ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
به گزارش فکرت، آن چه در ادامه میخوانید، بخش هایی از گفتوگوی روزنامه«وطن امروز» با دکتر ابراهیم فیاض، چهره نامآشنای جامعه شناسی درباره چیستی و چرایی سکوت بسیاری از جامعهشناسان کشور در قبال حضور مردم در تشییع میلیونی پیکر شهید رئیسی است که در عین حال حاوی نکات صریحی درباره وضعیت ناگوار علوم اجتماعی در کشور است.
ثمره مردمی بودن یک رئیس جمهور
در دورههای قبلی ریاست جمهوری شاهد بودیم رئیسجمهور سوژه است و مردم ابژه. رئیسجمهور احساس میکرد مردم باید تابع او باشند و بویی از مردم وجود نداشت اما در دوره آقای رئیسی، هم خود او سوژه بود و هم مردم سوژه بودند و از این حیث رئیسجمهور با مردم بهشدت تفاهم برقرار کرد. خیلیها این اواخر متوجه شدند ایشان چه انسان متفاوتی است. بدحجابها هم در تشییع ایشان برای او گریه میکردند و از او حلالیت میخواستند. در تشییع آقای بهشتی هم وضع همینگونه بود. مردمی که باشی مردم هم با تو هستند. به همین خاطر شاهد این عاطفه بودیم.
هر چه به آخرالزمان نزدیک میشویم عوالم بیشتر خود را نشان میدهند و خوبیها و بدیها بیشتر آشکار میشوند. مساله آقای رئیسی هم در همین چارچوب قابل تعریف است. ایشان بهجای نوسازی و مدرنیزاسیون، بازسازی و social construction را آورد. آقای رئیسی از خود تئوری نداشت و همان مبانیای که رهبر انقلاب بر آن تأکید میکردند مانند اقتصاد مقاومتی، بومیگرایی و... را در دستور کار خود قرار دادهبود اما به این ابعاد ایشان پرداخته نشده است.
او به روستاهایی رفت که تا به حال هیچ رئیسجمهوری نرفته بود. متأسفانه نشستن مسؤولان در پایتخت یکی از مسائلی است که با آن مواجه هستیم که به موضوع مرکز و پیرامونی دامن میزند. آقای رئیسی داشت این فضای پایتختنشینی مسؤولان و نگاه پیرامونی به شهرهای دیگر را بههم میزد. مسؤولانی که به سرمایهداری لیبرال تعلق داشتند، پایتختنشین بوده و به سرمایهداری جهانی معتقد بودند و نگاه «مرکز -پیرامونی» داشتند. دنیای مردمی بودن و بومی بودن با دنیای اشرافیت و غربی بودن متفاوت است، لذا بحث این است که فرد وقتی مردمی باشد، مردم هم با او هستند.
مردم ایران و آغاز بازسازی فرهنگی
سطوح تمدنی و فرهنگی ما بهشدت عمیق است. فرهنگ ما مثل آثار باستانی لایه لایه روی هم آمده و زنده است. همین الان نشانههایی از فرهنگ هخامنشی و ساسانیان هم داریم. لایههای تمدن ایرانی را نمیتوان با آمارها که سطحیترین شکل سنجش است، فهم کرد. فهم این لایهها سالهای سال کار میبرد و فکر میخواهد ... مردم ایران شروع به بازسازی فرهنگی خودشان کردهاند و مسائلی مانند شاهنامهخوانی و سعدیخوانی آغاز شده است. مردم آثار مدرنیته را دیدهاند و برای آنها مشخص شده نوسازی و مدرنیته کلاههای زیادی سرشان گذاشته که از جمله آنها میتوان به طلاقها و از هم پاشیدن خانوادهها اشاره کرد لذا مردم میخواهند خود را بازسازی کنند.
بازتولید مدنیت ایرانی در تشییع پیکر شهید جمهور
تشییع آقای رئیسی یک افتخار برای مدنیت ایرانی و ایرانیت است. مردم این را بازتولید کردند. حتی کسانی که خارج از کشور هستند این کار را شروع کردهاند. لایههای تمدنی، تاریخی و فرهنگی در ایران بسیار با اهمیت و مورد توجه است و همه اینها در بروز و ظهور هستند در نتیجه در مواقع مختلف مردم عکسالعمل نشان میدهند که این عکسالعمل برای دیگرانی که این فهم را ندارند، شوکهکننده است لذا آمارها گولزننده است. مردم عارف مسلک هستند و حتی کسی که مخالف آقای رئیسی بوده هم به تشییع آمده است و دیگر نقد نمیکند. این بهخاطر ساختار عرفانی شرق است که با غرب تفاوت میکند. امکان بسط تاریخی آقای رئیسی بالاست و ایشان حالت اسطورهای پیدا میکند و الان هم اسطوره شدهاست. مانند آقای بهشتی شد. همه برای او گریستند و این بغض در تاریخ پخش میشود.
اگر در شهرهای دیگر هم تشییع انجام میشد، همین جمعیت میآمد. مضاف بر اینکه خیلیها هم بهدلایل مختلف نمیتوانند در این اجتماعات حضور پیدا کنند. گفتم که آمار سطحیترین شاخص است. شما باید مبنایی نگاه کنید. شما تأثر کشورهای جهان و مردم آنها را چگونه تحلیل میکنید؟ ادای احترام نهادها و سازمانهای بینالمللی مانند آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ناتو و سازمان ملل را چگونه تعبیر میکنید؟ اینها نشانمیدهد بحث عمیقتر از این حرفهاست.
علوم اجتماعی به شدت قالبی و دچار نیهیلیسم شده است
علوم اجتماعی ما اصلاً چنین وقایعی همچون حضور میلیونی در تشییع پیکر شهید رئیسی را نمیبیند. به این دلیل که چنین وقایعی در آمریکا و اروپا اصلاً رخ نمیدهد و این علوم اجتماعی هم از آنجا آمده است، لذا این علوم اجتماعی هرگز نمیتواند این وقایع را فهم کند، یا حتی آن را پوشش بدهد. برخی افراد علوم اجتماعی خوانده، از وقایع سال 1401 بهعنوان یک جنبش یاد میکردند. در حالی که اتفاقاتی که در آن سال در ایران افتاد بهمعنای جنبش نبود! لذا مساله را برعکس تحلیل میکردند. علوم اجتماعی ما بهشدت قالبی و دچار نهیلیسم شدهاست. خودکشی دانشجوی فوقلیسانس ما و نامهای که نوشته همین را میگوید. او در نامهاش مینویسد وقتی وارد تفکر علوم اجتماعی شدم کاملاً به افسردگی و نهیلیسم رسیدم و تصمیم به خودکشی گرفتم. از طرف دیگر عدهای هم بدون اینکه علوم اجتماعی و مردمشناسی و ارتباطات بشناسند، به آن حمله و روز بهروز آن را ضعیفتر کردند. نکته دیگر اینکه دانشکده علوم اجتماعی از نظر فقر امکانات وحشتناک است. بدیهیترین نیازها هم در دانشکده علوم اجتماعی تأمین نمیشود. شاید باور نکنید ولی ما آنجا حتی کولر نداریم! چه برسد به بقیه موارد و امکانات. شما نباید از دانشکده علوم اجتماعی که عقیم شده، انتظاری داشتهباشید. بهطور کلی نباید از ساختار دانشگاهی کشور توقعی داشت.
تاریخ انتشار: 1403/03/10
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.