اساساً درباره مقاومت در جهان خیلی صحبت نشده است. در حوزه بیست ساله اخیر، مقاومت کاملاً از منظر نظامی دیده شده است. نهاد حاکمیت هم این چنین به مقاومت نگریسته است. یکی از نکات مهم در این زمینه، فاصله ما از دفاع مقدس است. یعنی از تاب آوری اجتماعی آن دوران فاصله گرفته شده است. امروز ما در زبان با مقاومت همراهی داریم اما در عمل نمی‌توانیم همراه مقاومت باشیم. امروز در جهان، مناسبت‌های منطقه تغییر کرده است.

بهترین انسان‌ها در جهان در حال کشته شدن هستند. اما در ایران زمانی که یکی از این بهترین افراد کشته می‌شود، قشری که خود را در حیطه مقاومت تعریف می‌نمایند، اما معتقد بودند که ما باید اول مراسم اربعین را داشته باشیم و بعد از آن انتقام گرفته شود. اساساً مقاومت به مانند گریه کودک در بدو تولد است.

مقاومت از دل مبارزه به دست می‌آید. الگوی حماس و حزب الله و الجزایر یا شیعیان عراق و به طور کلی در صد سال اخیر در منطقه ایران، نشان می‌دهند که مقاومت از دل کنشگری فعالانه برآمده است.امروز فرد ایرانی به دنبال زندگی روزمره خود است که چندان هم در حیطه مقاومت تعریف نمی‌گردد. فرد ایرانی امروز رفاه را برای خود انتخاب کرده است.

البته این انتخاب همه افراد نیست. این در حالی است که مقاومت اساساً سیستم ساعتی زندگی آن، هیچ ارتباطی با مدرنیته ندارد. در حالی که فرد ایرانی به دنبال سیستم ساعتی مدرنیته است. شب خود را شب می‌بیند و روز خود را روز می‌بیند.

 

مثالی خدمت شما عرض کنم. شما فرض کنید کسی در آبدارخانه برای من چایی مناسب و خوش عطری را هرروز تهیه می‌کند. من هرروز هم به آبدارخانه می‌روم تا چایی را بنوشم. اما بعد از مدتی دیگر به آبدارخانه نمی‌روم و روی همین میز می‌نشینم و چایی را برای من می‌آورند. این اتفاقی است که برای مقاومت رخ داده است. یک نکته بسیار مهم این است که فرد ایرانی زبان عربی و انگلیسی را ندارد.

و همین موجب می‌شود که شناختی نسبت به منطقه نداشته باشد. منطقه‌ای که زبان عربی و انگلیسی در آن حاکم است. یک مثال دیگر عرض می‌کنم. تا سالها پیش قشر مذهبی به سوریه می‌رفتند. تنها چیزی که از سوریه می‌دانستند حرم حضرت زینب سلام الله علیها می‌رفت و یک روز هم به لبنان سری می‌زد و دیگر هیچ جای دیگر از سوریه را نمی‌شناخت.

و آن روز که حلب در آتش می‌سوزد، این فرد ایرانی هیچ همدلی با این آتش سوزی ندارد. اما همزمان یک کلیسا در فرانسه به آتش کشیده می‌شود. و حالا یک فرد ایرانی که کمتر از سوریه به پاریس رفته است، اما با کلیسای سوخته در پاریس همدلی می‌کند. علت این شناخت فرد ایرانی با سینما از پاریس است.

لذا لازم است که پیش از داستان مقاومت این شناخت از منطقه و اهالی مقاومت برای فرد ایرانی به اندازه کافی حاصل شود. باید فرد ایرانی بداند که دوستان مشترکی در برابر دشمن مشترک دارد. این امری است که موجب می‌گردد تا مقاومت در فضای داخلی قابل طرح باشد.

 

از حزب الله و حماس نمی توان الگو گرفت !

سؤال مهم در این میانه این است که «مای ایرانی» کیست؟ آیا تمام ایرانی‌ها می‌توانند به نقطه مقاومت برسند؟ آیا با این سبک زندگی می‌توانند به این نقطه برسند؟ این پرسش موجب می‌گردد که آن تصور یک دست سازی کنار زده شود. باید به سمت این هدف حرکت کرد که انسانی می‌تواند وارد این جریان مقاومت گردد که می‌تواند این مقاومت را انتخاب نماید. لذا باید در تحلیل «مای ایرانی» باید دقت بیشتری را لحاظ کرد.

تمام ایرانیان نمی‌توانند در این جریان مقاومت قرار بگیرند. نمی‌توان همه ایرانیان را وارد جرگه مقاومت کرد و ایران را یک دست نمود. این یک اشتباه استراتژیک است که یک شعار را برای همه ایرانیان تعمیم داده‌ایم.

نکته این است که به علت نبود این نقطه باید به سمت گزینش افراد برای ورود به جریان مقاومت کرد. نمی‌توان مقاومت را به همه دیکته کرد. مقاومت یک انتخاب است. نکته دیگر  این است که نمی‌توان از حزب الله و حماس برای ترویج مقاومت در ایران، الگوگیری کرد. به این دلیل که هر یک از مناطق، الگوی اختصاصی خود را دارند.

و علت آن تاریخ و شرایط جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی است که هریک از این مناطق دارند. به عنوان مثال الگوی جهاد سازندگی که در ایران مناسب بوده است اما دیگر برای حماس و حزب الله مناسب نخواهد بود. کما اینکه الگوهای موجود در حزب الله و حماس قابل تطبیق بر فضای ایران نیست. باید به این توجه داشت که مقاومت در خلأ شکل نگرفته است. در اثر شرایط و ویژگی‌هایی به این مرحله رسیده است. و به همین جهت است که نمی‌توان ادبیات خاصی را برای مقاومت در این زمینه به دست آورد.

یک تفکر و اندیشه‌ای ایجاد گردیده است که به پشتوانه آن الگوهای رفتاری شکل گرفته‌اند. اساساً مقاومت برآمده از زندگی است و همواره قابل تکرار است. و نمی‌توان این گونه آن را دید که اگر امروز آتش بس صورت گیرد اما هم چنان ادامه دارد.

مقاومت برای امروز و دیروز نیست. خاطره‌ای را در اینجا ذکر می‌کنم. با نهادی از نهادهای حزب الله به نام کمیته امام خمینی (ره) همراه شدیم و بازدیدی از حزب الله داشتیم. در آن ایام، مشاهده کردیم که همه شعبه‌های منتسب به حزب الله، همه افراد تحت پوشش خود را با تمام جزئیات می‌شناختند.

از یکی از کارمندان پرسش کردم که چرا تو در اینجا کار می‌نمایی؟ گفت که من مهندسی در لبنان و روزی سید حسن نصرالله به من نامه دادند و گفتند که لبنان به شما برای ساخته شدن نیاز دارد. و به همین دلیل وارد شده بود و فعالیت اجتماعی در این زمینه داشتند. این نشان می‌دهد که افراد مقاومت باید گزینش شوند. به مانند همین فضا در نامه امام خمینی (ره) به شهید چمران است که به ایشان نامه نوشتند و از او خواستند که برای کمک به انقلاب در صحنه حاضر شود.

در باب مقاومت باید اساساً از پوشش و ظاهر افراد خارج گشت. بله انسان‌ها انتخاب می‌نمایند. افراد اولویت‌هایی دارند که براساس آن‌ها انتخاب می‌نمایند. برخی امروز لذت بردن حتی در فضای معنوی برای آنها اولویت دارد. یعنی شخص مذهبی در بین مشارکت در اربعین و یا حمله موشکی ایران برای حمایت از مقاومت، لذت معنوی مشارکت اربعین را اولویت می‌دهد. و اساساً در فراز و فرود دانشگاه، زمینه ورود و حضور اندیشه مقاومت در دانشکده‌های ایران وجود ندارد.

و این سازوکار آنچنان که در حزب الله و حماس وجود دارد در ایران وجود ندارد. قاعده هرم و اولیات در ایران وجود ندارد. جامعه ما افراد مختلف با انتخاب‌های متفاوتی می‌باشند که یک اتحاد در زمینه مقاومت را ندارند. و این ارتباطی با حاکمیت ندارد و مرتبط با افراد و آحاد جامعه دارد.

 

تاریخ انتشار: 1403/08/01

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil