ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
به گزارش رسانه فکرت:نشست نقد و بررسی انیمیشن «ربات وحشی» با حضور خانم الههسادات شفیعی و محمدرضا نصیری به همت موسسه فکرت برگزار شد. در این نشست، تاثیرات فرهنگی و اجتماعی انیمیشنها و رویکردهای خاص سینمای غرب در دراماتیزهکردن مفاهیمی چون خانواده و مادرانگی بررسی شد. این انیمیشن با تأکید بر نقش تک والدی و والدگری، در کنار طرح مسائل فمینیستی و کثرتگرایی در خانواده، به تحلیل عمیقتری از مفهوم خانواده و هویت در دنیای معاصر پرداخته است.
محمدرضا نصیری:
نقدی بر انیمیشن «ربات وحشی»"
خلاصه سخنان محمدرضا نصیری:
وی به تحلیل درونمایه غربی انیمیشن پرداخت و گفت: مفاهیمی مانند اعتماد به شخصیت روباه و تغییر نگرش نسبت به خانواده، بیانگر تأثیرات سبک زندگی غربی است.
نصیری معتقد است که انیمیشن بهطور ضمنی به تبلیغ مفاهیم عدالت، حقیقت و تغییرات اجتماعی غربی میپردازد.
وی تأکید کرد: این اثر، بهطور هنرمندانهای پیامهایی را منتقل میکند که با ارزشهای سنتی و سبک زندگی غربی همسو هستند و نقدهایی به مفاهیم سنتی، همچون خانواده و مادرانه بودن، وارد میکند.
نكته اول بحث سير داستاني است يعني فیلمنامه اثر يك فیلمنامه كلاسيك هست كه طبق قواعد خودش بحث معرفي، گره اول، گره دوم و در پايان حل اين گره را بهصورت كامل و بهصورت خطي داشت. از اين بابت يك درواقع اثر كاملاً درست را از لحاظ كلاسيكي به همراه دارد؛ ولي سوژهای كه انتخاب كرده بود خب برخلاف ساير انيميشنها بود. همانطور كه میدانید ساخت انيميشن در جهان اگر بگوييم از داستان اسباببازیها به بعد كه سير انیمیشنسازی در جهان مقداري جدیتر شد يك مقدار نزدیکتر شد به آن بحث Lifestyle يا همان سبك زندگي كه بيشتر با آن آشنا هستيم. میبینیم كه بيشتر دوست دارد كه ما را از خودمان جدا بكند؛ يعني اين را ما میبینیم.
اما اين انيميشن دقيقاً كار برعكس را انجام داد! سعي كرد يك مقدار ما را به انسانيت خودمان نزدیکتر بكند. سعي كرد با ایدههایی كه دارد ما را به يك ظرایفی از انسانيت متذکر بشود كه شايد تا قبل از اين هیچگونه ديدي نسبت به آن نداشته باشيم. هيچ دقتي نداشته باشيم. وظايف مادرانگی را دستمایه اين مسئله قرار داد و لحظات دراماتيك بسيار خوبي را رقم زد.
اما در ابتدا وقتي میخواهد يك سير واقعي را به شما نشان بدهد انيميشن سعي میکند كه مشكل ابتدايي يعني همان بحث ايجاد ارتباط، فيلم براي آن يك روال منطقي تعريف كرد و آن چه بود؟ زبان. وقتیکه در ابتدا با آن حيوانات نمیتوانست ارتباط برقرار بكند میآمد و میگفت كه من بايد اين برنامهریزی اینها را بگيرم. بعد از مدتي برنامهریزی اینها را گرفت و براي مخاطب دروني شد، براي او واقعي شد كه فهميدن زبان حيوانات يك چيز كاملاً منطقي است. درصورتیکه ساير انيميشنها لزوماً شايد اين كار را نمیکردند. میآمدند و مثلاً در عصر يخي يا عصر يخبندان شما میبینید كه همين جوري صحبت میکنند. چرا؟ چون مخاطب و pov آن كاراكتر و شخصيت حيوان بود يعني بين حيوانات دارد صورت میگیرد؛ ولي اينجا چون ربات هست و جلوهای از انسانيت وجود دارد براي مخاطب بايد زبان و مکالمهای كه بين اینها اتفاق میافتد منطقي شود.
شخصیتهای فرعی و اصلی
پس فيلم چه كار كرد؟ يك روال منطقي، يك برنامه منطقي را براي اين مسئله چيد. بعد از اينكه حالا اين ارتباط برقرار شد ما ساختم شخصیتهای مختلف را كنار اين ربات میدیدیم. چه شخصیتهای فرعي، يعني كارگردان سعي كرده بود آن كاشتهاي مناسب را درواقع با خودش قرار بدهد بگويد حالا من اين سمور را میخواهم كه دارد لانه میسازد و چند جا از اين در فيلم خصوصاً در لحظه پاياني. آن روباه را استفاده كرد. آن روباه را میآید میآورد حالا چرا روباه؟ اين خودش، اين يك جاي ديگر بايد درواقع سينماي غرب خودش را بهصورت كامل نشان بدهد كه حالا راجع به اين فاكس يا همان روباه كه درواقع يك شخصيت ايجادكننده اتحاد و يادآور اینهاست. بايد مفصل در مورد آن صحبت كنيم؛ ولي خب شخصيتش را ساخت. كاراكترش را ساخت. خوي روباه بودن را من در ابتدا ديدم؛ ولي به دليل اين ارتباطي كه وجود داشت بين اینها سعي كرده بود كه درواقع يك ايجادكننده اتحاد در فيلم رقم بخورد و اتفاقات ديگر.
گره اول داستان
تا گره اولي كه درواقع آن نوك طلا بود كه وارد داستان شد و آن مادرانگي شكل گرفت. آرامآرام تقابل بين انجام وظیفه و مادرانگي اينجا استارتش خورد. ربات میگوید من میخواهم وظیفهام را انجام بدهم. من اینجوری طراحي شدهام؛ اما چيزي كه آن مرغابي يا اردك يا هر چيزي كه بود میدید اين بود كه هر كاري كه اين دارد میکند اين دارد تقليدش را انجام میدهد. دنبالش میآید همان جوري كه او راه میرود. نوع صحبت كردن و...و... آن مادرانگي میخواست و اين دارد وظیفهاش را بدون هیچگونه حسي انجام میدهد و ادامه اين روند و ايجاد حسي كه ما بين اين دو تا كاراكتر داشتيم درنهایت ما را به گذراندن گره اول میرساند.
خانم الههسادات شفیعی:
محوریت خانواده و ماد
خلاصه سخنان خانم الههسادات شفیعی:
وی محوریت انیمیشن "ربات وحشی" را خانواده، مادری و والدگری میداند. و معتقد است که انیمیشن فراتر از مفهوم خانواده سنتی حرکت کرده و نشان میدهد که والدگری و تربیت فرزند میتواند بدون ارتباط خونی نیز محقق شود.
وی تأکید کرد: انیمیشن، والدگری را بهعنوان یک فرآیند یادگیری و رشد فردی مطرح میکند و در عین حال با نشانههایی از ایدههای فمینیستی و تغییر ساختار خانواده سنتی مواجه هستیم
شفیعی همچنین اشاره کرد: انیمیشن تلاش دارد تا چهارچوبهای سنتی خانواده را بازتعریف کند و نقش جدیدی برای والدین در تربیت فرزندان ارائه دهد.
اگر كه بخواهيم يك نگاه كلي داشته باشيم من خودم هم يك نقد مثبت دارم يعني يك نگاه مثبت به اثر دارم و هم اينكه يك نگاه يك مقدار شايد بدبینانهتر و يا اينكه شايد بخواهيم بگوييم عمیقتر از آن چيزي كه در برداشت اوليه ما با آن مواجه هستيم.میشود گفت كه محوريت و بحث اصلي انيميشن حول مسئله خانواده، مادري و والدگري دارد میچرخد و دارد به شما ياد میدهد كه خانواده و ايجاد خانواده لزوماً نمیخواهد يك چهارچوب تکرارشوندهای باشد كه هميشه مرسوم بوده. حتي يك فرد با يك ویژگیهای متفاوت میتواند مادري و والدگري را ياد بگيرد و يك خانواده موفق، يك فرزند موفق تربيت كند. چهبسا اينكه اين فرزند در جايگاهي میتواند قرار بگيرد كه رهبر يك جامعه، جامعه خودشان، آن اردکها را آمد رهبري كرد؛ يعني تا اين سطح هم شما میتوانید اين را بالا ببريد.
اما اينكه دقيقاً به چه مباحثي در این انيميشن پرداخته میشود؟ شايد اولين موردي كه من به ذهنم رسيد اين است كه مفهوم خانواده فراتر از پيوندهاي خوني است؛ يعني اينكه شما میتوانید فرزند خانوادهای باشيد كه هيچ سنخيت خونیای با آنها نداشته باشيد ولي پيشرفت كنيد يا اينكه مادر فرزنداني باشيد كه هيچ سنخيتي خوني با آنها نداشته باشيد ولي بتوانيد آنها را با انجام آزمونوخطا، يادگيري و رشد خودتان هدايت و راهبري كنيد و به يك سرانجام مطلوبي برسانيد.
والدگری در انیمیشن
بحث ديگري كه توجه من را جلب كرد بحث مادرانگي و مادري بهعنوان يك يادگيري و يك رشد فردي و يك مراقبت گري كه البته اينجا میتوانیم بگوييم كه فقط نمیشود عنوان مادري را براي اين پديده انتخاب كرد. درواقع انيميشن دارد به ما والدگري را ياد میدهد. چرا؟ چون كه رز درست است حالا، من حالا آن ورژني كه شما میفرمایید ترجمه يا دوبله صحيح داشته است آن هم آيا مادر خطاب میکند؟ يا اينكه آن ورژن اصلي، زبان اصلي رز را مادر خطاب میکند يا نه؟ اينكه ما جنسيتي در رز نمیبینیم. يعني اينكه نه مرد است و نه زن است! يعني اينكه شما میتوانید هم مرد باشيد و يك فرزند را با فراگيري و ياد دادن و ياددهي هم خودت، هم آن، متقابلاً پرورش بدهي و هم يك خانم باشي و حالا آنجا اطلاق مادر میشود كه البته اینها شايد من دارم هر دو تا جنبه را، هم آن بحث خوشبینانه و هم بدبينانه را دارم يك جورهايي با همديگر مطرح میکنم؛ ولي احساس میکنم يك نگاههای فمينيستي غالبي كه خيلي نرم و خيلي ملو دارد ضمن آن بحث آن انيميشني كه شما داريد خيلي جذاب میبینید و هم آن عنواني كه شما میفرمایید ربات غريزي، يعني شما میگویید خب اين مهرباني، اين عاطفه و درنهایت حتي آن تعهد اين غريزه ماست! ما داريم اين برداشت را میکنیم كه همه چيز در غريزه آدمها هست. حالا شايد در يك برههای به خاطر حفظ بقاء يعني جامعه به یکجایی رسيده است كه به خاطر حفظ بقاء به بیرحمانهترین شكل ممكن است به هم حمله بكنيم؛ ولي درنهایت به آن اصل خودمان برمیگردیم و میخواهد خيلي نرم اين عبور از چهارچوب خانواده را در غريزه ما تعريف كند.
مدح انقطاع از خانواده
درعینحال آن تربيت و آن همبستگي و آن حفظ خانواده، اين تناقض نيست يعني میخواهم چطور بگويم؟ غرب نمیتواند از خانواده به اين راحتي عبور كند اما میخواهد اشكال جديد خانواده را مطرح كند؛ يعني اينكه میخواهد شما را از آن چهارچوب سنتي پدر، مادر و فرزند با يك چهارچوبهای ديگري آشنا بكند.
يك كليدي كه اين نظر بنده را يك مقدار تقويت میکند و در انيميشن هم خيلي مشهود بود آنجايي بود كه رز میخواهد با حيوانات ارتباط برقرار بكند. شما آن رنگینکمان LGBTها را میبینید يعني تمام زبانها را آمد ترجمه كرد و آن نماد رنگینکمان كه نماد LGBTQ هاست و بحث زيست جنسي در اشكال مختلف را میآید مطرح میکند شما اين را به هر صورت خيلي مشهودي واضح میبینید و بعد، بعد از اينكه اين از آن صحنه و از آن سكانس عبور میکند خب حالا ديگر میتواند با همه اقشار حيوانات با زبانهای مختلف ارتباط برقرار بكند.
يك مسئله ديگر كه نمود خيلي چشمگيري دارد فداكاري مادرانه است كه میبینیم كه آن درونمایه مادري را فداكاري میآید مطرح میکند؛ اما یکجایی آن را نقد میکند! میگوید اين فداكاري يك حدي دارد. هم تو يك شخصيت مستقلي داري كه یکجایی بايد آن را حفظ كني و حدودش را رعايت بكني و هم اينكه آن فرزند بايد یکجایی رها بشود. یکجایی تو بايد آن را رها بكني كه برود در جامعه و با آن سختیها خودش مواجهه مستقيم داشته باشد تا بتواند گليم خودش را از آب بيرون بكشد.
درونمایه غرب در انیمیشن
محمدرضا نصیری
يك گزينه از اینها همان بحث مؤلف بودن آن روباه بود. يعني نتوانسته بود از اين فاز بيرون بيايد كه بالأخره چرا ما بايد به يك روباهي كه اصلاً ذاتاً حیلهگر هست يعني اينكه خودش در فيلم باز هم اين را اعتراف میکند چرا من بايد اعتماد كنم؟ اطمينان كنم؟
خب اين نشان میدهد كه اولين پالسي است كه يك مقدار ما را به اين قضيه مشكوك میکند و اين مسئله مسئلهای اصلاً Lifestyle خود آمريكاست. لایف استایل خود غرب است. نكاتي كه فرمودند. اين اصلاً در درونمایه آنهاست.
ما هفته گذشته فيلم هیئت منصفه شماره دو را داشتيم. آنجا هم همين مسئله مطرح شد يعني بر اساس لايفاستايلي كه آمریکاییها داشتند و حالا به طور مشخص غرب داشت آمدند چه كار كردند؟ گفتند آقا ما میگوییم اين متهم است و اين گناه ندارد. آن كسي كه گناه ندارد قاتل بود! آن كسي كه متهم است اصلاً قتلي را مرتكب نشده است! ولي با انگارههایی كه درون لايف استايل غرب وجود دارد آمدند چه كار كردند؟ آن فيلم را اتفاقاً به شكل بسيار بسيار خوبي، به شكل بسيار درستي از لحاظ كارگرداني و فرم ترسيم كردند و نتيجه گرفتند كه بله عدالت براي ما مهم نيست. حقيقت الآن براي ما مهم است. عدالت را كنار زدند و درست هم اين كار را كردند؛ ولي جهان فيلم چه جهاني بود؟
کثرتگرایی در والدها
جهاني بود كه درواقع آن تفكر و آن لايف استايل بر آن حاكم بود. چيزي كه ما اينجا الآن داريم. کثرتگرایی در والدها، شما انواع مختلفي از والدها را میتوانید داشته باشيد. يك مبحثي در روانشناسي هست میگویند كه ما چه كار كنيم كه بچه غريبي نكند؟ مثلاً بغل پدربزرگش، مادربزرگش رفت غريبي نكند؟ روانشناس برگشت گفت اتفاقاً بايد اين كار را بكند! بچه سالم بايد غريبي كند. اگر غريبي نكند بايد شك كنيم. بچه بايد يك پدر و يك مادر را بهعنوان دال مركزي ذهني خودش داشته باشد و با اینها جلو بيايد. بقيه بايد براي او بهاصطلاح غربیها a stranger باشند غريبه باشند.
چرا اين اتفاق میافتد؟ اين باعث میشود شخصيت شكل بگيرد. شخصيت بچه از يك سالگي شكل میگیرد. اگر شما حتي در بحث والد بودن يا در بحث مادر بودن يا پدر بودن دوئيت داشته باشيد چه اتفاقي براي اين بچه میافتد؟ در سنين بالاتر اين عدم تمركز در تربيت باعث میشود كه به جاهاي مختلفي گرايش پيدا بكند! چيزي كه ما الآن داريم در غرب میبینیم. بهعنوان يك مسئله پذيرفته شده دارند اینها را قرار میدهند!
فیلمهای 20، 24 را ببينيد انيميشن هاي 20، 24 را هم ببينيد. نکتهای كه سركار خانم راجع به همجنسگرايان گفتند. در فيلم ماري كه مريم مقدس بود اينجا ما با همديگر آن را نقد كرديم المانها و كدهاي همجنسگرا بودن بود. آن شيطان يا لوسيفر انگارههای ظاهري را داشت. گلادياتور 2 را ببينيد. آن دو تا جوانك رومي، typical همجنسگرا بود يعني ظاهرشان، چهرهشان و همه چيز. يا اين انيميشن، يا فیلمهای ديگري كه حالا مثلاً غير درام باشد. شما ببينيد تاريخي باشد، موضوعي باشد، اقتضائي باشد.
شما میبینید اين خط سير اين نكات بايد در اینها باشد يعني بهعنوان يك دستور هم اين اتفاق در اين فيلم افتاده است. درواقع در فيلم ماري مثلاً شما به اين مسئله چه نيازي داريد؟! ولي اینها میآورند. میآورند تا آن لايف استايل حفظ بشود. تا آن هيمنه و آن خطي كه غرب دارد دنبال میکند حفظ شود وگرنه جشنواره كن درواقع يكي از مميزهاي اينكه به اين فيلم جايزه میدهد، يك پوئن ويژه قرار میدهد اصلاً در پروتكل آن هم هست، برويد بزنيد پروتكل جشنواره كن، يا بسياري جشنوارههای ديگر، میآورد اگر شما راجع به LGBT و اینها صحبت كنيد ما اصلاً يك جايگاه ويژه [...] ديديد ما فيلم فجر داريم يك قسمت از فیلمها فيلم اولي، فيلم مقاومت فلان، شما LGBT را بياور ما اينجا براي شما اصلاً يك جايزه ویژهای در نظر میگیریم. چرا؟ چون اين را ما میخواهیم. اين لايف استايل بايد باشد. آقا ربطي به هسته مركزي فيلم من ندارد. نداشته باشد. كد آن را بياور. يك چيزي نشان بدهد از آنكه باشد. بودن اين، حالا چه منفي و چه مثبت، چه خنثي، موضوعيت براي سينماي غرب دارد. از اين اتفاق ماهيگيري میکنند.
اين راجع به اين مسئله، من يك مقدار در بحث فرم جلو بروم و در خدمت شما هستيم كه بحث يك مقدار جلوتر برود.
ایجاد حس در ربات
مادرانگي يا والد بودن را آنجا چگونه نشان داد؟ اولين باري كه اين را ديد، يك درواقع كلوز باز زاويه low angle داد و نور و ايجاد يك موسيقي لطيف به اينكه اين را بهعنوان شخصيت سفارشدهنده خود بپذيرد.
میبینیم كه كارگردان میخواهد ارتباط بين اين دو تا را دستمایه قرار بدهد. اينجا گره اول داستان شروع شد. در مخاطب اين گره ايجاد شد كه رابطه اين دو تا با همديگر چه اتفاقي میخواهد براي او بيفتد. جلو رفتند. در آموزشها ديديم كه هنوز آن ربات بودنش را دارد حفظ میکند، میگوید اين بايد بپرد ديگر، خب يك دكمه زد پريد در آسمان، فلان! بايد شنا ياد بگيرد. محكم آن را پرت كرد كه آن روباه آمد گفت نه اصلاً بازي اینجوری نيست! اصلاً اين غرق میشود! میرود! بايد گونهای ديگر را يعني اين روباه داشت مادر بودن و والد بودن را به او آموزش میداد كه در پايان گره اول كه ما گره دوم را داشتيم و همان بزرگ شدن آن و پس زدن اين را ربات بهعنوان گره دوم اين فيلم بود و از اينجا به بعد تا پايان فيلم اینها داشتند در مورد چه چيزي صحبت میکردند؟ در مورد اين چالش و Challenge میکردند كه من چطوري اين گره دوم را باز كنم. حالا اين به مادر تبديل شده است. حالا به قول خودش چيزهايي من در خودم دارم كه با ريست شدن عوض نمیشود. يك چيزي در من شكل گرفت كه منظورش همان احساسات است. در من شكل گرفته است. بر اساس اين احساسات دارد جلو میآید. يعني آن دروني سازي شده است.
پس بحث بعدي بحث همان انتخاب اسم است. گرگ درواقع يا همان روباه داشت به آن آموزش میداد كه از آن ربات بودن خودش فاصله بگيرد. اين گفت اسمت را میگذارم 001 مثلاً فلان، اين چه طرز اسم گذاشتن است؟ گفت چطور بايد داشت؟ اصطلاح خودش برنامهریزی آن را عوض میکرد. عوض میکرد نرمنرم در تمامي اين مدت تا بهصورت كامل در آن يك غريزه شكل بگيرد كه در پايان بگويد من يك ربات غريزي هستم من يك ربات وحشي هستم. اگر تو اينجا را وحش میدانی و من میخواهم اين كار را ادامه بدهم و جلو ببرم و اين راهحل تا درواقع گره دوم فيلم خودش را جلو برد. تا چالش بين اين بزرگ شدن و پذيرش و عدم پذيرش اين مادر بهعنوان حالا مادر خودش يا بهعنوان ربات خودش وقتي كه قرار میگرفت.
سفیدکردن گرگ در انیمیشن
روباه را وارونه نشان نداد همان نشان داد؛ ولي با يك تفسير جديدي يعني سعي میکرد كه ما را نسبت به روباه سمپات بكند يعني بگويد روباه خودش دارد میگوید من آدم حيله گري هستم. من اين غاز را میخورم. من فلان میکنم؛ ولي من هم يك مثلاً كمبود محبت دارم. كمبود عاطفه دارم. بعد در پايان میآید آنجا با همان ربات میآید به قول شما میخوابد و درواقع دارد براي ما اين روباه را سفيد میکند.
ساختارشکنی دارد میکند يعني يك ساختارشکنی خيلي نرم. میگویم خيلي زيركانه همه اجزاء به هم مرتبط است يعني شما درعینحال كه كاملاً پذيراي اين مفهوم و جمع اين اتفاقات و حوادث هستيم چرا؟ چون مهرباني را دوست داريم. درعینحال اين در لفاف اين اتفاقات و اين مکالمهها و تمام آن فرازوفرودی كه انيميشن با آن مواجه است اين ساختارشکنی را هم میپذیرید. میگویید خب اين هم طبيعي است. چراکه نه، چرا من تا حالا اینجوری فكر نكرده بودم. اینها را لازم نيست بيان بشود. در ناخودآگاه ما دارد اين شكل میگیرد.
چون دراماتيزه درست كرده بود آن رابطه عاطفي بين روباه و اینها را خوب توانسته بود دربیاورد.
بسط مادرانگی اجتماعی
خانم شفيعي
نكته ديگري كه حالا به نظرم خيلي جاي تأمل دارد آن هم بحث حمايت گري و مادرانگي نهفقط براي خود خانواده بلكه براي جامعه است. يعني میگوید كه شما اين مادرانگي و اين اتفاق را میتوانید بسط بدهيد. اين نيست كه فقط خانواده به اين نياز داشته باشند. اتفاقاً براي حفظ آن خانوادهای كه براي شما عزيز هست اين بادي بسط پيدا كند و اين ايثار، اين فداكاري، در سطحي از جامعه گسترش پيدا بكند كه اتفاقاً باز اين هم درعینحال كه خيلي خوب و جذاب است يك رويكرد فمينيستي از اين حمايت میکند آن هم مادرانگي اجتماعي است و كلاً بحث حاكميت نگاه مراقبت گرانه و نگاه زنانه بر جامعه است؛ يعني اينكه حالا پيروان اين نحله دأبشان اين است كه شما بايد زيست زنانه و اخلاق زن مدارانه را در جامعه تقويت بكنيد تا آن جامعه به تعالي برسد! چرا؟ چون كه زن ها بيشتر از مردها مراقبت گر هستند.
شايد در نگاه اول ما بگوييم خب اين خيلي چيز جذاب و خوبي است چراکه نه! يعني اينكه خب بله ديگر ما اين مراقبت گري را همه به آن نياز داريم. همه به آن دوست داشته شدن، به آن فداكاري، به اینها همه نياز داريم.
اما بحث اين نيست بحث ما اينجا يك مقدار چالشي میشود كه تکبعدی ديدن اين فرايند يعني اينكه ما بياييم ویژگیهایی كه در يك جنس بُلد هست و درعینحال نمادهاي آن جنسيت هست اين را بياييم تسري بدهيم و براي كل جامعه فرمول كنيم و ویژگیهای جنسيت مقابل را يا تقليل بدهيم يا مثلاً نياييم خيلي روي آن مانور بدهيم.
چيزي كه حالا بيشتر انيمشين به دنبال اين هست تزريق روح زنانه و حقنه كردن اين مسئله كه بايد جامعه زن محور باشد. میدانید منظور من چيست؟ از اين جهت كه اولاً كه ویژگیهایی كه دارد برمیشمارد و بهعنوان والد اين را دارد با نگاه مادرانه نگاه میکند و اينكه میگوید جامعهای كه میخواهد به تعالي برسد بايد درنهایت آن ویژگیهای زنانه در آن حاكم باشد تا بتواند آن انسجام با اين مهرباني، با اين عاطفه، با اين لطف شكل بگيرد و منسجم بشود.
البته میگویم حالا اين يك مقدار حالا شايد من يك مقدار قضيه را اگزجره كرد؛ اما لزوماً میخواهم يك نکتهای را هم بگويم برخي از بحثهای فمینیستها شايد يك جاهايي با حرفهای ما، نكات ما تلاقي پيدا میکند. يعني شما وقتي میبینید میگویید خب مثلاً اسلام هم فلان جا دارد چنين چيزي كه اين فمینیستها را دارند مطرح میکنند را مطرح میکند! ولي نقطه فرق و تفاوتشان اينجاست كه مباني ما متفاوت است. يعني درنهایت ما خدامحوری و بهنوعی میتوانیم بگوييم زوجيت را بها میدهیم؛ ولي آنها درنهایت به دنبال رضايت فرد و فرد محوري هستند يعني اينكه تکتک افراد جامعه از خودشان رضايت داشته باشند ولو اينكه در راستاي حفظ آن ساختار خانواده و جامعه مثلاً قدمي برندارند و اينكه حالا آن روحيه الحادي در آن خيلي خودنمايي میکند.
اما اگر بخواهيم حالا يك نگاه خيلي كلي و آن نگاه ابتدايي كه ما برداشت كلي كه از فيلم میتوانیم داشته باشيم اين است كه خب مادري كردن يك تعهد و يك عشق و يك فرايندي است كه يادگرفتني است. حالا يا مادري كردن يا بگوييم والدگري كردن يعني دقیقتر والدگري كه اعم از مادر و پدر میشود برداشت شود كه اين فقط محدود به خانواده و زندگي شما نيست و اگر قرار است خانوادهای به تعالي برسد بايد اين مهربانانگي و اين تعهد و عشق و ايثار را نسبت به جامعه هم داشته باشد.
تکوالدی در انیمیشن
من يك نكته ديگري را هم كه حالا به ذهنم میرسد و فكر میکنم حالا بهعنوان آخرين نكته عرض بنده باشد اينكه تك والدي يك جورهايي اينجا ارزشمند دارد میشود! يعني اينكه شما میبینید كه بقيه حيوانات همه خانواده هستند. همه همان فرمت سنتي را دارند ولي خب مثلاً جلوي يكي از آنها بچهاش را خيلي راحت تکهتکه میکنند اصلاً عادش شده! يعني در اين زندگي اجتماعي كه اين ساختار براي او تعريف كرده است براي او خب خيلي طبيعي است كه با ساختار پيش برود. ولي والدي كه اتفاقاً تك هم هست و اتفاقاً كامل هم نيست يك جاهايي قبول هم دارد كه خب من نمیدانم! بايد از اين ياد بگيرم. بايد از آن ياد بگيرم. حتي بايد يك جاهايي من هم تقليد بكنم تا اينكه بتوانم خودم را پرورش بدهم.
اين يك تك والد قوي است كه در مقابل تمام اين والدهايي كه زوج هستند ايستاده است و اتفاقاً اين موفق است. شما فكر نكن كه اگر تنها هستي و اگر تك والد هستي نميتواني زيست خوبي داشته باشي يا اينكه نميتواني بچه خوبي را تربيت بكني. شما ميتواني تك والد باشي حالا اعم از زن و مرد، ولي اتفاقاً يك فرد موفق و اتفاقاً نجاتدهنده يك جامعه باشي. اتفاقاً متحد كننده يك جامعه باشي و شايد اين را درنهایت ميآيد باز هم گره ميزند به اينكه اين با آن غريزه ما كه مهرباني است چون تلفیقشده است توانسته است موفق بشود.
شما ببينيد در بسياري از كشورهاي اروپايي اصلاً يك وزارتخانه دارند تحت عنوان وزارتخانه تنهايي! مثلاً رئیسجمهور، نخستوزیر كه مجلس ميرود يك وزير را مشخص ميكند براي وزارتخانه تنهايي! ايشان وزير تنهايي هستند! چرا؟ جمعيت بسيار بالايي تنها هستند! مثلاً در آلمان من چند سال پيش يك آماري را يكي از دوستان گفت، گفت نُه ميليون نفر ما جمعيت تنها داريم كه اینها تمامي سبكهاي زندگي را كامل استفاده كردند. بعد به تنهایی و انزوا كشيده شدهاند! خب اینها لايف استايل ميخواهند، جامعه ميخواهند، فيلم هم ميخواهند ببينند درست است؟ يعني كارگردان بايد براي مخاطب كار بسازد. وقتي در غرب ميبيند چنين اتفاقي در جامعه افتاده است قطعاً بايد از اینها و اين انگارهها استفاده بكند و مخاطب خودش قرار بدهد. براي آنها ايجاد روحيه كند و موارد اینچنینی.
تاریخ انتشار: 1403/11/01
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.