ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
فیلم خدای جنگ، فیلمی که یکی از مهمترین موارد و چالشهای مرتبط با دفاع از کشورمان در زمان جنگ و حتی دوران معاصر را به تصویر میکشد. سختیهایی که بچههای انقلابی و نخبه در مسیر موشکیشدن میکشند را به خوبی به نمایش گذاشته است. بازیگران فیلم بازیگران معروفی نیستند و به تبع نقاط ضعف بازیگری میبینیم اما بازی قابل قبولی دارند و مخاطب را با خودشون همراه میکنند. دیدن این فیلم به همه مردم ایران توصیه میشود تا نکات کمتر بیانشده از جنگ و جوانان انقلابی در حفظ ایران اسلامی را ببینند و حافظه تاریخی خود را با واقعیتهای جنگی بسازند نه با توهمات روشنفکرانه در نفی هرگونه تلاش و مبارزه حقی در راه دین، ناموس و وطن!
فیلم با همه جذابیتش، نقاط ضعفی دارد از جمله مسائل فیلمنامهای مثلا عدم پردازش کافی شخصیتهای فیلم اعم از شخصیت اصلی و شخصیتهای فرعی؛ گذشته شخصیت اصلی برای مخاطب مبهم است و این مسئله بخصوص در ابتدای راه، به مخاطب اجازه نمیدهد به راحتی بازیگر را در نقش جدیدش در همین فیلم تصور کند و به صورت مداوم خاطرات بازیهای قبلی بازیگر در فیلمهای گذشته، خلا پرداخت نقش بازیگر را پر میکند.
شخصیتهای فرعی اساسا در کل فیلم مبهم میمانند و صرفا تخصص آنها در فیلم بیان میشود و این مقدار معرفی نمیتواند مخاطب را با بازیگر و نقش او همراه کند. گاهی اوقات حتی مخاطب درباره شخصیت قهرمان فیلم هم به شک میافتد مثل جلسه شورای عالی دفاع که باید قهرمان در توجیه مسئولین جنگ برای تواناییهای تیمش تلاش کند اما او در خاطرات خانوادگی غرق شده و دریغ از یک کنش فعالانه و توجیهکننده مخاطب؛ شاید بهتر بود در این جلسه خاطرات تلاشهای تخصصی گروهش را مرور میکرد نه خاطرات خانوادگی را.
خطکشی ها در فیلم خیلی صریح بود؛ برای مثال در بین مسئولین جنگ خیلی صریح خطکشی کرده است. این حد از وضوح در موضع افراد در فیلم باعث شکلگیری تفکر مسئولین سیاه و سفید میشود و نمیگذارد مخاطب درباره تاریخ قضاوت صحیحی داشته باشد. مسئولی که پشتیبان بچههای جنگ است و مسئولی که با اینکه تلاش زیادی هم در راه جنگ انجام میدهد، به بهانههای ساده بچههای خودی را نادیده میگیرد. به نوعی فیلمنامه گاهی بار پیچیدگیها و گرههای مورد نیاز فیلم را روی دوش مخاطب گذاشته و خودش را از زیر ارائه تصویر واقعیتر راحت کرده است. این کار گاهی باعث دلزدگی از یک نقش میشود و بعدها اثرات منفی در ذهن مخاطب میگذارد که بیشتر میتواند ناشی از ذهنیتهای ساده در برخورد با امور پیچیده باشد.
مشکلات اینچنینی در سراسر فیلم به چشم میآید؛ برای مثال در یکی از سکانسهای آخر فیلم که گروه موشک را به صورت موفق میتوانند پرتاب کنند، شیوه مواجه فرمانده ستادی با آنها سادهانگارانه است. آنجا که در بحث بین کریمیان(فرمانده بالادستی) و ابراهیم (فرمانده میدانی) دلایل شکست موشکی قبلی بیان نمیشود و کریمیان بدون توجه به نکات فنی و علل شکست پرتاب پیشین، در بحث میگوید شما خرابکاری کردید! حتی در ادامه هم نوع راضیشدنش توجیهپذیر نیست. یک فرمانده مقتدر نظامی این گونه توجیه نمیشود که چند نفر از نیروهایش جلوی او سینه سپر کنند و قشونکشی راه بیاندازند، بلکه باید طوری صحنهسازی میشد که فرمانده بالادستی با دیدن عزم تیم موشکی و اصرار بر دلایل فنی و یا گفته امام در ارتباط با اعتماد به جوانان یا .... راضی به پرتاب دوم و ریسک میشد.
در همان لوکیشن در لحظات آخر، جایی که آلارم قرمز و خطر پرتابه موشکی فعال شده است، بهتر بود طوری فیلم پیش میرفت که تخصص بچههای تیم را به چشم بیاورد، تا اینکه صرفاً با دلیلی ساده ایراد را نادیده بگیرند. چون این صحنه ریسک خیلی بالایی دارد پس کوچکترین آلارم باید مورد توجه جدی قرار میگرفت و حل می شد.
استاد نخبه فیلم و پدر خانم ابراهیم (قهرمان داستان) به نظر خیلی منفی نشان داده شده است. این مشکل در جای جای فیلم جاری است؛ او که حتی حاضر نیست به بهانه انتقام خون دخترش یا آسایش مردم کشورش به تیم موشکی کمک دهد؛ اوج سیاهی او جایی است که حاضر میشود فولاد مورد نیاز موشک را بسازد اما در قبال گرفتن اختیار نوه اش از پدرش ابراهیم؛ این جدا کردن فرزند از پدر خیلی سنگدلانه و سخت هست. هرچند به شدت داستان را دراماتیزه میکند اما این نیز منجر به خطکشی بین ضد جنگها و فعالان در میدان این عرصه میشود و مخاطب را درگیر حواشی اشتباهی میکند.
در نهایت نکته دیگری که باید اشاره شود این است که تخصص بچههای موشکی را کم نشان داده است. برای مثال تلاش برای حل ۱۲ تا مشکل پیش آمده در مسیر پرتاب موشک را باید با تفصیل بیشتری نمایش میداد و صرفا به چند صحنه ساده بسنده نمیکرد. به نظر اگر این را جدیتر میگرفت جذابیت و گیرایی فیلم و بُهت بیشتر مخاطب در برابر این تلاش را می توانست به همراه بیاورد. چون بخشی از فضای جنگ بحث متخصصین و نخبگان بوده و از قضا فیلم نیز نقطه تمرکزش همینجاست و میتوانست مانور بیشتری داده شود. برای مثال در فیلم فقط پرواز به سمت لیبی و بازگشت را نمایش میدهد و نمیتواند صحنهای از آموزشهای تخصصی تیم را نمایش دهد و مخاطب را نمیتواند با خود همراه کند که این گروه، تیم توانا و متخصصی است.
در برخی موارد نیز ایرادات کارگردانی وجود دارد مثلا وقتی هواپیمای تیم از لیبی باز میگردد هرکدام که از هواپیما میخواهند پیاده شوند، نگاهشان را بیدلیل به سمت راست میچرخانند؛ صحنهای تکراری و بدون فایده برای معرفی دقیق تیم که مخاطب را به وجد نمیآورد.هر چند این فیلم شعارزده نبود اما در برخی از صحنهها فیلم به سمت شعار هم رفته بود؛ برای مثال جایی که ابراهیم میخواهد همکارش را برای تهیه نقشه مختصات محل اصابت موشک توجیه کند، در میانه جملههایش جملهای درباره کشتار خانوادهاش را مطرح میکند که نه پیشینهای دارد و نه دنبالهای و لذا بیشتر به شعار نزدیک شده و تاثیری اندکی بر مخاطب دارد.
در نهایت باید اعتراف کرد با وجود نقاط ضعف مطرح شده، اما فیلم به علت موضوع جذابی که با عرق ملی پیوند خورده است، مخاطب را نگه میدارد. خلاصه مطلب اینکه هر چند این فیلم نقاط ضعفی دارد اما ریتم خوب، موضوع جذاب و روند جالب فیلم در موانع مقابل تیم و دوگانه بین انتقام خانواده یا دغدغه محافظت از مردم کشور در این فیلم خوب تصویر شده است و مخاطب داستان را دنبال میکند و در نهایت میتواند تشویق مخاطب را هم به همراه بیاورد. بیان این نقاط ضعف از منظر تخصصی بود وگرنه من فیلم را در زمان اکران دوباره خواهم دید، صد البته همراه خانواده
تاریخ انتشار: 1403/11/17
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.