رسانه فکرت | زینب نجیب، پژوهشگر و فعال  رسانه‌ای

 

[۱]. وقتی از ساختار و ماهیت حکومت اسلامی سخن می‌رانیم؛  بحث از انواع مختلف حکومت‌ها در فلسفه‌ی سیاست به میان می‌آید. در یک نمای کلی، از سویی اصرار بر حاکمیت اسلام، موجبات تفسیر سلطنتی یا دیکتاتوری را سبب می‌شود و از سوی دیگر اصرار بر عنصر مردم ذهن را به سمت دموکراسی هدایت می‌کند و این اولین نقطه برای شبهه افکنی است تا حکومت اسلامی را به تناقض‌گویی متهم کنند اما در بیانی کاملاً روشن می‌توان گفت؛ اسلام شکل خاصی را برای حکومت معین نمی‌کند چرا که قوانین اسلام اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد به‌عبارتی، نمی‌تواند برای هر زمان و مکان بنا به شرایط، ساختار مشخصی از حکومت را تعیین کند؛ بلکه تنها چهارچوب‌های کلی و کلانی را معرفی کرده که آن چهارچوب‌ها در درون خود تغییرات و تطورات و اشکال متعدد و متنوعی را پذیرا می‌شوند. بنابراین اسلام نه چنان بوده که مردم را رها کند و تشخیص همه چیز را به آنها واگذارد و نه چنان بوده که ساختار مشخصی را به آنها دیکته کند. بلکه بر اساس دو اصل مهم یعنی اجرای احکام اسلام و نقش‌آفرینی مردم، دست بشر را باز گذاشته است و هر ساختاری که احکام اسلام را توسط مردم تحقق بخشد و غایت آن را تأمین کند به‌عنوان حاکمیت اسلام مورد تأیید است. البته باید در نظر داشت که این حاکمیت بر اساس قاعده (همه یا هیچ) استوار نیست بلکه در موفقیت، امری تشکیکی است. یعنی گاهی فرد معصوم در رأس حکومت است و گاهی باید بر اساس ملاک‌ها رهبر را انتخاب کرد.

 

[۲]. حکومت اسلامی یک حکومت مردمی است یعنی برای تحقق چنین حکومتی یک اصل ضروری وجود دارد و آن حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان است. این حاکمیت مردم بر مردم نه تنها با حاکمیت اسلام منافاتی ندارد بلکه از دل اسلام برآمده و حضور و نقش‌آفرینی مردم از ملزومات آن است. یعنی حاکمیت اسلام بدون مردم امکان‌پذیر نیست. در قرآن کریم و در روایاتِ ما دربارۀ مسئولیّت مردم نسبت به سرنوشت جامعه مطالب بسیاری آمده است مانند: کُلُّکُم راعٍ وَ کُلُّکُم مَسئولٌ عَن رَعِیَّتِه(جامع‌الاخبار، ص ۱۱۹). همۀ آحاد جامعه مسئولند نسبت به وضع جامعه. مَن اَصبَحَ لا یَهتَمُّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم( کافی، ج ۲، ص ۱۶۳)امور مسلمین یعنی همین امور جامعۀ اسلامی که همۀ امور را شامل می‌شود. بنابراین مردم باید همکاری کنند تا حکومت حق برپا شود.  قطع به یقین این حکومت مردمی به معنای دموکراسی غربی نیست. چرا که نقش مردم در اسلام به همان اندازه و در همان حیطه‌ای است که طبق فرمان خدا مشخص شده و اگر به عنوان مثال مردم تصمیم بگیرند که برخلاف نص اسلام و قرآن عمل کنند، اگرچه اکثریت بخواهند، جایز نیستند. یعنی حرکت مردم در جهت صلاح و فلاح ایشان مدیریت می‌شود. حال این حکومت چگونه محقق می‌شود؟ در وهله اول اینکه مردم در تعیین و تشکیل و اداره حکومت و حتی تعیین حاکم نقش جدی داشته باشند و دیگر اینکه حکومت در خدمت مردم باشد. یعنی منافع عامه مردم تأمين شود و نه منافع شخص.

 

[۳]. این همان مردم سالاری دینی است که نقض هر یک از ارکان ذکر شده نقض حاکمیت اسلام خواهد بود. این مردم‌سالاری دینی یا به عبارتی جمهوری اسلامی، مهم‌ترین ابتکار امام بود. حکومتی که در ساختاری مردمی و بر اساس محتوای اسلامی شکل گرفت.علامه جعفری در این زمینه می‌فرمایند:
"حکومت مردم بر مردم در مکتب اسلام: عبارتست از حکومت روح و مدیریت آن بر صفات و فعالیت‌های انسانی و هدف اصلی چنین حکومتی عبارتست از تقویت دو بعد مادی و معنوی مردم و تقلیل دردها و تأمين آسایش‌های آنان در مسیر هدف اعلای زندگی که حیات معقول نامیده می‌شود". (حکمت اصول سیاسی اسلام، ص۳۰۳)
این نظریه در برابر نظریات سیاسی شرق و غرب قد علم کرد و عینیت یافت. امام با ایمان به اسلام و اعتماد به نیروی مردم چنین کرد. "اعتقاد به اراده و نیروی مردم و مخالفت با تمرکز‌های دولتی از خطوط اصلی حرکت امام بود. حتی امام حرکت نظامی را یک جریان مردمی قرار داد. در مسائل اقتصادی، در مسائل سازندگی، در مسائل تبلیغاتی و بالاتر از همه در مسئله انتخابات، در مدیریت کشور و تشکیلات نظامی_سیاسی، تکیه به مردم داشت. (برگرفته ازبیانات در مراسم سالگرد رحلت امام ۱۴ خرداد ۱۳۹۴)

 

[۴]. اما بسیاری از حکومت‌ها با ادعای دموکراسی دم از حکومت مردمی می‌زنند در حالی که مردم در تعیین و تشکیل و حتی اداره نظامشان نقشی ندارند. آنها در تصمیمگیری‌های جامعه، جایگاهی ندارند. چه‌بسا، از حضور در جنگ‌ها، از اشغال سرزمین‌های دیگر، از دخالت در امور دیگر کشورها، به شدت ناراضی باشند اما جایی برای اعتراض آنها در نظر گرفته نشده است. سران این کشورها تمام قوای خود را در بی‌خبر نگه داشتن مردم به کار می‌بندد. حتی امروز با وجود شبکه‌های اطلاعاتی وسیع و پرقدرت باز هم شاهد پروپاگاندای تبلیغاتی هستیم که از قدرت خود در مسیر اختلال در محاسبات مخاطبان بهره می‌گیرد. در چنین شرایطی اگرچه افراد جامعه به اخبار دسته‌بندی شده‌ای دسترسی دارند اما در اختلال محاسباتی سرگردانند و این روی دیگر سکه دموکراسی است که ما از آن به دیکتاتوری یاد می‌کنیم. از این روست که این حکومت‌های تحمیلی تنها در نام، خود را مردمی می‌نامند.

 

[۵]. اما درست در نقطه مقابل آن حکومت‌ها‌، در مردم‌سالاری دینی، مردم در چهار عرصه مهم حضور دارند. "اولین عرصه آگاه‌سازی است. در دستگاه تبلیغاتی جهان نقش تحریف و گمراه‌سازی نقش فوق‌العاده خطرناکی است که امام بدان توجه داشت. وسایل ارتباط فکری نامطمئن وابسته به دشمنان کشور و ملت، امام را وادار می‌کرد که هم خود او به طور دائم در موضوع تبیین و ارشاد و هدایت مردم قرار گیرد و هم به دیگران دائماً توصیه می‌‌کرد که حقایق را به مردم بگویند و افکار آنها را نسبت به حقایقی که دشمن سعی می‌کند آنها را مکتوم نگه دارد آشنا کند".( ۱۴ خرداد ۱۳۸۰، سالگرد ارتحال امام)
 این حقایق برخلاف پروپاگاندای غربی که تماماً فریب افکار عمومی است، صادقانه، صمیمانه، امانتدارانه و مسئولانه به اذهان منتقل می‌شود. این امر تفاهم با مردم است نه در دست‌گرفتن ذهن و اندیشه آنها.
عرصه دوم عرصه انتخابات است.انتخابات یکی از دو رکن مردم‌سالاری دینی است. مردم‌سالاری دینی روی دو ستون ایستاده است؛ یکی از این دو ستون رأی مردم است، انتخابات است.( اول فروردین ۱۳۹۶،بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی)
 تکیه نظام به آرای مردم یکی از میدان‌هایی است که مردم در آن نقش دارند. حضور مردم و اعتقاد به آنها باید در اینجا خود را نشان دهد. "انتخابات فقط یک پدیده سیاسی نیست انتخابات مظهر حضور مردم، مظهر احقاق حق و مظهر توانایی و اقتدار ملی برای یک کشور است... هم حق و هم تکلیف مردم است که بیایند و سرنوشت کشورشان را به دست خودشان معین کنند. زیرا که کشور متعلق به مردم است. مردم باید بیایند و با انتخاب صحیح و آزادانه قانون‌گذارشان را در قوه‌مقننه معین کنند. مجریان خودشان را با ترتیبی که در قانون معین شده است معین کنند. این حق مردم است. متعلق به آن‌هاست. اما تکلیف هم هست. اینطور نیست که یکی بگوید من نمی‌خواهم از این حقم استفاده کنم نه ! سرنوشت نظام بسته به احقاق و استنقاذ این حق است این تکلیف است باید همه شرکت کنند".( ۲۶ بهمن ۱۳۷۸ دیدار کارگزاران حج) و این حق و تکلیف نیز باید بر آگاهی و توجه به معیارها و شاخص‌ها و راهنمایی علما و نيروهاي انقلابی محقق شود.
عرصه سوم عرصه مشارکت‌ و تعاون ملت است. انقلاب برای پاسخگویی نیامده بلکه به دست خود مردم شکل گرفته است. "در واقع امام مردم را به مسئولیت خودشان که همانا دخالت در امر حکومت است واقف کرد از این‌رو هیچکس نمی‌تواند خود را از موضوع حکومت کنار بداند. مردم نباید احساس بی‌مسئولیتی کنند. خیلی مهم است که در همه مردم این روحیه که همه ما مسئولیم، به وجود آید...برای پیشبرد جامعه و گذراندن آن از پیچ‌های خطرناک و پرتگاه‌های دشوار هر کاری که می‌توان باید انجام داد. (۱۵ بهمن ۱۳۸۱ دیدار مدیران صدا و سیما) بدین‌ترتیب روشن است که کار دست مردم، صحنه دست مردم، ابتکار عمل دست مردم است، در چنین کشوری صاحبان اصلی خود مردمند و اگر کار به صاحبش داده شود؛ آن وقت کارها به سامان خواهد رسید.
عرصه چهارم، عرصه مطالبه و پیگیری است. امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در دین مبین اسلام واجب حتمی برای همه عموم است همه آحاد مردم وظیفه دارند. قوام و رشد و کمال و صلاح یک جامعه وابسته به همین امر است این‌هاست که نظام را جوان و موفق می‌دارد.(۱۹ تیر ۱۳۷۹، بیانات در دیدار کارگزاران نظام)

 

[۶]. حال امروز وقتی به جمهوری اسلامی نگریسته می‌شود شاهد حضور مردم بر اساس این چهار عرصه در همه صحنه‌ها هستیم. آن زمانی که انقلاب کردند و در بسیاری از مقاطع مانند فتح لانه جاسوسی سربلند ظاهر شدند.در جبهه‌های حق علیه باطل حاضر شدند و ۸ سال در دفاع مقدس مشارکت کردند. در دوران سازندگی مشغول خدمت به هم‌وطنان شدند. در صنعت و تولید مشغولند. در نیروهای مسلح آمادگی کسب می‌کنند. در دانشگاه‌ها به علم آموزی و دانش می‌پردازند. در بسیج مردمی حاضرند. در زمان انتخابات پای صندوق‌های رأي آماده‌اند. در مسیر تقویت دینداری با همه قوا در مناسبات، ایام الله‌ها و مناسک دینی خوش می‌درخشند. در فتنه‌ها آگاهانه و با بصیرت موضع‌گیری می‌کنند در مسئله‌ی حجاب سعی دارند مدیریت فرهنگی جامعه را در دست گیرند. در منطقه به محور مقاومت تبدیل شده‌اند. امروز نیز "مردم آماده‌اند. دلیلش چیست؟ دلیلش همین اجتماع عظیم مردم در سال چهارم شهادت سلیمانی است؛ این یکی از ادلّه‌اش است".(۱۹ دی ۱۴۰۲، بیانات در دیدار مردم قم)
اینها همان عینیت یافتن مردم‌سالاری دینی‌ست. یعنی؛ سپردن پرچم به دست خود مردم. یعنی حضور مردم ذیل حاکمیت الله و همه این‌ها در سایه آگاهی، مشارکت و نظارت محقق می‌شود.

 

[۷]. علاوه بر دلایلی که بر ادله و شواهد وجود مردم‌سالاری دینی در ایران گفته شد، می‌توان به حرکات دشمن به‌عنوان دلایل دیگری استناد کرد.
دشمنان همیشه جایی را هدف قرار می‌دهند که برای یک ملت نقطه‌ی قوت است و نه ضعف. وقتی امروز تحریکات دشمن را در وجوه خاص شاهدیم باید به این موضوع برسیم که آن نقطه، بازوی قوت ماست. یکی از آن نقاط، حضور مردم در صحنه و پای کار نظام‌بودن است. چنانچه رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند:"دشمن در این جهت بسیار فعّال و پُرکار است؛ بسیار پُرکار است. فهمیده‌اند که علّت پیشرفت ایران، علّت عزّت‌یابی ایران، علّت مطرح شدن ایران به عنوان یک قدرت شاخص در این منطقه، علّت پیدا شدن این‌همه عمق راهبردی برای کشور ــ این نیروهای مقاومت در سراسر منطقه، عمق راهبردی نظام جمهوری اسلامی‌اند ــ علّت همه‌ی اینها حضور مردم ایران در صحنه است. اگر جنگ تحمیل می‌کنند، دشمن در جنگ شکست می‌خورد؛ اگر حمله‌ی کودتایی می‌کنند، شکست می‌خورد؛ اگر حمله‌ی امنیّتی می‌کنند، شکست می‌خورد؛ علّت این است که مردم در صحنه حاضرند. آنجایی که توانستند مانع از حضور مردم در صحنه بشوند، دشمن پیروز شده؛ در خیلی از بخشهای اقتصادی [نیز] همین‌جور است.(۱۹ دی ۱۴۰۲، بیانات در دیدار مردم قم)

 

[۸]. و در پایان باید توجه داشت که، اسلامی شدن منش و روش کارگزاران نظام، اصلی‌ترین نیاز امروز است. اعتقاد و عمل به رهنمودهای امام راحل، معیار قرار دادن اسلام و قرآن، انس به معنویات، تقوا و اخلاص، پرهیز از عمل‌زدگی و غرور و برتری‌جویی، توجه به فرهنگ بومی و ملی، کار جهادی، اغتنام فرصت، منت نگذاشتن بر مردم، برخورداری از وجدان کاری، اجرای عدالت، محرومیت زدایی، نظارت دائمی، امانت و درستکاری، پرهیز از اشرافی‌گری، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و در یک کلام انقلابی‌گریِ مسئولین، مسیر تحقق این ابتکار امام رحمت‌الله علیه را میسر می‌کند چرا که مردم‌سالاری دینی، مردمی مؤمن و متعهد می‌طلبد و «اَلنّاسُ بِأُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ» (شباهت مردم به اميران و حكمفرمايانشان بيشتر است از شباهت به پدرانشان!). از سویی دیگر، وقتی مردم نسبت به مسئولین خود دلگرم شوند همیشه در میدان خواهند بود و این همان تحقق مردم‌سالاری در تمام وجوه نظام است.

 

تاریخ انتشار: 1402/10/28

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil