آنچه در ادامه ملاحظه می کنید، یادداشت رسول لطفی، سردبیر فکرت با محوریت بحران آب و ارتباط آن با مقوله توسعه در ایران است؛

 

کشور امروز در میانه بحرانی ایستاده که دیگر با واژه‌های مبهمی مثل «کم‌بارشی» و «خشکسالی» قابل صورت‌بندی نیست. مسئله فقط زیست‌محیطی نیست؛ این بحران تبدیل شده به آزمونی برای سنجش توان جامعه ایرانی در تصمیم‌سازی، در فهم وضعیت، و در وارد شدن به مسیر توسعه‌ای که از دل این زمین ترک‌خورده باید بیرون بیاید.

هر جامعه‌ای جایی در تاریخ خود به لحظه‌ای می‌رسد که یا باید بلوغ فکری‌اش را نشان دهد یا زیر بار روایت‌های غلط، بحران‌ها را به آینده پاس بدهد. ما امروز دقیقاً در همین نقطه‌ایم.

 

 

 بخشی از بروکراسی حکمرانی سال‌هاست با راحت‌طلبی آزاردهنده‌ای بحران را ساده‌سازی می‌کند: «بارش کم شده»، «قهر طبیعت است»، «بحران جهانی است». این روایت، نه تنها بی‌هویت و پیش‌پاافتاده است، بلکه یک کارکرد پنهان هم دارد: پنهان‌کردن ناکارآمدی تاریخی در سیاست‌گذاری آب. وقتی همه چیز را گردن طبیعت می‌اندازی، یعنی عملاً می‌گویی «من مسئول نیستم». این سبک روایت، جایی که باید اراده شکل بگیرد، تخدیر تزریق می‌کند.

 

اما عجیب‌تر و خطرناک‌تر، روایت نئولیبرالی است که مدت‌هاست گروهی غرب‌گرا در فضای رسانه‌ای کشور آن را هل می‌دهند. روایتی که وانمود می‌کند مسأله پیچیده آب در ایران را می‌شود با یک نسخه ساده درمان کرد: قیمت‌گذاری غلط، یارانه اشتباه، آب ارزان.

 

عباس عبدی در سرمقاله ۱۵ آبان سازندگی، مصرف‌کننده را مقصر می‌گذارد و می‌نویسد:«آب تقریباً رایگان عرضه می‌شود، بنابراین مصرف‌کننده هدر می‌دهد، مدیریت نامتوازن و فقدان قیمت‌گذاری واقعی بحران را تشدید کرده است.»

این حرف دقیقاً همان لحظه‌ای است که بحران زیست‌محیطی به یک خطای شناختی تبدیل می‌شود. این تحلیل با وجود ظاهر شیک و تکنوکراتیکش عملاً یک مغالطه است. چرا؟ چون: اولاً ساختار آب ایران عمدتاً مصرف خانگی نیست؛ ستون بحران در کشاورزی، چاه‌های عمیق، سدسازی‌های غلط و شبکه فرسوده آب است.

ثانیاً قیمت‌گذاری در خلأ کار نمی‌کند؛ وقتی حکمرانی از مدیریت منابع تا آمایش سرزمین معیوب است، گران کردن آب فقط فشار را به مردم منتقل می‌کند، بدون اینکه هیچ اصلاحی در «علت» صورت بگیرد.

ثالثاً این نگاه، به شکلی حساب‌شده مسئولیت را از سیاست‌گذار برمی‌دارد و روی دوش مصرف‌کننده می‌اندازد؛ همان مصرف‌کننده‌ای که کمترین سهم را در بحران دارد.

 

مسأله اصلی این است: تا روایت درست نداشته باشیم، تصمیم‌سازی شکل نمی‌گیرد. ما امروز نه با کمبود آب، بلکه با کمبود صورت‌بندی واقع‌بینانه مواجهیم. کشوری که صورت مسئله را اشتباه می‌فهمد، راه‌حل را هم اشتباه خواهد رفت. و اینجاست که بحران آب مستقیماً وارد قلب پروژه توسعه ایرانی می‌شود. بدون اصلاح شیوه فهممان، توسعه فقط یک برچسب زیبا روی یک ساختار پوسیده خواهد بود.

 

به چه روایتی باید ایمان بیاوریم؟

ما نیازمند روایتی هستیم که:

▪️بر ساختار حکمرانی منابع انگشت می‌گذارد؛

▪️رابطه آب و آمایش سرزمین را جدی می‌گیرد؛

▪️الگوی توسعه بومی را جایگزین نسخه‌های وارداتی می‌کند؛

▪️و قبول می‌کند که برای حل بحران، اول باید صورت‌بندی مسئله را از نو بسازد.

ایران با بحران آب تنها زمانی روبه‌رو نمی‌ماند که مسئله را درست بفهمد، روایت غلط را کنار بزند، و به بلوغ تصمیم‌سازی برسد. بحران، علامت توقف نیست؛ هشدار بیداری است. اگر روایت خودمان را نسازیم، دیگران با نسخه‌های ساده‌ساز، آینده‌مان را خواهند ساخت.

تاریخ انتشار: 1404/08/29

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil