به گزارش فکرت، نویسنده در این اثر بر این نکته تأکید دارد که زندگی سیاسی نیازمند اندیشه سیاسی است و زندگی سیاسی در دوران جدید، نیازمند اندیشه سیاسی جدید است و در ادامه می نویسد: عصری که ما در آن زندگی می‌کنیم، عصر جهانی‌شدن دولت - ملت است و ما به‌ناچار وارد گردونه زندگی سیاسی در این دوران شده‌ایم که انزوا و کناره‌گیری از آن، جز به بهای گزاف خارج‌شدن از عرصه فرهنگ و تمدن جدید ممکن نیست.

 

 

میرموسوی همچنین معتقد است که ما بر سر دوراهی تقلید یا تأسیس قرار گرفته‌ایم و تقلید به‌دلیل تفاوت در شرایط و مقتضیات، گرهی از کار فروبسته نمی‌گشاید؛ تأسیس نیز تنها از مسیر تأمل و بازاندیشی در وضعیت کنونی فکر و اندیشه سیاسی و دشواره‌های آن امکان‌پذیر خواهد بود؛ هدفی که این کتاب کوششی در راه دستیابی به آن است.

 

در بخشی از طلیعه کتاب می خوانیم؛

"پرسش از وضعیت کنونی تفکر و زندگی سیاسی در ایران، وجهی از گفت و گو بر سر ارتباط میان سنت و تجدد است. این وضعیت که با عنوان «دوران گذاره» از آن یاد می شود، همزمان با گسترش ساخت دولت ملت به سرزمینهای غیر اروپایی و پیدایش ضعف و نارسایی و در نتیجه اقول ساختار قدیم قدرت ایران در دوران قاجار آغاز می شود.

 

بحران مشروعیت و ناکارآمدی دولت قدیم در ایران از یک سو و موج فراگیر و رو به گسترش ساختار جدید و اروپایی قدرت از سوی دیگر اراده اصلاح و نوسازی ساخت قدرت را در این مرزوبوم در پی داشت و به این ترتیب فرایند نوسازی دولت در ایران آغاز شد. طی این فرایند پاره ای از نهادهای دولت مدرن به ایران انتقال یافتند. ورود این میهمان به عرصه در شرایطی بود که سنت تفکر سیاسی در ایران فاقد توانایی لازم برای زایش و نو شدن بود. این امر ناشی از به حاشیه رانده شدن رویکرد عقلی به پرسشها و مسائل عرصه سیاست بود که ماجرایی طولانی دارد و پرداختن به آن با وجود اهمیتش در اینجا ضرورتی ندارد. بنابراین دانش و اندیشه سیاسی ما نه تنها آمادگی پذیرایی از این میهمان ناخوانده را نداشت بلکه به دلایلی از پیش دچار زوال شده و توان طرح پرسش را از دست داده بود.

 

آنچه در این شرایط مشکل را مضاعف می ساخت همنشینی مفاهیم و نشانه های جدید با واژگان و مفاهیم موجود در نظام معنایی شیعه بود. پرسمان نسبت این دو دسته مفهوم به زایش پرسش های جدیدی منجر شد که پاسخ های جدید طلب می کرد.

 

عمده ترین ابزار و امکانی که سنت شیعی برای پاسخ دادن به این پرسشها در اختیار داشت. اجتهاد بود. اجتهاد به عنوان دستگاه جایگزین حکمت عملی تولید احکام مربوط به زندگی سیاسی را نیز به عهده داشت. بدین سان رویکرد اجتهادی به مفاهیم و پرسش های مربوط به دولت مدرن اصالت یافته است و فقها به عنوان کارشناسان اصیل دین به روشن کردن نسبت میان دین و سنت با این مفاهیم و پاسخ به پرسشهای مربوط به ساخت دولت جدید پرداختند. به این ترتیب عرصه جدید رویارویی و تعامل شکل گرفت و باب تازه ای برای بحث و گفت و گو گشوده شد.

تاریخ انتشار: 1403/06/05

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil