ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
سجاد عباسی در یادداشتی با محور قرار دادن مقوله انسجام اجتماعی بعد از جنگ دوازدهروزه، پرسشها و ملاحظاتی مطرح کرده که مشروح آن در ادامه میآید؛
در جنگ دوازده روزه، وقتی آسمان تهران شاهد رویدادی تاریخی بود، چیزی فراتر از یک تهدید نظامی اتفاق افتاد. در آن شب، میلیونها ایرانی که سالها بود زبان مشترک نداشتند، یک احساس را دوباره تجربه کردند: ما با هم هستیم. این همبستگی، این انسجام اجتماعی که امروز در خیابانهای شهرمان زنده است، میتواند دریچهای باشد به سوی تحولی که نسلها منتظرش بودهاند.اما سوال این است: آیا این دریچه باز خواهد ماند یا بسته خواهد شد؟
لحظه بلاتکلیفی: فرصت یا تهدید؟
در حال حاضر، جامعه ما در یک نقطه بلاتکلیفیِ تاریخی ایستاده است. وضعیت اقتصادی و اجتماعی ما دچار نوعی بحران بیآیندگی شده ، نه به اندازه کافی بد که انفجار کند، نه به اندازه کافی خوب که امید دهد. این وضعیت معلق، این بلاتکلیفی ساختاری، خود میتواند خطرناکتر از هر بحران حاد باشد، چون انرژی جامعه را به تدریج تخلیه میکند.
اما درست در همین نقطه است که انسجام اجتماعی ناشی از رویدادهای اخیر میتواند نقطه عطف باشد. این انسجام، یک سرمایه موقت است - نه ابدی، نه بیپایان. تاریخ به ما آموخته که چنین لحظاتی، یا به تحول عمیق منجر میشوند، یا به ناامیدی عمیقتر.
تاریخ معاصر جهان، داستانهای امیدبخشی دارد. انگلستان پس از جنگ جهانی دوم، با همین انسجام اجتماعی، سیستم بهداشت ملی و رفاه اجتماعی را بنا کرد که تا امروز پایدار است. ویتنام پس از سالها جنگ ویرانگر، با استفاده از همبستگی ملی، اصلاحات اقتصادی عمیق را اجرا کرد و به یکی از موفقترین اقتصادهای آسیا تبدیل شد.
این کشورها نشان دادند که بحران میتواند زایا باشد، اگر بهدرستی مدیریت شود. اگر انسجام اجتماعی به اهرم تحول تبدیل شود، نه سپر بیتحرکی.
صادقانه با چالشها مواجه شویم
بیایید بدون اغراق و سیاهنمایی، صادق باشیم. جامعه ما با چالشهای ساختاری مواجه است که ریشه در تصمیمات دهههای گذشته دارند.
در حوزه اقتصاد: ساختارهای مالی و پولی ما نیازمند بازنگری اساسی هستند. نه از اینرو که همه چیز خراب است، بلکه چون الگوهای گذشته دیگر برای آینده کارساز نیستند.
در مدیریت شهری: شهرهای ما طی چهار دهه گذشته، بدون برنامهریزی هماهنگ رشد کردهاند. نتیجهاش را در ترافیک و کیفیت هوا میبینیم. اما این یعنی ما تجربه رشد داشتهایم و حالا وقت آن است که این رشد را هدایت کنیم.
در منابع حیاتی: آب و انرژی، دو رکن حیات ملی ما، نیازمند الگوهای جدید مصرف و مدیریت هستند. نه به دلیل فقدان منابع، بلکه به دلیل نیاز به استفاده هوشمندتر.
در اقتصاد: بازار کار و فضای کسبوکار ما ظرفیتهای عظیمی دارند که هنوز استفاده نشدهاند.اینها نه فاجعه هستند، بلکه فرصتهای تحول هستند که منتظر اراده سیاسی و اقدام سنجیدهاند.
چرا همین حالا زمان مناسب است؟
در شرایط عادی، هر تغییر ساختاری با مقاومتهای طبیعی روبهرو میشود. گروههای ذینفع، کوتاهمدتنگری سیاسی، و ترس از ناشناخته، همگی مانع حرکت میشوند. اما اکنون متفاوت است.
انسجام اجتماعی فعلی، یک پشتوانه طلایی برای تصمیمگیران است. در این لحظه، جامعه آمادگی پذیرش تصمیمات سخت اما ضروری را دارد، به شرطی که این تصمیمات سنجیده، هوشمندانه و با چشمانداز روشن باشند. اما این آمادگی، نیازمند یک شرط اساسی است: گفتگوی مستمر و صادقانه با مردم.
نیازمند اقدام سنجیده و هوشمندانه هستیم
نکته کلیدی این است که دیگر زمان وعدهها نیست. زمان اقدام سنجیده و هوشمند است. نه اقدامات عجولانه و پُرسروصدا که تنها برای نمایش باشند، بلکه تحولات ریشهای و محاسبهشده که در سه حوزه کلیدی متمرکز شوند:
اول، بازتعریف اولویتها: تصمیمگیران باید با صداقت، اولویتهای ملی را بازتعریف کنند. کدام مسائل واقعاً سرنوشتساز هستند؟ کدام تصمیمات دیگر قابل تعویق نیستند؟ این بازتعریف، خود نشانهای از بلوغ سیاسی است - و باید در دیالوگ با مردم انجام شود، نه در اتاقهای بسته.
دوم، اصلاح ساختارهای معیوب: برخی ساختارها در گذشته کارساز بودند، اما امروز مانع پیشرفتاند. تغییر این ساختارها نه تخریب گذشته است، بلکه احترام به آینده است. این اصلاحات زمانی پذیرفته میشوند که مسئولان دائماً روایت حل مسئله را برای مردم بازگو کنند: چرا این تغییر ضروری است؟ چه مسیری پیش روست؟ چه نتایجی انتظار میرود؟
سوم، ایجاد زیرساختهای آینده: موازی با اصلاح، باید برای آینده ساخت. زیرساختهای فیزیکی، اقتصادی، و اجتماعی که بتوانند کشور را برای دهههای آینده آماده کنند.
اما چرا ممکن است این فرصت از دست برود؟ چون انسجام فعلی، عاطفی است نه ساختاری. احساس "ما با هم هستیم" زیباست،اما موقت. اگر این احساس به عاملیت واقعی تبدیل نشود - اگر مردم احساس نکنند که میتوانند در سرنوشت خود تأثیرگذار باشند - این انسجام به سرعت فرو میریزد.
بحران تهدیدزا
این دقیقاً همان بحران فقدان عاملیت است که میتواند تهدیدزا شود. وقتی جامعهای انرژی عظیمی برای همبستگی صرف میکند، اما نتیجه ملموسی نمیبیند، احساس بیقدرتی جایگزین همبستگی میشود. و این احساس، خطرناکتر از هر بحران خارجی است.
راه جلوگیری از این تهدید، ساده است: مسئولین و تصمیمگیران باید بهطور دائم و مستمر با مردم در گفتگو باشند. نه یکبار، نه ماهی یکبار، بلکه بهصورت پیوسته و شفاف.
خوشبختانه، راه روشن است. ما نیازی به انقلابهای شتابزده نداریم. نیازمند تحول تدریجی اما پایدار هستیم:در کوتاهمدت، نشان دادن اراده سیاسی برای تغییر - نه با شعار، بلکه با تصمیمات شفاف که جامعه بتواند ببیند و ارزیابی کند و در کنار هر تصمیم، توضیح کامل به مردم.
در میانمدت، اجرای برنامههای ساختاری که نتایج آنها در افق یک تا دو سال ملموس شود. نتایجی که مردم در زندگی روزمرهشان لمس کنند. و در طول این مسیر، گزارشدهی منظم به مردم.
در بلندمدت، نهادینهکردن این تحولات بهگونهای که دیگر وابسته به افراد نباشند، بلکه بخشی از ساختار کشور شوند.
ما توانایی این تحول را داریم
ما جامعهای تحصیلکرده داریم به عنوان یکی از بالاترین نرخهای سواد و تحصیلات عالی در منطقه.ما جوانانی داریم که با خلاقیت و انرژیشان، در سختترین شرایط، استارتاپها و کسبوکارهای نوآورانه میسازند.
ما تجربه تاریخی داریم به معنای هزاران سال مدیریت تمدن در سختترین شرایط جغرافیایی.ما منابع داریم، نه فقط نفت و گاز، بلکه موقعیت جغرافیایی، بازار بزرگ، و ظرفیتهای کشاورزی و صنعتی و مهمتر از همه، ما امروز انسجام اجتماعی داریم که میتواند پشتوانه هر تحولی باشد، به شرطی که با گفتگو و شفافیت همراه شود.
به تصمیمگیران میگوییم: این لحظه، یک بار میآید. انسجام امروز، فردا دیگر نیست. این فرصت تاریخی را برای تحولی سنجیده و هوشمند استفاده کنید که نسلهای آینده به آن افتخار کنند و در این مسیر، هر روز با مردم صحبت کنید. روایت حل مسئله را بگویید. دائماً در دیالوگ باشید.
به شهروندان میگوییم: این انسجام مال شماست. آن را به یادآوری مستمر اینکه "ما به تحول نیاز داریم" تبدیل کنید. نه با خشم، بلکه با اصرار امیدوارانه. و از مسئولین بخواهید که با شما در گفتگو باشند، شفاف باشند، و دائماً پاسخگو باشند.
ما در یک نقطه تاریخی ایستادهایم. نه نقطه بحران مطلق، بلکه نقطه انتخاب. میتوانیم این بلاتکلیفی را به سوی بیآیندگی عمیقتر ببریم یا میتوانیم آن را به سوی آیندهای روشنتر هدایت کنیم.
گفتگوی مستمر و امید جمعی
تاریخ نشان داده که جوامعی که از بحرانها بهدرستی عبور کردند، قویتر از قبل بیرون آمدند. ما هم میتوانیم. اگر امروز، با اراده سیاسی، اقدام سنجیده، گفتگوی مستمر و امید جمعی، قدم برداریم.
زمان برای اقدام هوشمند و دیالوگ صادقانه، همین حالا است. نه فردا، همین حالا."انسجام اجتماعی، هدیه تاریخ به نسلی است که بخواهد با گفتگو، تحول بسازد."
تاریخ انتشار: 1404/08/27
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.