندسی بکند. لذا عاملیت و سوژه شدن زن در همه این فضاها از این منطق تبعیت میکند. این منطق را مستمر پوشش میدهند. آن نقشی که خود سوژه بودن زنان در بحث حکمرانی روایت دارد.
در حکمرانی روایت یک روایت دارید، یک روایت حاکم دارید و یک شبکه توزیع دارید. این را باید بسازید. روایت چی باشد؟ روایت قاعدتاً تمرکز بر نیمی از جامعه در یک کشور دارد که میشود قاعدتاً جامعه زنان. این روایت را در آنجا میسازید. روایتی که برمیگردد به تلقی از ساختارهای استبدادی در حکومتهای منطقه وجود دارد، روایتی که از نقش مخرب مذهب و سنت شکل گرفته است و در واقع میشود گفت روایتی که از مفاهیمی مثل نبود آزادی و حقوق زنان است. این روایت ساخته میشود و یک راوی میخواهد.
زنان بهترین راویان هستند. به جهت اینکه همانطور که خانم دکتر بهراستی اشاره کردند اساساً نهادینه شدن بحث روایت و پذیرش روایت مستلزم این است که چقدر شبکه ارتباطی مویرگی باشد، چقدر هوش هیجانی برجسته باشد و این دو تا کنار همدیگر شما را موفق میکند. شبکهی مویرگی ارتباطی در جامعه زنان خیلی قوی است و مثل مردان نیست. یعنی از خانه و خانوادهتان، دخترخالهتان، خواهرتان، این شبکه کاملاً مویرگی و گسترده است.
عاملیت زنان و مهندسی روایت
بعد آن هوش هیجانی که وجه احساس و ادراک را متأثر میکند و به این هم مجهز هستید. شما بهترین راویان هستید که آن روایت را منتقل بکنید و یک شبکه توزیعی هم لازم دارید. شبکه توزیعی بخشیاش به خاطر کارکردهایی که خودتان دارید و بخشی را غرب متولی شده است و گفته بسترهای مجازی و شبکههای اجتماعی را تهیه میکنم و شما خیلی راحت میتوانید روایت را در این تکثیر بکنید. لذا به نظرم آن هدف اساسی محقق میشود.
این همان ادراکی است که در مورد اینکه چرا میشود گفت عاملیت زنان مطرح میشود، در تویش برجسته است و حداقل میشود گفت اتفاقاتی که نمونههای مشابه دارد و به نظرم کاملاً مهندسی شده است. یک مهندسی خیلی تمیز که کاملاً میداند چه مسیری را باید طی بکند تا به هدفش برسد. در سودان همین اتفاق بالتبع شکل گرفته. منتهی این است که این اتفاق چقدر میتواند موفق باشد و چقدر میتواند جریان سازی بکند و خود جامعه سودان را تا چه سطحی متأثر بکند با توجه به ساختارهای فرهنگی و اجتماعی سودان، محل بحث و گفتگو است. آنچه بنا داشتم توجه بهش جلب بشود، ضرورت توجه به فضای جدیدی از حکمرانی در غرب است که در منطقه ما اعمال میشود و آن تمرکز ویژه بر حکمرانی روایت بهعنوان یک ظرفیت بیبدیل در مدیریت حافظه جمعی و همسو کردن سرمایه انسانی. چون واقعیتی که وجود دارد بزرگترین سرمایه، حداقل در کشور ما سرمایه انسانی است. یعنی سرمایههای دیگر را نمیتوانیم وزنش را یکی بکنیم. این سرمایه در شرق غنای قویتری دارد. لذا این سرمایه انسانی را باید مصادره کنید تا بعد اهداف دیگری که دارید و از این موقعیتهای بکر در منطقه بهرهبرداری بکنید و شما را از همه نیازمندیهایتان بی نیاز میکند بهواسطه موقعیت ژئوپلتیک و جغرافیایی که دارد، همین سرمایه انسانی را بهواسطه حکمرانی روایت جلو ببرید و عاملیت و سوژه سازی از زن یک عاملیت استراتژیک در این حکمرانی است که غرب هوشمندانه بر اساس آن عمل میکند.
دو نکته اساسی که بشود در موضوع مسئله اشاره کرد این است که اساساً نسبت شرایط داخلی است که از آن گفتگو میشود و در شرایط داخلی، یک سری موانع و چالشهای بسترهای حرکتهای اینچنینی در جوامع وجود داشته که زنان به عرصه بیایند و یک بخشی به این برمیگردد که عوامل خارجی چه نقشی داشتند و دارند.
آن چیزی که شاید قابلیت توجه دارد در بعد خارجیاش این است که غرب با تجربه موفقی به سراغ سوژه زن در شرق میآید. این را فراموش نکنیم که این مسیر یک مسیر خیلی موفقیتآمیز بود که غرب در مواجهه با زن و برجسته کردن مسئله جنسیت و نگاه ابزاری به زن توانسته تا همین لحظه بقا و دوامش را داشته است. منتهی قشنگ صورتبندی کرد و آن را به نظام ارزشی و دستگاه محاسباتی تبدیل کرد. اتفاقی که در گفتمان انقلاب اسلامی سالها از آن رنج میبریم که دستگاه محاسباتی طراحی نکردیم و صورتبندی انجام شد، لذا میشود گفت این منجر شده است که در همه سرفصلها غرب و چالشهای داخلی و بسترها و مشکلاتی که داریم خیلی برجسته بشود. لذا همان زمین بازی را امتداد میدهیم و در همان زمین بازی، بازی میکنیم. مثالش بحثهای مربوط به پرداختن به مسئله زن است. میفرمایید یکی از مواردی که در فضای توسعه بحث میشود مسئله زنان است، میگویم این زمین بازیای است که سالها وجود داشته است. اساساً پرداختن به اینکه میشود گفت ساری و جاری بودن نقش زنان در فضای مدیریتهای جامعه و اجتماعی، یک بخشیاش که توسعه و اقتصاد مگر منهای این حوزه میتواند باشد. تفکیک کردن و منفک کردن یک موضوع به اسم زنان و بعد تحلیل کردنش در یک فرایند حاکمیتی، به نظرم یک غلط و اشتباه راهبردی است که بگوییم یک اقتصاد داریم یک فرهنگ داریم یک سیاست داریم و در توسعه بهش بپردازیم و زنان هم داریم. اقتصاد و سیاست و فرهنگ، همهاش نقش زنانه و نگاه به ظرفیت زنانه موضوعیت دارد. آنچه به نظرم خیلی حائز اهمیت است عدم صورتبندی کردن نظری و در واقع میشود گفت راهبردنگاری متناظر با آن، در وجه داخلی است که ما نتوانستیم و کشورهای منطقه به تبع ما. حالا ما وضعیت خوبی داریم. ولی یک جایی مثل سودان که نتوانست، و این اتفاق بعید است شکل بگیرد.
فاصلهمندی و تبعات اجتماعی آن
یک نکته حائز اهمیت این است که توجه دادن به این است که بدانیم این فاصلهمندی چه تبعاتی دارد. این فاصلهمندی را الزاماً در حوزه مسائل زنان در جوامع نمیبینم. به قابلیت و طراحی اکوسیستمهای قدرت نرمی میبینم که جوامعی مثل جامعه ما و کشورهای دیگر در وضعیت دیگری فاقد آن هستند. غرب اتفاقاً میتواند اکوسیستم قدرت نرم را طراحی بکند یعنی مشروعیت بخشی بکند به دوستان خودش و مشروعیت زدایی بکند از دشمنانش. این اکوسیستم را با همه اجزایی که دارد، آن هسته مرکزی، شریانهای مالی، بازوهای اجرایی، شبکههای رسانهای، مراکز مشروعیتبخش، پلتفرمهای توزیع، حتی بازیگران دولتیاش. در عاملیت زنان در فضای مدیریت جنبشها و خیزشهایی که در شرق شکل میگیرد این اکوسیستم کاملاً فعال است. یعنی میبینید یک اکوسیستم طراحی شده که همهچیزش مشخصاً وجود دارد و همه اجزایش با هم فعالیت میکنند و این منجر به این میشود که کاملاً بتوانید یک بازی برده شده را تجربه کنید.
پس خلأ جدیتر ما صرفاً این نیست که اگر بگوییم فردا روز به مسئله زنان بپردازیم. قائل به این هستم باز هم اتفاق خاصی نمیافتد و پایدار نیست. چون به سمت نهادینهسازی و نهادسازی آن گفتمانی که باید مبنا قرار میگرفت نرفتیم و تجربهاش را در جوامع شرق نداریم که بخواهد از بُن و پایه از دل خودش بجوشد و انقلاب اسلامی داعیهدار همین بوده است. این تجربهای است که دنیای غرب کاملاً متوجه این شده که این حرکتی که بهواسطه انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفته، زمینه و ظرفیت این را دارد نهادینه بشود و بعد از آن نهادسازیهای متناظر با آن شکل بگیرد و دستگاه محاسباتیاش محقق بشود و اکوسیستم رقیب برای دنیای غرب طراحی بکند.
لذا با همان ظرفیتی که برای خودش در سالهای متمادی ساخته است، این را در یک کلان پروژه مدیریت میکند. لذا این تصور که صرفاً خود مسئله و مسائل زنان منجر به این میشود این اتفاق بیفتد، به نظرم شاید تلقی کاملی نیست چون اساساً آن فضای کلان را میشود گفت که اجزا و ارکانش تعریف شده نیست. لذا اگر تمام توانتان را روی یک بخش بگذارید بهواسطه اتصال زنجیرهای که دارد، در واقع میشود گفت نمیتواند کاملاً هدف شما را محقق بکند.
اگر جمعبندی داشته باشم این است که اساساً در فضای تحولاتی که در شرق شکل میگیرد، خلأ نبودن این جهانبینی که صورتبندی نظری حولش شکل بگیرد، گفتمانی بشود و بعد نهادینهسازی و نهادسازی معادلش صورت بگیرد و دستگاه محاسباتی را طراحی بکند و معادل آن روایتهایش را بسازد، این خلأ وجود دارد و به تبع آن میبینید نقش زنان هم میتواند بهواسطه عقبه تاریخی که میگویم اتفاق از غرب بوده و موفق هم بوده، بتواند در شرق امتداد پیدا بکند و شما امیدوار باشید یک روزی هم جامعه زنان در شرق مسیری را میروند که در غرب پذیرفتند که نظام لیبرال دموکراسی یک نظام ارزشی است که در مورد اصول اولیهاش، حتی به ذهنم خطور نمیکند که برای من درگیری ذهنی ایجاد بکند. وقتی کاملاً آن را پذیرفتید اقتضائاتش را میپذیرید و میشود تصویر غالبی که بعد تکثیر میکنید در جامعه جهانی و به دنبال این هستید که آن را بسازید.
تاریخ انتشار: 1404/08/21
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.