نگاهی به فیلم سینمایی «چشم‌‎بادومی»

 

 

زهرا حیدری، سردبیر فصلنامه مطالعات راهبردی کره جنوبی

 

چشم بادومی اثر دغدغه‌مند از ابراهیم امینی، در جشنوارده فجر امسال توانست چالش‌های بخشی از جامعه را به خوبی به تصویر بکشد. مسائل و چالش‌هایی که وقتی به سراغ نقد منتقدین می‌رویم در اولویت است. چالش‌هایی که برای آسیب‌های طرفداری از کیپاپ مطرح می‌شود که غالبا توجهی به سطح بندی مخاطب ندارد. ظرافتی که کمتر به آن توجه می‌شود. چشم بادمی مجموعه کاملی از بحران و آسیب‌هایی از این سطح را به نمایش گذاشته که سبب آگاهی برای مسئولان و مدیران و سیاستگذارن فرهنگی است. مسئولانی که با بی‌توجهی به اشکال گوناگون پاسخ‌گوی نیاز نوجوان و جوان ایرانی به ویژه دختران نبودند.

این فیلم  به مسئله‌ای می‌پردازد که از جنس دغدغه و بیان احساسات و مشکلات کیپاپر ها است، احساساتی که به عنوان نسل جوان مورد پذیرش نسل‌های قبلی نیست و مورد سرزنش واقع می شوند. برخلاف تصور کیپاپرهایی که فیلم را ندیده نقد می‌کنند به دنبال تخریب و تضعیف سلیقۀ ایجاد شده از این نسل نبوده بلکه به دنبال ترسیم نوع نگاه متفاوت آنها از موسیقی محبوبشان است.

داستان با قدرت خوبی قلم زده شده که با شخصیت‌پردازی و بهره‌مندی از بازیگران قوی توانسته دغدغه‌های هویت نسل کنونی را با دغدغه‌های نسل‌های گذشته مقایسه و برای برون رفت از چنین چالشی آن را گذرا معرفی نماید. نکته‌ای که منتقدین جریان موج کره‌ای در ایران غالباً آن را با سلیقۀ غربی در دهه 50 و 60 با عشق به سلبریتی‌ها و خواننده‌های آمریکایی مقایسه کرده و گذار می‌دانند. در حالی که با توجه به سیاستگذاری‌های فرهنگی تئوریسین‌های کره‌ای در صدور موج کره‌ای براساس اسناد بالادستی فرهنگی کره جنوبی به کشورهای جهان و با تقویت نسل چهارم چنین چشم اندازی برای این جریان فرهنگی به اشتباه بسط می‌شود. فرهنگی که قرار نیست به این زودی از کشورمان برود.

 در برخی از سکانس‌ها کارگردان به جای استفاده ازدیالوگ، برای انتقال مفهوم ازپردازش تصویر استفاده می‌نماید، در سکانسی که مائده نقش اول فیلم که عاشق «جونگ هیون» است و دوست خیالی‌اش مانی که او نیز طرفدار گروه شاینی است روی درخت درحال بیان آرزوها و خواسته‌یشان هستند حس رهایی را همراه با پرواز کلاغ ها و صدای آنها حس آشفتگی را انتقال می‌دهد. و در سکانس پایانی، مائده بعد از یافتن هویت واقعی خود چشمانی که با بوتاکس بادمی شده بود را باز می‌کند تا فهم خودش را از واقعیت ابراز نماید.   

ارائه راهکار هم از نقاط خوب داستان است جایی که برای برون رفت از بحران ایجاد شده به سراغ اصل مشکل که همان بی‌توجهی خانواده است می‌رود و برای رفع آن در وهلۀ نخست سختگیری‌های مادر وروش‌های سنتی آن روایت می‌کند جایی که مادر، مائده را ازحبس کرده و تلفن همراه او را می‌گیرد و یا در سکانسی که به سراغ امور ماورائی می‌رود تا دخترش را درمان کند.

کارگردان با نقدی هوشمندانه به سراغ شخصیت دینی می‌رود، روحانی‌ای که نظر کارشناسی، با توجه به شرایط روحی و روانی مائده نمی‌دهد و همین سبب می‌شود تا مادر ناامید شود و به سراغ امور خرافی برود، نقد بسیار جدی که جای خالی پرداختن به این چالش و طرح مباحث علمی و مستند در این حوزه را در میان متخصصان دینی نشان می‌دهد.

در نهایت ابراهیم امینی با بهرمندی از شخصیت پدر بزرگ که خود در جوانی شیفتۀ بازیگر آمریکایی است و ایجاد رابطۀ خوب و معقول با نوه‌اش قصد دارد تا از واقعیت‌های زندگی بگوید و او را از توهم نجات دهد. توهمی که مائده به دلیل شفیتینگ‌های بسیار خود را جونگ هیون می‌داند جایی که در جونگ هیون محو می‌شود و نمی‌تواند بپزید که او نیست، بلکه او گمان می‌کند که او خود جونگ هیون است .

از دیگرنقاط قوت، درنویسندگی داستان، استفاده از کاراکتر «کیم جونگ هیون» آیدول گروه شاینی است. کارگردان می‌توانست از شخصیت‌های دیگر همچون «مونبین»، «سولی»، «گوهارا» استفاده کند، شخصیت‌هایی که ویترین خوبی از زندگی سخت و واقعی آیدول های کره ای ست. انتخاب سوژه به این دلیل خوب است که به سراغ آرمی های و گروه بی تی اس نمی رود، اقدامی هوشمندانه که به فضای اشباع شده در این خصوص دامن نمی زند، فضایی که غالبا در حوزه ی نقد، نخست به سراغ بی تی اس می روند و انتقادات سطحی و پیش پا افتاده فضای نقد را برای بحث جدی و علمی گل آلود می‌کند .

به طوریکه قبل از اکران عمومی مورد هجمۀ بسیاری از آرمی‌ها قرار می‌گیرد. آرمی‌هایی که صرفا با پخش تیزری از فیلم در فضای مجازی دائما در حال هیت دادن و کامنت‌های منفی‌ا‌ند.

برخی از منتقدین هم آسیب‌های روحی و روانی و برخی مشکلات موجود را در میان این گروه از طرفداران متعصب نمی‌بینند و صرفا آن را منبعی از امید و الهام برای نوجوانان تلقی می‌کنند و به دنبال ارائۀ راهکار جهت تقویت هویت نوجوان هستند. هویتی که برایشان فرقی نمی‌کند که فرسنگ‌ها با هویت ایرانی و ملیشان فاصله دارد.

از طرفی هم با پرداختن و پررنگ نمودن مشکلات اقتصادی و معضلات سیاسی بحران و آسیبهای فرهنگی به ویژه مشکلات ایجاد شده برای نسل متعصب کیپاپ را مشکل نمی‌دانند و با تحریف ذهنی و تحریک احساسی به دنبال پاک کردن صورت مسئله هستند.

 

 

در حالی که نباید به شکل افراطی به این مسئله نظر کرد و باید همه ی جوانب را در نظر گرفت. جوانبی که شامل مشکلات جدی اقتصادی و تولیدات ضعیف رسانه‌ای می‌شود و علت تامۀ تمام چالش‌های فرهنگی است ولی نباید علل ناقصه را در این امور نادیده گرفت.

نقد بسیار جدی به این فیلم با توجه به تمام تلاش‌های کارگردان و نویسنده در بیان وضعیت موجود این سبک رفتاری و فکری در جامعه، ترسیم افراطی و رائۀ پک و مجموعۀ کامل مشکلات سطح متعصب طرفداران کیپاپ در ایران و تعمیم آسیب‌های ایجاد شده به همۀ طرفداران است نه تبیین و ترسیم منطقی و کامل از همۀ هوادارن در سطوح مختلف طرفداری.

اگر در کنار ترسیم مشکلات و آسیب‌های نسل متعصب کیپاپ کمی هم به سایر گروه‌های طرفدار غیر متعصب می‌پرداخت این چنین مورد هجمه قرار نمی‌گرفت. هجمه‌ای که که بخش اعظم آن منطقی نیست. پرداختن به سبک و سلیقه‌های مختلف کیپاپرها سبب می‌شد تا کمی مورد پذیرش برای نوجوانان باشد و با این فیلم همذات پنداری بیشتری داشته باشند.

تاریخ انتشار: 1403/11/25

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil