رسانه فکرت | جواد کاوندی، پژوهشگر جامعه‌شناسی سیاسی

 

به‌راستی اراده انقلابی مردم ایران که در ذهن میشل فوکو «خواست برهنه» تلقی شده و برایش سؤال می‌نمود که آخرالأمر «به چه صورتی در خواهد آمد؟» و «کی و کجا جای خود را به سیاست خواهد داد؟» تا چه اندازه می‌توانست بر مدرنیته فائق آید؟ شاید فوکو گمان می‌کرد آن‌گاه‌که شورش انقلابی پیروز شده و به یک نظام سیاسی مبدل شود، جایی است که خلوص «خواست برهنه» پلک فروبسته و خورشید روزمرگی از سپهر سیاسی ایران طلوع خواهد کرد؛ اما الگوی امامت امت همان اندازه که در مقام قیام برای فوکو بدیع می‌نمود، برای نگارنده نیز در مقام مُقام نیز شگفت‌انگیز است. آن بداعت و این شگفتی ازاین‌روست که بر خواست ملت ایران در هیچ‌یک از پارادایم‌های مدرنیته قابل‌درک نیست. فوکو درباره انقلاب ایرانیان می‌گفت: «قیام انسان‌های دست‌خالی است که می‌خواهند باری که بر پشت همه ما به‌ویژه بر پشت ایشان سنگینی می‌کند را از میان بردارند؛ بار نظم جهانی را. این نخستین قیام بزرگ علیه نظام‌های جهانی است؛ مدرن‌ترین و دیوانه‌ترین صورت شورش». با این همه، آن سؤال همچنان پابرجا بود؛ این شورش تا کی و کجا می‌توانست پیش برود؟ پیش‌تر از آن باید به سؤالی دیگر اندیشید: این قیام چه ماهیتی داشت که یکسره می‌رفت تا نظم جهانی را درهم‌ریخته و جهانی دیگرگون خلق کند؟ فوکو می‌دانست که فقط می‌داند؛ اما هرگز فهمی از ایران و ایرانی ندارد. نگذریم که همه برتری او در مقایسه با دیگر پژوهشگران غربی انقلاب ایران نیز در همین بود که می‌دانست که نمی‌فهمد؛ پس سؤال خود را این‌گونه بازآفرید: «پرسشی بر سر این گوشه جهان وجود دارد که زمین و زیرزمین آن میدان بازی استراتژی‌های جهانی است. برای مردمی که روی این خاک زندگی می‌کنند جست‌وجوی چیزی که ما غربی‌ها امکان آن را پس از رنسانس و بحران مسیحیت از دست داده‌ایم چه معنا دارد: جست‌وجوی معنویت سیاسی؟ هم‌اکنون صدای خنده فرانسوی‌ها را می‌شنوم؛ اما می‌دانم که اشتباه می‌کنند. منی که آگاهی‌ام از ایران بسیار ناچیز است».

 

امر سیاسی در ایران چیزی نبود که واژه قدرت بتواند دلالتی بر آن داشته باشد؛ پس چه واژه دیگری را می‌توان برایش جست؟ در هر صورت مردم ایران بعد از انقلاب، موفق به استقرار نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر نظریه «ولایت‌فقیه» شدند؛ اما با قرار گرفتن رهبر به تعبیر فوکو «افسانه‌ای مردم ایران» در رأس نونظام سیاسی که در واقع اراده او منشأ همه شگفتی‌ها بود، همچنان آن شورش ادامه یافت؛ چنانکه باز به تعبیر فوکو «آیت‌الله یک‌دنده» این‌بار در چارچوب نظام سیاسی برساخته، سخن چنین می‌گفت: «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» و نیز «اگر دنیا در برابر دین ما بایستد، ما در برابر همه دنیای ایشان خواهیم ایستاد». آری! آن شگفتی، شگفتی دیگری زاد؛ یعنی «نظام انقلابی». انقلابی که می‌رفت تا نظم جهانی را بر هم ریزد، برخلاف هر جای دیگری، پس از آن‌که خود تبدیل به نظم شد، همچنان انقلابی باقی‌ماند. حال سؤال جدید این بود که آیا نظام انقلابی خود آبستن «انقلابی بزرگ‌تر» یا «انقلاب در انقلاب» است؟ آیا این نظم تاب آن را دارد که حتی علیه ناخودِ خود نیز قیام کند؟ فوکو دیگر این‌ها را نمی‌توانست درک کند. آیا ما چه؟ اینجا سؤال فوکو را ارتقا می‌دهیم: «این معنویت سیاسی تا به کی و کجا می‌تواند بر امر سیاسی مرسوم غلبه کند و همچنان شگفت‌انگیز پیش برود؟». ذاتی که در بستر انقلاب زاده و در قالب نظام سیاسی بارور شد، حالا باید امتداد یابد و دولت نیز خلق کند.

 

مع‌الوصف این مرحله بسی سخت‌تر بود؛ زیرا اکنون نه یک نظام سلطنتی که یک تجربه عمیق تمدنی غربی متکی به پشتوانه عریق دانشی (دولت مدرن) پیش رو ‌بود. دولت مدرن جایی بود که گریبان هر معنویتی را به چنگ قدرت مادی می‌سپرد تا چه رسد به معنویت سیاسی. محدودیت دیگر ما نیز این بود که این ساحت، عرصه تکلیف روح خدا و نظریه‌اش نبود. چیز دیگری می‌بایست که نبود. چنین شد که منتسکیو نیز با روح‌القوانینش دوشادوش هم‌قطاران غرب‌اندیش روح خدا از فرانسه به ایران پرواز کرد.

تاریخ انتشار: 1402/10/03

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil