ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
خلاصه گفتگو:
جواد استادی، هنرمند و پژوهشگر، در گفتوگو با مؤسسه رسانهای فکرت، به چالشهای هنر در ایران پرداخت و تفاوتهای عمیق میان هنر ایرانی و غربی را بررسی کرد. وی تأکید کرد که این فاصله نهتنها در بعد تکنیکی، بلکه در مفاهیم و اندیشههای هنری نیز مشهود است.
استادی با اشاره به ظرفیتهای نهفته در هنر حرم مطهر، نبود مبانی فکری روشن را مانع شکوفایی آن دانست. او بر اهمیت پیوند میان هنر و علوم انسانی تأکید کرده و فقدان توجه به فقه هنر را یکی از خلاهای جدی در حوزه دینی کشور برشمرد.
وی همچنین با انتقاد از عدم تبدیل هنر به یک مسأله جدی در ایران، آن را ابزاری مهم برای انتقال مفاهیم دینی و فرهنگی دانست. استادی بر لزوم بازتعریف مفاهیم کلیدی مانند مقاومت تأکید کرد و خواستار درک دقیقتری از این مفاهیم در سیاستگذاریهای فرهنگی شد.
به گزارش موسسه رسانهای فکرت، جواد استادی، هنرمند و پژوهشگر، در گفتگویی اختصاصی به بررسی وضعیت هنر در ایران و مقایسه آن با هنرهای معاصر غرب پرداخت و از چالشها و خلاهای اساسی در عرصه هنر و اندیشههای دینی کشور سخن گفت.
استادی ابتدا به بررسی تمایزات میان هنرهای معاصر غرب و هنرهای سنتی ایرانی پرداخت و اظهار داشت: ما دائماً به آنچه در هنر غرب، به ویژه در هنرهای معاصر، در کشورهای توسعهیافتهای چون ایالاتمتحده رخ میدهد، ارجاع میدهیم. اما واقعیت این است که فاصلهای عظیم میان آنچه در دنیای فکری و فرهنگی غرب وجود دارد و آنچه در فضای فکری ایران جریان دارد، وجود دارد. این فاصله تنها محدود به تفاوتهای تکنیکی نیست، بلکه به عمق اندیشهها و مفاهیم در این دو حوزه نیز مرتبط است.
وی افزود:غربیها که تاریخ هنر اسلامی را نوشتهاند و در واقع هنری را که ما به عنوان هنر اسلامی میشناسیم، معرفی کردهاند، همان غربیها هستند که واژه 'هنر اسلامی' را نیز بهطور مدرن ایجاد کردهاند. پیش از این، در مهمترین موزههای غربی، به جای 'هنر اسلامی' از عبارت 'هنر عربی' استفاده میشد، که نشان از تحولی بنیادی در نگرشها و رویکردهای آنان به هنر اسلامی است.
استادی همچنین به تجربه شخصی خود در زمینه هنر حرم مطهر اشاره کرد و افزود: من از چهار سال پیش، تمام وقتم را به هنر در حرم مطهر اختصاص دادهام. این گنجینه هشتصدساله که در خود ظرفیتهای بسیاری برای تحول و جریانسازی در عرصه هنر دارد، به دلیل عدم وجود مبادی اندیشهای روشن و منسجم، نتوانسته است به درستی به کار گرفته شود. در حالی که میتواند نقطه آغاز و انگیزهای برای بسیاری از کنشهای هنری در کشور باشد.
این هنرمند و پژوهشگر در ادامه بر اهمیت نگاه اندیشهمحور در تولید آثار هنری تأکید کرد و گفت: هنر باید با عمق اندیشه و تفکر همراه باشد. نمونههایی چون آثار سینمایی استیون اسپیلبرگ، که بهطور ضمنی حمایت از صهیونیستها را در فیلمهای خود گنجانده است، نشان میدهند که پشت هر اثر هنری، تفکری عمیق و منسجم وجود دارد. این آثار نه تنها از لحاظ فنی، بلکه در زمینه علمی و فلسفی نیز جایگاه ویژهای دارند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود بر لزوم برقراری ارتباط میان علوم انسانی و هنر در ایران تأکید کرد و افزود: در بسیاری از آثار هنری غربی، این ارتباط بهطور ملموس وجود دارد. اما در ایران، بهویژه در حوزههای دینی و فقهی، ارتباط میان هنر و علوم انسانی هنوز آنطور که باید، شکل نگرفته است.
استادی با انتقاد از بیتوجهی به مباحث فقهی مرتبط با هنر در حوزههای دینی ایران، گفت: فقه در ایران باید نسبت خود را با هنر بهطور دقیق روشن کند. در حال حاضر، ما شاهد آن هستیم که حتی در مراکز حوزوی مشهد و دیگر شهرها، کمترین توجه به فقه هنر، فقه سینما و مسائل دیگر مرتبط با هنر صورت میگیرد. بسیاری از پایاننامهها و پژوهشها در این حوزه اصلاً به این مسائل نمیپردازند.
وی ناتوانی در تبدیل هنر به یک مسأله جدی فرهنگی را یکی از مشکلات اصلی در وضعیت هنر در ایران دانست و افزود: هنر در ایران هنوز به یک مسأله جدی تبدیل نشده است. انسانها نیاز به زیبایی دارند و این نیاز تنها با هنر میتواند برطرف شود. حضرت رضا (علیهالسلام) در سخنانی فرمودهاند که اگر مردم زیباییهای کلام ما را میدیدند، بیشک از ما تبعیت میکردند. بنابراین، هنر ابزاری برای تجلی زیبایی است که میتواند تأثیرات فراوانی در جامعه بگذارد.
استادی در ادامه، از مشکلات بزرگتری در رابطه با استفاده از واژگان و اصطلاحات دینی در هنر و فرهنگ ایران سخن گفت و بیان کرد: یکی از بزرگترین مشکلات ما این است که تعاریف ما از مفاهیم فرهنگی و دینی روشن نیست. وقتی این مفاهیم بهطور دقیق تعریف نشوند، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که سیاستگذاریها و تصمیمگیریها به نتیجه مطلوب برسد. این اغتشاش مفهومی نه تنها در حوزه هنر، بلکه در بسیاری از دیگر مفاهیم نظیر مقاومت نیز مشهود است.
جواد استادی، پژوهشگر و هنرمند، بر ضرورت تعریف دقیق و علمی مقاومت تأکید کرد و آن را مفهومی کهن دانست که امروزه دستخوش سیاستزدگی شده است. و تصریح کرد: مقاومت باید از حیطه برداشتهای سطحی و واکنشهای منفی خارج شده و در چارچوبهای دینی و فرهنگی بازتعریف شود.
وی همچنین با اشاره به چالشهای مفهومی در عرصه هنر، بر اهمیت پیوند میان هنر و علوم انسانی تأکید کرد و گفت: برای جلوگیری از اغتشاش مفهومی در سیاستگذاریهای هنری، بازتعریف اصولی مفاهیم دینی و فرهنگی، بهویژه در حوزه فقه و هنر، ضروری است.
استادی در ادامه مقاومت را از پنج منظر مورد بررسی قرار داد:
۱. رویکرد روانشناختی؛ مقاومت بهعنوان واکنش فردی در برابر تغییرات درونی و بیرونی، که میتواند آگاهانه یا ناآگاهانه باشد.
۲. رویکرد اجتماعی: -سیاسی؛ ایستادگی گروهها و جوامع در برابر ظلم و فشارهای اجتماعی، که اغلب در قالب اعتراضات و جنبشهای جمعی بروز میکند.
۳. رویکرد فلسفی؛ مقاومت بهعنوان توانایی فرد یا جامعه در حفظ اراده و استقلال در برابر وسوسهها و ناملایمات.
۴. رویکرد اقتصادی؛ مقابله با سلطهگری اقتصادی و انحصارطلبیهای جهانی در قالب توسعه خودکفایی و حمایت از تولید داخلی.
۵. رویکرد فرهنگی؛ دفاع از هویت ملی و مقابله با هژمونی فرهنگی.
استادی تأکید کرد که یکی از مهمترین جلوههای مقاومت فرهنگی، ایستادگی در برابر هژمونی فرهنگی است.و زبان فارسی را نمونهای بارز از این ایستادگی دانست و به سیاستهای منع استفاده از واژههای بیگانه در مکاتبات رسمی اشاره کرد.
این پژوهشگر با استناد به دیدگاههای نظریهپردازانی همچون گرامشی، فوکو و استوارت هال، مقاومت فرهنگی را واکنشی در برابر سلطهگری فرهنگی معرفی کرد و گفت: فرهنگ مسلط همواره در تلاش است تا از طریق رسانهها و نهادهای آموزشی، ارزشهای خود را تحمیل کند، اما ایجاد و تقویت زیرفرهنگها میتواند مانعی در برابر این روند باشد.
استادی با اشاره به اعتراضات سال ۱۴۰۱ تحت عنوان «زن، زندگی، آزادی» این رویدادها را نمونهای از مقاومت اجتماعی و فرهنگی در برابر هژمونی خارجی دانست. و تأکید کرد: این جنبشها از منظر مقاومت فرهنگی نیز قابل بررسی هستند و نشاندهنده تلاش گروهها برای حفظ ارزشهای اجتماعی خود در برابر فشارهای بیرونی است.
وی خاطرنشان کرد: مقاومت تنها یک مفهوم سیاسی نیست، بلکه در ابعاد فرهنگی، اجتماعی و فلسفی نیز اهمیت دارد. و درک صحیح از مقاومت و اتخاذ رویکردی علمی و نظاممند، میتواند به حفظ هویت ملی و مقابله با تهدیدات فرهنگی و اجتماعی کمک کند.
این پژوهشگر با بررسی پدیدههای فرهنگی، به نقش مؤثر زیرفرهنگها (Subcultures) در شکلگیری مقاومتهای فرهنگی اشاره کرد و گفت: نمونههایی از این مقاومتها را میتوان در نحوه مصرف محصولات فرهنگی مشاهده کرد. برای مثال، جریانهایی مانند هیپهاپ و پانک در غرب، بهویژه در جامعه آمریکا، بهعنوان واکنشی به نظام غالب و ارزشهای فرهنگی تحمیلشده ظاهر شدند.
وی همچنین به سینمای مستقل آمریکا پرداخت و افزود: سینمای مستقل، نماد دیگری از مقاومت است. در این جریان، تعدادی از فیلمسازان از تبعیت از قواعد نظام حاکم سر باز میزنند و تلاش میکنند الگوهای خاص خود را ارائه دهند.
این استاد دانشگاه با تأکید بر اهمیت نمادگرایی در هنر تصریح کرد: یکی از ویژگیهای مهم هنر، استفاده از نمادهاست که در مبارزه با تصاویر کلیشهای و بازنماییهای تحمیلی نقش بسزایی دارد.
وی در ادامه با اشاره به نظریات میشل فوکو درباره قدرت و مقاومت، خاطرنشان کرد: هر جا قدرتی وجود دارد، مقاومت نیز بخشی جداییناپذیر از آن است. این مسئله امکان ایجاد پادقدرتها را فراهم میکند و نشاندهنده تعامل پیچیده میان قدرت و مقاومت در روابط اجتماعی است.
وی در این زمینه به دیدگاههای استوارت هال درباره مقوله بازنمایی نیز اشاره کرد و گفت: هال معتقد است که در مقاومت فرهنگی، نقش بازنمایی بسیار حیاتی است. وقتی از بازنمایی صحبت میکنیم، مهمترین مسئلهای که مطرح میشود، رسانه و هنر است. اساساً، رسانهها کارکردی مبتنی بر بازنمایی دارند و از ابزارهای هنری برای تأثیرگذاری بر ذهنیت مخاطبان بهره میبرند.
این پژوهشگر تأکید کرد: برای مقابله با کلیشههای فرهنگی، تولیدات رسانهای و هنری باید بهگونهای طراحی شوند که این چارچوبهای غالب را به چالش بکشند و مسیر جدیدی برای بازنماییهای متنوع و واقعگرایانه فراهم آورند.
تاریخ انتشار: 1403/11/12
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.