ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
رسانه فکرت | آفرین قائمی، استاد حوزه علمیه خواهران
از آنجا که دختر نماد کمالات مادر است؛ ایشان تبلوری از حضور اجتماعی و دفاع همه جانبه مادرشان، خدیجه کبری (س) در طول همسری رسولالله (ص) در بحرانهای آنچنانی مکه هستند؛ نیز حضرت زینب (س) در جریان عاشورا و اسارت و پس از آن، نمادی از تربیت و سیره ایشان است.
بلکه بتوان دفاع حضرت سکینه (س) تا بیش از یک قرن بعد ایشان را نیز تبلوری از دفاعیات و سیره جدهشان محسوب کرد؛ برخلاف انعکاس مشهور، دفاعیات حضرت زهرا (س) از امام علی (ع)، منحصر به جریان درب و دیوار منزل یا حتی حضور در مسجد و خطبه فدکیّه نیست.
دفاعیات ایشان از همان اوان کودکی در کنار مادر بزرگوارشان نمود یافته، تا لحظه شهادتشان به اشکال مختلف با بیانات متفاوت، متناسب با فرصتها و مجالهای گوناگون پیشآمده، چه زمان رسولالله (ص) و قبل از سقیفه یا قبل از هجوم به منزل و چه پس از این مصائب ادامه یافته است.
ایشان وامدار مادرشان و زینبکبری وامدار ایشان در دفاع از حریم نبوت و ولایت میباشند. بحق و بجا بتوان گفت خدیجه (س) به مثابه یک امت بود برای نبیّ (ص) و فاطمه (س) خود یک امت بود برای علی (ع) و زینب (س) یک امت بود برای امام حسین (ع).
اولین شخصیتی که به تبیین و اثبات امامت الهی امیرمؤمنان علی (ع) مبادرت ورزید و در مقام دفاع از امامت برآمد، پیامبر اکرم (ص) و شیعیان و خواص صحابه بودند، سپس آنکه کمرِ همت به یاری امام زمان خود بست، و اولین شهید راه ولایت شد، حضرت فاطمه زهرا (س) بود. شاخصه مذهب تشیع نیز اعتقاد و دفاع از حریم و قدسیّت ولایت و امامت و عصمت صدیّقه طاهره (س) میباشد.
لیکن در گذر زمان در بین خود شیعیان نیز این اعتقادات و دفاعیّات دچار تحریفاتی از یکسو و کاستیهایی در بیان و تبیین و الگوگیری از دیگر سوی شده است، در پی اهتمام به عزاداری و لوازم آن، آشنایی نسلهای متأخر شیعه با مرام شیعی منحصر به دادههای این مجالس شدهاند.
در پی این روند آشنایی با سیره و سخنان حضرت صدیقه طاهره (س) نیز منحصر به همین تعالیم، به خصوص جریان درب منزل و دیوار و نهایتاً خطبه فدکیّه شده، در حالی که حضور اجتماعی ایشان بسی وسیعتر از این نوحهها و مداحیها است!
پرورش با نبوت و ولایت
چه تولد ایشان پنجم قبل از بعثت باشد یا پنج سال پس از آن، حضرتش در خانه نبوت متولد و از بدو تولد با ولایت همدم و مأنوس گردید؛ زیرا امام علی (ع) نیز از بدو کودکی تحت کفالت پدر ایشان قرار داشتند. این دو خانهزاده نبوت، تحت تربیت پیامبر اکرم (ص) و خدیجه (س) دوران کودکی و نوجوانی خود را گذرانیده با تب و تابهای سالهای دهشتناک تبلیغ در مکه، غرق در شرک و خرافات، رشد کردند.
بنابراین از بدو کودکی درگیر حمایت از نبوت و ولایت و حراست از کیان اسلام و مسلمین بوده و تا آخرین نفسها، بلکه با قبور مخفیشان پس از رحلت با فوق توان قلم برای تصور و تصویر آن مستمر بوده است.
با اعلام رسالت به صورت علنی و دعوت عشیره و اعلام رسمی ولایت و وصایت و خلافت حضرت امیر (ع) در سال سوم بعثت، آزار و شکنجههای روحی و جسمی مشرکین بر علیه مسلمین، به خصوص شخص پیامبر و نزدیکانش شدت بیشتری یافت.
برخی از مسلمین راهی حبشه شده، بهبود وضعیت یافتند، اما آنان که در مکه ماندگار شدند درگیر معضل جدید محاصره اقتصادی و تحریم مشرکین در شعب أبیطالب بودند، برخی از مسلمین در این سه سال جان باختند؛ زیرا حتی نفس کشیدن، به خصوص بر نوجوانی بسان فاطمه (س) سنگین میآمد، سه سال با نهایت فقر و گرسنگی از یکسو و ناامنی از سوی دیگر گذشت.
هنوز از شعب خارج نشده و شهد شیرین آزادی و رفع تحریمها کامشان را شیرین ننموده بود که با رحلت ابوطالب و خدیجه (علیهما السّلام) عام الحزن رخ نمود و عیش را به عزا تبدیل کرد، از این پس حامی مهم نبی اکرم (ص) کسانی جز علی (ع) و فاطمه (س) و معدودی از صحابه نبودند.
غمخوار و مایه دلگرمی پدر در منزل، تنها فاطمه (س) نوجوان شد که هشت یا حداکثر هجده ساله بودند. ایشان با شیرینزبانیهای خود غمها، حسرتها و غبارهای روح پدر را زدوده، بر ادامه مسیر انجام رسالت، مصمم و ثابتقدم بودند.
حضرت امیر (ع) نیز که در حال گذران عنفوان جوانی خویش بودند، گاهی چونان نبی درگیر غم فقدان پدر و نیشترهای جسمی و روحی نامردمان بوده و گاه دلجوی مشکلات نبی (ص) و دخت مکرم ایشان میشدند.
پیامبر اکرم (ص) با همآهنگی قبلی با أهل یثرب راهی مدینه شده، امانات خویش از جمله دختر نورس خود را به علی (ع) میسپارند، در حالیکه در لیله المبیت خود وی نیز با خوابیدن در بستر نبی (ص) در شُرُف جانباختن قرار گرفت و با امداد الهی از خطر رست.
واگذاری امور به امیر (ع) در مکه، نشانه اوج اعتماد نبیّ به ولیّ، نیز مؤید و موکد وصایت و خلافت از ایشان است. به خصوص که پیامبر اکرم (ص) از ورود به یثرب استنکاف نموده، صبر کردند تا در معیّت دختر و وصی خویش جشن برپایی دولت اسلامی مدینه را برگزار کنند، اینجا است که حدیث «لَوْلاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ» تحقق عینی یافته، تا هر سه نفر نباشند، هستی تحقق نمییابد.
هجرت به مدینه اگرچه از تب و تابهای مستقیم مشرکان مکه کاست؛ لکن دولت نوپای مسلمین هر روز درگیر پیکار و درگیری با گروههای معاند مختلف، مثل مشرکان و قبائل مخالف اطراف مدینه، مخالفان و منافقان داخل مسلمین، یهود و نصاری و متنبیّان و مانند اینها بود. با ازدواج نبی (ص) در مدینه ظاهراً باری از دوش فاطمه (س) برداشته شد، لکن ایشان و مادرمکرمهشان شدیداً مورد تعرضات و حسادتهای همین تازهواردان قرار گرفتند، این حسادتها هر روزه به گونهای رخ مینمود.
ازدواج پربرکتش با امیرمؤمنان (ع) راهی برای جدایی ایشان از این حسودان گشود، لکن باب حسادتها از سوی دیگری شعله کشید، هم از سوی زنانی که امید همسری امیر (ع) را داشتند و هم از سوی نامردمانی که سودای وصلت با خاندان نبوت از طریق ازدواج با فاطمه (س) را در سر پرورانده و ناکام مانده بودند.
تولد سبطین (ع) برای جانشینی جد و پدرشان بر این حسادتها و کینهورزیها افزود، با جریان غدیر و حتمیت خروج خلافت از دست نااهلان، نقشههای منافقان و معاندان نیز بر حیلهها و طرحهای مخرب حسودان بیشتر دامن زد و بین آنان جبههای واحد برای طرح نابودی خاندان نبوت ایجاد کرد.
حامی ولایت
در طول حیات نبی مکرم شعلههای کینه و حسادت جرأت سرکشی نداشت، اگرچه گهگاه خودی نشان میدادند. در این دوران صحابی اندکی مثل سلمان و اباذر و عمار و مقداد کمر همت به یاری امیر بستند، که شخص پیامبر ایشان را «شیعه علی (ع)» نام نهادند.
فاطمه (س) نیز در این بحرانها با حضور در منزل ولایت تیمارگر زخمهای شمشیرها و خنجرها فرودآمده بر پیکر ایشان در غزوات و سرایا از یکسو و ترمیمگر زخمهای ناشی از نیشتر زبان حسودان و کینهتوزان مخالف ولایت ایشان از سوی دیگر بودند؛ به علاوه با تربیت بجا و شایسته، اوصیاء نبی و خلفاء الهی و حامیان ولایت را در دامن پرمهر خویش پروراندند.
با بیماری پیامبر (ص) به سرعت خاکسترها کنار رفته، حسادتها و بغضها روزافزون بر لهیب خود افزودند؛ هنوز جسد مطهر نبی (ص) بر زمین بود که انصار طمّاعِ ریاستِ بر مسلمین در سقیفه گرد آمدند، لکن شیوخ قریش، طعمه را از آنان ربودند. مردم یا از ترس شلاق آنان یا از ترس عدالت علی (ع) یا با عِرق قبیلهگرایی جاهلی از اعتراض دم فروبستند و با این سیل بنیانکن همراه شدند.
امام علی (ع) از یکسو مشغول تجهیز دفن نبی (ص) و از دیگر سوی بنا به وصایت نبی (ص) مأمور به صبر و عدم درگیری نظامی برای تصاحب مسند خلافت دنیا بودند. اگر امام علی (ع) با شمشیرش به میدان میآمد نه تنها منافقان داخلی، بلکه دشمنان خارجی پیروز معرکه شده، برای محو کل اسلام براحتی از آب گِلی بهره میبردند.
پس به وصیت پیامبر اکرم (ص) عمل نموده، شمشیر نکشید، لکن به روشنگری، اعتراض زبانی، نقد خلفاء و رد بیعت آنان پرداخت. در این موضعگیری امام (ع) است که «عصمکم الله من الزّلل و آمنکم من الفتن» تحقق عینی مییابد.
اما به میدان آمدن فاطمه (س) به عنوان دخت نبی (ص) و مدافع حق و حقیقت برای اتمام حجت بر نامردمان حسابی دیگر داشت. مقابله با ایشان مقابله با شخص نبی (ص) محسوب میشد. ایشان در معیت حسنین (ع) به در خانه بزرگان مهاجر و انصار رفته، وصایای پیامبر و جریان غدیر و سایر فضائل علی (ع) و مشکلات خلفاء را یادآور میشد.
لکن نهایت جواب آنان این بود که: «کاری است که شده؛ اول ابوبکر آمد و ما با او بیعت کردهایم؛ اگر علی (ع) زودتر آمده بود، ما با وی بیعت میکردیم. شما هم به قضا و قدر الهی راضی باشید؛ فرقی ندارد خلافت از آنِ داماد پیامبر باشد یا پدر زنش».!
در این میان معدودی انگشتشمار مثل سلمان، مقداد، زبیر، طلحه، عمار و اباذر، در خانه حضرت زهرا (س) متحصن شده از بیعت با خلیفه سر باز زدند. از اینسو علی (ع) و فاطمه (س) و متحصنان، دستبردار نبودند؛ از آن سو این روند برای غاصبان، قابل تحمل نبود، پس متوسل به زور و قشونکشی به خانه نبوّت شدند. با زور وارد خانه شده، متحصنان را به خروج و بیعت اجباری خواندند. فاطمه (س) به میدان آمد و با تهدید متجاوزان به نفرین، دشمنان را وادار به خروج از منزل کرد.
لکن آنان تا خروج همه متحصنان پشت درب ماندند؛ هر کسی که خارج میشد، شمشیر او را شکسته، وادار به بیعتش میکردند و جز حضرت علی (ع) کسی در خانه نماند؛ آن روز رفتند؛ لکن با شماتت همفکرانشان مبنی براینکه از یک زن هراسناک شدید! و با اصرار ابوبکر بر بیعت حضرت علی (ع) روز دیگر بازگشتند و غائلهای هولناکتر آفریدند.
فاطمه و محسن (علیهما السّلام) قربانیان سکوت و جنایت
غاصبان چون دیدند علی (ع) تسلیم نمیشود، به زور متوسل شدند. در پی اجتماع مأموران در پشت درب و تهدید اهل خانه به زنده در آتش سوزاندن، فاطمه (س) پشت درب میآید و آنان را موعظه میکند، شاید شرمگین و پراکنده شوند یا خفتهای بیدار شود، لکن یورش! مجالش نمیدهد؛ خلیفه دوم با این خوشخدمتی خود به سران نفاق و شرک در نامهاش به معاویه مباهات ورزیده و بر سر آلامیّه منت میگذارد: «پس به فاطمه (س) گفتم: اگر علی (ع) از خانه خارج نشود،... این خانه و اهلش را آتش میزنم. مگر اینکه علی (ع) بیعت را بپذیرد.... گفتم: ای فاطمه (س) من آتش را روشن خواهم کرد. پس فاطمه (س) گفت: آتش بر تو باد ای دشمن خدا و دشمن رسول و دشمن امیرالمؤمنین (علیهما السّلام)؛ آتش را روشن کردم و به در فشار آوردم تا در را باز کنم، اما زهرا (س) پشت درب مانع بود. چون فهمیدم او پشت درب است، درب را با شدت بیشتری هل داده، بر وی بیشتر فشار دادم تا آنجا که فریادش به وای پدر، ببین امتت با یگانه دخترت چه میکنند وای فضه مرا دریاب که محسنم را کشتند؛ بلند شد، پس سراغ علی (ع) رفتم و او را... میکشانیدم که باز زهرا (س) دست در کمربند علی (ع) کرد و مانع میشد، پس با ضربات غلاف شمشیر و شلاق بر بازو و لگد بر پهلویش و سیلی به رویش، چنانکه گوشوارهاش پاره شد، او را از همسرش جدا کرده و علی (ع) را به مسجد کشانیدم.» (دانشنامه شهادت حضرت زهرا (س)، لباف)
فاطمه (س) در مسجدالنبیّ
فاطمه (س) این بیعت خشونتآمیز را تاب نیاورده، با تن مجروح و خسته، کشانکشان خود را به درب نیمسوخته منزلش که به مسجد باز میشد، رسانید و با تهدید به نفرین و با آه و ناله نزد قبر نبی اکرم (ص) باعث شد تا آنان شمشیر کین از گردن علی (ع) برداشته، ایشان را رها کنند تا به منزل برگردد. (إبن شهر آشوب) اینگونه غائله بیعت!! پایان یافت؛ لکن لکه ننگ آن تا روز قیامت بر پیشانی خلافت، بلکه مسلمانان ساکت یا راضی بدان بجا ماند.
به جهت دلالت این روند بر رسوایی غاصبان است که بسیاری از صاحبنظران و بزرگان اهل سنت در طول تاریخ کوشیدهاند تا این نحوه قشونکشی به خانه ولایت را کتمان کرده، به خصوص بر انکار آتش زدن درب خانه و هجمه بر فاطمه (س)، به خصوص شهادت محسن و بعد طبیعی جلوه دادن رحلت ایشان با فاصله اندکی از رحلت پیامبر اکرم (ص) اصرار ورزیدهاند.
در نقطه مقابل مداحان و برخی بزرگان شیعه برای نقد خلفا و اثبات حقانیت امیر مؤمنان (ع) بر همین جریان بیشتر پای فشرده، همین مصائب را پررنگتر منتقل نمودهاند؛ همین اصرار و ابرام و انکارها شاهدی قوی بر اهمیت و کارآمدی این برخورد شجاعانه فاطمه (س) برای رسوایی این قوم است.
منع از ارث نبوی و غصب فدک
هنوز جراحات وارده بر صدقه طاهره التیام نیافته بود که دشمن به ترفندی دیگر متوسل شد با حدیثی خودساخته عوام را متقاعد کردند که انبیا (ع) چیزی از مال دنیا برای خانواده خود به ارث نمینهند و هرچه از ایشان باقی بماند، بیتالمال مسلمانان است.
لکن پس از مدتی همین بیتالمال! براحتی بین همسران پیامبر اکرم (ص) تقسیم شد؛ لکن به عایشه که صحنه گردان پنهان همه این جریاناتبود، به جهت دِینی که بر گردن پدر و رفیقش داشت، چند برابر سایر أزواج پرداخت شد! (صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السّیر؛ صحیح بخاری، کتاب النّفقات)
درآمد فدک علاوه بر تأمین کارگران و موکلانش، خاندان رسالت را در وسعت معیشت قرار داد و رسیدگی به فقرا و ایتام مسلمین را نیز برای ایشان میسور کرد و با این روند قلوب بسیاری از مردم به خاندان نبوت جذب شد و هزینه گسترش اسلام مهیا شد؛ پس دشمن زیرک، اخراج فدک از دست فاطمه (س) را نیز در سرلوحه اقدامات علیه ولایت قرار داد و خلیفه موکلان فاطمه زهرا (س) بر فدک را بیرون و آن را بیتالمال اعلام کرد و به تصرف خویش درآورد.
وقتی که اجتماعی عظیم در مسجدالنبی جمع شده بودند، فاطمه (س) از درب منزلش که جز به مسجد باز نمیشد، خود را به پشت پرده رسانید و با ندای خود همه را به سکوت واداشت. اول به قبر پدر رو نمود و شکایت خود را به گونهای با ایشان مطرح نمود که همه را به گریه واداشت. سپس با حمد الهی و بیان فلسفه نبوت و بسیاری از احکام شریعت، قوم را مورد خطاب و شماتت قرار داده، بر لزوم پایبندی بر بیعت در غدیر خم اصرار نمود. پس چنین فرمودند: «خداوند امامت را مایه انسجام و وحدت امت قرار داد.... اگر خلافت غصب نشده بود، برکاتی بر امت نازل میشد که مانند نداشت و اگر علی (ع) خلافت را در دست داشت، مردم را به مسیر صحیح میبرد، مسیری که رونده را خسته و کوفته نمیکرد....» (بحارالأنوار، مجلسی)
سپس خلیفه اول را خطاب قرار داده، با آیات مختلف مرتبط با ارث انبیاء و یادآوری آیات عام ارث در قرآن کریم، وی را محکوم کرد؛ ابوبکر در برابر مردم و صحابه، هیچ پاسخی جز تسلیم نداشتف اما از برگرداندن فدک به بهانه مفتوحه العنوه بودن آن خودداری کرد و شهادت علی (ع) و حسنین (ع) و امّایمن بر هدیه نبی (ص) به دخت خود را به بهانه خویشاوندی شهود نپذیرفت، پس فاطمه (س) همه را ملامت و حکم در مورد آنان را به قیامت وانهاد و فرمود: «من بدتر از شما گروهی را سراغ ندارم که در نبود نبی حرمتش را پاس نداشتید.... با فراموشی غدیر خم ما را امیر خود نساختید و برای ما حقی قائل نشدید.... شما واسطه بین خود و پیامبرتان را در حالی که مأمور به چنگزدن بدان بودید، بریدید؛ پس خداوند (عزّوجلّ) در دنیا و آخرت میان ما و شما داوری خواهد نمود.» (طبرسی، الإحتجاج)
اما هیچ حمایت خاصی یا ندای تأییدی از کسی برنخاست، گویا همه کر و کور شده بودند و حضرت میخ بر سندان کوبیدند!! پس شکایت نزد نبی برده، فرمود: «... مردم کینههای خود را آشکار و قرابت ما با شما را نادیده گرفتند.... آنقدر بر ما جفا و توهین رفته که عرصه زمین بر ما تنگ شده... به مصائبی دچار شدهایم که در دنیا مانند ندارد....» (رضاداد، پیامی از سراپرده غیب)
در حالی چنین ناله میزد، که هنوز این حدیث نبوی را همه به یاد داشتند که: «فاطمه (س) پاره تن و جگرگوشه من است، هر کس وی را اذیت کند، مرا آزده و هر کس وی را به غضب آورد، مرا غضبناک نموده و هرکس مرا بیازارد و خشمگین کند، حتماً وارد آتش میگردد.» (حاکم نیشابوری، المستدرک)
بالاخره ابوبکر قباله فدک را به نام فاطمه (س) تأیید و وی را طلبید و قباله را تحویلش داد. جریان را به عمر رساندند. وی با عجله و عصبانیت تمام، خود را به ایشان رسانید و قباله را مطالبه کرد، چون با امتناع فاطمه (س) روبرو شد، بار دیگر بر ایشان دست بلند کرد و سیلی بر صورت دخت نبی نواخت که از شدت آن گوشواره ایشان پاره و خودش نقش زمین شد. عمر دست برد و قباله را ربود و نوشته آن را با آب دهانش محو و سپس آن را ریز ریز کرد و روی فاطمه (س) ریخت و نزد ابوبکر رفت تا وی را شماتت کند که چرا قباله را به وی برگردانده است!! از این به بعد است که دیگر فاطمه (س) از همسر خویش نیز رخ میپوشاند تا جراحات و لطمات وارده بار دیگر روح همسرش را جریحهدار ننماید. از این پس فاطمه (س) زمینگیر و درگیر بستر میشود تا به نزد پدر رحلت مینماید. (إبن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه)
حمایتها و هدایتها در ملاقات زنان مدینه
درپی در بستر آرمیدن حضرت زهراء(س) زنان مدینه به عیادت ایشان میآمدند. ایشان همین فرصت ناچیز را نیز برای اتمام حجت و بیدارگری از دست نداده، پیام اعتراض خود را به زنان و مردان مرتبط با آنان میرساندند. شاید خفتهای بیدار و حمایتی از علی (ع) برخیزد. لکن افسوس که جز معدودی اعلام حمایت با صداقت ننمودند. بخشی از بیانات ایشان چنین است: «به خدا سوگند! از دنیای شما متنفر و از مردانتان دلگیرم. بعد از اینکه امتحانشان کردم، به دورشان افکندم و از دستشان ملول و مکدر هستم. اف بر عقیده سست و رأی متزلزل و سستی و بیحالی آنان! چقدر کار بدی کردند که خود را مستحق غضب خدا کرده، در عذاب دوزخ مخلد شدند. من خلافت و فدک را در اختیارشان نهادم، ولی داغ ننگش برای ابد بر دامنشان خواهد ماند. خواری و ذلت از آنِ ستمکاران خواهد بود.
وای به حالشان!! چگونه خلافت را از علی (علیه السلام) گرفتند؟! به خدا سوگند علت کنار زدنش جز این نبود که از شمشیر و عدالتش هراسان بودند. به خدا سوگند!... بزودی پرهیزکار از ریاستطلب و راستگو از دروغگو تمییز داده خواهند شد.... به خدا قسم! کردارشان بر حوادث و پیشآمدهایی آبستن است که نتائجش... جز خون تازه و زهر کشنده چیزی نیست و در آن زمان زیان ستمکاران هویدا میگردد.... بیت المال شما را غارت خواهند کرد و منافع شما را به جیب خواهند ریخت.... در چه مسیر خطرناکی افتادید! آیا میتوانیم شما را به هدایت مجبور کنیم، در حالیکه خودتان از آن کراهت دارید؟!» (طبرسی، إحتجاج)
اعلام انزجار رسمی از خلفاء در عیادت از ایشان
ازجمله ملاقاتکنندگان، خلفاء بودند تا شاید از این طریق وجهه اجتماعی از دست رفته خود را بازیابند. لکن با اعلام انزجار شدید فاطمه (س) روبرو شدند تا آنجا که اگر اصرار امام علی (ع) نبود، اجازه ورود به منزلش را به اینها نمیداد. پس از ورود، از آنان روی برتافت. آنان جابهجا شدند و در مقابلش نشستند، باز هم روی برتافت و باز هم و باز هم!! در آخر نیز با عتابی شدید آنان را به ترک خانهاش، با چشم گریان مجبور کرد.
«شما را به خدا سوگند! آیا نشنیدید که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «رضایت فاطمه (س) رضایت من و غضب فاطمه (س) غضب من است. هر کس فاطمه (س) را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس او را راضی کند، مرا راضی کرده و هر کس او را غضبناک کند، مرا ناخشنود کرده است.»؟! (صحیح بخاری، کتاب فضائل الصّحابه)
آن دو گفتند: آری شنیدهایم. پس دستهای مبارک را بر دعا برداشته، فرمودند: «خداوندا! من تو و ملائکه او را شاهد میگیرم که اینان مرا آزرده و غضبناک کردند و سبب بیرضایتی من از خودشان شدهاند. نه من هرگز از شما راضی نخواهم شد تا خداوند را ملاقات نمایم و چون به ملاقات پیامبر اکرم (ص) بروم، رفتارتان را بازگویم و از شما شکایت خواهم کرد تا بین ما و شما قضاوت فرماید.».» (مجلسی، بحارالأنوار)
انزجار از غاصبان با وصیتش
در آخرین روزهای حیاتش مولایش را به جوارش طلبید و وصایای خود را به ایشان نمود. از جمله وصایا این بود که «شبانه دفن شود، مبادا آنانکه بر او ظلم کردند، در تشییع جنازهاش حاضر شوند یا بر وی نماز بگذارند. دیگر اینکه قبرش از همگان مخفی بماند تا آنان نتوانند حتی بر مزارش نماز گذارند یا از زیارتش برای خود وجههای بسازند.»
قبر مخفی او تاکنون در ذهن هر مسلمانی این سؤال را برمیانگیزد که براستی چرا قبر تمامی همسران پیامبر و خلفاء و اغلب صحابه سرشناس و غیره، هنوز مشخص و معین است، اما هیچ نشانی از محل دقیق دفن یگانه دلبند رسول (ص) در دست نیست؟!
صرفاً تخمیناتی است که طبق رسوم آن زمان زده میشود که یا در منزلش بوده یا در بقیع یا بین منبر و محراب؛ چون جای دیگری برای دفن، طبق رسوم آن دوران محتمل نیست. اهمیت این پیام را امام دریافته بودند.
پس برای اجرای وصیت از یکسو و پیاده شدن آخرین نقشه کاربردی فاطمه (س) از سوی دیگر، پس از دفن مظلومانه همسرش، چهل قبر مشابه یکدیگر با همکاری یارانش ایجاد کرد. صبح فردا مردم اجتماع نمودند، لکن مفاد وصیت و اجراء آن به اطلاع همگان رسانیده شد. سرها همه به زیر افکنده شد و به خانهها برگشتند. اما آیا صرف این شرمندگی برای محو جنایات و برآیند سکوتشان کافی بود.
خبر به خلیفه و رفیقش رسید. عمر عدهای را بسیج کرد تا قبرها را بشکافند و جسد را بیابند و دوباره بر وی نماز بگذارند. گزارش این تصمیم به ولیّ رسید، پس اینبار لباس رزم پوشید و مسلح به میدان بقیع پا نهاد. کمربند دومی را با دست خیبریاش گرفت و او را بر زمین کوبید و تهدیدش کرد که اگر حتی بر یک قبر تعرض نماید، بر او شمشیر خواهد کشید. گماشتگانش از هیبت حضرت متفرق شدند و خودش نیز بناچار معرکه را ترک کرد. دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد / تنها نوری که هرگز خاموش نشود نور خدا است.
فاطمه یک امت بود برای امام این امت
قرآن کریم ابراهیم را، اگرچه یک فرد است، یک امت معرفی میکند (نحل 16/120)؛ نیز امام خمینی (ره)، شهید بهشتی (ره) را یک امت برای امت ما مینامند؛ بحق و بجا است که فاطمه (س) را برای امام علی (ع) یک امت کامل تمام عیار بشمار آید تا آخر تاریخ حقائق پشتپرده سقیفه برای همیشه در پشت پرده زور و تحریفها میماند، اگر به میدان آمدنها و بیانات و در نهایت اعلام تبری از غاصبان تا قیامت با قبر مخفی زهرا (س) پیش نمیآمد. بدین ترتیب جهاد تبیینی را که هزاران مردنما از آن واماندند، یک بانوی یگانه تاریخ ایفاء فرمود. پس نام و یاد و شیعه علی (ع) را تا قیام قیامت زنده و پایدار نگهداشت!
فرآیند حضور اجتماعی فاطمه (س)
ایشان از وقتی که توانستند خود را بیابند، حامی نبوت و ولایت بودند. هرجا کسی بر روح یا جسم نبی یا ولیّ میتاخت، التیامبخش درد جسم و روح و جان آنان فاطمه (س) بود. هرجا با مخالفی روبهرو میشد یا میدان سخن را برای تبیین حقانیت پدر و همسر و فرزندانش فراهم میدید، فرصت را از دست نداده؛ حریم نبوت و ولایت را بیدفاع رها نکرد.
در حد توان، بلکه فوق توان از جسم و جان و مال و حتی فرزند جنین خود در راه جهاد تبیین مایه گذاشت، زیرا هجمهها طاقتفرسا بود، و روزهای وی را به شب تیره بدل کرده بود!. لکن دیگران کم گذاشتند!! یا اصلا مایه نگذاشته، بلکه با حمایت یا سکوت خود بر باطل و دنیاپرستی و تعصب جاهلی خویش اصرار ورزیدند.
اگر صحابه، اعم از مهاجران و انصار، حتی خود بنیهاشم! آنچنان که از مدیون بودنشان به رسول انتظار میرفت!، به میدان آمده و دست مهاجمان را قطع میکردند و دهانشان را میدوختند تا نزد نبی و دخترش اربده مستانه! نکشند، لزومی نداشت که حضرت فاطمه (س) از سراپرده خارج شود و آنگونه آنان را تهدید به نفرین کند تا از خانهاش بیرون روند و شمشیر از گردن فاتح خیبر بردارند!!
وقتی خواص بیدرد شوند و در پی احقاق حقوق مظلومان برنیایند؛ متوقع است که مظلومه تاریخ چنین به میدان آید، لکن دستش به حقوقش نرسد و خودش و جنینش قربانی این سوداگری دنیاپرستان زر و زورمدار راحتطلب گردند!
شدت این رسوایی عالمگیر است که متأخران آنان کوشیدهاند مسانید و منابع قدیمی خود را از اسناد این جریانهای تهی و در نگاه نسل حقیقتجوی حاضر، تمامی این وقایع را افسانه شیعه!! جلوه بدهند. افسانهای! که خواب راحت را از ددمنشان دنبالهرو مهاجمان ربوده است.
اما شیعیان، بلکه امام دوازدهم (ع) شیعیان (عج)، امثال نبی و علی و فاطمه و حسنین (سلام الله علیهما) را الگو و مقتدای خویشتن دارند. پس پیروز معرکه حضرت فاطمه (س) با قبر مخفی خویش است که هنوز هم در گوش جان صاحبان قلب سلیم و حقیقتطلب ندای دادخواهی و مظلومیت سرمیدهد.
تخریب بیت الأحزان فاطمه (س) و سایر قبور فرزندانش در بقیع خود شاهدی گویا بر واهمه و هراس سالکان طریق شیطان از رسوایی هجوم بر بیت فاطمه (س) از یکسو و هوشیاریبخشی پیامش بر حقیقتطلبان از آنسو است.
مهم تسخیر قلوب و هدایتگر ایمانی و باطنی است که در کل تاریخ اسلام از خاندان رسالت برخاسته است، نه غیر ایشان. غاصبان شاید جسم مردم را تسخیر کرده باشند؛ اما قلبهای سالم همیشه متوجه خاندان نبوت بوده و هست. «باطل تنها بهرهاش جولان دادن است، لکن دولت واقعی از آن حق باشد»؛ «همانا سرآمد آنان صبح است، آیا صبح نزدیک نباشد!» پس: «اگر مؤمن واقعی باشید، آنچه نزد خدا برای شما محفوظ مانده، برایتان بهتر باشد.» (هود 11/81 و 86)
جمعبندی و نتیجهگیری
برای بررسی نقش حضرت فاطمه زهرا (س) در حمایت و معرفی ولایت و اثبات حقانیت امام علی (ع)، باید از بدو تولد تا جریان دفن مخفیانه ایشان را بصورت گاهشمار مستمر بررسی نمود، بلکه نقش ایشان از ورود خدیجه (س) به زندگی پیامبر اکرم (ص) تا نقش سکینه (س) در حدود یک قرن پس از ایشان شروع شده و همچنان ادامهدار ماند، پس فاطمه (س) یک امت بصیر و هشیار و فداکار بود و منشأ پیدایش أمتی شیعی برای امام علی (ع) و فرزندانش تا قیام قیامت شد.
یک تنه در مقابل امت! متعصب و جاهطلب دنیامحور ایستاد تا ابرهای تیره طمع، حسادت و تعصب جاهلی نتواند برای همیشه مانع رسیدن نور خورشید عالمتاب امامت و ولایت بر مستعدان تا باریافتن به مقام خلافت الهی گردد. امثال سلمان محرم اسرار فاطمه (س) شدند تا پیامهایش را سینه به سینه منتقل کرده و فریاد دادخواهیش را جاودانه نمایند.
«خداوندا! هر آن بر وی ظلم کرده، لعنتش فرما و عذاب نما، هر کس حقش را غصب کرده، خوار نما، هر آن کس ذلیلش شمرده و هر آن کس بر پهلوهایش ضربه زده تا جنینش را ساقط کرده، جاودانه در آتش جهنم داخلش فرما. پس از دعای من پیامبر اکرم (ص) ملائکه آسمانها آمّین گویند.» (جوینی، فرائدالسّمطین)
منابع و مآخذ
قرآن کریم
إبن أبی الحدید مدائنی معتزلی، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، ج 16، -.
جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائدالسمطین، محمودی، بیروت، 1398 ق..
حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی صحیحین، دارالمعرفه، بیروت، ج 3، 1390 ق.،
حلبی، علیّ بن برهان الدیّن، سیره الحلبیّه، دار إحیاء التّراث العربی، بیروت، ج 3، 1412 ق..
دینوری، عبدالله بن مسلم إبن قتیبه، الإمامه و السّیاسه، مکتبه التجاریّه الکبری، مصر، 1430 ق..
رضاداد، عبدالله، پیامی از سراپرده غیب، چ 1، نشر دلیل ما، قم، 88 .
سبحانی، جعفر، یاس در آتش (الحجّه الغرّاء...)، ت: سیّد ابوالحسن عمرانی، مؤسسه امام صادق (ع)، قم، چ 3، 89 .
سیوطی، جلال الدّین عبدالرحمن، مسند فاطمه، مؤسّسه الثّقافیّه، بیروت، 1423 ق..
کحاله، عمررضا، أعلام النّساء، مؤسّسه الرّساله، بیروت، 1404 ق..
لباف، علی، دانشنامه شهادت حضرت زهراء(س)، نشر منیر، قم، چ 3، ج 1-2،86
تاریخ انتشار: 1401/10/21
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.