ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
رسانه فکرت | استاد اصغر طاهرزاده، محقق و نویسنده
ملامحمد بیدآبادی* نقش مهمی در رواج فلسفه ملاصدرا ایفا کرد؛ ازآنجهت که تا دوران او هنوز حکمت صدرایی به جریان مسلط تبدیل نشده بود و مکتب متعالیه بهطور عمده در سلسلهای گسترش یافته است که با شاگرد برجسته بیدآبادی (ملاعلی نوری) آغاز میشود. شهید مطهری دراینباره مینویسد: «اساساً اهمیت ویژه بیدآبادی در انتقال میراث فلسفی ملاصدرا به نسل پس از خود است؛ زیرا اندیشههای ملاصدرا که ارزش و اهمیت والای آن تا مدتها ناشناخته مانده بود، به سعی شاگرد مشهور بیدآبادی، ملاعلی نوری، بهطور شایستهای معرفی گردید؛ بنابراین، بیدآبادی را میتوان احیاکننده و مروج فلسفه ملاصدرا دانست». (خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 594)
با شروع حکمت متعالیه، عالِمانی ظهور کردند که عارف و سالک و فیلسوف و سختْ متشرع بودند که در این زمان با آخرین حلقههای آن تاریخ، یعنی حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی، رحمهاللهعلیهما روبروییم.
شرایط تاریخیِ جناب ملامحمد بیدآبادی شرایطِ آخرین روزهای افول صفویه و ظهور افغانها و در ادامه، حاکمیتِ افشاریه و زندیه است. در همین زمان است که حوزه ملامحمد بیدآبادی در مواجهه با آنچه از جهان غرب ظهور کرده بود، منشأ شکل دادن به تاریخ بیداریِ ایرانیان شد. بزرگانی چون حکیم نامور ملاعلی نوری و دهها فقیه، حکیم، عارف و فاضل دیگر، خوشهچین علم، معرفت، اخلاق و کمالات معنوی و عرفانی ملامحمد بیدآبادی بودند و هرکدام آغازگر و پایهگذار افکار و نظرگاههایی بدیع در تاریخ حوزههای شیعه شدند و در حراست از ایمان مردم این مرزوبوم حماسهها، آفریدند.
اندیشههای ملامحمد بیدآبادی در عین عرفانی بودن دارای بنیادِ صدرایی است و با توجه به این امر، نامههای سلوکی او بر عقل و عقلانیت در عین توجه به شهود تأکید دارد و مانند صدرالمتألهین عقلانیتِ پیشاشهودی را که در ذات خود معتبر است؛ مدنظر میآورد و این عقل، عقلی است که میتواند ما را بهسوی حکمت قرآنی و علوی راهنمایی کند و غفلت از این امر موجب خطا در فهم قرآن و روایت میشود. درواقع مرحوم ملا محمد بیدآبادی این عقل را در عرفان به میان آورد تا سالک در شهود خود به خطا نیفتد و این عقل، توانِ ارائه طریق دارد تا با ورود از طریق شریعت، «ایصال الی المطلوب» حاصل شود و در نامههای خود، سلوک بدون حکمت متعالیه را قابلاطمینان نمیداند.
در نامه خود به میرزای قمی از قطب شدن، او را پرهیز میدهد و توصیه به تطهیر قلبِ مبتنی با عقاید برهانی دارد تا آنکه رعایت اخلاق و آداب شریعت، قلب را آماده تجلیات الهی بکند. مقامی که هرگز با متوقف شدن در ظاهر دین و سلسله درست کردن پیش نمیآید.
ازنظر مرحوم ملامحمد بیدآبادی عقلی که با تکیه بر «اصالت وجود» صدرایی به میان میآید، نقشِ طفیلی ندارد و به همین جهت، حوزه مرحوم بیدآبادی در دو قرن اخیر علاوه بر ایران حتی در عراق و مصر نیز بهشدت جریانساز بود و رهبران نهضتهای دویستساله اخیر همه منشعب از حوزه مرحوم بیدآبادی بودهاند؛ به جهت شرایط پیشآمده و تأکید بر اندیشههای ملاصدرا که دارای ماهیت اجتماعی بود.
در اینکه ریشه حِکمی انقلاب اسلامی، صدرایی است؛ بحثی نیست و این نیز باید موردتوجه باشد که ریشه این حضور از طریق محمد بیدآبادی و حوزههای منشعب از او پیش آمد و برای حفظ اصالتهای این انقلاب باید در حفظ ارتباط انقلاب اسلامی با ریشههای آن تلاش کرد. برعکسِ جریان روشنفکری که متوجه این امر نیست. آری! فقه و حکمت و عرفان با همدیگر دستگاهی را میسازند که میتواند منشأ تحولات در اجتماع شود. و غفلت از ریشه حِکمی انقلاب اسلامی، ما را عملاً از بستر اصلی انقلاب خارج میکند.
مرحوم ملامحمد بیدآبادی با جناب صدرالمتألهین نسبت به اخلاق و مسائل اجتماعی درد و درک مشترک داشتهاند و همین امر موجب وسعت مکتب مرحوم بیدآبادی شد؛ ازآنجهت که اخلاقی را مطرح میکند که سبکی از زندگی است و در همین جهت مرحوم شاهآبادی و حضرت امام خمینی، رضوانالله تعالی علیهما در قم درس اخلاق داشتند و متذکر انحطاطهایی میشدند که در جهان جدید پیشآمده بود.
جناب صدرالمتألهین از «وجودشناسی» به جهت وسعتی که در آن هست، به «معرفت نفس» رسید و در نسبت نفس با هستی، متوجه اخلاقی شد که در آن «تَخَلَّقُوا بِأَخْلاَقِ اللَّه» مدنظر میآید.
همانطور که حکمت متعالیه، عرفانِ بعد از خود را بازخوانی کرد جناب ملامحمد بیدآبادی نیز در عین تعلق به عرفان، رجوع خاصی به حکمت متعالیه دارد و با توجه به جمودی که پس از حاکمیت افغانها پیشآمده، درمان درد را عرفانی میداند که نسبت به مسائل اجتماعی حساس باشد و همین امر موجب تربیت سرشاخههایی شد که هرکدام حوزههایی را در ایران و عراق شکل دادند؛ مانند جناب حسینقلی همدانی که از طریق ملاعلی شوشتری ازیکطرف و از طریق ملاهادی سبزواری ازطرفدیگر به مرحوم ملامحمد بیدآبادی وصل است. آن مرحوم عرفانی را دنبال کرد که با حکمت متعالیه تعامل طرفینی دارد. حکمت متعالیای که جایگاه عقل را برتر از شهود میداند و برای سلوک عقلی مانند سلوک عرفانی، «سفر» و «سیر» قائل است.
عرفان ابن عربی نسبت به نظام اجتماعی توجه کمتری دارد در مقایسه با اخلاقی که «اسفار» مدنظر آورده که منجر به اخلاق اجتماعی میشود. مرحوم بیدآبادی آن اخلاق را از حکمت متعالیه اخذ نمود و به دوران بعدی منتقل کرد تا آغاز بیداری برای ایران و عراق شود.
در نسبت بین حضرت امام و مرحوم بیدآبادی، جناب آقا محمدرضا قمشهای قابلتوجهاند. بهطوریکه ادامه مرحوم بیدآبادی به میرزا سید عبدالجواد شیرازی و از او به سید رضی و از سید رضی به محمدرضا قمشهای و در ادامه به میرزا هاشم اشکوری و در نهایت با میرزا محمدعلی شاهآبادی (استادِ عرفان حضرت امام) و سید ابوالحسن قزوینی (استاد فلسفه امام) ادامه مییابد؛ و در سلسلهای دیگر از ملامحمد بیدآبادی به ملاعلی نوری (ملاصدرای دوم) و از او به محمدجعفر لاریجانی و به محمدرضا قمشهای میرسد.
ملاحسینقلی همدانی جهت شرکت در درس ملاهادی سبزواری به سبزوار میرود و ملاهادی سبزواری شاگرد ملاعلی نوری است که او شاگرد ملامحمد بیدآبادی است و ما نادانسته در فرهنگ فکری و اجتماعی خود با صدرا و بیدآبادی زندگی میکنیم؛ زیرا در اندیشه متفکران ما روحیه صدرا و بیدآبادی نهفته است.
قبل از مرحوم بیدآبادی دستگاه فکری غالب در حوزههای فلسفی دستگاه فکری جناب ابنسینا و جناب سهروردی است و با ملامحمد بیدآبادی به جهت مسائل و آفات پیشآمده در اواخر دوران صفویه و حاکمیت افغانها، چون آن تفکر یعنی تفکر سینوی کافی و جوابگو نبود، رجوع به تفکر صدرایی و حکمت متعالیه پیش آمد.
همانطور که جناب صدرالمتألهین معتقد بود شبهِ علما مایل به تقلید افرادند و علمای واقعی طالب رشد افراد میباشند، مرحوم ملامحمد بیدآبادی نیز چنین بود و ازاینجهت بر عقل تأکید میکرد و در نامههای خود به توصیهای که پیامبر اکرم (ص) خطاب به امیرمؤمنان علی (ع) دارند، تأکید میکنند که «یا عَلِیُّ اِذا تَقَرَّبَ النّاسُ اِلی خالِقِهِمْ بأَنواع البر فَتَقَرَّبْ اِلَیْهِ بانْواعِ الْعَقْلِ تَسْبِقْهُمْ بالدرجات وَ الزُّلْفی عِنْدَ النّاسِ وَ عِنْدَ اللهِ فِی الْآخِرَه»؛ ای علی! هرگاه دیدی که مردم با انواع کار نیک به آفریدگارشان تقرب میجویند، تو با انواع عقل به خدا تقرب جوی که اگر چنین کنی از آنان سبقت میگیری.
جناب ملاصدرا با توجه به همین نکات کتاب کسر اصنام الجاهلیه و یا کتاب سه اصل را مینویسد برای عبور از کورفکری و ظاهرگرایی. جناب ملامحمد بیدآبادی نیز متوجه میشوند که آنچه جناب ملاصدرا فرموده است نیاز زمانه خودش نیز است و متوجه میشود باید اتفاق جدیدی پیش آید که همان حضور عرفان ابن عربی با قرائت صدرایی است؛ یعنی با نظر به عقلی که به بنیاد بنیادها که همان «وجود» است نظر دارد تا جایگاه هر حضوری و هر موجودی نسبت به هستیِ آن حضور و آن موجود معلوم شود و این به یک معنا حضورِ عقلانی خاصی است که در آخرین انسان و در آخرین حکمت پیش میآید.
اهتمام به اخلاق و عرفان در عین توجه به عقلی که نظر به «اصالت وجود» دارد مسیری را میگشاید تا انسان در معرفت نفس، حضوری «عین الربطی» در خود بیابد و در مسیر اخلاقی قرار گیرد که بسی عقلانی است. اخلاقی که همه شئون انسانی را مدنظر دارد؛ زیرا انسان با نظر به مبدأ وجود که عین کمال است، برای کسب کمال جلو میرود که همان سیر بهسوی «وجود» یا کمال است و نسبتی که با وجودِ حق پیش میآید و صراط مستقیمی که انسان در آن قرار میگیرد؛ درحالیکه با اصالت ماهیت اساساً «تَخَلَّقُوا بِأَخْلاَقِ اللَّه» جایگاهی ندارد؛ بلکه عمل اخلاقی عبارت است از اعمالی که نتیجهاش پاداشهایی است که خداوند به او میدهد. این نوع اخلاق نمیتواند منشأ وارستگی نسبت به زندگی اجتماعی- سیاسی باشد. مرحوم بیدآبادی نقش آن اخلاق را که بهمعنای «تَخَلَّقُوا بِأَخْلاَقِ اللَّه» است در شخصیت خود و در جامعه شکل داد؛ در آن حد که نسبت به مسائل مردم بسیار حساس بود.
در اینجا از زهد و پارسایی و پرهیز از مادیات و حساسیت آن مرد حکیم نسبت به امورِ مردم سخن نگفتیم که در جای خود قابلبحث است. برای شناخت بیشتر شخصیت علمی او میتوانید به کتابهای تاریخ حکما و عرفاء متأخرین صدر المتالهین از استاد منوچهر صدوقی سها و منتخبات از آثار حکمای الهی ایران از استاد جلالالدین آشتیانی و سلسله مباحث ارزنده دکتر مهدی امامی جمعه تحت عنوان «فلسفه اجتماعی حکمت متعالیه و چرایی طرح آن» رجوع فرمایید.
* تاریخ وفات 1198 ق (1783 یا 1784م و قرن دوازدهم هجری قمری). استادان وی در معقول و منقول: ملااسماعیل خواجویی (متوفی 1173)، ملاعبدالله حکیم (متوفی 1162) و میرزا محمدتقی الماسی (متوفی 1159) بودهاند. برخی از شاگردان او نیز ملاعلی نوری، سید حسین بن ابراهیم قزوینی و میرزای قمی بودهاند. تألیفات: آداب السیر و السلوک، التوحید علی نهج الترجید و دستورالعمل اخلاقی.
منبع: کانال فلسفه سیاسی اسلام
تاریخ انتشار: 1402/11/21
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.