تحلیلی درباره حضور مردم در مراسم شهادت سیدابراهیم رئیسی؛

حضوری خاص در تجلیل از شهید جمهور

دکتر محمدرضا قائمی نیک،عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی در یادداشتی بر این نکته تأکید کرد که حضور گسترده و متراکم و همراه با شور و احساسات مردمیِ در ماجرای درگذشت شهادت‌گونه آیت‌الله رئیسی، واجد وجوه معماگونه بیشتری درباره علت‌یابی و تحلیل این حضور است؛ حضوری شاید به نحوه سیاست‌ورزیِ آیت‌الله رئیسی در منصب ریاست‌جمهوری بازگردد و شاید مقدمات تعریف جدیدی از دولت اسلامی در شرایط انقلاب اسلامی را فراهم سازد.

به گزارش فکرت، مشروح این یادداشت بدین قرار است؛

۱. «آژانس شیشه‌ای» ابراهیم حاتمی‌کیا بیانگر دقیقه‌ای تاریخی در تاریخ انقلاب اسلامی بود که در آن، دوگانه‌ای به رخ کشیده می‌شد که بعضاً از آن به دوگانه نهضت-نظام یا انقلاب-نظم تعبیر می‌شود. به تعبیر دیگر، حاج کاظم، نماد شرایطی است که اگرچه ایثارگونه، خارج از قواعد عقل ابزاری مرسوم و با روحیه معنویت بسیار زیاد دوره دفاع مقدس رقم خورده، اما نمی‌تواند با نظم مبتنی بر عقل ابزاری حاکم بر شهر و جامعه تعامل کند و به تعبیر دیگر، لحظه پایان آژانس شیشه‌ای، ناکامی انتقال نظم هتروتوپیایی دفاع مقدس به نظم شهری مبتنی بر عقلانیت ابزاریِ روزمره است. 

 

۲. مسئله آژانس شیشه‌ای در سه دهه اخیر همواره در سطح کلان تعاملات اجتماعیِ جامعه ایرانی حضور داشته است. مردم همواره از یک‌سو درگیر مناسبات سفت و سخت عقلانیتِ ابزاری زندگی روزمره‌اند؛ تعاملات آنها بر اساس قراردادهای منفعت‌طلبانه تنظیم می‌شود؛ اختلاس روی می‌دهد، بی‌عدالتی می‌شود، تضاد طبقاتی بعضاً بی‌داد می‌کند؛ اما همین مردم، در مواقعی، گویی به‌شکل‌ی غیر قابل پیش‌بینی و حتی ناخودآگاه و غیر قابل توضیح توسط خودِ همان مردم، ناگهان در «رویداد» ها یا «رخداد» هایی، همه این مناسبات منفعت‌طلبانه، لذت‌طلبانه، قدرت‌طلبانه را کنار می‌گذارند و به‌تعبیری فضایی اتوپیایی شکل می‌گیرد. رفت و آمد میان این دو فضا یا دو جهان، در سه دهه اخیر جزو امور ثابته حیات اجتماعی یا سیاسی جامعه ایرانی شده‌است. 


رویدادها زیادند؛ فارغ از رویدادهای مناسبتی و حتی مهمتری از رویدادهایی مثل راهپیمایی ۲۲ بهمن، روز قدس، پیاده‌روی اربعین و حتی اخیراً مراسم جنش روز غدیر در تهران یا مراسم مربوط به ولادت امام‌رضا (ع) در مشهد و نظایر آنها، رویدادهای خاصی همچون حضور عجیب و تا حد زیادی غیر قابل توضیح مردم در تشییع پیکر شهدای قواص، شهید حججی، شهید حاج قاسم سلیمانی و نظایر آنها حاکی از غلیانِ این شور و احساسات معنوی و مذهبی یا حتی ملی است.

 

۳. در مواجهه با این رویدادها یا رخدادها، دست‌کم دو دسته تحلیل مختلف، مخصوصاً از سوی اصحاب علوم اجتماعی وجود دارد. در یک‌سو این رویدادها محصول دستکاری عظیم قدرت و حکومتِ سیاسی جمهوری اسلامی برای تأمین بار ایدئولوژیک خودش است که توانسته برخلاف حرکتِ اصلیِ جامعه که ناظر به پذیرش عقلانیت ابزاری حیات اجتماعی و سیاسی است، بخشی از جامعه را به‌نحوی ایدئولوژیک، وارد میدان کند. اما در سوی دیگر، تحلیل مذکور، ناشی از نادیده‌گرفتنِ نقصانی معرفت‌شناختی در فهم تحولات جامعه ایرانی و لایه‌های عمیق مقاومتِ تاریخی آن در مواجهه با جهانِ مدرن یا سکولارِ غربی است. این مواجهه که نزدیک به دو قرن از آغاز آن می‌گذرد، چه پیش از انقلاب و پس از آن، همواره با چنین واکنش‌هایی از عمق لایه‌های هویتیِ مردم ایران روبه‌رو بوده است. بر اساس این چارچوب تحلیلی، جامعه ایرانی بر اساس انباشت هزارساله خود از ترکیب عناصر هویت اسلامی و ایرانی، تا پیش از مواجهه با جهانِ مدرن غربی، به یک ترکیب نسبتاً متلائم، در قالب یک مرکب حقیقی رسیده‌بود؛ هرچند این مرکب حقیقیِ هویتی، ادوار افول و زوال داشته است. از قضا در دوره مواجهه با تمدنِ غربی، این ترکیب هویتی در دوره انحطاط و افول خویش بوده و به همین جهت، حداقل تا دوره وقوع انقلاب اسلامی، اگرچه همواره شاهد جنبش‌های مقاومتی پراکنده بوده، اما تاب و توان مواجهه‌ای جدی با تمدن مدرنِ غربی را نداشته‌است. از این منظر، اصل وقوع انقلاب اسلامی، نقطه اوج این جنبش‌های مقاومتی است که توانسته است امکان خروج از چارچوب مواجهه استعماری را فراهم آورده و با اتکای به انباشت تاریخی و هویتیِ خود، امکان مواجهه‌ای فعال و متصرفانه در تمدن مدرن و سکولار غربی را فراهم کند. با این‌حال به‌دلیل حضور ساختارهای مدرنی که عمدتاً در دوره مواجهه استعماری، مخصوصاً در دوره پهلوی در ایران، جایگیر شده و به‌تبع ایده توسعه غربی، در شرایط بعد از انقلاب گسترش نیز یافته‌است، جامعه ایرانی، خودآگاه یا ناخودآگاه، در میانه این دو جهان در کشاکش است یا به تعبیر دقیق‌تر، در مواجهه فعال و متصرفانه خویش، در کشاکش با عناصر هویتیِ ناشناخته غربی قرار می‌گیرد و واکنش‌های مذکور را از خود نشان‌می‌دهد.

 

۴. یکی از آخرین واکنش‌های جامعه ایرانی، مربوط به حضور عجیب و پر تراکم مردمی در تشییع مراسم شهادت حاج قاسم سلیمانی بود. در این مراسم یا مراسم مشابه شهید حججی، هرچند در فهم کاملِ آن، دشواری‌های نظری بسیاری وجود دارد، اما می‌توان بعضی از نیروهای محرک را توضیح داد. تأثیر مستقیم و مؤثر دشمن متخاصم در این شهادت‌ها و سَرَیانِ نیروی تخاصم با دشمن ملی و مذهبی و نیز برجستگیِ شخصیتیِ شخصیت‌های اصلی در زندگیِ ماقبل شهادت‌شان، مخصوصاً در موضوع شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی، از نیروی محرکِ این حضور مردمی است. فارغ از اینکه خودِ نحوه شهادت آنها نیروی برانگیزاننده مؤثری ایجاد کرده است، این شخصیت‌ها، در قبل از شهادت‌شان، چه از حیث حقیقی و چه از حیث حقوقی، شخصیت‌هایی مردمی، فراجناحی و حتی در یک معنای خاص، غیر سیاسی و غیر حکومتی بودند و این، به‌خودِی خود، می‌توانست نیرویِ محرکی برای حضور نیروهای متنوع از طیف‌های بسیار گسترده مردمی را فراهم سازد. از این حیث، شاید بتوان مولفه‌های تحلیلیِ اولیه‌ای برای تحلیل این حضور گسترده مردم، فراهم کرد.

 

۵. درگذشتِ شهادت‌گونه آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی در سانحه بالگرد ایشان، در ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، دوباره رویدادی مشابه با رویداد حاج قاسم سلیمانی و موارد مذکور دیگر را در ایران رقم زد و به نظر می‌رسد دوباره موجی از هر دو چارچوب تحلیلی بروز و ظهور کرده و خواهد کرد. با این‌حال این رویداد، علی‌رغم مشابهت با رویدادهای فوق‌الذکر، واجد حداقل سه خصوصیت معماگونه و خاصِ به خود است. اولاً در این رویداد، حداقل تا بررسی‌هایی که تا زمان حضور گسترده مردمی اعلام شده و می‌توانست بر این حضور تأثیرگذار باشد، خبری از تأثیر نیرو دشمن متخاصم دیده نمی‌شود و بنابراین این حضور مردمیِ گسترده، نمی‌تواند تحت‌تأثیر نیروی برانگیزاننده ملی یا مذهبی در تقابل با دشمنِ متخاصم همچون آمریکا، اسرائیل و حتی منافقین و داعش و نظایر آنها باشد. ثانیاً شخصیت حقوقیِ آیت‌الله رئیسی در یکی از سیاسی‌ترین، جناحی‌ترین و دسته‌بندی‌ترین مناصبِ حقوقی یعنی ریاست‌جمهوری، مخصوصاً با روایتِ سه دهه اخیر بوده است. در سه دهه اخیر، ریاست‌جمهوری همواره یک منصبِ سیاسی و حتی جناحی بوده و به این معنا همواره منصبی غیر مردمی یا کمترمردمی شناخته می‌شود و از این جهت، تفاوت معناداری میان شخصیت حقوقیِ آیت‌الله رئیسی و حاج قاسم سلیمانی یا شهید حججی و نظایر آنها است. ثالثاً نحوه درگذشتِ شهادت‌گونه ایشان در سانحه تصادف بالگرد، فارغ از مبهم‌بودن و نداشتنِ اطلاعات دقیق از صحنه حادثه، امری طبیعی و محصول یک تصادف بسیار طبیعی است، در حالی‌که در ماجرای مربوط به حاج قاسم سلیمانی و حتی شهید حججی، هم نحوه وقوع حادثه شهادت، آشکار و عیان بوده و هم، تأثیر نیرویِ غیر طبیعی و و دخالت نیروی انسانی در کشته‌شدن در میدانِ نبرد درباره آنها صادق بوده است. از این حیث، حضور گسترده و متراکم و همراه با شور و احساسات مردمیِ در ماجرای درگذشت شهادت‌گونه آیت‌الله رئیسی، واجد وجوه معماگونه بیشتری درباره علت‌یابی و تحلیل این حضور است. حضوری شاید به نحوه سیاست‌ورزیِ آیت‌الله رئیسی در منصب ریاست‌جمهوری بازگردد و شاید مقدمات تعریف جدیدی از دولت اسلامی در شرایط انقلاب اسلامی را فراهم سازد. در یادداشت دیگری، به این مقدمات اشاره خواهد شد.

تاریخ انتشار: ١٤٠٣/٠٣/٠٧

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.