ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
رسانه فکرت | فائزه سادات حسینی، پژوهشگر و روزنامهنگار
ارتباط سیوهفت ساله محمدرضا پهلوی با قوه مقننه فراز و فرودی داشت که بیشتر به ضعف نگرش سیاسی او باز میگشت. او یک دوره برای جذب اعتماد روشنفکران به فضای باز سیاسی روی آورد و در دههای دیگر به اقتدارگرایی شدیدی در مجلس اقدام کرد. او در آخرین دهه از زندگی خود برخلاف شنیدن صدای مخالفان و معترضان خواست نقاب آزادی و مشارکت سیاسی بر چهره بگذارد که با هشیاری مردم و رهبری آیتالله خمینی (ره) شکست سنگینی خورد.
محمدرضا پس از سقوط پدرش، سیوهفت سال سلطنت را در دستان خود نگه داشت. او در سه دهه، سه رفتار متضاد از خود نشان داد که از نایکپارچگی ذهنی و نداشتن قدرت مدیریتی وی حکایت داشت. دهه اول (دورههای چهاردهم تا هجدهم مجلس) پهلوی دوم قدرت چندانی نداشت؛ زیرا بعد از فضای اختناقی پدر احساس میکرد باید فضای سیاسی جامعه را باز بگذارد تا به جذب روشنفکران و طبقات متوسط شهری بپردازد؛ از اینرو احزابی با گرایشهای چپی، وطنی و اسلامی فعال بودند که از میان آنها گروههای چپی با مسلک مارکسیستی و کمونیستی برای سازماندهی قوا و پشتیبانی شوروی عمل میکردند. یکی از آنها هم حزب توده بود که قشرهای تحصیلکرده و برخی از افسرهای ارتش به عضویت آن درآمدند. چند سال بعد مقابل این حزب، جبهه ملی در سال 1328 تشکیل شد. حزب توده این گروه سیاسی را نماینده طبقه بورژوازی ملی و ملاکان لیبرال میدانست که به آمریکا وابستهاند. ادعای حزب درست بود؛ چراکه بسیاری از نمایندگان دهه بیست شمسی، به زمینداران و دیوانسالاران دلبسته بودند و استانداریها و مدیریتهای ارشد را در قبضه خود داشتند. مجالس سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم با فرقهگرایی یا منفعتطلبی حزبی میانه خوبی داشت که نزاعها در هنگام انتخابات، بیشتر هم میشد. از طرفی فضای جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از سوی انگلیس و شوروی بر فضای سیاسی کشور تأثیر میگذاشت. سهراب یزدانی در کتاب کودتاهای ایران میگوید: «برخی از رجال به سبب ماهیت طبقاتی بالا و علائق شخصیشان به انگلستان تمایل داشتند؛ اما در عین حال برایشان آشکار بود که قدرت این کشور با پایان جنگ جهانی دوم در حال زوال است. آنان به وضوح اشتیاق آمریکاییها را برای ورود به فضای سیاسی و نظامی ایران مشاهده میکردند؛ پس افرادی همانند محمد مصدق این نیرو را برای توازن قوای بیگانه در کشور مناسب ارزیابی میکردند؛ بنابراین سعی به استفاده آنان برای حل مسائل بینالمللی بهویژه ملی شدن صنعت نفت کردند که چیزی جز حذف خود و دیکتاتوری محمدرضا پهلوی حاصل نشد».
با ورود آمریکا به ایران و بهدست گرفتن قدرت امنیتی، محمدرضا هشیار شد و به فکر قبضهکردن قدرت افتاد. این امر البته برای مردم عادی تفاوتی نداشت؛ چون در زمان فضای باز سیاسی هم با دیدن منفعتطلبهای حزبی و دزدیدن آرا چندان اعتمادی به صندوقهای رأی نداشتند. اکنون هم به لطف آمریکا شاه دیکتاتور شده بود و سالهای 1332 تا 1342، مجالس حرفی برای زدن نداشتند و دربست مطیع اوامر ملوکانه بودند. دخالتهای دولتی از زمان انتخابات مجلس هجدهم، بهویژه نوزدهم آغاز گشت؛ چنانکه باحضور اسدالله علم در مقام وزیر کشور انتخابات آزادی وجود نداشت و در همان زمان از برگزاری جلسات تبلیغی نامزدها جلوگیری شد. شاه هم برای نمایش دموکراسی اقدام به تأسیس دو حزب «ملیون» و «مردم» کرد؛ اما درواقع ترفندی برای جلوگیری از ورود نیروهای مخالف به مجلس و به کرسی نشاندن یاران دربار بود. این بازی برای مردم بهواسطه گذاردن عَلَم بر ریاست حزب مردم و منصوب کردن منوچهر اقبال بر ریاست حزب ملیون روشن بود؛ مخصوصاً که اختلاف بین آن دو در انتخابات مجلس بیستم برای غصب صندلی بیشتر بالا گرفت. این موضوع چنان شد که محمدرضا دوباره انتخابات را برگزار کرد.
از سال 1342 تا 1353 رفتار شاه دوباره تغییر کرد و این در سرآغاز دهه پنجاه بیشتر نمایان شد. محمدرضا در سال 1342 بهمنظور تبلیغ الطاف ملوکانه خود برنامه «انقلاب سفید» را آغاز کرد و حتی اجازه ورود زنان به مجلس و سنا را هم داد؛ ولی برای مردم جذابیتی نداشت و از طرفی برخی علما آن را تحریم کردند و شاه شکست خورد. محمدرضا در انتخابات بعدی با وعده «انتخابات آزاد» به میدان آمد و علم را برای نظارت بر روند آن وزیر دربار کرد. او باز هم شکست خورد. اینها در انتخابات مجلس بیستوسوم و بیستوچهارم آشکارا دیده میشد؛ زیرا با جدایی بحرین از ایران در سکوت مجلس بیستوسوم، مردم دیگر یقین کرده بودند که دیگر شاه ماندنی نیست. از سویی، آنان میفهمیدند که محمدرضا از سلیقه همسرش برای قرار دادن نمایندگان زن در مجلس نیز استفاده میکند. یکی از همین زنها بنابر صحبتهای فریده دیبا، پروین اباصلتی بود که در میان رجال سیاسی، زن بدکاره شناخته میشد. شاه در گام آخر برای جلب مشارکت مردم، دو حزب را منحل کرد و بهجای آن حزب «رستاخیز» را در بیستم مهر 1353 در نزدیکی انتخابات مجلس بیستوچهارم تأسیس کرد. توجیه او بر این بود که هر ایرانی برای وفاداری به وطن باید عضو این حزب شود؛ اما این چاره مناسبی نبود و مردم دودمان پهلوی را خط زدند.
تاریخ انتشار: 1402/09/18
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.