دیشب قرعه‌کشی جام جهانی برگزار شد و بار دیگر تب فوتبال، حتی در میان کسانی که سال‌هاست از لیگ داخلی ناامیدند، بالا گرفت. فوتبال همچنان یکی از معدود زبان‌های مشترک میان ایرانیان است؛ زبانی که گرچه در سطح باشگاهی با افت کیفیت و انبوهی از حواشی دست‌وپنجه نرم می‌کند، اما در سطح ملی هنوز توان بسیج‌کردن عاطفه جمعی را دارد. با این حال، همین محبوبیت بهانه‌ای است برای تأملی دوباره بر «نظام فوتبالی» که در بطن خود چیزی فراتر از سرگرمی است: یک صنعت تمام‌عیار در خدمت منطق نئولیبرالیسم.

 

در منطق ورزش توسعه‌محورِ نئولیبرال، فوتبال به نماد بارز مشروعیت‌بخشی به نابرابری بدل شده است. چه چیز بهتر از ورزشی که افکار عمومی به‌سادگی می‌پذیرد دستمزد یک مهاجم می‌تواند صد برابر یک کارگر باشد؟ فوتبال از نظر ساختاری به ما یاد داده که نابرابری طبیعی، عادلانه و نتیجه «استعداد و تلاش» است. این همان دستگاه ارزشی است که سرمایه‌داری متأخر، از طریق آن خود را بازتولید می‌کند.

 

عبدالله العریان، در مقاله‌ای با عنوان «Football, neoliberalism and revolution in the Middle East» دقیقاً به همین منطق اشاره می‌کند؛ اینکه فوتبال ابزاری برای پروژه‌های نمایش قدرت، مدرن‌سازی نمایشی، برندینگ ملی و ادغام در بازار جهانی است. این فرآیند که در سراسر جهان دیده می‌شود برای خاورمیانه به ویژه اهمیت دارد، چون با میزبانی جام جهانی، کشورها می‌کوشند خود را «مدرن»، «جهانی»، «باز» و «پیشرفته» نشان دهند.

 

این نگاه تازه نیست. در سنت فکری فرانسه، به‌ویژه در آثار Marc Perelman و Jean-Marie Brohm، فوتبال به‌عنوان «یک طاعون احساسی» تحلیل شده است.  این استعاره‌ای برای نشان‌دادن اینکه فوتبال سامانه‌ای برای تولید، مدیریت و مصرف احساسات جمعی است. این اثر کی از بنیادی‌ترین آثار نقد فوتبال در سنت مارکسیستیفرهنگی فرانسه است که به عنوان پایه‌گذار مکتب «نقد جامعه‌شناختی فوتبال» شناخته می‌شود. طبق این کتاب فوتبال در جهان مدرن یک «ماشین عظیم تولید هیجان» است که با بهره‌گیری از هیجان توده‌ای، همانندسازی جمعی و بدنیت انضباط‌یافته، مردم را در مدار نظم موجود نگه می‌دارد و این‌گونه ساختارهای قدرت و سرمایه‌داری را بازتولید می‌کند. 

 

در همین راستا، کتاب «فوتبال در دوران نئولیبرالیسم» نیز یکی از معدود آثار به‌روز و صریح است که فوتبال را به‌عنوان بخشی از ساختار اقتصادیسیاسی نئولیبرال بررسی می‌کند، نه فقط به‌عنوان سرگرمی یا پدیده فرهنگی. با ترکیب تحلیل نظری (مارکسیستی) و مطالعات موردی (تحلیل باشگاه‌ها، استادیوم‌ها، هواداران، حرکات هواداری)، تصویر جامع و چندلایه‌ای از وضعیت فوتبال امروز ارائه می‌دهد.

 

اما این تمام ماجرا نیست. فوتبال در ایران یک ظرفیت اجتماعی بی‌رقیب هم دارد البته مشروط بر اینکه  مدیریت ناکارآمد و رانتی این حوزه متحول شود. فوتبال هنوز یکی از معدود میدان‌هایی است که مردم را در یک تجربه جمعی، فارغ از خطوط گسل سیاسی و اجتماعی، گرد هم می‌آورد. این سرمایه نمادین می‌تواند به جای بازتولید منطق سرمایه‌دارانهِ نئولیبرالی، در خدمت ساختن هویت ملی، تقویت سرمایه اجتماعی و بازآفرینی امید جمعی قرار گیرد.

تاریخ انتشار: 1404/09/15

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil