ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
دکتر عاطفه صادقی در نشستی که به همت مجموعه رسانهای فکرت و با موضوع "کشور سودان و دومینوی پروژه لیدری زنان" برگزار شد. در گفتگویی مطرح کرد: یکی از شاخههای آن فمینیسم استعماری شرقی است که بیشتر آن را زنان مسلمان یا خاورمیانهای رقم زند. اصطلاحی است که از کارهای لیلا ابولوقد و چاندرا ماهانتی و دیگر نظریهپردازان فمینیسم پسااستعماری میآید و معتقدند زنان در جنوب جهانی یعنی در کشورهای عرب، افریقا و خاورمیانه بهصورت قربانیهای بیصدا هستند. منتهی این قربانیهای بیصدا بودن از این حیث است که بازنماییای که از آنها میشود بازنمایی یک زن سرکوب شده، فاقد آزادی، فاقد امکان رهایی و در انقیاد است. چه در انقیاد سیستم سیاسی و چه در انقیاد نظام سیاسی، در واقع نظام درون خانوادگی مردسالار. فرقی نمیکند.
فمینیسم استعمار شرقی
ایدهای را که مطرح میکنند یعنی محور فمینیسم استعمار شرقی، نجات زن شرقی از مردان و ساختار شرقی است. ولی بهرهبرداری که از آن صورت میگیرد کاملاً در سبد قدرتهای دیگر ریخته میشود. به نظرم یکبار بنشینیم اتفاقاتی که در جوامع خاورمیانهای در حوزه زنان میافتد و فرق نمیکند چه کشوری باشد. از این جهت میگویم کشورهای خاورمیانه، چون عموم این کشورها جمعیت مسلمانی دارند و ایده اسلام برایشان بسیار پررنگ است. یعنی زیستشان با اسلام بهمثابه دینشان قرین شده است. یکبار بیاییم این را مورد بازخوانی قرار بدهیم که چه اتفاقی میافتد که اصولاً زنان در کشورهای مسلمان و مسئله زن در کشورهای مسلمان میتواند دستمایه رویکردهای استعماری قرار بگیرد. پس این پرسش اول ما باشد که چه محمل و اتفاقی باعث میشود زنان دستمایه انگارههای استعماری در شکل نوین خودش یا انگارههای پسااستعماری در شکل نوین خودش بود. فرق نمیکند این پرسش را درباره ایران یا سودان یا هرکدام از کشورهای مسلمان مطرح بکنیم.
پرسش دوم این است که اصولاً چه کسانی از جنبشهای زنان نفع میبرند و نتایج جنبشهای زنان چقدر میتواند برای زنان حاصل رهایی و رفع مشکلات باشد.
اگر بخواهیم در مورد سودان این را پاسخ بدهیم، اتفاقی که در سودان افتاد و جنبش در سال 2019 اتفاق افتاد هیچ آورده برای خانمهای سودان نداشت و فضا را برایشان تعدیل نکرد. خواستههایی داشتند اینکه بتوانند از ساحت نامرئی به ساحت مرئی زیست اجتماعی و سیاسی وارد بشوند و بتوانند در ساختارهای سیاسی نقشآفرین باشند. ببینید به هر حال 4 مؤلفه اصلی دارد توسعهمندی زنان در همه کشورها، آموزش، سلامت، ورود به ساختارهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی. از این 4 مؤلفه چقدر زنان سودانی نسبت به وضعیتی که در دوران عمر البشیر بود موفق بشوند.
پرسش بعدی این است که زنان خاورمیانهای که اینجا محور بحث من هستند و زنان مسلمان، چقدر از هویت جهانوطنی خودشان به اعتبار هویتمندی ای که در جهان دارند. میدانید جایگاهی که در جهان دارند، چقدر از این جایگاه آگاهاند. بخش زیادی از ادبیات پسا استعماری در کشورهای عربزبان، یک ایدهای را شکل داده که آن را در آثار لیلا احمد میبینیم، در آثار همین لیلا ابولوقود میبینیم. در آثار نوام سعداوی میبینیم. حتی در آثار نویسندگان زن فلسطینی هم میبینیم. آن زن عرب است. یعنی در کشورهای عربزبان یک مفهومی شکل گرفته است که زنان کشورهای عربی را به همدیگر پیوند میدهد و آن اصطلاح زن عرب است. به دلیل یک تبار مشترک که از حیث دینی و زبان مشترک که بسیار کمککننده است این هویتمندی فرامرزی میتواند به آنها کمک کند مشکلاتشان و دردهایشان و زخمهایشان یا شادیهایشان را با کشورهای دیگری به اشتراک بگذارند. این خصوصاً در وضعیت کنونی ما که در وضعیت ارتباطات کاملاً بدون مرزی هستیم، بسیار مهم است.
زنان ایرانی چقدر به هویت فرامرزی خودشان فکر میکنند؟
حقیقتاً از حضرتعالی و بینندگان محترممان و عزیزانی که اینجا حضور دارند این پرسش را دارم زنان ایرانی چقدر به هویت فرامرزی خودشان فکر میکنند. به اینکه غیر از اینکه یک زن ایرانی هستند، یک زن چی هستند در جهان. این علامت سؤال که من چگونه توصیف میشوم در جهان و چگونه میخواهم با کسانی که با من هویت مشترک دارند، خودم را پیوند بدهم، این بسیار مهم است. متأسفانه اگرچه زنان عرب توانستند هویت مشترک برای خودشان به اسم زنان عرب شکل بدهند و ذیل آن یک عالمه رمان و داستان و نمایشنامه شکل گرفته است، ولی ما در مورد زن شیعه این را نداریم. مثلاً یک هویت مشترکی که زنان شیعه را به همدیگر پیوند بدهد، اصلاً در کانسپت هویتی ما شکل گرفته باشد زن شیعه، این را نداریم. یک رویداد مثل اربعین داریم که شیعیان جهان را به هم پیوند بدهد ولی فراتر از آن رویداد، وجه هویتمندی که فرد فرد شیعیان را به هم پیوند بدهد و قصههایی در پیوند همدیگر بسازد، چی است. این را نداریم.
البته این را عرض کنم زنان افغانستانی به دلیل سابقه مهاجرتی که برایشان رقم خورد، کمی از ما جلوتر هستند. یعنی در آثار و رمانهای آنها این وضعیت را میبینیم که ایدهای درباره زنان فارسیزبان دارند، اشتراکات فارسیزبان دارند. در آثار عالیه عطایی این است. یا ایدههای مشترک و خاطرات مشترکی از حیث زبانی دارند. ولی آنقدر پررنگ نیست که مدل آن مفهوم شکل گرفته و پربسامد زن عرب باشد.
این را چرا عرض میکنم و این چرا مهم است؟
البته در پرانتز بگویم نه فقط زن شیعه مفهوم شکل گرفته نیست، بلکه مرد شیعه هم مفهوم شکل گرفته نیست. ولی چون موضوع ما زنان است درباره زنان بحث میکنیم. این مهم است به این دلیل که تا کسی نتواند هویت خودش را از جایگاهی که است در اشتراک با کسانی که با آنها در پیوندهای معنایی است، چه پیوندهای مذهبی باشند چه از حیث سرنوشت مشترک باشند، پیدا نکند، نمیتواند به این فهم برسد که کنش او چه نفعی را برای چه کسی رقم میزند. این همان موقعیت هویتمند بسیار مهم، بسیار سیاسی و بسیار استراتژیکی است که اگر یک زن مسلمان خاورمیانهای یا آفریقایی یا در هر کجای جهان آن را نداند، نمیتواند کنشش را حتی اگر درست باشد و در راستای ایدههای درستی شکل گرفته باشد مدیریت و هدایت بکند. نتیجه این میشود که ثمره کنش او، به نفع جامعه استعماری میشود. به نفع استعمارگر میشود به جای اینکه به نفع طبقات زنان باشد. میگویم فرقی بین ایران و سایر کشورها نیست.
در مورد ایران خودمان بگویم. در ایران خودمان در وضعیتی هستیم که اصولاً درکی از اینکه ما در جهان مدرن مسئلهای را داریم به نام زن، که این مسئله آنقدر قدرتمند است که پوشش آن، نحوه و چگونگی حضور آن زن در خیابان شما، میتواند خیابان شما را اسلامی بکند و به محض اینکه در 1401 زنان تصمیم بگیرند روسریهایشان را بردارند خیابان شما با خیابان پاریس و نیویورک هیچ فرقی ندارد. یعنی ایده پوششی زن اینقدر قدرتمند است. پس مسئله زن بسیار مهم است. نحوه زیست این زن بسیار مهم است. شما یک جامعه غرب دارید که یک نحوه زیست چارچوب دار و سامانمندی را شکل داده است. در حوزههای آموزش، اشتغال، خانواده، مسائل حقوقی، یک چارچوبی و قوانینی را شکل داده و فکر کرده چه بکند. اصلاً کل پرسش فمینیسم چیست؟ این است که میگوید آیا تبعیضی ناشی از جنسیت وجود دارد یا ندارد؟ به محض اینکه بگویید وجود دارد وارد مکتب فمینیسم شدید. به محض اینکه بگویید در جامعه ما تبعیض ناشی از جنسیت وجود دارد. بعد در جامعهای هستید که گمان میکنید، یعنی سیاستمدار شما گمان میکند اگر پاساژی بسازد به مدل ایران مال، کوروش مال بسازد، با حجاب زن این اسلامی میشود و تمام.
در 1401 چه اتفاقی افتاد؟
اتفاقی که افتاد این بود که زنان با برداشتن حجاب به جمهوری اسلامی نشان دادند چه فرم باید اسلامی باشد. خیابان باید اسلامی باشد. پاساژ باید اسلامی باشد. نحوه حکمرانی شما اسلامی باشد. نمیتوانید به زور حجاب زن آن را اسلام بکنید. مادامی که خانمها تصمیم بگیرند آن حجاب را کنار بگذارند، فرم توسعه غربی شما به عیانترین شکل ممکن خودش را نشان میدهد. این در سال 1401 خود را نشان میدهد. اصلاً وجه تأییدی نسبت به 1401 ندارم به خاطر پرسش دوم که منفعتی که در 1401 افتاد به سود جهان استعمارگر بود و به ضرر جهان ایرانی بود. یعنی تحریمهایی را بر علیه ایران و مردم ایران وضع کرد که شامل مکشفه و محجبه بود. مسئله این است که بفهمیم اتفاقی که افتاده چگونه صورتبندی و تحلیل بکنیم.
یک جریان اصولگرایی داریم که وقتی درباره مسئله زن با آنها صحبت میکنیم میگویند چه مسئلهای و خانمها چی میخواهند، آمارها را ببینید. آمارها درست میگویند. خانمها در عالیترین سطح آموزشی هستند. جمهوری اسلامی در وضعیت آموزش و سلامت بسیار سربلند هستند. پس ناراحتی مسئله زن در جمهوری اسلامی چیست؟ این شکافی که بین آموزش و اشتغالتان دارید، اگر بپذیریم توسعه به معنای اشتغال زنان است، این فهم از توسعه هم بسیار مهم است، اگر بپذیریم توسعه به معنای اشتغال زنان است که از مسائلی است که دربارهاش بحث کنیم. چون شکل توسعه خودمان را نداریم. حتی المانهای توسعه را از جهان دیگری میگیریم. فاکتورهای توسعهتان را از جهان دیگری میگیرید و بعد جریان اصولگرایتان به آن فاکتورها نگاه میکند و با چارت آماری میگوید ببینید وضعیت زنان بسیار درخشان است. در جاهای دیگر گفتم زنان احساس ناکافی بودن میکنند.
جمهوری اسلامی با تمام عِده و عُده که دارد و با همه مراکز متعدد پژوهشی حوزوی و دانشگاهی که دارد نتوانسته به احساس ناکافی بودن و احساس نارضایتی خانمها به دلایل مختلف پاسخ بدهد. ضمن اینکه نظام حقوقیتان بسیار ایراد دارد و ضمن اینکه چارچوبهای خانواده با این وضعیت توسعهتان بسیار آسیبپذیر شده است.
جریان اصولگرا که ماقبل مسئله است و میگوید ما مشکلی به اسم زنان نداریم. چون عزیزان فکرت از قم تشریف آوردند، این را عرض میکنم. خودم قم به دنیا آمدم و قم درس خواندم و بچههای قم برایم بسیار عزیز هستند و یک جور دیگر جایگاه برایم دارند. در قم درس میخواندم، سال 99 یا 98 بود آقای نصیری. با آقای واعظی رئیس دفتر تبلیغات با جمعی از عزیزان صحبت کردیم. نمیخواهم آن اسامی را اینجا ذکر کنم. با آقای دکتر واعظی بهعنوان رئیس تبلیغات، جمعی از خانمهایی بودیم که همه در ساختار قم درس خوانده بودیم، خدمتشان عرض کردیم حاجآقا ما آخرین نسل زنانی هستیم که با شما گفتگو میکنیم، نسل بعدی زنان شما را حتی قابل گفتگو نمیدانند. یا مسئله زن توسط شما حل میشود یا این مسئله به زبان دیگری و توسط زنان دیگری حل خواهد شد. ولی در هر حال این وضعیت، وضعیت آشوبناکی است. این را حتی خدمت آقای صفار میگویم، دو سال قبل از 1401، رئیس پژوهشکده حوزه هنری هم عرض کردم. ولی میدانید فضای اصولگرا در این وضعیت است که خانمها چی میگویند. اخیراً یکی از آقایان برگشتند و گفتند خانمها آمار اشتغالشان با هم متفاوت است و چرا جمهوری اسلامی اینقدر هزینه آموزش خانمها بکند وقتی شاغل نیستند. یعنی ببینید سطح تفکر در آن لایه را ببینید. میخواهم بگویم چی باعث میشود جهان استعمارگر به خودش اجازه بدهد، اصلاً نتانیاهو به خودش اجازه بدهد با زنان ایرانی وارد گفتگو بشود. چی باعث میشود؟ چه اتفاقی میافتد که یک جنایتکار خبیث شیطانی مثل نتانیاهو زنان ایرانی را مورد خطاب میدهد. چه خلائی این فضا را شکل میدهد. از آن طرف جریان اصلاحطلب که نسخههایش کاملاً ترجمهای است و آن طرف را نگاه میکند غرب چی کار کرده است در مبتذلترین شکل ممکن را میگوید. مثلاً دوچرخهسواری بانوان یا حضور زنان در ورزشگاه. نه اینکه بگویم اینها مسئله نیست. اصلاً اینها اولویت نیست. اینها فرع ماجراست. یعنی شما یک جامعه هستید که به هر حال مسیری از توسعه را رفتیم، حالا جامعه سودان، در دوران عمر البشیر، تجربه سیاه استعماری را داشتند، خب خیلی شرایط بدی داشت و کنشمندی زنان آنجا ناشی از خلأهای واقعی بود. آن خلأها برساخت نبود. اگرچه جهان غرب گفته بود ولی نادرست نگفته بود. خلأهایی بود که وجود داشت. از این خلأها و بستر استفاده شد.
ادبیات توسعه زنان در ملتها
چنین ادبیاتی در حوزه نسبت زنان و جریانهای استعماری داریم. از آن طرف نوال سعداوی یک عبارت درخشان دارد میگوید غرب از زبان زنان عرب سخن میگوید نه برای رهایی او، بلکه برای تثبیت برتری خودش. این مسئله را در کتاب زن در نقطه صفر مطرح میکند. لیلا احمد در کتاب زن و جنسیت در اسلام یک تحلیل تاریخی از وضعیت زنان در اسلام میدهد و میگوید چگونه فمینیسم استعماری در قرن نوزدهم توسط استعمار انگلیس در مصر برای مشروعیت بخشی به حضور خودش استفاده شد. بعد مثالی که میزند میگوید فرماندار انگلیسی مصر، لرد کرومر از آزادی زنان مصری سخن میگفت، در حالی که خود در انگلستان عضو انجمنی بود که مخالف حق رای زنان بود. یعنی زنان مسلمان در سایر کشورها توجهی دارند به اینکه چطور از مسائل و حقوق زنان در جهت اهداف استعماری استفاده میشود.
اگرچه این توجه و این دقت متأسفانه در آثار بسیاری از زنان فمینیسم ما، فمینیسم به معنای سکولار ما، فمینیستهای سکولار ایرانی وجود ندارد، ولی در آثار نویسندگان ایرانی و رمانهای ایرانی آمده است. اولین کسی که در این مورد مطلب قابل توجهی دارد مرحوم سیمین دانشور در رمان سووشون است. آنجا زری را تصویر میکند که نقش اصلی رمان را دارد که در بستر اشغال جنوب ایران توسط نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی دوم، الگویی از زندگی و مقاومت را ارائه میدهد. زنی هم که مادر باشد و هم در مقابل استعمار انگلیس بجنگد و هم ظلم داخلی را تحمل بکند و هم شوهرش را از دست میدهد. یعنی یک روایت ضد استعماری میسازد که در آن هم معناهایی که زن ایرانی تولید میکند و هم نحوه بدنمندی زن ایرانی، زن ایرانی را در وضعیت شاهد تاریخ قرار میدهد نه قربانی.
از آن طرف یک رمان که من چون خود شخصیت غزاله علیزاده را دوست دارم، نمیخواهم بگویم رمان سیاه ادریسیها، ولی فضای رمان خانه ادریسیها فضای تلخ است. در این رمان، غزاله علیزاده زنان را درگیر بحرانهای سیاسی و فروپاشی ارزشهای سنتی قرار میدهد. ولی همین غزاله علیزاده که فضای تلخ را ترسیم میکند به این نکته توجه دارد که درونمایه استعمار نباید وضعیت جدید انقیاد زن ایرانی بشود.
از آن طرف ببینید رمان زنان بدون مردان شهنوش پارسی پور که مرحوم شهید آوینی هم یک نقد بسیار قابل توجهی بر آن نوشتند، اگرچه اثر سورئالیستی است و از چند زن در نظام پدرسالار و مذهبی میگوید که نهایتاً در باغی پناه میگیرند، حتی پارسی پور به این نکته توجه دارد که خلق دنیای جدید نباید موجب سلطه مدرنیته حاکم باشد. مدام نقد میزند به تجربه مدرنیتهای که زن را به نحو دیگری محدود میکند. پارسی پور در آنجا از نحوهای فمینیسم عرفانی ضد استعماری به تعبیری صحبت میکند. چرا این لفظ را بکار میبرم، چون مدام به تجربه معنوی و درونی آن زنان توجه میدهد.
از این مدل آثار زیاد داریم. پوران فرخزاد و فریده فرجام صراحتاً در نمایشنامهشان میگویند خودمان باید راه رهاییمان را بنویسیم نه آنکه نسخه غرب را تقلید کنیم. همه اینها را داریم، بعد از آن طرف مهشید امیرشاهی در رمان در حضر میگوید زن ایرانی باید از هر دو زندان بیرون بیاید یکی از حجاب سنت و یکی از نقاب تمدن غرب. یعنی به همان نسبت این آگاهی وجود دارد در فضای ادبیات ما که این جهان دیگری بهاندازهی نظام مثلاً مردسالار میتواند سلطهگر باشد.
پرسش فرعی من این است که چرا فمینیسم سکولار ما که کاملاً در مقابل حجاب هم قرار میگیرد، این اندازه آگاهی را ندارد. چه عنصری باعث میشود آن به غربی پناه ببرند و نسخهای از پوشش و نحوه زیست و ارجاع سیاسی را در غرب ببیند که این نقش پررنگ استعمار نیست.
چگونه اسرائیل، زنان خاورمیانه را میخورد؟
سه پرسش مطرح کردم، وارد پرسش چهارم بشوم. در نسبت زن ایرانی و زن سودانی. این پرسش بسیار مهم برای اکنون ماست. آن هم این است که چگونه اسرائیل، زنان خاورمیانه را میخورد. در وضعیتی هستیم که جنایت اسرائیل نه فقط مشمول مبارزین حماس و سایر مبارزین یا مردان فلسطینی است که شامل نسلکشی و شامل جنایتهای سامانیافته علیه زنان و کودکان میشود. در همچنین وضعیتی که اسرائیل بهمثابه نمایندهای از استعمار غربی در منطقه حضور دارد، طبیعی است که هیچ جنبش زنانی معنا پیدا نکند. یعنی در سودان که همجوار با دریای سرخ است و دریای سرخ ماهیت استراتژیک برای اسرائیل دارد، طبیعی است که هیچ دولت مستقر در سودان پا نگیرد، نه به این دلیل که مثلاً آلا صلاح میآید آنجا یک جنبش فمینیستی راه میاندازد، نه به این دلیل که زنان خواستار جنبش فمینیستی هستند. نه، این خیلی تقلیل انگارانه است، به این دلیل که اسرائیل در منطقه حاضر است و مادامی که اسرائیل در منطقه ما حاضر است هیچ جنبشی برای زنان شکل نخواهد گرفت. چون همیشه زنان دستمایه سیاستهای ژئوپلتیک و استعماری اسرائیل خواهند بود. این همان مسئله مهمی است که باید فهم کنیم. یعنی تقلیل مسئله به جنسیت، یعنی تقلیل بحران و جنایتی مثل اسرائیل به جنسیت، به نظرم از رهزنهای قابل توجهی است که حتی ممکن است جریانهای اندیشمند ما را هم درگیر بکند.
چند فکت برای این موضوع مطرح میکنم. ببخشید چون مدام دنبال استناد بودم، حتی رفتم این کتاب چراغها را خاموش میکنم که رمان رؤیا پیرزاد است و در فضای فمینیسم تحلیل میشود، یکبار دیگر هم مراجعه کردم به رمانهای آیدا آهنی که میشود از آنها برداشت پسا استعماری داشت یا نه. بعد دیدم واقع میشود. از این جهت میشود که آیدا آهنی کاملاً نقد میکند جریانی را، چون آیدا آهنی اکثرا در امریکا مینویسد، اگرچه در ایران هم تردد دارد، ولی در آن فضا است و کاملاً در جریان نویسندگان سکولار تحلیل میشوند. ولی با این حساب، خود آیدا آهنی، سبک زندگی غربی و رسانه را از شاخصهای جدی سلطه و انقیاد زنان میداند. نمیخواهیم یک تحلیل ایدئولوژیک و دینی ارائه بدهیم. ابداً.
خیلی دوست داشتم وارد فضای رمانها بشویم و آنها را بگوییم، ولی متأسفانه فرصت نیست. مثلاً ناهید حبیبی از زنان افغانستانی است که رمان مینویسد. خیلی جالب است یک روایت واقعگرایانه از مهاجرت ارائه میدهد و میگوید زن افغان محاصره در میان دو سلطه است. یک سلطه کاملاً بیگانه است یعنی جهان بیگانه و غربی یا سوسیالیستی که مدام میخواهد افغانستان را تسخیر بکند و در این تسخیر زنان مدام قربانی هستند و یک جریان کاملاً سلبی از دین که از سوی طالبان ارائه میشود.
رمانهای زنانه
این مسئله فقط اینطور نیست که در رمانهای زنانه نمود داشته باشد. مثلاً در رمان تنگسیر صادق چوبک یک قهرمان زن به اسم زینب داریم که بر خلاف تصویر زن منفعل، نماد آگاهی اجتماعی است و شوهرش را برای مقاومت در برابر ظلم و بیعدالتی تقویت میکند. زینب یک عبارت دارد که خیلی درخشان است. میگوید به جانم قسم اگر مردان این شهر نترسیده بودند و اگر زنان به جای ناله کردن در میدان میدویدند هیچ کس بر ما سوار نمیشود. محمود دولتآبادی در رمان کلیدر، آنجا که در رمان، مارال رو به گل محمد میکند و میگوید تو میجنگی و من زنده میمانم، من زمین را نگهدارم تا اگر همه رفتند چیزی باشد برای برگشتن. ببینید این چقدر درخشان است و چقدر نقش زنان را در حفاظت از وطن و پاسداری نشان میدهد. فضایی که در ادبیات ما ترسیم شده است برای فهم جایگاه هویتمند، چرا به زن اکنونی ما کمک نمیکند برای شناخت وضعیت خودش در جهان امروز. به نحوی که فمینیسم سکولار ما نه تنها به اسرائیل انتقاد نمیکند، بلکه به دلیل لجاجت و در واقع انتقادی که به ساختار سیاسی ایران دارد در طرف نظام جنایتکار اسرائیل میایستد. این همان نقطه تأسفانگیزی است که باید در موردش صحبت کرد.
خیلی جالب است خود اسرائیل کاملاً به اینگونه است ترسیمی که از زن شرقی ارائه میدهد یک زن منفعل با حجابهای تیره در فضای تصویری بسیار تلخ است.
لیلا ابولوقد در مقالههایش به دلیل صبغهاش که پدر فلسطینی دارد درباره فلسطین زیاد مینویسد. یکی از مقالههایش درباره این است چگونه پروژههای توانمندسازی زنان عرب که توسط نهادهای غربی و اسرائیلی حمایت میشوند در عمل بهعنوان پوششی برای کنترل فرهنگی و سیاسی جوامع عرب هستند. تصریح میکند به اینکه وقتی حقوق زنان برای ابزاری برای سیاست امنیتی تبدیل بشود این دیگر فمینیسم نیست، رسماً سلطه و استعمار است.
یک جامعهشناس فلسطینی دیگر از امنیت سازی از بدن زنان میگوید. میگوید زنان اسرائیلی با سربازی تصویر برابری مدرن از خود تولید میکنند و در مقابل زنان فلسطینی با رنجشان تصویر دیگری تهدیدگر را تقویت میکنند. در هر دو حالت، زن ابزار سیاست استعماری است.
از همه مهمتر اینکه جودیت باتلر فیلسوف یهودی ضد صهیونیست بارها به این نکته تأکید میکند فمینیسم میتواند در کنار استعمار بایستد مخصوصاً اینکه هیچ جنبش فمینیستی واقعی نمیتواند اشغال و کشتار را توجیه بکند و دفاع از زنان یعنی دفاع از همه حیات انسانی. تمام این رویکردهایی که میبینیم نه توسط ایرانیها نه توسط جریان ایدئولوژیک ایرانی و حاکمیتی تولید شده، توسط جریان دیگری و پارادایم علمی دیگری تولید شده است به خوبی نشان میدهد چطور جریان استعمار نه فقط منافع کشورهای اسلامی، بلکه سوژههای ذهنی و مفاهیم ذهنی و معنایی جدیدی را تولید میکند در راستای منافع استعماری خودش، مثل زن خاورمیانهای، زن شرقی، زن تحت سلطه، زن منقاد. آیا واقع در سنت ما، زن ایرانی همچنین سرنوشتی و وضعیتی داشته است؟
سخن آخر
در نهایت اینکه جمعبندی را خدمتتان ارائه بدهم. زن خاورمیانهای در گفتمانی که مطرح میکنیم و در واقع زن مسلمان اصولاً یک وجه جدی سوژه محور دارد و مدام تلاش میکند تا ابژه مشروعیتبخشی به گفتمانهای سلطه و استعمار نباشد. فمینیسم رسمی اسرائیلی که در واقع در خاورمیانه الان شکل گرفته مولد هرگونه ستم است و اجازه نخواهد داد هیچ جنبش زنان و هیچ حرکتی به نفع زنان در کشورهای اسلامی شکل بگیرد. بنایش را بر سکوت دیگران تعریف میکند و خیلی مهم است که جریانهای دانشی ما به این نکات التفات داشته باشند.
تاریخ انتشار: 1404/08/21
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.